هشدار!خاطره دارای سکانس های سکسی و گی میباشد.اگر تمایلی ندارید وقت ارزشمند خود را صرف خواندن این خاطره نکنید.
دوستانی که تازه این خاطره ازمن میخونن و اشنایی ندارن ،برای فهم کامل داستان های سری داستانهای قبلی رو بخونن.
گی نیستم اما عاشقشم و یک فرشته از جنس مرد که اخر این نوشته لینک میزارم.
ممنونم از همه دوستانی که به من لطف دارن و درخواست داستان جدید کردن.ممنون از این انرژی مثبت و حمایت شما.
کاش میشد اکسیر جوانی داشت، سرش رو سینمه دستمو تو موهاش میچرخونم دونه مو سفید بین موهای نرم مشکیش اعصابمو ریخته بهم یعنی داره پیر میشه یا داریم پیرمیشیم!
همیشه بعد سکس اونیه که میخام؛آروم و مهربون.دیگه پوزیشنامون حفظ شدیم نقاط تحریک همو بلدیم؛و حتی تایم ارضا شدنمون.
+سعید؟
-جونم؟
+دوتا موی سفیده؛بکنم؟
-دردم میاداا
+اعصاب منو خورد میکنه
-چرا؟
+حس میکنم داریم پیر میشیم
سرشو از رو سینم برمیداره که با سرمای هوای اتاق جای گرم سرش سرد میشه و به چشمام خیره میشه و بینیشو به بینیم میزنه.
-فکر بهش نکن دیووونه؛پیر هم بشیم مال همیم جایی نمیریم که.
لبامو غنچه میکنم چشامو میبندم فقط تمرکز میکنم رو طعم و گرمای لباش .حرفاش همیشه آب رو آتیشه.
امروز جمعه س من بیخیال درس و اون بیخیال کار.لیوان نسکافه و خامه عسل برام میاره روتخت،کلا میدونه که بعد سکس پاهام جون راه رفتن نداره،واسه همین خیلی بهم رسیدگی میکنه.
-سعید؟امروز ناهار بریم بیرون؟
قبل جواب سعید صدای غرش ابر و برخورد بارون با برگهای درخت تو حیاط شروع شد.
+سرما نمیخوری من حرفی ندارم
-بریم تو بارون راه بریم؟
+قبلش صبحونه کامل میخوری؟
-هرچی تو بگی
میخنده و به لیوان نسکافه دستش نگاه میکنه.پاهام جون میگیره و منم واسه این که امروز و از دست ندم سریع از تخت پایین میام،حوله ام برمیدارم
قبل خروج از اتاق لپشو میبوسم.
-یادت نره از دل امیر در بیاری،فکر کنم بدجوری دلخور شده باشه.
+اخ اخ طفلک دوهفتس میخواد شب بیاد بمونه داریم میپیچونیمش،از وقتی هم که مدرسش شرو شده فقط داره میخونه حقش نیست.عب نداره اون بامن
زیر دوش همش فکرم این بود چی بگم گندی که زدم دیشب،گفت امشب میام خونتون گفتم نیستیم باغ یکی از بچه های باشگاه دور همیه خیلی اصرار کردیم که نریم ولی ناراحت میشه.اصلا معلومه دروغ میگم
بلند شد و لپمو بوسید و قبل رفتن گفت واسه پیچوندنم حداقل با سعید هماهنگ کن،خدافظ
دنبالش تا دم دفتر رفتم اما واینستاد.
اخه کنترل شده همیشه پنجشنبه شبا سکس میکنم .پنجشبه و جمعه هم تایمیه که اقا امیر درس نداره.سکس شب و بعدش خوابیدن تا لنگ ظهر تو بغل حال میده اخه.
بیرون میام از حموم خونه حسابی گرمه میز صبحونه هم آمادس،باولع صبحونه میخورم فقط بهم نگاه میکنه.
+حس میکنم ی چیزی میخوای بهم بگی!
-صبحونتو بخور لباس کامل بپوش انقدم عجله نکن
+نمیشوریاااا،میشورم خودم
-بچه پرو من جمع هم نمیکنم
راست میگفت خیلی پرو شدم از وقتی دانشگاه قبول شدم زدم در گشادی خیلی کم به کارای خونه میرسم خخخ
لباس گرم زیر، کاپشن مشکی ،شلور لی مشکی نیم بوت مشکی با شلوار زیر حسابی شلوار لی بهم چسبیده.کلا ادم سرمایی هستم.
ولی سرما رو دونفره دوست دارم
حتی از عمد دمای اتاق خواب و کم میکنم که موقع خواب بهش بچسبم.میدونم شاید فکر کنید مریضم ولی نه من اسیرم اسیری که در بندشم از همه آزادم.
بارون دیگه از حالت نم نم در اومد بود برگ های روی زمین حیاط زیرپام جیغ میکشیدن و تو باغچه دیگ داشت دپو میشد،ی روزافتابی نهایتا یه کلاس نمیرم و حیاط و تمیز میکنم .
کوچه نم گرفته و بوی نم بارون صدای آب راهه نازکی که از لوله ناودون به زمین میخوره
-خدا کنه بارون شدید تر نشه
+شتر سواری دولا دولا نمیشه گل پسر
-نه اخه اونجوری مجبوریم بدوییم گرم شیم
داشتم با بخار دهنم بازی میکردم یاد بچگیام که تو مدرسه ادای دود سیگارو در میاوردیم.
مسیر کوچه هارو طی میکنیم و میرسیم به خیابون.
مثل بچه کوچولوها از عمد میپریدم رو برگا که خش صدا بده ولی نم گرفته بودن .
درسته جمعه اس اما با این بارون خیابون خلوت تر از همیشه .همینم خیلی عالیه .
بدون حرف کنار هم مسیرو طی میکنیم مقصد مهم نبود فقط همین که تو این هوا باهمیم.
خیلی کم پیش میومد که من همچین چیزایی از سعید بخوام و اون قبول نکنه یا حوصله نداشته باشه مگه واقعا کار یا برنامه ای داشته باشه،کلا حوصله ندارم و خسته ام و الان نمیشه و الان وقتش نیست و ازین بهونه ها تو برنامه نویسیش نیست .حتی اگه هم کاری داشت بعدش تلافی میکرد.
همیشه به خودم گوش زد میکردم که،درسته خوبی سعید بیش از حده،اما تو نادان نباش (خوبی از حد بگذرد نادان خیال بد کند) یا خوبیهاش حس نسبت به تو وظیفه اش نیست.(بیش از حد خوب باشی ظیفه میدونن نه لطف)
میدونم مقصد اول کجاست؛کافیشاپ اقا حسن.
+قهوه مهمون
-نگاه از گوشه چشمش بهم میکنه لباشو صاف میکنه
+حالا که فکر میکنم کیف پولمو جا گذاشتم خخخخ
عاشق نیشخنداشم
وارد کافیشاپ میشیم هوای گرم کافیشاپ و گرم تر از اون استقبال گرم اقا حسن حسابی کیفمون و کامل کرد.
هیچکی جز ما نبود صندلی جلو بار نشستیم و سعید با اقا حسن خوش وبش میکنه اخه دوستی نزدیکی دارن .اقا حسن ب نظر من
ی بارستای کامله .هم اخلاق هم مکان هم سلیقه هم تبحر به کار
منم با دقت به موزیک گوش میدم:
زن متاهل خوش اخلاق اگر هست پیام بدهد