مینو

1389/02/24

سلام.اسم من سینا هست و 21 سالم هست و میخوام جریان اولین سکس عمرم رو براتون تعریف کنم.اولین سکسی که باعث شد نگاهم به جنس مخالف عوض شه.از قضا اولین سکسم با کسی بود که نزدیک ترین دختر بهم بود.خواهرم.

راستش خانواده ی ما 6 نفره هست و من سه تا خواهر دارم که دوتای اونها ازدواج کردن.تنها خواهری که توی خونه دارم اسمش مینو هست و سه سال از من بزرگتره.من از بچگی کنار خواهرام بودم و دختر زیادی رو نمیدیدم اما وقتی که دیگه به بلوغ رسیدم و خود ارضایی رو یاد گرفتم کم کم فهمیدم قضیه چیه.خیلی از این که هیچ دختری دم دستم نبود ناراحت بودم و همیشه با عکسای سکسی اینترنت حشری میشدم و خودم رو خالی میکردم.

من به مینو یه نگاه خاصی داشتم و خیلی به هم نزدیک بودیم و عقاید نزدیکی داشتیم از طرفی هیچ کدوممون هم بر عکس بقیه ی خانواده دین و ایمون درست و حسابی نداشتیم ولی هر جفتمون تک بودیم و دوست دختر و دوست پسر نداشتیم.

گذشت تا اینکه مینو که من هر از گاهی نیم نگاهی هم بهش مینداختم با خاله ام رفتن سفر تفریحی دوبی.یه چند روزی بودن و برگشتم و خب عکسهایی هم گرفته بودن.من هم عاشق فوضولی کردن تو عکس های آبجیام بودم.به خاطر همین یه روز که خونه خالی شد نشستم پای کامپیوتر مینو و رفتم ببینم دوبی چه کار کردن.عکسها معمولی بود تا اینکه به فولدری برخورد کردم به نام دریا.بازش کردم و چیزی دیدم که از سطح تصورم بیرون بود.من تا حالا بدن مینو رو ندیده بودم.عکسها مربوط به اون و خاله ام بود که کنار ساحل با بیکنی از هم عکس گرفته بودن.خاله جونم که اندام زشتی داشت ولی اندام سفید مینو با یه بکینی آبی اینقدر قشنگ و گوشتی بود که قابل توصیف نیست.به قدری اون بدن من رو هیجان زده کرده بود که انگار یه شیشه رو یه نفری رفته باشم بالا.خلاصه با عکس ها یه حالی کردم و از اون به بعد رفتم تو کف مینو.روزی نبود که با اون عکسا حال نکنم و همین طور سعی میکردم وقتی مینو داره تو اتاق مشترکمون لباسشو عوض میکنه یه جورایی دیدش بزنم که البته زیاد موفق نمیشدم.

این تو کف بودن من ادامه داشت و فکر کنم مینو خودش هم متوجه شده بود که زیادی بهش نگاه میکنم تا اینکه یه روز پدر و مادرم به همراه خواهرام و شوهر هاشون رفتن کرج و مینو خونه ی خالم بود.من هم به بهونه ی اینکه خونه خالی هست از دوستم دو تا قوطی ویسکی گرفتم و رفتم خونه.میخواستم تنهایی تو خونه واسه خودم حال کنم.شب رسیدم خونه و رفتم پای کامپیوتر و یه قلیون واسه خودم درست کردم و شروع کردم کشیدن.تا پس فردا هیچ کس خونه نمیومد و من تصمیم داشتم تنهایی واسه خودم حال کنم.

