من و خواهرزنم زهرا

1401/08/29

سلام رفقا
نمیدونم ازکجا و چجوری شروع کنم…بجز اسم خودم بقیه اسمها مستعاره.
من محمدم اهل تهران الان ۲۷سالمه قدم ۱۷۵ و وزنم۶۵ با موهای فشن قیافم ازنظر دخترا خوشگله و کیرم ۱۸سانته
داستان برمیگرده به سال ۹۶،۹۷
که تازه خدمتو تموم کرده بودم…چن ماهی بعد ازمشغول به کار با دختری بنام لیلا اشنا شدم خلاصه بعد یه تایم اشنایی قرار شد ازدواج کنیم چیزی که هممون ارزوشو داریم با دختر موردعلاقمون دنیامونو بسازیم…خلاصه همه چی به خوبی پیش رفت و نامزد شدیم .
لیلا خواهری بنام زهرا داشت یه دختر ناب و خوشگل و پوست برنزه قدش کوتاه بود ازاین دخترای بغلی توپر وگوشتی بود جوری که باسنش با هرلباسی میزد بیرون سینه های ۸۰ داشت وبرخلاف لیلا خیلی سکسی و شهوتی بود ولی ب هیشکی اعتمادنمیکرد حتی به پسرای فامیلاشون واقعا همه تو کفش بودن جوری که پسرخاله هام گهگاهی میگفتن جورش کن برامون…بگذریم طولانیش نمیکنم.بعدنامزدی یه شب لیلارو اوردم خونه بابام مهمونی که همون شب من پرده لیلارو زدم اتفاقی چون هردومون دوس داشتیم شب عروسی اینکارو کنیم ولی دیگه شد.اولاش لیلا خیلی سکسو دوس داشت ولی بعد مدتی رفته رفته اذیت میشد طوری که ماهی یه بارمیومد پیشمون و باهزارتا التماس راضی میشد…واین باعث شده بود کم کم دلسردم کنه واون عشق قبلی کمرنگ بشه و باعث شد فکرای دیگه بزنه ب سرم که یکیش شد سکس باخواهرش ولی بعدازسکس باخواهرش فهمیدم که لیلا رحمش عفونت داره وزخمی شده ولی نمیتونست بگه بگذریم…یه روز که من مهمون خونه مامانش بودم زهرا دائم جلوی من لباسای سکسی و کیرراست کن میپوشید واینم بگم که بعدها لیلا بهم گف که خواهرش خیلی دوسم داره ودوس داره با پسری مثل من ازدواج کنه…خلاصه اونروز من بدجور حشری بودم ومیدونستم لیلا کوتاه نمیاد سکس کنه رفتم دسشویی یه قرص تاخیری انداختم و.تصمیم گرفتم با خواهرش انجام بدم وترتیب یه نقشه رو دادم.اونروز من خیلی خسته بودم و درد بدی داشتم بعدازناهار من رفته طبقه بالا خونشون که پذیرایی داشت و اشپزخونه اِپل دار من توپذیرایی دراز کشیدم ولی منتظربودم لیلا بیاد بعد نیم ساعت لیلا گف بامامانش میرن خرید دوساعتی نیستن ولی زهرا گف درس دارم ونمیرم میدونستم که لیلا ضدحال میزنه ولی نرفتن زهرا برام عجیب بود حس میکردم اونم دلش میخواد ولی نمیتونست بگه.خلاصه ک اونا رفتن و من موندم وزهرا که پایین درس میخوند‌ کسی جز زهرا توخونه نبود .چن دقیقه گذشت فکراین بودم ک برم پایین ولی ترس تووجودم بود و بیخیالم میکردتصمیم گرفتم بخوابم یکم گذشت وتوخواب بودم که با صدای در کمد بیدارشدم که دیدم زهراس اومده بالا ودیده خوابم الکی سروصدا راه انداخته که بیدارم کنه ک موفق هم شده بود من بیدارشدم نشستم دیدم الکی اینور اونور میره که مثلا دنبال چیزیه ولی از صورتش ولباس چریکی ازاونایی که شلوارنظامین و تنگن میشد پوشیده بودفهمیدم امپرش رفته بالا…هردومون میخواستیم ولی جفتمونم خجالتی و ترس اینکه عکس العمل نشون بدیم…زهرا کنار کمد نشست وتوفکر رف که من پا پیش گذاشتم و گفتم بهش که شنیدم دوسم داری خنده ریزی کرد وسرشو پایین انداخت دوباره بلند شد فک کردم میره ولی با عشوه رفت سمت اشپزخونه کنار سکوش سرپایی قمبل کرد ولی صورتش سمت من بود بهش گفتم منتظری بیام که بازخندید ولی ازخجالت اینبار سرشو انداخت پایین چیزی نگف…بدون معطلی رفتم سمتش برگشت سمتم پرید بغلم لبامو بوسید بغلش کردم باهاش همراهی کردم عطش لب بود جوری لبامو میخورد گاز میگرفت که دردم میومد ولی شیرین ترین درد دنیا لباش خیلی شیرین بود دستامو ازپشت گذاشتم روباسنش خیلی نرم بود سیخ کرده بودم داشت شلوارمو جرمیداد بعدش برگردوندمش دستاشو گذاشتم رو سنگ اِپُل ازپشت چسبیدم بهش یکم سینه هاشوازرولباس ماساژ دادم سوتین نداشت لباسش خیس عرق بود بهش