مادر پسری (۲)

1401/01/08

...قسمت قبل

سلام دوستان اميدوارم داستان قبل مقدمه اى كه مد نظرم بود و تو ذهنتون ايجاد كرده باشه…چون فکر میکنم در ادامه خیلی خوشتون بیاد و برای چند دقیقه هم که شده لذت ببرید.

هوا داشت كم كم تاريك ميشد و ترافيك داشت اذيت ميكرد،دست مردونه رضا روى پام حس خوبى بهم ميداد یه حس غرور يه جور حس مال يكى بودن كه یه ارامش روانی خوبی بهم میداد.
منم نوك انگشتامو پشت دستش ميكشيدم،غرق تو همچين حالى بودم كه خواستم رضا هم يكم خوشحال بشه،براى همين منم پاهامو رو هم انداختمو گذاشتم روى پاهاى رضا،رضا برگشت گفت ميبينن ديوونه منم به در تكيه دادمو گفتم خب حسوديشون ميشه بهت ديگه،اونم بى معطلى دستشو دور مچ پام گذاشتو ارووم نوازش ميكرد،يكم كه ترافيك راه افتاد و رضا تونست بيشتر پاهامو ناز كنه شروع به تعريف كردن ازم كرد:
+فكر نميكردم انقدر خوب باشى
-از چه نظر؟
+من هميشه فانتزيم بوده موقع رانندگى پاهاى يكيو نوازش كنم
-يه سوال بپرسم؟
+اره توله
-ميدونم كه اولين بارته با يه پسر دارى ميرى مهمونى اما خب چرا با پسر ميرى ميتونى دوست دختر داشته باشى
+دروغ ندارم بگم كيا اما من زياد اعتماد به نفسم بالا نيست و تمام طول عمرم تو باشگاه بوده و قيافمم پسنده دخترا نيست(راستم ميگفت قيافه معمولى داشت)بعضى وقتا با بعضی از پسرای باشگاه دوست میشم و در حد معمول باهميم.برای همین علاقه به پسر توم شکل گرفت.صداقت و مردونگيش يكم جذبم کرده بود به خودش،با این که چند روزه میشناسمش و فقط میدونم ۳۲سالشه و خونش کجاست و چی کارس
اما به طرز عجیبی ازش خوشم میومد(پسرا میدونن بی دلیل از یکی خوشت بیاد یعنی چی)
-كياجان لطفا كفشتو درميارى پيرهنم سفيده ميترسم بماله بهش
+اره اره ببخشيد اصلا بر ميدارم
-بهم با اخم نگاه كردو گفت: نه؛ خودش محكم كفشمو كشيد بيرون كه با انگشتش جوراب كالجيمم درومد
تا نگاهش به پام افتاد گفت كيا انگشتاى پات چقدر كوچولو و سكسيه، البته راست ميگفت شصت پام يه بند انگشتش بود،تا برسيم همش دستش روى پام بود و انقدر دستش گنده بود كه كل پام تو دستش گرفته بود.
تو همین حین مامانم زنگ زد
+کیان کجایی عزیزم؟
-با دوستم تو راه كردانيم،بهت گفتم كه امشب تولد…
+اره مامان ميدونم اما الناز زنگ زد گفت شام بريم بيرون راستش هم حوصله ندارم هم نميخوام به بابات جواب پس بدم گفتم توام بياى…
-چرا حوصله ندارى مامان خوشگلم برو نگران بابا هم نباش به اون چه،بهش بگو با من دارى ميرى خريد.
تلفن و كه قطع كردم رضا گفت مامانت بود؟
گفتم اره
+چى گفت كه گفتى به بابات ربطى نداره
-ميخواست با دوستش الناز بره بيرون شام
+اى مصطفى ديوس
-هوم؟گفتم الناز نه مصطفى
+فكر كنم مصطفى هم هست
-نه عشقم نيست
تلفنشو برداشت گذاشت رو بلندگو
بعد از چنتا بوق
+حاج رضاى ما چطوره
-مخلصم مصطفى جون خوبى كجايى داداش؟
+خونم داداش جونم
-جايى نميرى بيام پيشت؟