خلاصه تا ساعت 10 شب پای نت بودم و آخر سر شام خوردم و رفتم پای ماهواره نشستم.یکی از ویسکی ها رو باز کردم و واسه خودم ریختم و مشغول شدم.البته بگم من همیشه برای مشروب تک خوری میکنم و خیلی کم پیش میاد که با کسی بخورم.خلاصه تنهایی نصف قوطی رو خالی کردم که یهو زنگ در خونه به صدا در اومد.اول ترسیدم که آخر هفته کیه این وقت شب.سریع بساط لهو و لعب رو جمع کردم و رفتم پای اف اف دیدم بله.مینو هست.در رو باز کردم و همه چیز رو مرتب کردم.مینو وارد شد دیدم طبق معمول یه سلام خشک کرد و رفت تو اتاق مشترکمون تا لباسشو عوض کنه.منم حال نداشتم از پشت در دید بزنم به خاطر همین رفتم پای ماهواره.تا اینکه مینو اومد و گفت:«باز تنهایی مشروب خوردی؟باز چشم مامانینا رو دور دیدی؟»برگشتم و گفتم:«خب کاری نداشتم فکر کردم نمیای.»مینو در جواب من چیزی گفت که خشکم زد.از من خواست تا ویسکی ها رو بیارم با هم بخوریم.اون اصلا عادت مشروب خوری نداشت و خیلی که هوس میکرد آبجوی درصد پایین میخورد.منم از خدا خواسته رفتم سر یخچال و بساط رو روی میز آشپزخونه پهن کردم و فوری یه قلیون دوسیب هم چاقیدم و گذاشتم روی میز و مینو رو صدا کردم.مینو معمولا توی خونه ساده میگشت و یه دامن بلند و یه تیشرت تنش میکرد.این بار هم همون طوری اومد تو آشپزخونه و پشت میز نشست.دو تا پیک ریختم.مینو هم قلیون رو گرفت و هم میخورد و هم میکشید.پیک اول رو خوردیم و دومی و سومی و بالاخره هر دو تا قوطی رو دو نفره تموم کردیم.قلیونه هم سوخته بود و من هم زده بودم بالا.احساس مستی شدیدی بهم دست داده بود.مینو هم همین طور بود.مدام چشمامون به هم میفتاد و سریع جهت نگاهمون رو عوض میکردیم تا اینکه تصمیم گرفتم دست به کار شم.خیلی دوست داشتم از نزدیک ببینم زیر اون لباس ها چی قایم کرده.این بود که بلند شدم و رفتم طرف یخچال الکی با یخچال ور رفتم و بعد برگشتم طرف مینو و از پشت دستم رو روی شونه هاش گذاشتم و اینطور نشون دادم که دارم مشت و مالش میدم.من تو خونه زیاد بقیه رو مشت و مال میدادم.خلاصه همین طورادامه دادم و اون هم چیزی نمیگفت و داشت قلیون سوخته میکشید.فکر کردم شاید خوشش اومده باشه یه کم مشت و مالم رو شبیه نوازش کردم و کتف هاش رو ماساژ میدادم.یواش یواش دستهام رو روی بازو هاش بردم و بعد هم بردم زیر بازوهاش.حالا دستام از پشت به کنار سینه هاش برخورد میکرد.فکر کردم الان چیزی میگه ولی هیچی نگفت.منم بیشتر دستم رو اونجا نگه داشتم.

