موقت

1396/06/02

کیک ها رو توی یخچال گذاشتم و روی میز کارم رو دستمال کشیدم.ساعت هفت و نیم بود.
اگه همین الآن راه می افتادم و با تاکسی برمیگشتم خونه ساعت هشت میرسیدم.یعنی یه ساعت قبل از امیر.
سرِ خیابون از تاکسی پیاده میشم.از بازارچه ی نزدیکِ خونه خرید میکنم.گرمای تابستون حتی این ساعت از روز هم آدمو کلافه میکنه.
خرید ها رو توی یخچال و کابینت میچینم.یه دوشِ سریع میگیرم و پیرهنِ نخیِ گل گلی و تقریبا گشادی میپوشم.موهای بلندمو با کلیپس پشت سرم جمع میکنم و مشغول آشپزی میشم.یا شاید هم مشغولِ خیاطی!
ثانیه ها رو به هم میدوزم برای رسیدنِ مردی ک عاشقم.
مردی که موقتا عاشقمه.روز های اول قبول کردنش برام سخت بود.اما الآن سعی میکنم بدونِ فکر کردن به روز های بعد،از ثانیه هایی که کنارشم لذت ببرم.
با شنیدن صدای زنگِ واحد از خورد کردن کاهو ها دست میکشم و به سمت در میرم.درو باز میکنم و با لبخند سلام میدم.
_سلااام عروسک
عروسک!حتی توی محبت کردن هم به شکل بیرحمانه ای از کلماتی استفاده میکنه که جایگاهم رو برام مشخص کنن.
اما من یاد گرفتم که ناراحت نشم. یاد گرفتم همه ی عشقمو به پای کسی بریزم که حتی موقتا هم همه ی عشقشو به پای من نمیریزه!
لباساشو در میاره و ی شلوارکِ راحت میپوشه.میاد توی آشپزخونه و از پشت بهم میچسبه.کلیپسمو باز میکنه.سرشو تو موهام فرو میکنه و عمیق بو میکشه"هیچ وقت موهاتو نبند"
برمیگردمو چونشو میبوسم"چشم سرورم"
شام رو توی آرامش میخوریم.دلم حرف زدن میخواد.میدونم که فردا و پس فردا با خانوادش میره شمال.خانواده ای که دختر عموهاش هم جزوش میشن.دختر عموهاش رو دوس ندارم.زیادی لوند و خوشگلن!
دوست دارم بهش بگم نرو.اما به جاش میگم"وسایلتو جمع کردی؟“و امیر میدونه که وسایلتو جمع کردی یعنی چی!
“آوین!تو خودت میدونی که من از شنبه تا پنجشنبه،انتظارِ جمعه هایی ک با همیم رو میکشم.خودت میدونی که من ی تارِ موی تو رو با هیچکس عوض نمیکنم.میدونی ک هیچ جای دنیا به اندازه ی این خونه ی هفتاد متری آرامش ندارم.پس خواهشا به جای فکر و خیال های بیخود منو باور داشته باش”
میدونستم؟نه نمیدونستم!
منو با کسی عوض نمیکنه؟هِه
از شنبه تا پنج شنبه انتظارِ جمعه رو میکشه! قبول
ولی واسه ی سند زدنِ ماشینِ نوه ی عمّش ی روز مرخصی میگیره!
باز هم همه ی حرفامو تو خودم میریزم"همشو میدونم!ولی دونستنش تاثیری توی دلتنگ نشدنم نداره”
میخنده و میگه"تو بیجا میکنی دلتنگِ من نشی!"
و من دلم غنج میره از جمله ی نه چندان عاشقانش!
امشب دلم سکس میخواد.رابطه داشتن با امیر یا شاید هم با خودم!
“در واقع در رابطه جنسی آدمی از طریق وساطت دیگری با خود رابطه دارد.”
روی مبل کنارش میشینم.داره تلوزیون میبینه.خداروشکر فوتبال نیست.فوتبال تنها چیزیه ک حتی خودشم میدونه ک با من عوضش میکنه!
خم میشم و گونشو میبوسم.میخنده و به چشمام زل میزنه و بعد به لبام!
دستشو پشت گردنم میزاره و لبامو میمکه.همراهیش میکنم.
طعم لباش مستم میکنه.
پیرهنم رو از تنم در میاره و روی قلبمو میبوسه.
دستمو بین پاهاش میزارم و از روی شلوار کیرشو میمالم.
میریم روی تخت.کامل لخت میشیم.دستش توی موهامه و لبامون تو هم قفله!
بوسه هامون عمیق و بی وقفست.احساساتم انقدر شدیده که یادم میره این آغوش موقته!
بینِ پاهاش میشینم. روی کیرش خم میشم.نوکشو میمکم.کم کم جلو تر میرم و همشو تو دهنم جا میدم و براش ساک میزنم.موهای آویزون شدمو کنار میزنه تا صورتمو موقعِ ساک زدن ببینه.
نفس های جفتمون تند شده.خودمو بالا میکشم و کنارش دراز میکشم.لبای خیسمو میبوسه و کیرشو روی سوراخم میزاره.و ی دفعه همشو توی کُسَم جا میده.
نفسم واسه ی یه لحظه بند میاد.
آروم اما محکم تلمبه میزنه.آه کشیدنام کاملا غیر ارادیه.
تلمبه هاش تند میشن‌گرمایی که توی وجودم حس میکنم باعث میشه که منم ارضا شم.
صبح با صدای امیر از خواب بیدار میشم اما دیدن کوله ای که روی شونشه لبخندِ روی لبمو خشک میکنه.
سفارش میکنه ک مواظبِ خودم باشم.
میخوام بلند شم که نمیزاره.میگه"معذرت میخوام که بیدارت کردم اما نمیتونستم بدونِ دیدنِ چشمات برم"
کاش این چشم ها هیچ وقت باز نمیشدن.کاش هیچ وقت راضی نمیشدی به رفتن.
چشم هایی که هنوزم به بندِ روی دوشش خیره ست رو میبوسه و میره…
و من میمونم و یه خونه ی هفتاد متری که حجم تنهایی و دلتنگی ای که توی خودش جا داده عجیییب با متراژش متناسب نیست!

