مامانم و دوست صمیمیم (۱)

1401/10/13

سلام
اسمم محمده ۲۰سال دارم بچه شهرستانم دوران‌ابتدایی پدرمو از دست دادم یه برادر دارم ۱۸سالشه یه مادر دارم ۴۲سالشه.
من دانشجو هستم تو خوده شهرمون برادرمم بعده کنکور فرهنگیان قبول شدش و بعدش رفت مرکز استان دانشگاه شنبه میره چهارشنبه میاد هر سری.
منبع درآمدمون از فرش بافتنه مادرم و طراحی هایی که داره خودمم فوتبالیستم تو لیگ ۲ تیم شهرستان خودمون بازی میکنم از قرارداد منم تغذیه میکنیم که چیز قابل توجه‌ای نیس.
مادرم اسمش مژگانه چادریه بعده فوت پدرم همه زندگیش شد ما ۲تا من میفهمیدم خاستگار براش میاد ولی به قطعیت جواب منفی میداد فقط بخاطر ما.
مادرم ۱۶۰قد داره ۷۰وزن داره فوق العاده‌سفیده فیسشم قابل قبوله چشماش سبزه لباشم قرمزه یه نمور تپله پهلو و شکمم داره این سفیدی و چشم رنگیشو ارث به منم داده.
میرسیم به رفیقم اسمش امیده هم‌تیپ خودمه ۲۰سالشه ۱۷۰اینا قد داره پوستشم سفیده خوش چهرش تقریبا اون مغازه سوپری داره اکثرا با هم میچرخیم ولی کاش هیچوقت باهاش اشنا نمیشدم که اینجوری نتونم شبا بخوابمو تو چشمای مادرم نگاه نکنم‌.
اما برسیم به روز واقعه ما برای مسابقه دوستانه باید عازم شهر دیگه میشدیم همیشه همه تیم خودمون میریم سمت میدون خروجی شهر تا اتوبوس تیم بیاد بعد بریم از اونجا که ما وسیله نداشتیم به امید زنگ زدم بیاد دنبالم تا ببرتم اونم اومد منو گذاشت پیش بچه ها گف کی میای گفتم فردا احتمالا عصر گف باشه زنگ بزن پس بیام دنبالت خواستی گفتم باشه دمتگرم اون رف ماام راه افتادیم ۱۰کیلومتری نرفته بودیم که اتوبوس جوش اورد نگه داشت با کلی معتلی گف نمیشه رف ماام خورد تو ذوقمون مربی برا هفته بعد همونجا اوکی کرد که بریم ماام پیاده شدیم ۵تا ۵تا سوار اژانس شدیم برگشتیم چند باری زنگ زدم امید برنداشت منم با یه آژانس دیگه رفتم خونه
خونمون ویلاییه مهندسیشم طولی شکله درو باز کردم رفتم تو یه پنجره داریم که از حال میشه بیرونو دید پشتشم آشپزخونس که اوپن داره بعدش یه دیوار که ۲تا اتاق داره درم که باز کنی یه راهرو داره نزدیک در شدم که بازش کنم دیدم صدایی از پنجره میاد بیرون رفتم سمت پنجره که پرده انداخته شده بود ولی یه مربع شکل بالای پنجره شکسته بودیم برای کولر گازی رفتم روی ۴پایه کوچیک اونجا و چیزی دیدم که نه توان راه رفتن داشتم نه توان حرف زدن رنگم پریده بود بدنم سرد شده بود سرمم داشت میترکید نمیشد باور کرد مامانم کاملا لخت خوابیده بود به شکم یه متکا زیره شکمش امید کیرشو کرده بود تو کس مامانم داشت میکردش یه حسی بهم دست داد از مامانم بدم اومد امیدم که باید میکشتم ولی اینکه مامانم به حرف اومد برام خیلی جالب بود که لخت میبینمش و بدتر موقع دادنش گفتم ببینم چی میکنن مامانم گف اههه اروم تر امید تا تهه نبر درد میگیره امیدم که عرق کرده بود گف باشه خاله