+چرا حاج رضا خواهرم با دوستش داره ميره رستوران منم ميخوام ملحق شم بهشون
-ااا كدوم دوستش
+همونى كه با پسرش اومد مغازه همونى كه تو باشگاه برات تعريف كردم…
-داداش ول كن نيستى ديگه؟طرف بچه داره شوهر داره
+رضا جون تو ديگه چرا اين حرفو ميزنى تو كه اونجا بودى ديدى رون و كونش داشت شلوارو تو تنش جر ميداد،داداش شبا خوابشو ميبينم بعدشم رضا جون براى توام خوبه پسرشم جور ميكنم برات
دست كمى از مامانش نداشت كونه كون بود قشنگ توام كه عشق پسر ث،که دوتاشون خنديدن و قطع كرد روبهم گفت ديدى گفتم.
ديگه رسيديمو زنگ زدم ساسان كه بياد جلوى در ساسانم با بى افش اومد و از ماشين پياده شديم من و ساسان همو بغل كرديمو مشغول خوش و بش بوديم،(در گوشش گفتم ساسان تو چه خبره؟كه اونم گفت فك كنم افترى دارن )كه ساسان گفت اقاتونو معرفى نميكنى؟منم گفتم رضا جونم هستن،ايشونم ساسان و اقا مهدى، ساسانم با خنده دستشو دراز كرد خوشبختم رضا جونش كه همه زديم زير خنده،رضا و مهديم خوش و بش كردن و رفتيم تو ويلا،ارش اومد استقبالمون،از همون اول نگاه ارش و روى رضا حس كردم
كه ميخواد نخ بده به رضا(نميدونم چرا تو مهمونيا همه ميخوان به هم نخ بدن و همه همو بر بزنن و انگار عادى شده)منم از قصد پرسيدم
-ارش جون بى افت كجاس؟
+رفته مشروب و اوكى كنه
دور ميز همه جمع شديم كه مشروب بخوريم
يكم كه مشروب خورديم شروع كرديم رقصيدن،يكم اول منو ساسان و چنتا از دوستايى كه از قبل همو ميشناختيم شروع به رقصيدن كرديم و استورى گرفتن،منم كم كم داشتم گرم ميشدمو لونديم داشت زياد ميشد،رفتم دست رضارو گرفتمو وسط يكم رقصيديم،اصلا رقص بلد نبود و خودش ترجيح داد بره بشينه ،با وجود رضا كسى سمت من نميومدو ميدونستن صاحاب دارم،اين موضوع هم اذيتم ميكرد هم خوشحال،منم خسته شدمو رفتم نشستم رو پاى رضا و دستمو انداختم دور گردنش
-عشق من چطوره؟
+خوبم قربونت برم تو خوبى؟
-رو پاى رضام نشستم مگه ميشه خوب نباشم
چشمام شهلا شده بودو نفسام داغ ،رضا ميدونستو خيلى مهربون باهام رفتار ميكرد،دستشو گذاشت رو صورتمو عرقمو پاك كرد
+كيا يه چيزى بگم پشمات بريزه
-جونم
+اومدم برم دستشويى اشتباهى رفتم تو يه اتاقى يه چيزى ديدم پشمام ريخت
-چى ديدى؟
+ساسان داشت برا مهدی ساك ميزد
-منم بلند خنديدمو گفتم فقط همين؟؟
عزيزم اين چيزا تو مهمونى عاديه
+با خنده گفت پس ماهم بريم اتاق؟
منم گفتم به وقتش و رفتم دور ميز یكم پفك بخورم كه همون لحظه ساسان اومد،رفتم سمتشو گفتم بيشور نميتونى درو قفل كنى
+چى شده مگه
-رضا ديدت داشتى چيكار ميكردى
+واى خاك تو سرم ابروم رفت جلوش
-چرا اونوقت؟؟؟
+خب شايد بعد تو رفتم باهاش دوست شدم
-خفه شو ساسااان
گوشیم زنگ خورد بابام بود رفتم بیرون که راحت جواب بدم
-بله باباجون
+کجایی کیان جان به مامانت زنگ زدم جواب نداد
-اومدیم خرید دیر میایم بابا مامانم تو مغازس
+باشه بابا مراقب باشید
قطع کردمو رفتم تو رفتم سمت ساسان، دوتایی رفتیم پیش رضا و مهدی که دوتايى داشتن مشروب ميخوردن ميخنديدن،رفتيم پيششون و ساسان گفت:
-شما دوتا به چى ميخندين؟
كه مهدى دستشو گرفت و نشوندش روپاش
+صحبت مردونس
منم رفتم نشستم رو پاى رضا لبامو گذاشتم رو لباش و يه چنتا بوسش كردم ،ساسان و مهدى هووو كشيدن
ديگه اخراى مهمونى بودو هركى با بى افش يه جا داشت لب بازى ميكرد و جاهاى ديگه ميشد بيشتر از لب بازى هم ديد،مهمونى داشت تموم ميشد و ديگه همه داشتن ميرفتن كه ارش اومد پيشمون و گفت شما نريدو بمونيد يكم بگيم بخنديم اگه دوست داريدم افترى بمونيد،منم رو به رضا كردم گفتم نظرت چيه؟رضا هم گفت مشكلى نداره،همه رفتن (من و رضا -ساسان و مهدى -ارش و بى افش جواد و يه دو تا كاپل ديگه)كه دوستايه جواد بودن مونديم.رو چنتا كاناپه هر كى رو پاى بى افش نشسته بود،ارش شروع كرد حرف زدن
+اوووف خسته شديم ديگه خودمون مونديم همه خودياااا راستى كيا جون مبارك باشه
+اقا رضا تبريك ميگم پايدار باشين
همه شروع كردن تبريك گفتن
كه جواد گفت بچه ها گوشيتونو ديگه در نياريد
من تو بغل رضا بودمو تقريبا همه داشتن لب ميگرفتن و تو حال خودشون بودن،منم شروع كردم لبايه رضارو خوردن زبونمو رو لباش ميكشيدم و ارووم زبونمو ميكردم لاى لباش،اونم محكم داشت لبامو ميخورد چند دقيقه اى لب بازى ميكرديم كه با صداى ملچ مولوچ جدا شديم،ساسان و چند نفر ديگه نشسته بودن زمين و داشتن ساك ميزدن واسه بى افاشون،تو همين حين ارش رفت يه موزيك با صداى كم گذاشتو اومد دست منو گرفت
رفتيم بين بچه ها با عشوه يكم شيك باسن كرديمو
ارش دولا شدو منم شلوارشو با ريتم موزيك دراوردمو،حالا من دولا شدم و ارش با كلى مكث اروم اروم شلوارمو دراورد همه هوووو كشيدن تو چشماى رضا نگاه ميكردم اين كار من و هووو كشيدن بچه ها بيشتر رضارو داغ ميكرد،شلوارمو كه كامل دراوردم يه شورت ابى پوشيده بودم كه همه ديگه نگاهشون رو باسن من بود و يه چيزى ميگفتن اول از همه ارش:واقعا لعنتى با اين كونه دیوووونه کنندت
بقيه دونه دونه
+اوففف بابا اووف
+جووون
+قلبم کیاااا
+تو چرا انقدر کون داری پسر
که مهدی گفت نوش جونت رضا کون ترین عالم گیرت اومده‌
منم تو دلم داشت قند اب میشدو نمیخواستم بیام بشینم اما چشمایه رضا منو کشوند سمت خودش
رفتم سمتش رو زانوهام نشستمو کمربند رضارو باز کردم و شلوارشو دراوردم با دندونام از رو شرتش گازای کوچولو کوچولو میگرفتم کیرشو لبامو میکشیدم رو شرتش،شرتشو دراوردم یه کیر سیاه و تقریبا کلفت بود،اروم شروع کردم سر کیرشو گذاشتم بین لبامو تو دهنم با نوک زبونم سر کیرشو لیس میزدم
دستامو از پشت بهم قلاب کردمو این کار باعث شد توجه همه جلب شه،منم اروم زبونمو دراوردمو کف زبونمو رو کیرش کشیدم این کارم اوووف همرو بلند کرد اونقدر اروم کیرشو میکردم تو دهنمو در میاوردم که چشمای رضا بسته شد یکم ساک زدم و
رضارو صدا کردم،به زور چشماشو باز کرد
انگار تازه متوجه دورو برش شده بود
یه متریش كير مهدى تا نصفه تو كون ساسان بود