پیش خودم فکر کردم که اینطوری نمیشه.مستی کمکم کرد و تو یه لحظه دل به دریا زدم و دستم رو از بازوهاش برداشتم و سریع روی دو تا سینه هاش گذاشتم.منتظر بودم تا با برخورد شدیدی مواجه بشم ولی در کمال ناباوری دیدم مینو شلنگ قلیون رو روی میز گذاشت و خودش رو روی صندلی ولو کرد.من هم که ذوق زده شده بودم شروع کردم به مالیدن سینه هاش از روی لباس.آروم آروم دستم رو پایین بردم و از پایین تی شرتش رو کشیدم بالا تا روی سینه هاش.بعد هم بند سوتینش رو باز کردم و انداختم کنار آشپزخونه.حالا سینه های سفیدش که باد کرده بود روی هوا شناور بود.تی شرتش رو کامل در آوردم و باز هم تو همون حالت حالا دستم رو روی سینه های لختش گذاشتم.باورم نمیشد که سینه های سفید و متورم مینو حالا توی دستهای من بود.به این کار ادامه دادم تا اینکه مینو دستش رو روی دستام گذاشت و بلند شد.بعد به سمت من برگشت و خیلی سریع لبش رو به لبهام چسبوند.من هم کم نیاوردم و خیلی ناز لباش رو میخوردم.با دستهام هم به سینه هاش میمالیدم تا بالاخره یواش یواش دستهامرو پایین بردم و دامنش رو تا زیر کونش پایین دادم.مینو حالا داشت گردنم رو لیس میزد.میتونستم حدس بزنم که حسی داره.دستهام رو روی دو تا لپ کونش میکشیدم.خودم رو ازش جدا کردم و نشستم جلوش.دامنش رو آروم پایین کشیدم و رون های سفید و قشنگش حالا جلوی چشمهام بود.شرت مشکی رنگی پاش بود.دستم رو از روی شرت به سمت کسش بردم و آروم شروع کردم به مالیدن.کم کم آه و ناله ی خواهرم بلند شد تا اینکه یه دفه دستم رو گرفت و نذاشت به مالش ادامه بدم.ظاهرا داشت ارضا میشد ولی نذاشت این اتفاق بیفته.آروم بلندم کرد و لباسم رو در اورد.خودم هم شلوارم رو در اوردم و حالا هر دو ما فقط با شرت توی همون آشپزخونه جلوی هم ایستاده بود.خواهرم سرش رو به من نزدیک کرد و در گوشم گفت:«نمیدونی چقدر دوست داشتم همچین احساسی رو تجربه کنم سینا»منم در جوابش گفتم:«منم همین طور مینو.»به آرامی دستم رو به سمت رونش بردم و بلندش کردم.بقلش کردم و با همین به سمت حال رفتیم.اونجا گذاشتمش روی زمین و اون هم روی زمین تاق باز دراز کشیدو چشمهاشو بست.کاملا به من اعتماد کرده بود.من هم روش نشستم و به آرومی شرتش رو از پاش در اوردم.حالا چیزی مقابلم بود که مدت ها آرزوش رو داشتم.یه کس تنگ و قرمز که به تازگی موهاش زده شده بود و تمیز تمیز بود.معلوم بود که تا حالا هیچ رابطه ای نداشته و کس و کونش کاملا دست نخورده بود.به آرومی زبونم رو به کسش نزدیک کردم و خیلی آهسته بین چاک کسش کشیدم که یهو مینو آه بلندی کشید.به کارم ادامه دادم و خواهرم هم هر لحظه بیشتر آه میکشید تا اینکه بالاخره ارضا شد.همونطوری که دراز کشیده بود روش خوابیدم و شرتم رو در آوردم.حالا کیرم بین پاهاش قرار گرفته بود و به کسش کشیده میشد.صورتم رو به صورتش نزدیک کردم و گفتم:«چه حسی داری مینو جونم؟»مینو چشمهاشو باز کرد و گفت:«الان روی زمین نیستم.»خیلی سریع دو تا بالش و کرم نرم کننده ی خودم رو از تو اتاق مشترکمون برداشتم برگشتم توی حال پیش مینو.همون طور کف اتاق دراز کشیده بود و دستش رو کسش بود.به سمتش رفتم و برش گردوندم.همینجا بگم من قبلا کون پسر زیاد کرده بودم بلد بودم که چیکار باید بکنم.میخواستم مینوی عزیزمو از کون بکنم.کونی که مطمئن بودم تا حالا حتی انگشت هم توش نرفته و صفر هست.مینو رو برگردوندم و در گوشش گفتم:مینو میخوام از کون بکنمت.قول میدم یه حالی بکنی که تو خواب هم نمیبینیش.»مینو خیلی آهسته گفت:«هر کاری میخوای بکن.من امشب مال توام سینا.کاملا مال توام»دو تا بالش رو روی هم گذاشتم و مینو رو از کون بلند کردم و دقیقا کونش رو روی بالش ها گذاشتم به طوری که پاهاش و سرش روی زمین بود و کونش بالا بود.