باورم نمیشد داره میکنتش ولی هنوز بهش میگه خاله
مامانم همش اههه میکشید امیدم هرزچندگاهی بهش میگف کونتو بیار بالا تر که راحت تر بزنه مامانم گف امید تا تههه نبرررر وحشی امید گف چقدر غر میزنی اندفعه دوباره شوک شدم مگه چندمین بارشه خدایا چرا اخه رفیق صمیمی من حالم بدتر شد ولی توانی نداشتم فقط نگاه میکرد
امید دست میکشید به کون مامانم میگف خاله حرف نداری عالیه همینجوری خوبه؟
مامانم گف اره ادامه بده اونم تند تر تلمبه میزد درآورد که مامانم برگشت گف چیشد گف واستا خسته شدم گف بکن آبت بیاد من دیگه نمتونم دلم درد گرفته امید گف شل کن پس کونتو منقبض نکن نرمیشو حس کنم گف باشه بزار توش دوباره چرخید سمت جلو که تلویزیون جلوش بود
امید میکرد جفتی اههه میکشیدن امید نفساش تند شده بود مامانم سعی میکرد شبیه جنده ها اهو اوه نکنه ولی نمتونست جلو خودشو بگیر یهویی میگف اووووووفففف اااایییییی واااای خداااااا ااااهههه ارومتر امیییید ااااایییی بکن امید گف دفعه قبلی قول دادی بریزم رو چشات مامانم گف دفعه قبل کجا ریختی گفتش رو کونت مامانم گف خوشم نمیاد بریز رو سینه هام گف پس بچرخ
مامانم به کمر خوابید سینه هاش ۸۰میشدن آویزونم بودن یه نمور امید داشت تنظیم میکرد رو کسش که مامانم گف مگه نیومد آبت گف یکم دیگه بکنم
مامانم گف ااااای وای بجنب کرد توش خوابید روش مامانم کمرشو فشار میداد کیره امید تو کسش شاپ شاپ صدا میداد مامانم گف آبتو بیار امید اااایییییی توروخدااااا نمتونم دیگه امید گف سینه هاتو بگیر پاشد کیرشو درآورد با چند تا عربده خالی کرد رو سینه هاش امید خوابید کنارش مامانم دستشو گذاشت رو پیشونیش گف وای خدا امید گف خاله چقدرررر سفیدی اخه رنگ دیواری با خنده
مامانم گف هر دفعه منو لخت کردی داری میگی گف اخه گفتنیه دیگه
امید همونجوری لخت براش یه دستمال کاغدی اورد مامانم شروع کرد پاک گرد آب امید روی سینش گف اینجوری نمیشع برم بشورم امید گف منم بیام تو حموم گف کی میخواد بره حموم حالا پاشد شرتشو بپوشه امید گف چیییی مگه قرار نبود لخت باشیم مامانم گف عجب بدبختیه رف سمته سینک آب میکشید به سینه هاش امید گف خاله یه بار بزارم از کون بزارم گف امید صدبار گفتم حرفشم نزن اون دفعه کلی زور زدی توش نرف ول کن دیگ گف تا فردا صبح که کسی نیس بزار گشادش کنم مامانم گف حرف نزن شب اینجا نمیمونی میری خونتون گف باشهههه حالا ولی از کون بزار هنوز لخت بودن مامانم گف یه جوریه بزاز بپوشم لباسامو بده گف نه خاله اذیت نکن دیگه گف خوشم نمیاد بزار بپوشم گف ن بزار لخت باشیم گف هروقت خواستیم شروع کنیم در میاریم دوباره شوک شدم مگه قراره دوباره شروع کنن هزاران سوال تو فکرم بود که داشت بهش اضافه میشد مامانم لباس پوشید رف نشست رو مبل سرش رف تو گوشی امیدم رف آب از یخچال خورد گف خاله مژگان یه سوال کنم راستشو میگی؟