گفتم اجازه هس گفت مال توئم عشقم شلوارشو دادم پایین دیدم شورت نپوشیده لاپاشو بازکردم یه کوص ناز و بی مو ولی رنگش سیاه بود کونشم که نگم دیگه سرمو ازپشت بردم جلو کوسشو بخورم بوی خوبی میداد ومثل ابشار ابش راه افتاده بود یکم که سوراخشو خوردم کوسشو بازکردم دیدم پرده داره رفتم سراغ چوچولش که صداش دراومد برگردوندم لباسشو دراوردم واییی سینه های برنزو بانوک شکلاتی رنگ …جون میداد واسه خوردن یکم گازش زدم که ناله هاش شروع شده بود با یه دستتم چوچولشو بازی دادم که ارضا بشه قشنگ معلوم بود داره حال میکنه ۵ ۶ دقیقه ک گذشت دیدم سرمو فشارمیده به سینه هاش و پاشو میچسبونه به هم و یهو اه بلندی کشید ارضا شد دستم خیس شده بود بیحال افتاد بغلم دستاشو دورکمرم حلقه کرد و یه لب ازم گرف بهش گفتم پس من چی گف من بلدنیستم اولین بارمه خودت بگو چیکارکنم که بهش گفتم بشین نوبت توئه بخوری…نشست شلوارمو کشید پایین وقتی کیرمو دید دستشو گذاشت جلو دهنش یه واییی ریزی گف .معلوم بود اولین بارشه میبینه سرشو اورد جلو یکم لیس زد و بعدش یکمشو اروم کرد تودهنش
ولی زود حالش بعد شد دیدم نمیتونه بیخیال شدم بلندش کردم دستاشو گذاشتم رو دیوار رفتم یکم کونشو لیس زدم بعد یه انگشتمو کردم تو که یه جیغ ریزی زد تنگ بود و دردش گرفته بودیکم که بازشد سریع یه توف انداختم رو کیرم و بهش گفتم کونشو بادستاش بازکنه واینکارو کرد سرشو گذاشتم سوراخ کونش یکم فشاردادم ولی نرفت اونقد تنگ بود کیرم از وسط خم میشد نزدیک بود بشکنه…دوباره توف زدم روکیرم وگذاشتم روسوراخش فشاردادم اینبار سرش یه ذره رفت زهرا که دردش گرفته بود نفسش بند اومده بودگف توروخدا دربیار نمیتونم دم گوشش گفتم یکم تحمل کن بخاطرمن مجبورشد چیزی نگه نمیخواست ناراحت بشم.وقتی اروم شد کیرمو اروم هل دادم توش همشو جا کردم تنگی کونش داشت کیرمو فشارمیداد معلوم بود هیچ سکسی نداشته دیدم زهرا اروم گریه میکنه لباشو گاز میگیره پاشو سفت کرده یکم توش نگه داشتم و با چوچولش بازی کردم سینه هاشو فشاردادم که دیدم شل شد اروم عقب جلو میکنه خودش.یکم که اینکارو کرد گفت خسته شدم خودت تلنبه بزن کیرم که جا بازکرده بود توکونش شروع کردم ب تلمبه زدن که زهرا دردش شده بود لذت و اهه اوهه میکرد وزیرلب میگف بکن عشقم دوست دارم بکن این حرفاش حشریم میکرد رفتع رفتع سرعتو بیشتر کردم که زود تموم کنم ولی ابم نمیومد لامصب بهش گفتم چهاردست وپا شو کونتو بده بالا ومن رفتم پشتش کوس نازشو میدیدم دیوونش میشدم تودلم گفتم حیف نمیشه بکنمش دوباره کیرمو گذاشتم سوراخ کونش با یه فشار راحت رفت توو و زهرا یه اههی کشید ازپشت موهاشو گرفتم شروع کردم تلنبه زدن با هربار تلنبه زدن باسنش میخورد بهم شالاپ شولوپ راه افتاده بود که باعث شد تحریک بشم دوسه بار تلنبه زدم و زهرا همش میگف عاشقتم عشقم بکن منوو داشت ابم میومد که سرعتمو بردم بالا ابم که نزدیک بود بریزه کیرمو تا ته بردم توکونش و نگه داشتم همشو ریختم توش وبیحال افتادم روش که زهرا گف چی بود ریختی تووو اینقد داغه خندیدم گفتم هیچی همونی که ازتو ریخت بیرون اروم کیرمو کشیدم بیرون که همزمان ابم یکم ازکونش زدبیرون و سرخورد رو کوسشیه چک زدم رو کونش .بعدش بلندش کردم کمکش کردم لباساشو بپوشه وگف میره حموم قبلش اومد بغلم و یه لب ازم گرفت و دوباره گف دوستت دارم محمد…ورفت پایین حموم کنه منم رفتم خوابیدم بعدها که باهاش تنها شدم گف که لیلا رحمش زخمی شده براهمین یکم دوری میکنه تا خوب بشه من جورشو میکشم…وسرقولشم موند وهروقت تنهامیشد زنگ میزد میرفتم پیشش و ازپشت باهاش حال میکردم.بعد یه سال لیلا خوب شد ومثل قبل عطش سکس داشت بعدازعروسی بالیلا زهراپیام داد که دیگه ازاین به بعد خواهرم هس وقید منو بزن ولی من باز عاشقتم وتنها پسری بودی که بهش اعتمادکردم باهات سکس کردم…

