من سارا 24سالمه.وقتی بچه بودم اومدیم تویه محله جدید شیطون بدم زودباهمه گرم گرفتم یه پسره همسایه دیواربه دیوارمون بودازمن بزرگتربود شهاب زیادی میدونست ناکس همش چشمش به من بود سیزده ساله بودم یه روزازمدرسه اومدم درزدم کسی بازنکرد شهاب اومدبیرون گفت کلید دست مامانشه برام آوردخانواده م رفته بودن خونه مادربزرگ مریضم دوساعت بعددرزدن دروکه بازکردم دیدم شهاب پرید توحیاطودروبست گفتم چه غلطی میخایی بکنی به زوربغلم کردوبوسیدم دستشو گذاشت روسینه م تازه اولش بود کوچولو بود البته دردداشت میمالیدش گفتم دردم میادنکن نگاش کردوگفت زودبزرگ شین من طاقت ندارم برم گردوند کیرشو گذاشت لای پام تلمبه زد آبش اومدقبلش جلق زده بود .هرجوری بود انداختمش بیرون ازاون روز میترسیدم ازش نگاشم نمیکردم همش دنبالم بود محلش نمیزاشتم .دوران دبرستان باوحیدآشناشدم عاشق هم شده بودیم دبیرستانم که تموم شدیه روزمادرشهاب اومدپیش مادرم اجازه خاستگاری خاست منم پرو پروگفتم بره یکی مثل خودشو بگیره کثافت ازش متنفربودم ازاون روزباخشم نگام میکرد.
وحیدتک فرزندبود منم که تعریف ازخودم نباشه خیلی خوشکل وخوش هیکل اومدخاستگاریمو نامزدکردیمو و عقد اوج خوشبختی وخوشحالیم بود
یه روزکه تنهابودم وحیداومدپیشم بمونه تاغروب کلی ورجه ورجه کردیم ازرولباس میمالیدم گازم میگرفت قرارشد شب سکس داشته باشیم .گوشیش زنگ خوردکه بیابابات بیمارستانه نزدیکای غروب بودباعجله دم درباصدای بلندگفت شب میام عزیزم دوستدارم.منم رفتم حموم شام پختم منتظرش شدم درحالو بازگذاشتم رفتم تو اتاق که یهو دستی رو چشممو گرفت گفتم وحید حلقه ت کو دستش رو چشمم بود منو بوسید مزه ی لبتم عوض شده کدوم میمونو بوسیدی دستشو کشیدیم پایین شهاب بود منو کشید تو بغلش گفتم بروگوشیم زنگ خورد وحید گفت ساعت 11میام.شهاب شنید وقت داریم هنوزساعت 9کو تا اون پدرسگ بیاد زد تو گوشم گفت اون سوسول بی پدرمادرچیش ازمن بهتربودجنده خاستم دورش کنم ولی خیلی هیکلیه نتونستم مثل وحشیاافتادبه جونم لباساموبه زورکشید پارشون کردولختم کرد التماس میکردم سینه هاموگازمیگرفت کیرشو درآورد ازتوشلوارش لباساش تنش بود به پشت خابوندم کلی زورزد آخرش کردش تو پاره شدم دستشو تودهنم کردمقاومتم بی فایده بود چندبارتلمبه کرد میخاست بزاردش توکسم پاهاموجمع کردم ماه دیگه عروسیمه توروخدا گفت بهش بگی میکشمتون تهدیدم میکردخابید روم لبمو گاز گرفت کردش تو آخ چه دردی داشت بیحال شدم اما درش نیاورد ارضاع شد آبشو پاشید توصورتم کثافت احساس میکردم پاره پاره شده کسم
نفهمیدم کی رفت تابه خودم اومدم ساعت 10ونیم بوداونقدگریه کردم که تمام بالشم خیس شد روی تختم خونی بود احساس بدی داشتم نابود شدم رفتم توآشپزخونه که باچاقوخودموبکشم وحید صدام میکردعشقم من اومدم اومدتودستمو گداشتم روی بدنم نبینتم باتعجب نگام کرد چی شدی زدم زیرگریه بغلم کرد یه ملافه رومبل برداشت پیچید دورم داشتم ازدردمیمردم جریانوتعریف کردم رفت طرف دربره بکشدش فوشش میدادعصبانی بوددادزدم آبرومونبر اگه عاشقمی اومدکنارم گفت دوستدارم امانمیشه ولش کنم گفتم طلاقم بده من دیگه پاک نیستم قسم خورد تنهام نمیزاره لباسامو تنم کرد و رفتیم دکتر انجا دکتر کلی به شوهر وحشیم فوش داد منم چیزی نگفتم خلاصه برگشتیم خونه ماه بعدم عروسی کردیم وحید کلی کراک گرفت برد گذاشت تو مغازه شهاب زنگ زد پلیس. رفت حبس آشغال.