شرلوک هلمز و ندا

1392/06/25

داستانی که میخونید به هیچ وجه سکسی نیست و داستان یه عشق هستش
.

من اسمم علی و الان ۱۹ سالمه و در شهر کرمان زندگی میکنم و
خانواده نسبتا متمکن از لحاظ مالی دارم . من به معنای واقعی
کلمه هیچی در طول عمرم کم نداشتم حالا چه از لحاظ مالی و چه از
لحاظ احساسی چون واقعا با والدینم دوستم . قضیه من از سال اول
دبیرستان شروع شد . وقتی از دانش آموزان تست هوش میگرفتن معلوم
شد که من از بقیه یه سر و گردن بالاتر هستم . با پیشنهاد دبیر
مربوطه به مطب یه روانشناس خبره رفتم تا میزان دقیقتری از هوشم
بدست بیاد . بعد از انجام تست ها و محاسبات میزان هوشم
۱۴۵ تخمین زده شد . و این آغاز داستانم بود . بعد از اون
روز اخلاقم به کلی تغییر کرد . کاملا مغرور شده بودم ٬ طوری که
دیگران کمتر باهام حرف میزدن . فقط دو تا از دوستای صمیمیم برام
باقی مونده بود . سال دوم رو بهم لقب اینشتین داده بودن ٬ سال
سوم هم که سوپر مغز صدام میکردن . به خاطر تلافی غرورم اینجوری
صدام میکردن و من هم کاریشون نداشتم چون فکر میکردم به خاطر
حسودیه .

سال چهارم به خاطر چندتا اتفاق لقب « شرلوک هلمز » بهم دادن .
دیگه انقد شرلوک صدام کرده بودن که کاملا باورم شده بود و اگه
کسی علی صدام میکرد یه حالتی بهم دست میداد که میخواستم برگردم
و ازش سوتی بگیرم .

دیگه مثل سابق نمیتونستم با دیگران ارتباط برقرار کنم و بجز دو
تا دوستم دیگران کمتر باهام حرف میزدن .

نیاز به داشتن دوستی از جنس مخالف کم کم در وجودم پیدا شد ولی
غرور فوق العادم نمیزاشت .

بعد از امتحانات ترم اول یه نرم افزار چت پیدا کردم . بعد از
چند روز سروکله زدن خوب با نرم افزار آشنا شدم .

یه روز یه دختر که نمیخوام اسمشو بگم رو ادد کردم . بسیار
مودبانه گفت که دوست پسر داره و میخوان با هم ازدواج کنن و ازم
خواست که مزاحمش نشم . منم بدون معطلی ازش معذرت خواهی کردم و
پاکش کردم . لاگ اوت شدم و بعد از ناهار دوباره لاگین شدم . یک
دفعه دیدم همون خانومه تو اددلیستمه و بعد از چند لحظه مسیج داد
که : بچه جون مگه نگفتم مزاحم نشو .

جواب دادم : به جون خودم من کاری نکردم و مزاحم نشدم

گفت : پس چرا دوباره ادد کردی ؟

گفتم : من ادد نکردم

بعدش قبول کرد و گفتم که پاکش میکنم .

یک دفعه دیدم مسیج داد : پاک نکن کارت دارم .

گفتم بفرمایید .

گفت : میخوام ازت به عنوان یه داداش یه راهنمایی بگیرم .

گفتم در خدمتم.

گفت : یه حرفی به دوستپسرم زدم که ازم ناراحته و حالا باید
چیکار کنم .

منم یکم راهنماییش کردم .

فرداش خبر داد که مشکلم حل شده و بهت بدهکارم . منم تیریپ مرام
اومدم و گفتم اگه کاری بود میگم .

داشتم عکسای پروفایلشو نگاه میکردم که دیدم دوسپسرش همسایه چند
سال پیشه خودمونه . بهش گفتم و از اون لحظه زنداداش صداش میکردم
.

یه روز به فکرم رسید که شاید این زنداداش ما بتونه برام کاری
انجام بده .

بهش گفتم : میتونی برام یه دوستدختر پیدا کنی چون که من زیادی
تنهام

قبول کرد .