مامانم گف تا چی باشه گفتش خوب میکنمت؟ یعنی حال میده بهت ؟
مامانم گف اره ولی یه ایراد بزرگ داری
گفتم چی؟!
مامانم گف اینکه دوسته محمدی
امید گفتش هوووو انگار چیه اون که نمدونه الانم که نیس تا فردا
مامانم گف هرچیه تو دوستشی خرئت کردم باره اول تو دهنت نزدم
امید گف باره اول عالی بود تو راهرو کردمت دیوار چنگ میزدی با خنده
مامانم گف ببند دهنتو خواهشا اینجوری حرف نزن خوشم نمیاد
امید گف خاله پاشو شروع کنیم مامانم گف نیم ساعت نشده برو بابا
گف دیرم هست
مامانم گف بزار بگذره
امید گف از کون دیگه
مامانم یهویی گف فقط دردم اومد دیگه ادامه نمیدی من باز شوکه شدم
امید پرید بالا از خوشحالی گف پاشو پاشو خاله از پاهاش میکشید از مبل بیاد پایین مامانم گف امید بزار میکنی بازم گهشو در نیار گف خاله وقت نداریم ۱۱باید برم اگه قرار باشه برم خونه
مامانم گف لبامو نخوریا گف چشم اومد تو بغل اومد
امید رف رو گردنش مک میزد لیس میزد سینشو از پیرهن میگرف مامانم گف امید ادامه بده فهمیدم نقطه ضعفش گردنشه امیدم مک میزد جوری که گردنش قرمز شده بود اونم بخاطر پوست به شدت سفیدش امید گف پاشو لخت شو مامانم دوباره دراورد همه چیزو امیدم شد
مامانم پاهاشو باز کرد که کسشو بخوره امیدم که انگار میدونست با سر رف رو کسش میخورد و لیس میزد مامانم اوووفففف میکشید میگف عالیه بخور زبون بزن امید گف جوری میکنمت این سری دیوونه بشی مامانم گف اررره
کسشو مبخورد مامانم چشاشو بسته بود که امید پاشد سرپا کیرش سیخ بود گرف جلو صورتش مامانم روشو انوری کرد گف یه ساک توروخدا گف خوشم نمیاد فهمیدم تاحالا براش نخورده امید گف ای بابا بچرخ کونتو باز کن امید دستشو وازلین مالید گذاشت رو سوراخ کونش یه انگشت کرد توش مامانم گف اااای سوختممممم خداااا
امید گف تحمل کن خاله بعد ۲تا انگشت کرد نگه داشته بود تا جا باز کنه بعده ۱۰دقه تقریبا پاشد تنظیم کرد سرشو کرد تو کون مامانم که از کمر پاشد رو هوا مامانم گف ااااااااایییییییی امید درار سوووووختمممممم تو نبر دیگهههه اااااایییی نفس نفس میزد قرمز شده بود امید بی ناموسم نزدیک گوش مامانم بود گف تحمل کن خاله تحمل کن الان اوکی میشه ولی درد مامانم بیشتر میشد امید یکم واستاد ولی تحملش معلوم بود تمومه یهویی تمام کیرشو با قدرت جا کرد تو