توی این حالت هم لپ های کون از هم باز میشه و هم شخص خیلی سخت میتونه ماهیچه های کونش رو سفت کنه به خاطر همین راحت ترین راه برای گاییدن از کون هست.کرم رو برداشتم و یه کم به سوراخ کون کوچیک و تنگ خواهرم مالیدم.بعد هم کیرم رو چرب کردم.اول با انگشت به سمت کونش ور رفتم و خیلی آروم انگشت اشارم رو توی کون مینو فرو کردم.یه کم سعی کرد خودش رو سفت کنه ولی چون کونش بالا بود نتونست.انگشتم تا ته توی کونش بود.یه کم جلو عقب کردم و آروم انگشت دوم دستم رو هم اضافه کردم.باز هم سعی کرد خودش رو سفت کنه ولی زیاد نتونست.با دست دیگم کسش رو میمالیدم و با این کارم میخواستم حشری نگهش دارم.یواش یواش انگشت سوم دستم رو هم اضافه کردم و با سه تا انگشت توی کون خواهرم مینو جلو و عقب میکردم و با دست دیگم کسشو میمالیدم.واقعا حسی داشتم که با تمام دنیا عوضش نمیکردم.کیرم سفت سفت بود.کیر من در حالت شق کامل اندازه ی متوسطی داشت خیلی کلفت و خرکی نبود.کیرم رو یه کم مالیدم و خودم رو روی مینو انداختم و خیلی آروم سر کیرم رو گرفتم و روی سوراخ کون خواهرم گذاشتم.یه کم فشار دادم تا اینکه کلاهک کیرم رفت تو.مینو واکنشی نشون نداد.وقتی با انگشت هام توی کونش میکردم به درد عادت کرده بود و حالا کلاهک کیر من زیاد اذیتش نمیکرد.خیلی آروم با کف دستم به بقل کپل های کونش میزدم تا ماهیچه هاش رو شل کنه و اینکارم باعث میشد خودش کیر من رو بدون اینکه بخواد به سمت داخل سوراخ کونش هدایت کنه.احساس میکردم که کیرم یواش یواش داره داخل سوراخ کون خواهرم جلو میره.اینقدر به رون هاش زدم تا اینکه کیرم تا ته داخل کون مینو بود.بدون اینکه زیاد اذیت بشه کیرم رو تا انتها توی کونش جا داده بود و خودش هم غرق در لذت بود.به آرومی در گوش مینو گفتم:«عزیزم حالا خودت رو بهم بچسبون و بیا عقب.خیلی آروم که اذیت نشی گلم»مینو هم دستهاش رو زمین گذشت و کونش رو به طرف من آورد تا اینکه دقیقا در حالت سگی قرار گرفت و کیر من هنوز تا ته توی کونش بود.حالا باید تلمبه میزدم تا سوراخ کونش باز بشه.به آرومی اول حدود یک سانت از کیرم رو از کونش در میاوردم و دوباره جا میکردم.مینو هم خوشش اومده بود و یکی از دستش هاش رو به کسش گرفته بود و میمالید و آه میکشید.کم کم تلمبه زدن رو بیشتر کردم تا اینکه آخر سر کاملا کیرم رو در میاوردم و داخل کونش میکردم.خواهرم هم به شدت به هیجان اومده و بود و مدام میگفت:«بکن سینا.بکن عزیزم.کونم رو جر بده.من امشب مال توام.کونم رو پاره کن…»من هم با شنیدن این حرفها وحشی تر میشدم و محکم تر تلمبه میزدم.سوراخ کون مینو تقریبا باز باز شده بود و وقتی کیرم رو در می آوردم باز میموند.کم کم آه های مینو بلند تر میشد و من داشتم به ارضا نزدیک تر مشیدم تا اینکه با صدای آه ارضا شدن من خواهرم هم ارضا شد.تمام آبم توی کون مینو خالی شده بود.همون طوری روی خواهرم دراز کشیدم و کیرم هم توی کونش بود.یواش یواش کیرم از کونش در اومد.برگشتم و تاق باز خوابیدم و به کیرم نگاه کردم.چه کون تمیزی داشت.من قبلا وقتی کون پسر میکردم بعد از کار کیرم حسابی کثیف میشد و باید میشستمش ولی این بار کیرم کاملا تمیز بود انگار مینو قبلا کونش رو شسته بود.هر اتفاقی که افتاده بود به هر حال ذره ای کیرم کثیف نشده بود.همین طور طاق باز خوابیده بودم که مینو به سمت من اومد و خودش رو روی من انداخت.من معمولا بعد از ارضا شدن خیلی سخت دوباره آماده ی ارضای مجدد میشدم ولی این اولین تجربه ی سکسم باعث شد کیرم سریع شق بشه.مینو روی کیرم نشست و کیرم رو به چاک کسش میمالید و آه میکشید.بعد در کمال ناباوری دیدم بلند شد و خواست کیرم رو توی کسش بکنه.تعجب کرده بودم.از شکل کسش و مقایسه با فیلم سوپر هایی که دیده بودم مطمئن بودم کسش صفر هست و قطعا پرده داره.کسش که خیس خیس بود رو روی کیرم گذاشت.رو به مینو با تعجب گفتم:«داری چیکار میکنی دختر؟»