مشخصاتم رو گفتم بعد یه روز یه شماره بهم داد .

بهش گفتم که من خجالت میکشم و غرورم هم نمیذاره ٬ لطف کن
و بگو اون پیام بده.

بعد نیم ساعت یه شماره بهم اس ام اس داد . و از
اینجا اس ام اس بازی من و اون شروع شد .

خودش رو « ندا » معرفی کرد . گفت که بسیار از دروغ بدش میاد و
من لطف کنم و چیزی رو دروغ نگم .

همه چیز رو واقعیت گفتم ولی اون این کارو نکرد .

بعد چند روز ازش پرسیدم که قبلا بی اف داشته یا نه و جواب داد
که یکی داشته و با هم بهم زدن

اونم ازم پرسید : تو چی ؟ جی اف داشتی یا نه ؟

برای جواب سوالش قضیه ای رو تعریف کردم که شاید بدترین اتفاق
زندگیمه .

من وقتی ۱۷ روزه بودم دختر عموم به دنیا میاد و طبق رسوم قدیمی
و جاهلی فقط مجبورم با اون ازدواج کنم .

بعد از این سوال و جوابها حس کردم که رابطمون داره تار میشه .

برام سخت بود ولی اتفاق افتاد .

بعد چند روز با کلی فحاشی و ناراحتی بهم زدیم .

وقتی قضیه رو برای زنداداشم تعریف کردم چندتا خبر داد که
برام عذاب آور بود .

بی افی که ندا میگفت در واقع نامزدش بوده و اینکه اصلا اسمش ندا
نبود .

واقعا خورده بود تو ذوقم . من که امکان نداشت کسی بتونه بهم
دروغ بگه رکب خورده بودم .

با این حال از ندا متشکرم چون که بهم اثبات شد که بر خلاف ظاهر
مغرورم یه قلب پاک و معصوم دارم که به موقع کار خودشو انجام
میده .

چند روز پیش با یه شماره دیگه زنگ زدم ولی

غرورم نذاشت خودمو معرفی کنم

ممنون که داستانم رو خوندین . دلیلی ندارم که

دروغ بگم . نظراتتون نشانه شخصیت و ریشه خانوادگیتونه .
اگه خوشتون نیومد فحش ندین بلکه نظر ندین که خودش از همه چیز
بدتره .

نوشته: شرلوک


👍 0
👎 0
53421 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

399001
2013-09-16 13:47:39 +0430 +0430
NA

داستانی که میخونید به هیچ وجه سکسی نیست و داستان یه عشق هستش

سپس نخواندم.

0 ❤️

399002
2013-09-16 14:21:30 +0430 +0430
NA

بلانسبت شرلوک هلمز :|
عاقای بقول خودت باهوش!!! اینجا داستان سکسی مینویسن ن خاطره!

0 ❤️

399003
2013-09-16 17:12:39 +0430 +0430
NA

اومدی اینجا پز هوش و پول و غرور و خانوادت رو بدی؟
ای بدم میاد از این بچه ها…
در ضمن اینجا شهوانیه. اسمش روشه
داستان شکست عشقیت رو برو واسه همون روانشناس خبره تعریف کن
مغرور بودن هم چیز خوبی نیس که یه خط در میون تکرارش میکنی
تو که خودت قراره با یکی دیگه ازدواج کنی واسه چی از اینکه دختره نامزد داشته شاکی میشی؟
اگه نامزد نداشت و بهت وابسته میشد بعد ولش میکردی مشکلی نبود اقای مغرور… نه؟…

0 ❤️

399004
2013-09-16 19:21:23 +0430 +0430
NA

واقعن آدم گاهی اوقات دوست داره ازدست بعضی از این نوابغ داستان نویسی سر به کوه و بیابون بگذاره!!! :D :D :D

0 ❤️

399005
2013-09-16 19:24:47 +0430 +0430

آقا جون مادرتون یه دختر یا زن از مشهد پیدا بشه به این امیر زنگ بزنه! نمود ما رو

0 ❤️

399006
2013-09-16 21:38:03 +0430 +0430
NA

خوب که چی؟؟؟؟؟؟؟؟ شما قطعا با هوشی و شکی هم درش نیست چون فقط نوابغ هستن که از شدت نبوغ از همرنگی جماعت درمیان و یه نمه کس می زنن. اینجا باید داستان سکسی گذاشت. این مسئله رو بده اون مغزت حلاجیش کنه شاید انشالله بفهمی .