کونه مامانم خوابید روش جوری که هیچ تکونی نخوره مامانم یه جیغی کشید گف ااااااااییییییی وحشییی پدسگگگگ واااایییی درار گه خوردم وااااابیییی امید درارشششش نمتونم امید گف ۲دقه همینجوری واستا مامانم اشکش دراومده بود امید گف چقدررررر داغههههه مامانم جدا داشت زار میزد قرمز شده بود گریه میکرد امید بعده چن دقه شروع کرد تلمبه های ریز مامانم گف بکن که اخرین باره امید موهاشو کشید گف هر دفعه همینو میگی جنده مامانم گف این کلمه نگو آشغااال گف اروم باش بکنم برم دیگه مامانم گریه میکرد تو بعضی از تویی هایی که میخورد یه دادی میزد امید گف خوبه خاله؟
مامانم گف اصلاااا دارم میمیرم
امید گف الان تموم میشه
مامانم گف زود باش دیگه
امید گف همکاری نمیکنی که
مامانم گف چی کنم خب؟!
امید گف داگی شو قشنگ قمبل کن راحت تر بکنم
مامانم تکون خورد که داگی بشه کیرش دراومد بعد داگی شد گف خوبهههه؟!
امید گف عالیه همینجوری واستا دوباره کرد توش
مامانم دیکه التماسش میکرد امید بسهههه توروخدا نمتونم دارم میمیرم دلممم واااای میسوزه پاره شدم درارررر واایییی اااااای میسوزه امیدم از پهلوش هاش گرفته بود میزد امید یکم داد زد توش نگه داشت مامانم میگف تووووش نریزززز واااای خدایاااا میسوزه درار امید دراورد کیرشو مامانم سریع چرخید سوراخشو گرف نفسش بالا اومده بود صورتش عرق خالی بود امید گف ااااخییییش بالاخره کونتو زدم مامانم یدونع زد تو سینش گف بپوش گمشو گف ببخشید خاله دیگه نمیکنم گف باشه برو گمشو گف حالت بده میخوای بمونم گف نه اون دستمالو بده آبت داره میاد بیرون گذاشت رو سوزاخش داشت حالش جا میومد تازه امیدم گوشیشو برداشت گف اع محمد زنگ زده چند بار مامانم گف چی میگه گف چمدونم زنگ زد بهم گوشیم سایلنت بود بوق که خورد اومد بالا سره مامانم سینه هاش بازی میکرد مامانم دستشو پس زد منم جوابشو نمتونستم بدم مامانم گف برو دیگه گف یه گاز از سینت بگیرم برم مامانم گف برو امید توروخدا کم بچه بازی درار برو اذیتم نکن امید گف نمیرم بخدا تا گاز نگیرم مامانم گف خدایا چه گناهیی کردم بااین تقدیرم بیا بخور رف سمت سینه مامانم دهنشو برد گاز گرف مامانم گفف اااایییی بسه بسه دیگ اون ول نمیکرد منم تو همین حالت اومدم رفتم از خونه بیرون سرم داشت میترکید همه اون صحنه ها جلو چشمام اخه مامانم با دوستم بعدشم زنگ زدم خونه گفتم شب میام خونه مامانم گف باشه یه سر رفتم توشهر ساعت ۱۱اینا رفتم خونه مامانم جلو تلوزیون نشسته بود حالم بهم میخورد ازش ولی مادرم بود گشاد گشادم راه میرف تو خونه بعدشم رابطمون با امید کمتر کردم جوری که قطع کردم جوری ام بود که فهموندم به مامانم یه چیزایی بو بردم

