عشق اول نرود از یاد

1398/01/25

سلام دوستان گلم این خاطره ای که براتون می نویسم مربوط به ۲۲ سالگی من است که اون زمان دانشجو بودم . دانشجو بودن در آن زمان خودش امتیاز بزرگی بود نه مثل الان که مدرک دکتری هم حتی به درد پاک کردن کیر و کوس هم نمی خورد. یه روز مامانم که از جشن عروسی بازگشته بود از دختر زیبایی صحبت می کرد که از آشنایان دور ما بود. اون زمان ها هم دختر بلند کردن خیلی سختر از فرستادن آپولو به فضا بود نه مثل امروز که کیر و کوس مثل مدرک دکتری ریخته تو خیابونا.بهرحال من به سختی توانستم شماره تلفن خونشون را بدست بیاورم و زنگ بزنم و بعد از چند روز پلیس بازی و سین جین کردن ، باب صحبت باز شد و از عاشقتم و دوستت دارم و میخوام باهات ازدواج کنم شروع به صاف کردن جاده کردم. یه روز گفت بیا جلوی خونه ما تا ببینم . اون موقع حتی موبایل هم نبود چه برسد به تلگرام و ایمو و … از آنجاییکه خودم قیافه درست حسابی ندارم با یکی از دوستانم که قیافه خیلی زشت و قد و قواره نامناسبی دارد راهی محل ماموریت شدم . قرار بود از جلوی خونشان رد بشوم و اون از طبقه دوم خونشون منو ببینه.بالاخره با ترس و اضطراب ماموریت تمام شد و فرداش ساعت ۱۱ زنگ زدم .گفت کدوم یکی تو بودی ؟ اول مشخصات دوستم را گفتم .خواستم از روش حساسیت زدایی استفاده کنم ، دوستان روانشناس می دانند منظورم چیست؟ البته شما دوستان شهوانی هم خودتان یه پا روانشناسید.بالاخره دنیا دیده هستید ، کلی دنیا را گشتید و آخرش متوجه شدید که همه چیز به کیر و کوس ختم میشه و اومدید اینجا. وقتی که مشخصات دوستم را دادم کمی مِن و مِن کرد و متوجه شدم که از قیافه نکره دوستم خوشش نیومده. اگر اول هم به یکباره خودم را می گفتم قبول نمی کرد .دوستم واقعا از نظر قیافه زیر خط فقر مطلق بود ؛ ولی من کمی از او بالاتر بودم یعنی در حد چسبیده به خط فقر ! گفتم :شوخی کردم من اون یکی بودم . احساس کردم کمی حالش بهتر شد . بهرحال این پلیس بازی ها ادامه داشت و دیدارها توی اتوبوس و تاکسی انجام می گرفت . یقینا اگر از این صحنه های کسشعربازی فیلم گرفته می شد حتما جایزه اسکار می گرفت . واقعا جدایی نادر از سیمین در حد یه جوک بچگانه است در مقابل صحنه های بلندکردن دختر در دهه هفتاد.بالاخره جوانی و فشار هورمون ها و بالا و پایین رفتن آدرنالین و تستوسترون ، منجر به این شد که قرارها را بکشیم به خونه . قرار عاشقی ساعت ۱۲ شب ، طبقه دوم خونه عشقم با همکاری خواهر بزرگتر عشقم که اون هم مجرد بود.