خواهرم به آرامی گفت:«میدونم.فقط میخوام بهت کس بدم.میخوام کسمو این دفه جر بدی.»بعد خود خواهرم خیلی آروم سر کیرم رو گرفت و توی کسش فرو کرد.من که تجربه ی سکس از کس نداشتم نمیدونستم باید چیکار کنم.مینو آروم آروم پایین میمومد و آه میکشید تا اینکه یه جا احساس کردم کیرم جلوتر نمیره.بعدا فهمیدم اینجا همون پرده ی بکارت هست.مینو تا همون جا کیرم رو نگه داشت و یه کم خودش رو روی کیرم بالا پایین کرد و بیشتر آه و ناله کرد تا اینکه بالاخره یه دفه کاملا روی کیرم نشست و کیرم تا ته توی کسش فرو رفت.مینو که داشت درد میکشید لبش رو گاز گرفت و چند لحظه ای همون طور با کس تنگش روی کیرم نشسته بود و هیچ حرکتی نمیکرد.بالاخره چند لحظه بعد به آرومی روی کیر من شروع کرد به تلمبه زدن.خون پرده ی خواهرم رو میدیدم که از کناره های کیرم جاری شده بود و روی تخمام مونده بود.مینو همینطور داشت تلمبه میزد و آه بلند تری میکشید.کم کم سرعت تلمبه هاش زیاد و زیاد تر شد و من به وضعیتی رسیدم که داشتم ارضا میشدم.نمیخواستم آبم رو توی کس خواهرم مینو خالی کنم ولی مینو اونقدر غرق لذت و آه و ناله کردن بود که به این موضوع توجه نمیکرد.همینطور سرعت تلمبه هاش رو زیاد کرد تا اینکه توی یه لحظه خودش رو از روی من پرت کرد کف اتاق و آبش کسش هم زمان با آب کیر من روی هوا پاشیده شد.هر دو مون کف اتاق ولو شده بودیم و نمیدونستیم داریم چیکار میکنیم.چند دقیقه ای همینطوری ولو شده بودیم تا اینکه من بلند شدم.حس کردم کیرم دوباره آماده ی سکس هست.روی مینو که طاق باز خوابیده بود خوابیدم و لبش رو بوسیدم.داشتیم لب های همدیگه رو میخوردیم که من کیرم روی جلوی کسش قرار دادم و اون خودش با دست دوباره کیرم رو به داخل هدایت کرد.هم کیر من و هم کس خواهرم خونی شده بود و خون کسش به همراه آب کیر من آب کس اون روی فرش هم ریخته بود.کیرم دوباره تا ته توی کس مینو رفت و این بار مطمئن بودم بیشتر حال میکنه.کیرم رو در آوردم و مینو رو به پهلو خوابوندم و پاهاشو از هم باز کردم.خودم هم دراز کشیدم.به آرومی کیرم روی توی کسش میکردم و بعد در میاوردم و توی کونش میکردم.هنوز موقتی که کیرم توی کونش میرفت یه کم خودش رو سفت میکرد ولی کم کم آروم شد.به آرومی سرش رو روی فرش گذاشته بود و من هم یه بار کیرم روی توی کونش و بعد توی کسش میکردم.این حرکت رو به مدت 5 دقیقه ادامه دادم و احساس کردم که به ارضای بعدی نزدیک هستم.سرعتم رو زیاد کردم و این بار کیرم روی فقط توی کس مینو به سرعت جلو عقب میبردم.مینو هم بلند تر ناله میکرد و ازم میخواست که کسش رو جر بدم.دقیقا لحظه ای که داشتم ارضا میشدم کیرم رو در آوردم و تا ته توی کون خواهرم کردم و آبم رو اونجا خالی کردم.مینو هم ارضا شد و آبش روی شکم من ریخته شد…به آرومی بلند شدم و دوباره روی مینو خوابیدم و در حالی که داشتم با دست کسش رو میمالوندم در گوشش گفتم:«مینو عزیزم حالا پردت پاره شده چیکار میکنی؟»مینو خیلی آروم لبخندی زد و گفت:«من تا صبح مال توام سینا.همین طور تا وقتی شوهر نکردم مال تو میمونم.واسه پرده هم میرم پیش دوست خاله.دکتر زنان هست.فکر کنم بتونه کمکم کنه.فعلا که به پرده احتیاجی ندارم.»منم لبخندی زدم و دوباره کیر خوابیده ام رو توی کس مینو فرو کردم.اون شب تا هول و هوش 3 شب منو مینو با هم سکس داشتیم و حتی یه بار هم هر دومون خیلی حشری شدیم و آبم رو توی کسش خالی کردم که بعدا فهمیدم شانس آوردم و مینو حامله نشده.از اون به بعد من و مینو هر شب توی اتاق مشترکمون سکس داریم و دیگه کس و کون خواهرم مینو رو حسابی گشاد کردم و فکر کنم بابام هم فهمیده که مینو از کون به کسی داده چون اندامش خیلی سکسی تر شده و بین رون پاهاش از زانو به بالا باز شده ولی خب بابام نمیدونه که کار من بوده.

