سعید پسر عمم دو سه سالی ازم بزرگ تر بود ، من که کوچیک شما ممد تازه سال دوم دانشگاه تموم کرده بودم که عمم خبر داد سعید دفترچه خدمت که صادر کرده بود جوابش اومده باس بره ۰۸ بیرجند آموزشی،هفته دیگه باس بره بیاین همگی روستا آش پشت پا میخوام بپزم فلان بیسار.
منم که عشق دست انداختن سعید! تو کیونم عروسی بود که داریم میریم ده عمم ،که ده پدری خودمونم میشد.
پا شدیم دسته جمعی رفتیم روستا…
من بودم عمه پدرم، خاله کوچیکم، عمو دومی خودم، آق دایی بابامم بود.
سعید کلا یکم کم داشت یکم که نه بیشتر خلاصه کم داشت ساده بود ده سالش بود که از مدرسش اخراجش کردن اونم کلا دیگه بیخیال درس تحصیل شد گاوای پدرش بر میداشت میبرد چرا اینم اضافه کنم که پدرش همون نوزادی از دس داده بود.
خلاصه با خانواده زدیم به جاده دو سه ساعتی تو راه بودیم که رسیدیم.
ما هم کم مزه نرختیم این وسط منتها داستان طولانی میشه بگذریم.
این آقا سعید ما پسر حشری ای بود یه گاو داشتن نژاد گرجستانی سرخ سرخ با چشای درشت!!! سگ داشت چشاش بی شرف…
این گاو قصه ما که شما به اسم الناز بشناسیدش (برای لو رفتن شخصیت واقعی کارکترا مجبورم سانسور کنم شرمندم?) از وقتی سعید کیرش شق شد به چاقال شخصیش تبدیل شد.
روزی دو دفعه کص کیونش یکی میکرد ابشم همون تو میریخت. یجوریم میکرد تو کصش که بتونه دس برسونه به پستونای الناز…
تصویر سازی کنین یه کیر تو کص گاو از پشت، دست چپ سعید رو کمر گاو داستان و دست راستش که به ممه های الناز رسونده بود.
اوایل این رابطه فقط از سر لذت بود منتها کم کم احساس عاطفه به وجود اومد به طوری که شیر از الناز گرف این جوون مرد. نخواس ممه هاش ور پریده شه.
القصه بعد سه سال خدمت به همراه کلی توبیخ سعید از خدمت برمیگرده اینبارم همه بدو بدو از دور اطراف جمع شدیم روستا بالاخره یوسف گم گشته باز آمد به دهش…
عمم اینا همسایه بغلیش یه پیرزن هشتاد نود سالس یجورایی مادر دوم سعید به حساب میاد سعید که کوچیک بود عمم میذاشتتش پیشه ننه اقدس خودش میرفت پی گاو بازی.
پسر بزرگ این ننه اقدس یه قصاب بود تو شهر خودمون قصابی داره برا برگشت سعید گفتن چه کنیم چه نکنیم یه گاو سر ببریم بالاخره سه سال خدمت خیلیه!
اونم نه گذاشت نه برداشت دقیق دس گذاشت رو الناز.
(یه پیام بازرگانی بیام این وسط میگن آب کیرتون بریزی تو کیون پارتنرت درشت میشه دروغ نگفتن، الناز حسابی پر پاچش درشت شده بود این مدت.) سعید که خوش بشش با مهمونا تموم شد اومد سمتم گف داداش ممد دستم به کیرت یه نگهبانی میدی یه سر به معشوقم بزنم بیام.