ادامه...

نوشته: محمد


👍 35
👎 10
188601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

909215
2023-01-03 01:45:26 +0330 +0330

سلام میشه خصوصی پیام بدی؟

1 ❤️

909231
2023-01-03 03:22:17 +0330 +0330

برای اندام مانانت راست کردی؟ اولین باره یکی نگفت جق زدم با این صحنه

1 ❤️

909233
2023-01-03 04:09:56 +0330 +0330

من خودم یکی از فانتزی هام اینه جا مامانت باشم ولی نه زنم نه سنم بالاست😄

1 ❤️

909242
2023-01-03 05:59:50 +0330 +0330

من به واقعی بودن یا نبودن این مطلب کاری ندارم اما برای اون‌هایی که یه همچین موردی براشون پیش اومده میگم :
مادرت سالهای جوونی‌شو نشسته پای شما (بچه‌ها) و با بافتن قالی و هزار نوع گرفتاری و کمبود شماها رو بزرگ کرده . چشم‌شو رو همه‌ی خوشی‌های دنیا بسته که خوشی شما رو خراب نکنه ، لقمه‌ی خودشو به شما داده ، وقتشو ، عمرشو ، زندگی و جوونی و خوشگلی‌شو فدای خوشحالی و خوشبختی شما کرده.
فکر کردی نمی‌تونسته شماها رو ول کنه ، بذاره پرورشگاه و بره برای خودش زندگی کنه؟ خوبه خودت نوشتی:
( من میفهمیدم خاستگار براش میاد ولی به قطعیت جواب منفی میداد فقط بخاطر ما)
خب ، حالا که شماها به جایی رسیدید بازم اجازه نمیدی یه ذره برا خودش ، برا دل خودش زندگی کنه؟!
اگه مادرت یه هرزه‌س (دور از جون) و هر روز با یه مرد اونو می‌بینی ، نامردی اگه دهنشو سرویس نکنی! منم میگم دمت گرم! اما اگه می‌بینی که فقط با همین پسره‌س (که با توجه به نوشته‌هات من مطمئنم از اون زن‌هاییه که خیلی هم مودبه) ، باید احترامشو نگه‌داری.
همه‌ی ما انسانیم و انسان مثل همه‌ی موجودات زنده به خیلی چیزها نیاز داره ، از جمله رابطه جنسی! چطور اگه خودمون با کسی رابطه داشته باشیم به خودمون حق می‌دیم و حتی اگه این رابطه در بدترین زمان و مکان و شرایط با یه فرد حتی ممنوع (مثل همین دوست تو) باشه ، با انواع و اقسام بهانه‌ها و دلایل و آسمون و ریسمون ، ثابت می‌کنیم حق داشتیم با اون طرف رابطه داشته باشیم ، اما برای دیگران ( و از جمله نزدیکان‌مون) دقیقا عکس این مطلب رو می‌خوایم ثابت کنیم؟!
پس به جای این چرت و پرت‌ها (که شب‌ها خوابم نمی‌بره و تو صورت مادرم نگاه نمی‌کنم) بشین مثل یه انسان منطقی و منصف (و نه بی‌غیرت) فکر کن و خودتو به جای مادرت بذار ، اون‌وقت ببین بهش حق میدی یا نه ؟
راجع به همین دوستت هم اتفاقا خوشحال باش که مادرت با یه پسر خوب دوسته ، یه لحظه تصور کن مادرت با یکی آشنا شده بود که طرف رو نمی‌شناختی و از اون خلافکارهای هفت‌خط بود و یه وقت یه بلایی سر مادرت می‌آورد خوب بود؟
برو دست مادرتو ببوس و بگو من خیلی خوشبختم که تو مادرمی ، تو خیلی برای ما زحمت کشیدی ، از جوونی خودت بخاطر ما گذشتی و هیچ لذتی نبردی. دلم می‌خواد همیشه شاد باشی.


909257
2023-01-03 10:09:10 +0330 +0330

منم همچین صحنه ای از مامانم دیدم طوری لذت بخش که‌بدون‌اینکه جق بزنم ابم‌فوران کرد

1 ❤️

909265
2023-01-03 12:18:59 +0330 +0330

با این ادرسایی ک میدی همه ی مردم شهر میدونن ک مکی هستی و مادرت حنده شده لاشی، البتهمن نخوندم

0 ❤️

909295
2023-01-03 21:06:10 +0330 +0330

در لیگ‌ دو کشوری هم دستمزد چندانی نمیدن،من درتیمی که نایب قهرمان لیگ ۲ شد و در پلی آف به لیگ یک نیومد بازی می کردم والله ما قرارداد نداشتیم فقط کمک هزینه می گرفتیم چه برسه به لیگ دو استانی و شهرستان
بعد توی جقول بچه نوشتی قرارداد لیگ دو شهرمون
کدوم قرارداد بچه کونی؟
قرارداد ک‌وس ننه ت؟

2 ❤️

909303
2023-01-03 23:27:52 +0330 +0330

قشنگ بود ادامه اگر داره بنویس

0 ❤️

909422
2023-01-04 20:04:56 +0330 +0330

خاک توسرت،حتی اگه یه داستان خیالی باشه
قطعا تو بیماری

0 ❤️

909455
2023-01-05 01:47:03 +0330 +0330

اولا گردنت بشکنه با این طرز نوشنتنت دوما حالا محمد ازرو بیغی نوشته یا امید از رو حس جقی میرسونه امید کونی هست چرا؟چون ازبس کون داده میدونه حالت کون دادن چطوره

0 ❤️