تاحالا نشده داستانی بذارم خیلی داستا خوندم اول داستانمه راستی فروغ هستم ۲۷سالمه
تو خونه مادر پدری من ۳تاعموها باهم زندگی میکردیم عموم وقتی ازدواج کرد خانومش سپیده جان زیاد اختلافی باما نداره از روز اول یه حس های بهش داشتم دست خودم نبود دختر سکسی هستم همیشه داغم زن عمو منم همیشه راحت باهام هرچیزی کاری داشت بهم میداد تا یروز ازم خواستچون توی ارایشگاه کار میکنم کارای تمیز کاری پاین تنه رو انجام میدم براش انجام بدم توی خونشون هیچکس نبود جز مادوتا وسایلو اماده کرد گفتم بخواب پاتو کامل باز کن دوست داشتی شرتتو در بیار راحتر انجام بدم گفت نه باشورت راحتم منم حس سکسی برام اومدو تاپاهاش باز کرد از خود بیخود شدم یه دستی روش کشیدم گفتم ای ولا زن عمو‌چه تپله گفت خواستم برام تمیز کنی نه تعریفا ماچون اختلاف سنی نداریم باهم خیلی راحتیم تا شورتشو دادم کنار اب کسش یکم ریخت گفتم چیشد تو که از ما داغ تر یه نیش خند زد من شروع کردم براش تمیز کاری خوابیده بود چون دردش میومد چشاشو بسته بود منم سعی میکردم طول بدم و یکم دستمالی کنم تا لبه بعدی شرتش زدم کنار یهو انگشنم خیس شد گفتم هوس کردی گفت خفه بابا. اینجوری که تو دست میکشی ادم باید خیس میکنه هرروز بامشتریات اینجوری ور میری و خندید گفتم جون بابا بخوای در خدمتم گفت نه دیشب صرف شده گفتم نوش جونت یهو باخنده سینشو کشیدم گفتم دست بکار عمو خوبه بهشو رسیده هم بالا پایین رشد فوران کرده گفت چیه حسودیت شد گفتم نه فقد دلم خواست هر دو خندیدیم دیگه هیچی یینمون پیشد نیومد تا رفتیم باهم دکتر زنان هروقت میرفتیم بیرون باهم بودیم رفت داخل معاینه داخلی شد یهو وقتی دستگاه گذاشتن براش داخل کسش یه ناله ریز کرد یهو از خود بیخودشدم حس شهوت باناله هاش اومد برام فقد دلم میخواست اون لحظه پشت پرده بودم میدیدم چجور پاهاش باز و ناله میکنه وقتی اومد بیرون تاچشاش خمار گفتم چیشد صدای ناله اومد گفت معاینه شدم درد داشت گفتم میگفتی کرم چیزی بخریم دردت نیاد گفت نمیشه باید خشک باشه گفتم خشکم خوبه ها درد میاد لذت داره گفت خیلی منحرفی خدا بدادشوهرت برسه گفتم اون که بله چون من داغونم گفت مشخصه اذت همش توفکر نالش بودم تا خونه اومدم تو اتاقم بهش فکر میکردم کلا داغ شده بودم میخواستم برفتم دسشوی تا تو حمام گفتم رفتی حمام که گفت اره کثیف شدم بهتره حمام کنم در نیم لا بود گفتم بیام داخل کیسه کنم گفت بیا تارفتم بدن تپلشو بااون سینه های بزرگش دیدم خیسه خیس شدم دیدم کف حموم نشسته گفتم چرانشستی گفت خسته بودم باخودم گفتم اره حتما چون دستگاه زدن براش خیس کرده و گفت بیا کیسه بکش کیسه داد دستم فقد پشت کمرم بکشی ممنون میشم از پشت شروع کردم کیسه کشیدم تابه جلو رسیدم گفت ممنون گفتم تعارف میکنی بامنم منو تو این حرفا نداریم که بذار بکشم گلم دست روسیته هاش میکشیدم تواوج بودم بااون دستم سینشو بلند کردم زیرش کیسه بکشم یهو دستو به نوکش خورد سفته سفت بود نگاش کردم تا چشاشو بسته درست حدس زده بودم اونم داغ کرده بود و تو اوج گفتم یهو نرم سر اصل مطلب همینجور باسینه هاش ور رفتم و سکوت کرد یهو دستمو کشیدم لای پاش دست بذاشتم وسطش تا ته میرفت از بس خیس بود گفتم جووووووون دستگاه کار خودشو کرد گفت خیلی دیونه ای تو داغونم کردی باکارات گفتم من چی بگم که حشرم زده برات بالا شروع کردم نوک سینه هاشو خوردن و فقد ناله میکرد باانگشتمم خروسکشو میمالیدم یهو لباس زیرمو در اورد برام شروع کرد سینه هامو خوردن یهو نالم هوا رفت گفت ساکت بقیه میشنون گفتم بریم توخونه اینجا خیسه گفت نه همینشم زیادروی کردیم گفتم پس بذار یکم لز باحال بریم هردو الان احتیاج داریم ویهو تویه حرکت دستشو برد لای پاهامو شروع کرد بازی کردن گفتم هواست باشه گفت هست خرنیستم گفتم خلاصه گفتم بدونی یجوری باهاش بازی میکرد و منم نوک سینه هاش تودهنم و میک میزدم خیلی حشری شده بودم تویه حرکت کسشو یا کس من میزون کرد فقد میمالید بهم سینه هاش اویزون رو صورت من نفسمو بریده بود که صدام در نیاد هرد وناله میکردیم فقدبهش میگفتم بمال بمال که تشنه هستم یهو ابش اومد ریخت روم گفتم اب من نیومده کنارم دراز کشید شروع کرد با خروسکم بازی کردن انگشت از بالا تاپاین میکشید بهش گفتم تو دکتر دستگاه چجور بود گفت مثل کیر شیشه های که توش خالی یهو یجوری کرد له شدم گفتم جووون قبلش سکس نداشتی مگه گفت مگه عموت میذاره نباشه جرم داده ولی من عاشق لزم یه جووووون بلند گفتمو ارضا شدم با دستش ابمو رو کسش میریخت گفتم خیلی حال داد ولی داغون شدم و بلندشدم اومدم بیرون تااون حمام کنه بعد من برم …

ادامه داستان خوشتون اومد بعد میذارم

نوشته: فروغ