منم که عند با مراما گفتم چشممممم کوچیکتم هستم بریم که داشته باشیم یه تجدید دیدار. شنگول منگول رفتم بشینم پای کصخل بازی های این که دیدم صدا جیغ زجه میاد از تو تویله ما هم که خوش خیال نیشمون تا بناگوش باز گفتیم لابد خانوم جان این سه سال پاک دامن بوده کص تنگ نگه داشته الان یهو این الاغ کرده توش دردش اومده
پا شدم برم از حقوق زنان لذت دو طرفه براش بگم که دیدم
ای دل غافل کله الناز چسبیده به سر در تویله عین تو فیلما کله گوزن میچسبونن به دیوار پوست قرمزشم کنده شده پخش زمین سعیدم نسخ شخصیت شده بود کاه میریخت رو سر صورتش ما ما میکرد. منم که اب کیر سعید داشتم مزه مزه میکردم:/
پُش بندش بلند شد یه بیل برداشت خواست دسته بیل بکنه تو مقعد این قاسم گوشتی (پسر ننه اقدس) که با هزارتا خواهش تمنا مانع شدم یقه به یقه نشن خسرو فرهاد!
جونم براتون بگه تابستون بود اواسط مرداد تقریبا. اون زمان خبری از تلگرام واتساپ نبود لاین تازه داشت معرفی میشد بین مردم، عمم به مناسبت کارت پایان خدمت یه گوشی Y300 خرید داد دستش قبلشم من براش لاین ریختم تا موجبات ایسگا کردنش تو مجازیم فراهم کنیم.
دلتنگش نشیم…
یه دو سه روز که گذشت برام تعریف کرد یه مدتیه ننه اقدس شیش هشت میزنه فراموشی گرفته نصف شب پا میشه عصا به دست پا میشه میره تو خیابون جیغ هوار
قرار بر این شد سعید شبا پیشش باشه حواسش باشه این دست از پا خطا نکنه اوایل غر میزد که من با مادر قاتل همسرم هم خونه شدم سختمه فلان که یه فکری به سرم زد !
گفتم سعید جون پسر عمه گلم وقته انتقامه…
هر چی که بهت میگم مرحله به مرحله انجام میدی اونم گفت چشم;)
گفتم تریپ مذهبی بر میداری یه مدت میری مسجد بعدشم پیش مادرت آه ناله که هر چند ننه اقدس پیره منتها زنه گاهی مو هاش معلومه پا هاش معلومه من نمیخوام گناه کنم بزار نرم یا این که یه صیغه محرمیت خونده بشه بینمون که گناه نشه یه وقت شیطان گولمون بزنه.
عمم فک کرد این واقعا کصخل شده اهل نماز دعا شده با قاسم گوشتی هماهنگ کرد یه صیغه شیش ماهه خوندن محرم هم شدن، مرحله آخرم یه سکس مشتی با ننه اقدس بود که یه انتقام نابی گرفته شه از قاسم گوشتی.
بعد دو سه ماه برنامه ریزی مداوم حدودا یه ماهی از خونده شدن صیغشون میگذشت که بالاخره به اون روز معهود رسیدیم. که طبق گفته سعید این طوری گذشت:
ننه اقدس چیزی حالیش نمیشه نصفه شبا برا همین آسه آسه رفتم کنارش دراز کشیدم پتوشو
دادم بالا دامن دادم پایین یکمی عقب جلوش کردم تا بتونم زیر شکمش بالشت بزارم بعد که حسابی قمبل کیونش معلوم شد بی هوا تا دسته کردم تو کیونش که درجا سکته کرد مرد.
