منو مامانم و رامین دوستم

1395/09/28

سلام اسم من جماله و داستانم درباره مامانم است من الان 21سالمه واین داستان مال دو ساله پیشه من تو همین سایت شهوانی بی غیرت شدم و باعث شد همچین کاری بکنم .خوب یریم سر داستان مامانم خدیجه اون موقع 39 سالش بود من تک فرزندم و پدرم همش توی سفره به خاطر کارش مامانم یه زن کون گنده ممه 80 یکمی شکم داره با پوست سفید یه دوست دارم اسمش رامینه که همسایمونم هست اون میدونس که من بی غیرتم و درباره مامانم زیاد سوال میپرسید و چون مامان اون مرده بود فقط راجب مامان من حرف میزدیم و وقتی میومد خونه ما لباس زیرای مامانمو میاوردم بیرون و باهم حال میکردیم و اون در مورد مامانم حرف میزد منم واسش ساک میزدم تا یه روز که مامانم حموم بود و منو رامین داشتیم تو اتاق من بازی میکردم که رامین گفت من میرم دستشویی و یه آبی میخورم گفتم باشه و رامین رفتو بعد ده دقیقه برگشت گفتم خیلی دیر اومدی و گفت هیچی با تلفن حرف میزدم و دیدم که کیرش شق شده و هی داره کیرشو میماله مشکوک شدم رفتم تو حال و دیدم کا مامانم با یه شلوارک و سوتین داره تو حیاط لباسارو پهن میکنه منم دوزایم افتاد و فهمیدم که رامین به خاطر من از مامانم حرف نمیزنه و از طه دل دوست داره مامانمو بکنه که یه برنامه ریختم و به رامین گفتم که امشب بیا خونه ما واسه خواب خلاصه اومد و بعد نیم ساعت رفتم پیش مامانم گفتم مامان بساتو بیار بعد چند دقیقه مامانم اومد و دو شیشه مشروب آورد و در گوش رامین گفتم تو و من نمیخوریم و هی وانمود میکردیم که داریم میخوریم مامانمم بعد چند پیک از خود بی خود شد البته ما هم خوردیم طوری که هواسمون جمع بود و مامانم هی داشت مستو مست تر میشد تا اینکه بلند شد رفت تو اتاق فکر کردم میخواد بخوابه که دیدم مامانم با یه تاب و شلوارک سفید اومد پیش ما و یه پیک دیگه زد بالا و شروع کرد به رقصیدن و خودشو تکون دادن هممون داغ شده بودیم و مامانم عرق کرده بود گفت واییی خسته شدم وگرممه تابشو دراورد و یه جفت سینه خوشگل بیرون افتاد رامین که پیک تو دستش بود بعد دیدن این صحنه پیکو گذاشت زمین و خیره شد به سینه های مامانم مامانم کلا حواسش نبود و میگفت شما هم لباساتونو در بیارید هوا گرمه راست میگفت هوا گرم بئد ولی به خاطر مامانم متوجه نشده بودیم هر دوتامون شلوار و پیرهنامونو دراوردیم و فقط یه شرت مونده بود مال من شرت معمولی بود ولی مال رامین شرت هفتی بود و کیرش که معلوم بود کاملا شق شده معلوم بود خلاصه ساعت شد 2 که تقریبا هرسه تامون مسته مست بودیم ولی منو رامین یکم بهتر از مامان بودیم مامان که دیگه شرتشم دراورده بود داغ شده بود و هی کسشو میمالوند منم که طرز حرف زدن و نگاه کردن مامان و رامینو فهمیده بودم خودمو به خواب زدم و بع چند لحظه دیدم که مامانم داشت واسه رامین ساک میزد طوری ساک میزد که انگار ابنبات میخوری منم بلند شدم و خیره شدم بهشون مامانم وقتی متوجه شد که من بیدارم و دارم نگاه میکنم شکه شد و به تته پته افتاد و گفتم مامان مشکلی نیست ادامه بده و با شنیدن حرفم خوشحال شد و اینبار با شدت بیشتر کیر رامینو میخوردمنم کیرم توی دستم داشتم حال میکردم که رامین یه چیزی در گوش مامانم گفت و مامانم با دست اشاره کرد که برم نزدیکشون گفت تو هم دوست داری بخوری منم که فهمیدم رامین به مامانم همه چیزوگفته گفتم اره و من واسه رامین ساک میزدم مامانمم خایه های رامینو لیس میزد کیرم تو دست مامانم بود فکر میکردم خوابه که مامانم گفت بسه دیگه بیا سوراخمو پاره کن من به پشت خوابیدم که مامانم اومد رویی من طوری که کسش روی دهنم بود و رامین اومد حالت سگی گذاشت تو کس مامانم من از بوی آب کیر و کس مامانم و رامین دیونه میشدم و کس مامانمو لیس میزدم که چند دقیقه بعد رامین کیرشو دراورد و گذاشت دهنم خیلی مزش فرق کرده بود فهمیدم که مزش مال کس مامانمه گفت بلند شید وقتی بلند شدیم مامانم اومد کیرشو ساک برنه که من رفتم سراغ کسش و کس خیسشو لیس میزدم رامین گذاشته بود لایه سینه مامانم بعد مامانم به پشت خوابید و لنگاشو داد بالا و رامین گذاشت تو کسش منم داشتم سینه هاشو میک میزدم که رامین گفت وای داره میاد چیکارش کنم که مامانم گفت بریز دهن منو پسرم کیرشو دراورد و ما که جلوش زانو زده بودیم پاشید به صورت ما بیشترش رفت رو صورت مامانمو سینه هاش مامانم همه ابی که روی صورت من بود لیس زد و آبی که روی صینه هاش بود رو من خوردم و تقریبا تمیز شد .نمیدونم چطوری خوابمون برد ولی وقتی بیدار شدم دیدم منو رامین لخت روی زمین بودیم فکر کردم خواب دیدم ولی وقتی چشامو باز کردم دیدیم نه خواب نیست منو رامین لخت لخت رو زمینیم و فقط یه ملافه رومون بود رامینو بیدار کردم و سریع لباساشو پوشید و رفت مامانم تو حموم بو که چند لحظه بعد رفتن رامین اومد بیرون منم بدون دیده شدن رفتم تو حموم و همش به دیشبمون فکر میکردم و نمیدونستم مامانم قراره چه رفتاری داشته باشه وقتی از حموم اومدم بیرون مامانم لباس پوشیده داره ظرفهی دیشبو میشست و تا منو دید گفت سلام بیا به خاط دیشب حتما ظعف کردی بیا یه چیزی بخور تا موقع نهار و فهمیدم که همه چیز یادشه منم چیزی نگفتم و مامانم هی زیر لب میخندید که گفتم مامان واسه چی میخندی گفت هیچی به کارایی دیشب فکر میکردم خندم گرفت منم تصمیم گرفتم خودمو بزنم به اون راه گفتم کدوم کارا گفت یعنی یادت نمیاد گفتم نه که گفت میدونم همه چیز یادته ولی خجالت میکشی و گفتم اره یادمه و گفت دیشب کارت عالی بود منم خندیدم و گفت امشب رامینو بیار خونه ولی اینبار میخوام حواسمون کاملا جمع باشه که چیکار میکنیم گفتم به روی چشم و شبهای زیادی به خوشگذرونی ادامه دادیم
ممنون که خوندید و لطفا نظر بدید…