خلاصه الان پنج سال گذشته وحید هرگز به کونم کاری نداشته قربونش برم آخره مردونگیه پسرمون ماه دیگه به دنیا میاد .*دوست دارم عاشقتم *وحیدفرشته ی من. این راز منو وحید بود الان شما شهوانیام میدونین ممنون بای
نوشته: سارا
امیر اف بی پادشاه هکرا میفرماید : تا من سارا 24 سالمه خوندم
گریم گرفت مثه فیلم هندیا بود.در کل آخرش خوب تمام شدمثه فیلم هندیا
امیر اف بی پادشاه هکرا میفرماید : من اصلا اینجا چکار میکنم من برم سراغ آهنگ خوندم استعفا ی خودمو اعلام میکنم تسلیت بگید
clapping khoob kos gofty age vaghey bashe motmaenan baz miat jeret mide enshala khoshvaght bemonii bye
یهویی کردن اینه ها
نویسدگان مجلوق حواستون باشه biggrin
مردم خل شدن . قبلا اسید پاشی می کردن حالا یک راست میرن خونه مردم.
با قدرت میگوید:حتما داشتی تند جلق میزدی مادرکسو پسره ی تخم حروم
تا همون شهاب وحشی خوندم، ولی از نظرات دوستان معلومه فیلم هندی بود
از بس داستان چرت و پرت به خورد ملت دادن همه عقده ای شدند. همه میفرمایند میفرمایند راه انداختند. مسیولین رسیدگی کنند و چند تا روانپزشک سریعا بفرستند.
یهو دستش گذاشت رو چشمم .مزه لبتم عوض شده. به زور نمودت.آخه بچه کونی فکر کردی ما کسیم دیگه آره.چرا نمیگی شوهرت رفت کراک بگیره اونم زنشو خواست.مجلوق السلطنه
عقبو جر داد یا جلو؟
نوشته هاتو تو مترجم گوگلم زدم بدبخت پوکید
چه خونه بی در و پیکری
خو خره مگه یه قفل خریدن خیلی سخت و مشکله؟؟
دره هالو باز گذاشتم؟؟ بعد چطوری اومد تو که به دره هال رسید ؟ راستی فک نکنم حال باشه :|
خیلی خوب بود.خوشبخت بشی.البته این رو تو فیلم ی پسره به دختره گفت.خخخخ.تخیلت اصله.اخه کدوم کیری با لباس میره تو کون
جلقکی بود، ننویس. . . . . . . . . . . . . .
مگه مجبوری تخیلات هنگام جلق زدنت رو بیاری اینجا بنویسی؟ دیگه ننویس.
قبل تر از شما ها وقتی طرف میخواست تو نوشته اش به طرف بفهمونه خیلی عاشقشه روی نامه اش چند قطره آب می چکوند که بگه من در حال گریه کردن نوشتم…
اینطوری نتیجه نمی گیرید…
بابا کم تر فیلم نگاه کن به مولا کیر تو کون شوهرت بشه زنشو گاییدن باهاش ازدواج کرده باباش تو بیمارستان بوده اونوقت امده پیش تو بعد اگه خونه خالی بود چرا همون اول لختت نکرد دیدی کس گفتی جرقی
ذاستانت فکر نکنم واقعی باشه اخه در حال باز بوده خونه که دروازه داشت یا شایدم نداشت؟بعدشم شاید خودت باهاش قرار گداشتی اونم با کون قانع نبود زد پردتو پاره کرد.تو هم مجبور شدی اکشن کنی و بگی بهت تجاوز شده.
شهاب چجوری به اتاق شما رسیده بود ؟!!؟ نه واقعا چجوری ؟!!؟ یا خودت راه داده بودیش یا وحید جونت راش داده دیگه راه سومی هم هست ؟!؟
آخه اگر این همه خوشبختی و از شوهرت راضی هستی الان تو این سایت چیکار میکنی. اگه داره بچت به دنیا میاد الان تو این سایت برا چی داری می چرخی!!!
ادا تنگا
سیمی کردی جر نخوره جنده