ببخشین که زیاد شد سرتونو درد اوردم داستانای بعدیمو اگه خواستین میذارم دوستون دارم بای…

نوشته: محمد


👍 9
👎 25
87701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

903487
2022-11-20 02:05:06 +0330 +0330

فعلا که ارزوشو داری .حتم دارم فقط نامزد کردی و چشمت خواهر زنه رو گرفته و هیچ غلطی نتونستی بکنی و فعلا جق جقو جقو با گلنار احمق تو پردشو دیدی؟می سپارمت دوستان

1 ❤️

903499
2022-11-20 04:10:08 +0330 +0330

مگه روز عروسی پیام نداد که دیگه خواهرم هست وبیخیالش بشی؟دیگه ادامه چی عزیزم!فکرکنم خارش گرفته دوام نیاورده.

0 ❤️

903511
2022-11-20 08:02:39 +0330 +0330

کصکش جنده‌های پولی هم اینجوری نمیدن ملت رو چی فرض کردی؟

0 ❤️

903548
2022-11-20 16:43:36 +0330 +0330

تا آشپزخونه اپل دارش خوندم! کوس کش آشپزخونه بود یا مانتوهای دهه ۷۰!! اپل دار!؟ بعدشم بچه جون ، حال آدم بد میشه ، بعد نمیشه! دیگه دست به کیبورد نزنی! جقی.

1 ❤️

903553
2022-11-20 17:16:17 +0330 +0330

تا اِپُل خوندم فقط،دیوس آخه اِپُل چرا؟

1 ❤️

903559
2022-11-20 19:28:49 +0330 +0330

کاش آشپزخانه ماهم اِپُل داشت😂😂

0 ❤️

903565
2022-11-20 21:04:50 +0330 +0330

خدا لعنتت کنه یاد قسمتی از کمدی های مهران مدیری افتادم که به تیرچه بلوک می گفت تیر چه ملوک
کلاس جندمی داداش که به اپن اشپزخونه می گی اپل 😂

1 ❤️

903573
2022-11-20 22:26:56 +0330 +0330

پرده رو دیدی چه رنگی بود؟؟؟؟ 😀 😀 😀 😀

0 ❤️

903580
2022-11-20 23:23:59 +0330 +0330

محمد جلقی توکه رسوای عالمی بایستی اسم خودت مستعار میکردی .کسکش آشپزخانه اُپل را می گیم بیسوادی برای این جمله ات چی بگم ؟ " رفتع رفتع سرعتو بیشتر کردم که زود تموم کنم ولی ابم نمیومد" خاک برسرت با این نوشتنت . از شلوار چریکی پوشیدنش فهمیدی آمپرش زده بالا ؟

2 ❤️

903640
2022-11-21 10:16:01 +0330 +0330

اپل آشپزخونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

903651
2022-11-21 14:02:15 +0330 +0330

کیر تو‌مغزت

0 ❤️

903682
2022-11-22 00:35:48 +0330 +0330

نوش جونت دادنی را باید کرد

1 ❤️

903739
2022-11-22 12:53:13 +0330 +0330

دوستان یکی به من بگه اِپل آشپزخونه چیه؟

0 ❤️

926146
2023-05-03 00:41:58 +0330 +0330

شاشیدم تو اوقات فراغتت که گفتی کسشو باز کردی دیدی پرده داره😂😂😂

0 ❤️