مقداری آبنبات پسته ای تلخ

1396/11/22

ميدانى ؟
من به همه ى زنهاى اين شهر مشكوكم!
آهسته از كنارم ميگذرند
جورى كه انگار همين حالا از آغوش تو
جدا شده اند…!
رقيبانه لبخند ميزنند
و جاى انگشتان تو را
در ميان موهايشان جابجا ميكنند…!!
همين است كه
ناگهان با خودم و با تو لج ميكنم
و با لجبازيهاى عاشقانه
تو را آزار ميدهم
كاش ياد ميگرفتى به جاى گفتنِ " حسادت نكن"
بگويى : من عاشقِ توام ، خيالت راحت…
تا من با خيال راحت ،
برايت بميرم …

ما را خراب و زیر و زِبَر میکنی؟نکن…

امشب شب دومیه که بدون تو میگذره
اما حس میکنم خیلی وقته که نیستی
رو تختم دراز کشیدم
رو پهلوی چپ
پاهامو تو سینم جمع کردم
دستامو هم تو گودی گردنم مخفی کردم
دقیقا مثل وقتایی که تو بغلت جمع میشدم،محکم بغلم میکردی و دستت تو موهام بود
خودمو بیشتر و بیشتر تو بغلت قایم میکردم و رو موهامو میبوسیدی
چشمامو میبندم و اون لحظه رو تصور میکنم
آخرین باری که بغلت بودم
جمعه هفته گذشته
میدونستیم آخرین بغله
اما تو قبلا گفته بودی:" حتی وقتایی که بقیه ترکت میکنن من کنارتم"
نمیدونی خیلی قبولت دارم؟
نمیدونی ته دلم قرص شد با حرفت؟
نمیدونی با خیال راحت عاشقی کردم؟
دلم برات بیشتر رفت؟
نمیدونستی؟

زمستونه
قول داده بودی تو برف
وقتی هوا خیلی سرد میشه
وقتی دستام یخ میزنه
بغلم کنی و بوسم کنی
قول داده بودی
گفتی این زمستون وقتشه که دستکشاتو بندازی دور…
زمستون شد
سرد نبود
برف لعنتی خیلی دیر اومد…

خیلی کوچولو ک بودم شبا بغل بابام میخوابیدم
بغلش خوب بود
فراتر از خوب
مثل بغل تو
هنوزم ک چشامو میبندم حسش رو میتونم بیاد بیارم
کلاس پنجم که بودم یروز ظهر که از مدرسه اومدم
خونمون خالی بود
اما درا باز بود
فقط سحر خونه بود
بهم گفت از هیچی نترسیا الان مامانت اینا میان
و من فکر میکردم که باید از چی بترسم؟؟

فقط یادمه بابا خیلی مریض بود
دیشبش عمه و عمو اومده بودن خونمون
منو بزور فرستادن مدرسه

اون موقع ها درک درستی از مرگ نداشتم
فکر میکردم رفته پیش خدا جون یعنی برمیگرده
مثل وقتایی که میرفت ماموریت
اما برنگشت
هیچ وقت برنگشت
الان میدونم که رفته پیش خدا جون یعنی مرده
دیگه نیست
بغلت نمیکنه
با دستای زبرش پشتتو نمیخارونه
بهت پول تو جیبی نمیده
زندگیت خالی میشه از هر مردی
نمیدونم خدا کیه،چیه
اما اگه وجود داشته باشه آدم خوبی نیست
من دوسش ندارم
من اگه خدا بودم همه آدمارو یه اندازه دوست میداشتم
باباهاشونو ازشون نمیگرفتم

وقتی اول راهنمایی شدم
وقتی بابای سمیرا،نسیم،رضا رو میدیدم حسودیم میشد
همش دعا میکردم که باباهاشون بمیرن
هنوزم زنده ان :(
اصلا الهی همه ی باباها،داداشا و شوهرای همه بمیرن

اینا رو بهت گفته بودم
اولین بار به تو گفتم
الانم دارم مینویسمشون
بغل تو هم خیلی خوب بود
عقده ی توجه پسرارو دارم؟
کمبود محبت دارم؟
من…
من فقط دوستت دارم
بغلتو دوس دارم
آخه چطور بتونم نزدیک ترین مرد زندگیمو فراموش کنم؟
دلم برات تنگ شده
کاشکی اتفاقی ببینمت
دوبار اومدم نزدیکای خونتون
یکم موندم اما نیومدی
دختره ی ضعف پسر