نوشته: جمال بی غیرت


👍 9
👎 26
145622 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

569192
2016-12-18 22:19:22 +0330 +0330

دوست عزیز درین دنیا به این بزرگی شما اگر ننویسی بهیچ جا برنمیخوره. به دوستان کامنت گذار همیشه در صحنه میسپارمت.

0 ❤️

569193
2016-12-18 22:22:03 +0330 +0330

حیف فحش میسپارمت،به باقی دوستان شهوانی خاااااااک تو سرت لایق فحش هم نیستی ?

0 ❤️

569197
2016-12-18 22:28:20 +0330 +0330

کیرم تو کون خودت و رامین و البته مادرت که حسابی گشاده کیرم تو دهنش

0 ❤️

569209
2016-12-18 22:57:08 +0330 +0330

مامانتو بیار منم میکنم

0 ❤️

569231
2016-12-19 04:27:16 +0330 +0330

حداقل اگر تو رویا میری و اون که تو رویا دوس داری برات رخ بده دورست بنویس .کیری

0 ❤️

569233
2016-12-19 05:03:36 +0330 +0330

بیخیال متن داستان
چرا تو همه این جور داستانا پدرهمیشه خونه نیس

0 ❤️

569271
2016-12-19 09:52:10 +0330 +0330

رفتم پیش مامانم گفتم مامان بساتو بیار ?
جغی ، مادر و پسر خونه عفاف باز کردید

0 ❤️

569284
2016-12-19 10:31:59 +0330 +0330

نظر شما چیه؟میدی بکنیم

0 ❤️

569319
2016-12-19 16:40:58 +0330 +0330

حيف كير خدايي كه حواله تو كنم
ريدم توي اون مغز تهي ات ديوث كژ مغز

0 ❤️

569325
2016-12-19 17:33:08 +0330 +0330

به خدا خجالت داره … انسان باشيد

0 ❤️

569345
2016-12-19 21:51:33 +0330 +0330
NA

من میرم با مدادتراش خودکشی کنم ? (clap)