نوشته: آوین


👍 16
👎 0
2091 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

647317
2017-08-24 21:12:28 +0430 +0430

خوب بود…لایک سوم…

0 ❤️

647321
2017-08-24 21:18:52 +0430 +0430

و چقدر این موقتی بودن زجر اوره
نبودنش عذاب اوره و بودنش جهنم محض…نمیتونی تمرکز کنی به بودنش و همش به این فکر میکنی که بعد از رفتنش چقدر تنها میشی بودنش رو فقط با بغض میگذرونی و آغوشش رو با اشکهای پنهانی و رفتنش رو با زجه و هق هق
لعنت به هرچی موقته
لایک

1 ❤️

647337
2017-08-24 21:54:07 +0430 +0430

یه وقتایی نمیخای موقت باشی… نه تو ، نه طرفت، هیچکدوم نمیخاین موقت باشین. ولی تف تو روزگار که اجبار رو درست کرد. چندشت میشه از اینکه موقتی. بدتر از اون ، اینه که نتونی توضیح بدی که چرا موقتی…
دردش بدجور زیاد میشه که مرد موقت باشی.
لایک

1 ❤️

647395
2017-08-25 04:03:29 +0430 +0430

بجز بخش اروتیکش بیشترشو خیلی خوب نوشتی و مهم تر سوژه نابی بود که دستنوشته ت کردی
عشق موقت و گذرا و یورش دلتنگی …
چند سطر شروع و چند خط پایانی و برهوت تنهایی … رو قوی تر نوشتی
راستی ! چقدر اسم مردها “امیر” شده کلی داستان با این نام توی این سایت میخونیم
لایک دوست خوبم ?

0 ❤️

647403
2017-08-25 05:07:53 +0430 +0430

Ati22چجوری میشه ک دلنشبن نباشه ولی دلی لایک کنی???

Xeusخوبه یا بد مسلمون نبودن؟

Deadlover5خیلی ممنونم از لایکتون⚘

Sepideh58چقد خوب میفهمی حال منو???

جغد تنها غیر از کسایی که موقت بودنشون ساعتیه و فک میکنن با خوندن چند خط عربی اسم شغل شریفشون عوض میشه بقیه واقعا بی دلیل محکوم میشن.من کم سختی نکشیدم به خاطر موقت بدون چه از طرف جنس مخالف چه همجنسهای خودم…

Tehran.12???

Turkwolf7812وخوش_غیرت خیییلی ممنونم از لایکتون

Takmardنظر خودمم در واقع همینه،من اروتیک نویس نیستم.قسمت اروتیکش رو فقط برای اینکه به موضوع سایت احترام بزارم نوشتم
اسم امیر هم باعث میشه لبخند به لبم میاد.چه خوب که اسمش زیاد هست :) ???

1 ❤️

647410
2017-08-25 05:54:57 +0430 +0430

Avn.shعزیزم وقتی موقتی بودن رو با گوشت و خونت تجربه کنی و نتونی بری و دل بکنی نتیجش این میشه که بتونی تک تک کلمات این داستان رو درک کنی اگر امیرت بجای (ر)؛(د)داشت خنده روی لب منم میومد ?

0 ❤️

647417
2017-08-25 06:46:29 +0430 +0430

لای۹…دلنشین بود ? ?

0 ❤️

647455
2017-08-25 12:01:16 +0430 +0430

درود خداوند بر شما نویسندگان انقلابی و خوش ذوق
ضمن عرض سلام بر شما بازوان توانمند عرصه نویسندگی از ایزد منان برای شما نویسندگان عزیز ارزوی توفیقات ره دارم امیدوارم در زندگی خود قلم شهدا را سر لوحه کارتان قرار داده و از کمونیسم و شوروی و امریکای لعین پیروی ننمائید
و من الله توفیق روح الله الموسوی الخمینی

0 ❤️

647613
2017-08-26 05:18:45 +0430 +0430

زندگی موقته…موندن تو این دنیا موقته…لذت موقته…درد موقته…نمیدونم شما زنها به مرد که میرسید دایمیش رو میخواهید…تمام اثاث منزل براتون موقته…ولی سند مرد رو همیشه بنام خودتون میخواید…هر چند خیلی چیزا موقتش بهتره حتی عشق…دائمی هر چیز دست وپا گیر میشه حتی زندگی…

1 ❤️

647936
2017-08-27 20:31:19 +0430 +0430

قشنگ بود لایک 15

0 ❤️