ساسانم با سر اشاره به میز کردو گفت رضا جون کاندومو کرم رومیزه
پا شدمو تیشرت رضارو دراوردم،وای خدای من دلم داشت میرفت ،تو دلم کلی قربون صدقه هیکل مردونش رفتم ناخداگاه یه لحظه بغلش کردم و لباشو بوسیدم،در گوشش گفتم عشقم من خیلی وقته سکس نداشتم لطفا یکم‌هوامو داشته باش
تا اینو گفتم رضا بغلم کردو گفت چشم عزیزم
از رو میز کرمو برداشت رو کاناپه دو زانو شدم،رضا اروم انگشت وسطیشو گذاشت رو سوراخمو یکم ماساژ داد،حسابی سوراخم نبض میزد و صدایه بچه ها داشت دیوونم میکرد(بعضی ها میدونن که هیچی هیجانی تر از صدای ناله هایی که نا منظم کم و زیاد میشه تو گروپ نیست)
رضا شروع کرد به انگشت کردنم و منم واقعا درد داشتم چون انگشتاش خیلی بزرگ بود
بعد از چن باری که انگشتم کرد دیگه دردش کم شده بودو ازش خواستم یکم دیگه کرم بزنه ،حسابی که انگشتم کرد بهم گفت عشقم امادس یه تیکه از پشتی کاناپرو برداشت گذاشت زمین
منم رفتم قمبل کردم رو زمین،رضا کاندومو کشیدو سر کیرشو اروم گذاشت دم سوراخمو فشار داد و هی این کارو انجام میداد
نصف کیرش که رفت تو منم سوراخم حس گرفتو اوبم زد بالا ناله هام شروع شد رضا هم تا اه کشیدن منو دید فشارشو بیشتر کردو کیرشو تا اخر جا کرد تو کونم منم یه اهههه بلند کشیدم که دوباره توجه همه به ما افتاد
+نوووش رضا جون بزن نفت در بیاد
رضا خیلی ملایم شروع به تلمبه زدن کرد و منم هر بار کیرش میومد بیرون اههه میکشیدم
رو ابرا بودم و خوشحال از اینکه رضا انقدر خوب منو میکنه همینجوری ناله میکردم و اسم رضارو هی میگفتم
-اوممم رضاااا
-رضاااا
-بکن لطفاااا
-بیشتررررر
به خودم اومدم دیدم همه دارن مارو نگاه میکنن
منم تا جایی که بود کونمو قنبل کردم جوری که دیگه کمرم درد گرفته بود،رضا سرعت تلمبه هاشو بیشتر کرد منم با هر تلمبش اههه میکشیدمو کلی رو ابرا بودم که رضا با یه داد ابش اومد
که‌همه‌ انگار منتظر اب رضا بودن‌ کلی تعریف کردن و تعارف بین خودشون
+رضاجون دست خوش
+به تو میرسه داداش
+نوووش
ارش اومد با یه کیسه سیاه که همه کاندوما توش بود به رضا گفت اقا رضا کاندموتو بنداز
یکم تو بغل رضا ولو بودم تا سرحال شم که‌همه پاشدیم خدافظی کنیم که بریم
مهدی و جواد و رضا با هم گرم گرفته بودنو شماره همو گرفتن خلاصه نشستیم تو ماشین و راه افتادیم به سمت خونه
یکم که حرکت کردیم رضا دستمو گرفت تو دستشو گفت:
+خوبی عشقم
-اوهوم تو خوبی؟
گوشیشو دراورد گفت چند بار مصطفی زنگ زده چنتا هم ویس فرستاده ويساشو باز كرد
+داداش كجايى چند بار بهت زنگ زدم
+داداش يعنى عاشق شدم رفت
+چقدر خووووووب بود چقدر ماهه اين زن كيرم تو شوهرش يعنى كيرم تو اين وضعيت كه اين جواهر بايد شوهر داشته باشه
+داداش دست بردار نيستم تا مخشو نزنم
+در دسترس شدی زنگ بزن بهم
مامانه منو ميگفت؟ نمیدونم عشقم لابد ديگه شايدم يكى ديگه
ناراحت شدى كيا؟
نميدونم
خستم ميشه بخوابم من؟رسيديم بيدارم كن…