0 ❤️

569376
2016-12-20 00:27:42 +0330 +0330

هووووف. بی غیرتی تا کجا آخه. کلمه مادر حرمت داره

0 ❤️

569413
2016-12-20 09:43:38 +0330 +0330

کص پیچ تو علاوه بر بیغیرت اوبی هم تشریف داری…

حالا از اینم بگذریم اخه کون دریده (صینه)؟؟؟؟؟

0 ❤️

569457
2016-12-20 19:19:38 +0330 +0330

واقعا متاسفم برات حیون از تو بهتره کس کش تو که دوست داری فوش بشنوی ننت گاییده شه چرا اینقد کس شعر تحویل ملت میدی همون اول بگو بچه ها کارشونو بلدن بی ناموس بی شرف کیرم تو فرق سرت بی ناموس شل پدر کونی اه اعصاب خورد کن برو کیرم دهنت این ورا پیدات نشه جقی کونی اینقد جلق زدی که نمیدونی چه گوهی می خوری کس مشنگ لاعقل اون بابای کونی تو یه جا بفرست از بس فکر دروغ گفتنی اون مغز جلقیت جواب نمیده ای کیرم دهنت کس کشت بره کس مغز (dash)

0 ❤️

569459
2016-12-20 19:26:12 +0330 +0330

واقعا متاسفم برات حیون از تو بهتره کس کش تو که دوست داری فوش بشنوی ننت گاییده شه چرا اینقد کس شعر تحویل ملت میدی همون اول بگو بچه ها کارشونو بلدن بی ناموس بی شرف کیرم تو فرق سرت بی ناموس شل پدر کونی اه اعصاب خورد کن برو کیرم دهنت این ورا پیدات نشه جقی کونی اینقد جلق زدی که نمیدونی چه گوهی می خوری کس مشنگ لاعقل اون بابای کونی تو یه جا بفرست از بس فکر دروغ گفتنی اون کس کشو یادت رفت جای بفرستی بره کس کشی کنه بدبخت کلمه مادر حرمت داره بی ناموس جلقی بی پدر کس کش یه نمه غیرت داشته باش شل پدر ? (dash)

0 ❤️

569492
2016-12-20 22:58:03 +0330 +0330

فوق العاده مزخرف بودی جونم

0 ❤️

569501
2016-12-21 00:28:41 +0330 +0330
NA

آده دیگه تعجبی نداره ، ما تو این مملکت این مدلی هم داریم
مگه کم هستن اوبنه ای ها ؟ داریم دیگه حرف زور نزنید
مثل اون اخوندها و یا قاریان قرآن

0 ❤️

569637
2016-12-21 21:21:46 +0330 +0330

جمال بیا سرشو بمال

0 ❤️

569792
2016-12-22 21:19:35 +0330 +0330

کیری شما تو دهاتتون تو دستشویی اب میخورن

0 ❤️

673767
2018-02-15 09:31:58 +0330 +0330
NA

برای اینکه قابت کنی داستانت راسته ردیف کن منم مادرتو بگام بعدش میام داستانتو تایید میکنم???

0 ❤️

681556
2018-04-12 21:10:30 +0430 +0430

یعنی حیف کیر که بزارن تو دهن تو ساک بزنی
بچه کونی ننتو میکنه حال میکنی

0 ❤️

734392
2018-12-07 21:57:09 +0330 +0330

عالی بود داستانت …من مادرای زیادی اینطور دیدم همشون جندن

0 ❤️

736695
2018-12-21 22:29:49 +0330 +0330
NA

من موندم اونی ک مست میشه چطوری حواسش موقع ساک زدن جمع بوده و شوکه شده …
کیرم تو داستانت …دیگ ازین کس شعرات ننویس
بچگیات زیاد به رامین دادی دیگ قوه تخیلت زیاد شده

0 ❤️

772795
2019-06-11 05:51:45 +0430 +0430

خوش بحالت

0 ❤️