0 ❤️

399007
2013-09-16 22:14:37 +0430 +0430
NA

شرلوک جان ایول
من متقاعد شدم که تو ضریب هوشیت با دانشمندان هم تراز هستش
تو نمیذاشت رو نمیزاشت نوشتی و چندین بار پشت سر هم دوست دختر و دوست پسر رو به این صورت دوستدختر و دوستپسر نوشتی
بعدشم تو نابغه مدرستون بودی و با یه نرم افزار چت چندروز سرو کله زدی تا یاد بگیری ؟
این نرم افزار چی بود که امکان دسترسی کاربرا رو به پروفایل و عکسهای پروفایل مردم میده ؟
چطوری زرتی یکی رو ادد کردی که تو شهر خودتون بود و زرتی دوستپسرش(از قصد نوشتم) همسایه شما بود ؟
ممنون میشم یه بار دیگه ننویسی و کس تفت ندی

0 ❤️

399008
2013-09-16 23:59:09 +0430 +0430
NA

تو دست شرلوک رو هم از پشت بستی چ هوشی به به. خدا تورو از خطرات محفوظ بداره

0 ❤️

399009
2013-09-17 00:10:13 +0430 +0430
NA

درضمن خیلی بچه ای این سایت برای افراد۱۸ب بالاست واس بچه ها ی سایت بغل همین سایت زدن برو اونجا داستانای سکسیش تعریف از خوده

0 ❤️

399010
2013-09-17 00:15:44 +0430 +0430
NA

بابا متمکن. بابا نابغه. اتفاقا یک نابغه کرمانی می شناسم که کالیفرنیا هستش. پزشکی عمومی که همه 8 ساله می خونن این نابغه متمکن که اتفاقا باباش هم دکتر هستش 15 ساله خوند.والا دیگه همه ترسیدن این اقا تخصص بخواد 100 ساله بگیره بفرستادن رفت . البته با پولهای مردم بدبخت .بابا جونش دارو احتکار می کنه اخه. بیا برو گمشو واسه ما فیلم نیا.

0 ❤️

399011
2013-09-17 12:56:43 +0430 +0430
NA

به به آقای هلمز… خوشبختم غضنفر هستم … با ای کی یوی 145

0 ❤️

399012
2013-09-17 15:42:28 +0430 +0430

آی کیو، دیگه ننویس . . . . . . . . . . .
از خوندن داستانت فقط یک چیزی عاید من شد و اون هم اینکه چون نفهمیدم که کلا داستانت چی بود و چی شد، نتیجه گرفتم که من دارای آی کیو خیلی پایینی هستم. دیگه ننویس.

اگر شرلوک شدی احسنت به هوشَت
رَوَد کیر دو سر در حلق و گوشَت
نمی‌دانم چرا مغرور و سختی
زهی بر این خیالِ سخت کوشَت

0 ❤️

399013
2013-09-17 19:29:31 +0430 +0430
NA

سکسی بنویس تا بخونیم

0 ❤️

399014
2013-09-18 02:25:46 +0430 +0430
NA

ayatolah junevar narm afzare wechat in emkano dare ke profile va axhaye karbar ro negah koni va faghat idihae ke az lahaze makani behet nazdikan va age eshtebah nakonam ta shoae 300km ro saport mikone to list neshon mide

0 ❤️

399015
2013-09-18 08:04:00 +0430 +0430
NA

به خدا تو داری تو داری تو این مملکت حروم میشی :)) :))

0 ❤️

399016
2013-09-18 08:22:23 +0430 +0430
NA

الان چی صدات میکنم >>>> عیی :))

0 ❤️