جمعه هفته پیش ک بغلم کردی
فهمیدی گریه میکنم اما گفتی بعد من یه مرد خوب میاد تو زندگیت که قدر مهربونیاتو بدونه
دلم ریخت
شکست
ازونا…
میدونی دیگه…

چیزی نگفتم
حتی نخواستم بمونی
فقط عمیق تر تنتو بو کشیدم
بیشتر تو بغلت موندم
چشمامو بستم و سعی کردم ریتم حرکت انگشتاتو لا به لای موهام حفظ کنم
من دختره فراموش کردنای راحت نیستم
من دختره گلایه کن نیستم
فقط آروم دلم میشکنه
چشام خیس میشه

نمیخوای دیگه
منو نمیخوای
میخواستی
الان نمیخوای
من یه دختر احساسی تنهام که احمق بنظر میام

و میتونم سالها با عکسات زندگی کنم

نوشته: Abnabatam


👍 25
👎 6
7239 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

673267
2018-02-11 22:02:45 +0330 +0330

وای دختر چقدر با احساس نوشتی چشمام اشکی شد

1 ❤️

673275
2018-02-11 22:20:33 +0330 +0330

چه زیبا بود
مثل شعر
بازم بنویس

1 ❤️

673296
2018-02-11 23:39:12 +0330 +0330

خوشحالم كه بازم نوشتي، اميدوارم بازم ازت بخونم

1 ❤️

673309
2018-02-12 04:27:30 +0330 +0330

احمق بنظر نمیای، احمق هستی… خر پیش شما افلاطونه … کیرم تو اون شعورتون که هنوز اینقدر نمی فهمید که این بالا وقتی با فونت به این درشتی مینوسه بخش داستان سکسی این یعنی چی… این اراجیف و کسشعرها رو ببر بزار تو بخش ادبیات و هنر… حتما باید بزنن تو سرتون که یه قانون به این سادگی رو رعایت نمی کنین… درضمن تو همون بخش هنر هم درجه ریدن میگیره این مطلب… امروز تو شعبه بانک مترو خانوم پشت پیشخون پنج تا آبنبات چوبی قرمز بهم داد… گذاشته بودن برای هدیه… هر پنج تاش بترتیب تو کون نویسنده این مطلب کیری

1 ❤️

673327
2018-02-12 07:34:01 +0330 +0330
TSO

عشق چرا انقدر جذابه؟ اون تکونای دل، اون ریختن های دل، اون فشردگی دل، اون حس غم مزخرف دوست داشتنی، چرا اینا هیچ وقت فراموش نمی شن و می شن دغدغه برای یه بار دیگه تکرار کردنشون. لایک یازده تقدیمت

1 ❤️

673335
2018-02-12 10:00:27 +0330 +0330

به هر حال چه بهش میرسیدی چه نمیرسیدی عشق تموم میشه و تو بزرگ میشی و همه چی تو همون سالها باقی میمونه

1 ❤️

673344
2018-02-12 10:38:49 +0330 +0330

خواستی چی بگی دوست عزیز
داستانتون کمی بی محتوا بود البته با احساس

0 ❤️

673350
2018-02-12 10:56:46 +0330 +0330

رژ زرد عزیزم متنای آینده ای که ارسال میکنم رو بخونین درک محتوا راحتره
الان فقط یه زمینه سازی ساده ست

0 ❤️

673355
2018-02-12 11:15:48 +0330 +0330

تقدیم به عاشقانه های ابنبات:

زندگي يعني بميري در هواي يک نفر
مرده باشي جان بگيري با صداي يک نفر

عمر اگر بسيار باشد، عمر اگر کم؛ هرچه هست
محض لبخند يکي باشي، فداي يک نفر

عاشقانه- هرچه داري لابه لاي شعر هات-
گفته باشي از همان اول براي يک نفر

آخر اين قصه خواهي ديد خيل عاشقان
جان نمي بازند جز در ماجراي يک نفر

عشق جز اين نيست، جز اين نيست، جز اين نيست عشق
عشق يعني “اين و جز اين نيست” هاي يک نفر…

1 ❤️

673356
2018-02-12 11:22:51 +0330 +0330

خیلی زیبا بود ولی جاش توی شهوانی نبود .