به هر حال این اولین تجربه ی سکس من بوده و هنوز هم بعضی شبا اگه من و مینو خسته نباشیم تقریا حد اقل هفته ای یه بار تو اتاق مشترکمون روی تخت مینو با هم سکس داریم و به غیر از مینو با هیچ دختر دیگه ای حتی با اینکه پیشنهاد داشتم هم سکس نکردم.مینو هم همینطور و با وجود اون اندام سکسی که به خاطر کون دادن زیاد به من پیدا کرده و همینطور با اینکه پرده نداره به هیچ کس پا نمیده.به هم قول دادیم تا وقتی ازدواج نکردیم فقط مال هم باشیم و به هم خیانت نکنیم.این بود داستان اولین تجربه سکسی من با خواهرم که با هم تکمیلش کردیم و براتون نوشتیم.امیدواریم توی این دنیای بی لذت با خوندن این داستان کمی خوشحال بشید.


👍 45
👎 26
302773 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

264473
2010-10-11 07:59:43 +0330 +0330
NA

دوست داری منم خواهرتو بکنم

11 ❤️

264474
2011-07-23 19:32:39 +0430 +0430
NA

akhe chi begam jofteton kos kholin khaleye man mama ast az seght bache ta dokhtane parde anjam mide shohare khaharet bayad kos khol bashe ta nafahme ke pardeye khaharet ghablan dokhte shode bashe chon mesle lebasiye ke pareshode va badan dokhte beshe(mesle kok be parche hast