البته قبل آن چندبار قرار چند دقیقه ای جلوی درب خونشون در ساعت یک شب و در حد بوسه و بغل داشتیم. شب موعود فرا رسید من از اینکه میرم پیشش و چند ساعت می مانم ، در استرس و اضطراب می سوختم . بارها اتفاقاتی که ممکن است برامون بیفته در ذهن مرور می کردم . عقل می گفت :دیوونه چکار می خواهی بکنی ! اگر پدر و مادرش متوجه بشوند ؛ چه غلطی می خواهی بکنی ! اگر پلیس بگیرد می خواهی چه جوابی بدهی و دهها سوال دیگر. ولی نیروی عشق و دوست داشتن و شاید هم شهوت عقل را کنار می زد. بهرحال اون لحظه حساس فرا رسید و عشق بر عقل غالب گردید. تا چشمم را بازکنم دیدم در کنار عشقم هستم . چهره ای بغایت زیبا و لب هایی برجسته داشت . یک تاپ خوش رنگ قرمز و یک دامن کوتاه پوشیده بود. آه این بغل کردن چقدر می چسبه به آدم . وقتی که عشقم را در آغوش گرفتم ، از شدت هیجان و علاقه گریه کردم . اون هم در حالیکه اشک های چشمام را پاک می کرد گریه کرد. کمی که آرام گرفتم متوجه شدم چه جیگری را تور کردم ، خودم خبر نداشتم.گردن مثل بلور می درخشید ، سینه ها برجسته ،سفت و خوش استیل .گویی هیکل را از یک قالب مجسمه سازی در آورده اند آنقدر یکدست و زیبا بود . در حالیکه که دستهایم تو دستش بود ، لبانش را گذاشت روی لبهایم . خیلی شیرین و خوردنی بود .در حالیکه در بغل همدیگر بودیم لب می گرفتیم و بیشتر همدیگر را تو آغوش یکدیگر می فشردیم . سوتینش را برایم باز کرد ممه هایش را گرفتم توی دستم .آخ اولین باری بود ممه به این زیبایی را تو دستام می گرفتم.اون هم از پایین کوسش را به کیرم می مالوند. ممه هایش را می خوردم و در اوج لذت بودم. تا اینکه دستم را بردم از زیر دامن به کوسش. کوس نرم و گوشتالویی داشت ، دستم کاملا پر شده بود ، می مالوندم و او چشماش را از شدت لذت می بست .نمی توانست بخاطر ترس صدای آه و ناله اش را رها کنه.دامن را زدم بالا ، چه کون سفید و خوش فرمی داشت .دستام را می مالیدم به باسن زیباش و به سمت خودم می فشردم. یک لحظه محکم بغلم کرد احساس کردم ارضا شد و من هم کل بدنم می لرزید اولین بارم بود که احساس می کردم یک لذت متفاوت را تجربه می کنم . خیلی دیروقت شده بود باید بر می گشتم خونه ، حدودا نیم ساعت باید از کوچه پس کوچه بر می گشتم خونه. تصمیم خودم را گرفته بودم من باید با او ازدواج کنم .اومدم گرفتم خوابیدم ساعت ۱۰ صبح از خواب بیدار شدم ، به مادرم گفتم :من به یه دختری علاقه مند شدم می خواهم باهاش ازدواج کنم. گفت :تو که کار و شغل حسابی نداری ، هنوز دانشجویی ! گفتم اگر من ازدواج نکنم و اون را به کس دیگری بدهند من می میرم. بالاخره پدر و مادر راضی شدند و رفتند خواستگاری . متاسفانه جواب خانوادشون منفی بود و من ماندم و حسرت جدایی . الان اون ازدواج کرده و رفته صاحب فرزند هم شده است و من در حسرت عشقی سوزناک مانده ام.