0 ❤️

673372
2018-02-12 13:39:58 +0330 +0330

مسیحای عزیزم
دوران کودکی این یکی از خواسته هام بود
اون جمله هم به همون دوران کودکی برمیگرده
اگه چند خط قبلش رو بخونی متوجه خواهی شد
متن بعدی قطعا متفاوت تر خواهد بود
ممنون که نقد میکنی

0 ❤️

673373
2018-02-12 13:45:15 +0330 +0330

ممنون آبیِ عزیزم

دیگران چو از دیده روند از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

1 ❤️

673374
2018-02-12 13:49:32 +0330 +0330

و در ادامه مسیحا جان
قرار نیست کسی کسی رو نفرین کنه
همونطور که خودتم گفتی بیشتر جنبه ی بیان احساسات بوده

خیلی ناعادلانه ها تو زندگی همه وجود داره
قرار نیست من ناعادلانه رو برای بقیه هم بخوام
اما ذهن یه دختربچه ی 10 ساله اینو میخواسته
این نهایت مساواتی بوده که من فکر میکردم اگه انجام بشه کمتر اذیت خواهم شد

سو برداشت شده عزیزم
حتما تمرین میکنم

0 ❤️

673378
2018-02-12 14:57:11 +0330 +0330

قطعا من بد نوشتم که شما سو برداشت کردی عزیزم
باز هم ممنون که میخونی و نظر میدی

0 ❤️

673395
2018-02-12 17:49:43 +0330 +0330

اینجا سایت داستان سکسیه یا رمان

0 ❤️

673468
2018-02-13 03:45:33 +0330 +0330

دلم گرفت از اینهمه حس غم مالامال داستانت…مردها شاید درک نکنن این حس های تو رو اما من خط به خطش رو زندگی کردم آبنبات پسته ای تلخ شده …امیدوارم زودتر فراموش کنی هرچند دعای محالیست…روزی که اپ شد لایک کرد اما امروز فرصت شد کامنت بذارم…موفق باشی…

1 ❤️

673561
2018-02-13 20:33:41 +0330 +0330

آبنباتم ، همان آبنبات پسته ای ؟ اگر بله : قسمت قبلی رویایی بود . یک دلنوشته ی لطیف سرشار از احساس با شروع و پایانی منطقی وهدفدار که امیدوار بودم مقدمه ای بر شروع داستان هات باشه . اما این یکی به جز چند جمله ی کلیشه ای نه حرفی برای گفتن داشت نه چارچوبی رو در ذهن خواننده شکل میداد . در ضمن اسم دلنوشته هم حتّی در صورت ارتباط با قسمت قبلی معنا و مناسبتی با این نوشته نداشت . شما خیلی بیشتر از اینها توانایی داری و امیدوارم این مشکلات رو برطرف کنی . . .
امّا اگر نه : نوشته ای به ظاهر ادبی که از جملاتی محاوره ای در نگارشش استفاده کرده بودی و خبری از توصیفات و اصطلاحات زیبا نبود . دیسلایک .

1 ❤️

673585
2018-02-13 22:07:12 +0330 +0330

پر درد این وطن، عشق برامون شده بازیچه که به هدفی میرسه که می خوایم، دختری که به امید پول ازش استفاده میکنه و پسری که به امید تخلیه جنسی، با اسمش سر همدیگه کلاه میذاران و بعدش میگن زرنگ بودیم اون خیلی ساده بود، کاش زرنگی تو دور زدن هم دیگه نبود، کاش زرنگی
تو نامردی نبود، کشوری که جا واسه تخلیه جنسی نداره تعداد آشقاش زیاده.

کاش کمی فکر می کردن درد ملت تو همون چند گرم مغزیه که آکبند مونده.

دوست عزیز فکر کنم بار اولی هست که نوشته ای ازتون می خونم اما قلمتونو دوست داشتم، و فکر کنم نوشته هاتون میتونه از این قوی تر هم بشه القای حستون خوب بود اما بازم میتونه بهتر شه، البته من نویسنده نیستم و فقط از دید خواننده نظر دادم.
در کل موفق باشید و امیدوارم ی سیر سعودی رو داشته باشی

1 ❤️

673643
2018-02-14 06:37:40 +0330 +0330

شروع داستانت پاراگراف نخست که نه شروع شعر سپیدتون خیلی قشنگ بود جایی که به همه زن های شهر مشکوک میشی یه متن فوق العاده گیرا بود
بعدش میای میگی دومین شبی هست که اون نیستش از اینجا به بعد کاملا احساساتی نوشتی چیزی شبیه دوران نامه نگاری عشاق واسه هم و یه درد دل یکسوه با معشوقت پر از اثار شکست و ترک خوردگی
و بخصوص پایان داستانت کمی معمولی و بدون چالش بود " نمیخوای دیگه منو نمیخوای میخواستی …!
حالا که استعدادشو داری پس بهتر و قوی تر بنویس و وقت بیشتری بذار تو کمند عواطف گیر نکن چون میتونی تو …لایک

1 ❤️