az tarafi fekr kardi parde divara betoniye ke ehsas kardi az ein jolotar nemire parde be vorodi dahaneye kos migan ke ta hala bish az had baz nashode bashe va dar sorate baz shodan pare mishe (ein ham ke migan baraye bazi ha 2san aghabe ya 1sant zekhamate ein labe hast)

az tarafi dokhtari ke avalin bar bashe sex mikone sari hamele mishe magar ein ke ghors ya 1 roz ghabl az periyodesh bashe

vali akhare bigheyrati hasti hame havaye khaharashono daran to miri pardeye khahareto mizani

khake 2 alam sare u va on khaharet man bejaye shohare khaharet basham shabe avale u ba zanet jorto mikeshidam

3 ❤️

525054
2015-12-10 22:19:08 +0330 +0330

****************>

(surprised) kose nne yak yakiton 🤮

1 ❤️

525923
2015-12-20 06:09:13 +0330 +0330

اصلا به این موضوع که “مثلا” خواهرتو کردی کار ندارم از صحنه های سکسی ای که نوشتی معلومه اندازه جلبک از سکس چیزی بارت نیست برو مردک جقی…

3 ❤️

526592
2015-12-27 08:11:08 +0330 +0330

بسیاربسیار ساده ودلنشین بودو متفاوت از کلیشه های خسته کننده بود.نوش جونتون برقرار باشید.امیدوارم اون یکسری از آدمایی هم که براساس عادتشون فورا فحاشی و تمسخر رو بکار میگیرن و نشانه کارشناسی و تیزیشون تلقی میکنند،اینبار به نکات ظریفی كه حس و دیده میشه توجه کنند.اگر حتی خیالی هم باشه،حس و تکنیک سادگیش دلنشینش کرده.
بازهم: ب ب به به!!!

1 ❤️

533233
2016-03-13 08:26:30 +0330 +0330

منم دوست دارم خواهرمو بکنم اما بلد نیستم

1 ❤️

547542
2016-07-04 13:08:05 +0430 +0430

ابتون پاشید رو هوا!!! (dash) (dash)

5 ❤️

554550
2016-09-01 20:52:20 +0430 +0430

مرسی خیلی حال کردم دوست دارم اینجور داستانهارو

1 ❤️

590713
2017-04-20 11:44:55 +0430 +0430

عالی بودلطفابازم برین

1 ❤️

643168
2017-08-02 16:01:22 +0430 +0430

ظاهرا توهمات نویسنده جقی مورد استقبال عموم جقیا قرار گرفته

1 ❤️

667780
2018-01-03 09:44:13 +0330 +0330
NA

مادر جـ ـنده ۲۱ سال از خدا عمرگرفتی
اونوقت مث بچه کـ ـونیای ۱۴-١۵ ساله داستان مینویسی:/
کـ ـص مادر انشاهای دوران ابتدایی من از این داستان کـ ـیریت قشنگ تره:-|

1 ❤️

692474
2018-06-06 19:49:45 +0430 +0430

شما کاملا دروغ گفتی آقا پسر شما هنوز دست به بدن یک خانم هم نزدی چون نمیدونی که آب خانما نمیپاشه و زمانیکه به اوج لذت میرسیم خیلی کم یکی دوقطره از واژن خانمها آب خارج میشه

3 ❤️

864872
2022-03-21 21:47:50 +0330 +0330

کی توی این سایت دین و ایمون داره؟

1 ❤️

880526
2022-06-20 02:05:21 +0430 +0430

تا تورات آدم چاخاان

1 ❤️