نوشته: سامان


👍 3
👎 13
14558 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

761223
2019-04-14 20:35:25 +0430 +0430

وقتي به خاطر يه لاپايي رفيق تو كس گاو ميكني همين ميشه

با انگشت فاك روزگار مواجه ميشي

5 ❤️

761241
2019-04-14 20:50:48 +0430 +0430

کسکش بغلش کردی گریت گرفت???
ینی چیییی
مگه بغلش کردنی داداشش کونت گذاشت که گریت گرفت

تو اون شرایط کیری دم در چندباری بوسیده بودیشش???

کیر بابای دختررو باید طلا گرفت که توی کسخل رو تو نگاه اول شناخت و دخترشو بدبخت نکرد

گمشو برو دیه اینطرفا نبینمتا

4 ❤️

761260
2019-04-14 21:19:36 +0430 +0430

کیر خود را نثار روحت میکنمدیمدی

1 ❤️

761280
2019-04-14 23:26:52 +0430 +0430

آه فرزندم!!درمانده و اندوهگین مباش که به خداوندگار هستی،پروردگار تو نیز بزرگ و کریم است

1 ❤️

761287
2019-04-15 00:14:15 +0430 +0430

کسکش یجوری از فارسی محاوره ای به نوشتاری شیفت کن که مغزمون نگوزه. آه ای کاش میشد که جور دیگرِ دلبرانه ای به تو و عشقت می ریدم
دیسلایک

4 ❤️

761315
2019-04-15 05:04:35 +0430 +0430

کص کش جقی مال کدوم دورانی ک دانشجو بودن امتیاز بزرگی بود بصورت حماسی ریدی ملجوق کص ندیده

4 ❤️

761336
2019-04-15 06:48:26 +0430 +0430

آخه کونی پلشت
خط فقر مطلق که دیگه زیر نداره دیوث
البته مطمئنم با اینکه قیافه‌ت به قول خودت کیریه ولی شرط میبندم خیلیا با روش گونی کشی رو صورتت گاییدنت که اینهمه کسشر تفت میدی…

0 ❤️

761368
2019-04-15 09:17:42 +0430 +0430

من لايكو فقط به احترام سنتون تقديم كردم .
در روايات و حكايات بسيار نقل شده كه در آن دير زمان كصينه ها نانازشان بمانند موكت پشمينه پوش بوده اند،بمانند اسكري مووي ٢،
ليك معشوقه ي شما گويا اينچنين پيرو مد روز نبوده، فتبارك الله

3 ❤️

761400
2019-04-15 13:27:44 +0430 +0430

یک مدرک دکترا در حد نو که فقط یبار رفته مطب و برگشته لوله پیچ شده آماده فرو رفتن به ماتحت اعماق وجودت موجوده هست بدم خدمتت سامان جان!!!برای اینکه دلم نمیادازحسرت عشق سوزناک در بیای دیس لایک

3 ❤️

761404
2019-04-15 14:19:17 +0430 +0430

از یه جایی به بعد اصلا جلو نرفتم
میشه یا محاوره ای بنویسی یا رسمی؟
لا اقل محتوا چیز جذابی نیست طرز نوشتنت جذاب باشه وگرنه به درد نمیخوره

1 ❤️

761565
2019-04-16 11:22:32 +0430 +0430

دیس ۱۱ نصیبت.کصخل اینقد زر نزن خیلیا هستن که کونشون پاره میشه مدرک دکترا بگیرن.معلومه خودت پوخی نیستی که عر میزنی.درضمن نصف متنت کیر و کوس ریخته تو خیابون بود پس ننویس.همچنین اونجوری که تو عر میزنی الان سن بابابزرگمو داری.اینجا چه گهی میخوری؟

2 ❤️

761575
2019-04-16 13:21:07 +0430 +0430

کیرتو جای سوزناکت با این داستان تخمیت

0 ❤️

761580
2019-04-16 13:56:14 +0430 +0430

girl+angel
بيغين ، جحط حدايط وارشاد ما بي صوادان خياباني به ثمط راحه درسط و طهصيل صواد طا مغطع دكطرا درينجا حظور دارندي.

0 ❤️

761584
2019-04-16 14:46:23 +0430 +0430

عشق اول نرود از يادم، خدايا زكمر افتادم
آن قَدَر من بزدم خورد شدست بنيادم
مهتي پاشنه طلا گفت اگر
عضو شوم آن برود ازيادم
ليك ز يادم كه نرفت هيچ خدايا فرياد،
هرشبم سوژه ي تازه بدهد بربادم.

1 ❤️

761591
2019-04-16 15:40:25 +0430 +0430
NA

آه اون رفیق بدبخت گرفت تورو،،کیر کج به منزل نرسد هرگز

0 ❤️

761640
2019-04-16 19:29:46 +0430 +0430

عزيزي شازده ?

1 ❤️

761829
2019-04-17 12:28:49 +0430 +0430

علمای سایت ریدن بهت ، فقط خواستم بگم موقعی که جلق میزنی توکل کن درست میشی

0 ❤️