ادامه...

نوشته: کیان


👍 49
👎 10
193501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

865808
2022-03-28 01:25:43 +0430 +0430

میشه این کسشر رو دیگه ادامه ندی؟
توی کجای دنیا هرکسی که همجنسگراست بی غیرت هم هست؟
فقط ننویس


865823
2022-03-28 01:58:38 +0430 +0430

اگه واقعیه که هیچی خب پیش اومده ولی اگه داستان خود ساختس ریدم تو مغزت

2 ❤️

865834
2022-03-28 02:27:48 +0430 +0430

مزخرفه ادامه نده

4 ❤️

865889
2022-03-28 08:13:13 +0430 +0430

عالی بود ولی مامانش رو بیشتر کن😂

4 ❤️

865894
2022-03-28 09:39:01 +0430 +0430

قسمت مامانش رو بیشتر وقت بذار لطفا

2 ❤️

865898
2022-03-28 10:11:14 +0430 +0430

بنویس سری ادامه داستان رو مثل قبلی طولش نده سری بنویس یعنی باید تا پس فردا اماده کنی

0 ❤️

865931
2022-03-28 14:44:28 +0430 +0430

صبوری، هنر شکارچیه…

0 ❤️

865937
2022-03-28 16:07:59 +0430 +0430

عالیه
منتظریم
دمت گرم

0 ❤️

865948
2022-03-28 17:48:01 +0430 +0430

داستان خوبی میشه اگه نقش مامانت رو پررنگتر کنی و بهش پروپال بدی اگه بخوای صرفا فقط به سمت گی بودن پیش بره مثله بقیه داستان ها معمولی و بی مزه میشه یادمه یه داستان بود به اسم تاوان بی غیرت شدنم که خیلی کیفیت خوبی داشت و به نظرم نسبت به داستانهای دیگه خاص تر بود ولی اونم حیف ادامه پیدا نکرد
ایراد دیگه ایی که داره اینه که خیلی کوتاه مینویسی عزیز م داستان باید پر و پیمون باشه نه اینکه ۱۰ خط مینویسی و میگی ادامه دارد

0 ❤️

865955
2022-03-28 19:42:37 +0430 +0430

واقعا مادر خوبی داری
خوب پاک تمیز، جدی میگم قدرشو بدون

0 ❤️

866074
2022-03-29 05:15:57 +0430 +0430

والا مامان‌ها هم‌آدمن سکس لازم دارن چیز عجیبی‌ام نیست

0 ❤️

866086
2022-03-29 07:27:00 +0430 +0430

خیلی عالیه بازم ادامه بده.دوستان لطفا توهین نکنین هرکسی یسری فانتزی و علایقی داره لطفا احترام بزارین

0 ❤️

866125
2022-03-29 14:32:25 +0430 +0430

به عنوان داستان قشنگه اما داری همجنس گراهارو بد نشون میدی لطفا رعایت کن

1 ❤️

866145
2022-03-29 20:00:05 +0430 +0430

عنم گرفت از این داستان…جان مامان جندت دیگه این کسشرو ادامه نده

0 ❤️

876454
2022-05-28 04:03:35 +0430 +0430

نمی دونم چرا به کسی که داستان رو می خونه احترام قائل نیستی اقا برادر جان ۲ ماه هست ادامشو ننوشتی خوب همه چی یادمون رفت این چه کاریه یا ننویس یا اگر شروع کردی به نوشتن تمومش کن واقعا قلمت خوب بود و خوب حس رو انتقال می دادی حیفه
ادامه ندی ، لطفا برای ما که وقت گذاشتیم و خوندیم احترام قائل باش و بنویس بعدی هاش رو
ممنون🙏

0 ❤️