پایانشم باز گذاشتم تا خودتون درستش کنین تهش () :
#اصغر_فرهادی_طور
نوشته: shahdow
امروز سالگرد واقعه طبس حقیقت واقعه ی طبس براى آنان كه مى خواهند بدانند باند واقع در صحرای طبس برای چندین سال مورد بهره برداری ارتش آمریکا قرار داشت که از طریق آن کمکهای لجستیکی خود را به مجاهدین افغان می رساند که در حال نبرد با ارتش شوروی بودند. روس ها بارها و بارها به شاه اعتراض کردند که چرا باند صحرای طبس را در اختیار آمریکایی ها قرار داده است و حتى چندین دفعه تلاش کردند که هواپیماهای میگ ۲۵ را برای نابودی تدارکات ارتش آمریکا به سوی این پایگاه بفرستند اما با وجود هواپیمای استراتژیک و فوق مدرن آن زمان یعنی تامكت در نیروی هوایی ایران روس ها نتوانستند هیچ حمله هوایی علیه باند طبس انجام دهند… پس از انقلاب بخاطر نبود حکومت مرکزی قوی و منسجم در ایران راه برای هواپیماهای روسی دوباره باز شد و کار به جایی رسید که میگ های روس حتى تا نزدیکی مشهد هم گشت زنی می کردند. این کار ادامه داشت تا اینکه آمریکایی ها تصمیم گرفتند که این بار از باند صحرای طبس برای انجام عملیات پنجه عقاب استفاده کنند.
روسها که تحرکات آمریکایی ها رااز مدت ها پیش در اقیانوس هند و خلیج فارس زیر نظر داشتند متوجه ورود هواپیماها و بالگردهای آنها به درون خاک ایران شده بودند و در یک فرصت مناسب و درست در جایی که سالها انتظار آن را می کشیدند ضربه خود را به ناوگان هوایی آمریکا وارد کردند و درنیمه شب پنجم اردیبهشت ۵۹ باند طبس را بمباران کردند که در همان بمباران اولیه دو بالگرد و یک هواپیمای آمریکایی نابود شد و اینگونه بود که ادامه عملیات لغو شد.جالب است که روز بعد یعنی ششم اردیبهشت نیز هواپیماهای روسی دوباره وارد منطقه طبس شده و اینباردر روشنایی روز دست به بمباران گسترده منطقه زدند و هر آنچه که از شب قبل سالم بجا مانده بود را نابود کردند و جالبتر اینکه برخی انقلابیون ایران نیز این بمباران دومی را به نیروی هوایی ارتش ملی ایران نسبت دادند که به دستور بنی صدر منطقه را بمباران کرده و در جریان آن شماری از پرس نل سپاه یزد از جمله آقای منتظر القائم فرمانده سپاه یزد که تازه متوجه موضوع شده و به منطقه وارد شده بودند کشته شدند. و اما چرا همه طرفین درگیر در این عملیات این همه سال سکوت کردند و هیچگاه حاضر به افشای واقعیت نشدند؟ ۱- جیمی کارتر رییس جمهور وقت آمریکا که انجام عملیات پنجه عقاب با دستور و نظارت مستقیم او اجرا شد پس از شکست عملیات سریعا در یک نطق تلویزیونی گناه را به گردن طوفان شن انداخت و با اینکه دقیقن می دانست که کار روس هاست اما برای فرار از اذهان عمومی آمریکا که ممکن بود در آن دوران جنگ سرد آمریکا را به سمت رویارویی مستقیم نظامی با ابرقدرت شرق سوق دهد از گفتن واقعیت به مردمش خودداری کرد ۲- روسها نیز طبق عادت همیشگیشان پنهان کاری کردند و هیچگاه نقش خود را در این ماجرا فاش نکردند چون نمی خواستند که آشکارا بهانه ای دست طرف های غربی بدهند. ۳- برخی انقلابیون نوخاسته ایران نیز که متوجه شده بودند که بستر انقلاب بر روی پایه های خرافات و امداد غیبی مستحکم تر می شود و اذهان عمومی مردم ایران را مساعد پذیرش اینگونه حرف ها می دانستند گفته های جیمی کارتر را تکرار کردند و اعلام نمودند این امداد غیبی شن ها از طرف خدا بوده و مانند ابابیل که بر سر سپاه ابر هه فرود آمده خداوند به ما عنایت فرموده.
دهن خمینی کسکش دروغگو شنها مامور خدا بودند کسگش کدوم طوفان کدوم شن این روسها بودند که عملیات رو ترکوندن
در پاسخ به مرد سکسی کسخل که اگه روسا مخفی کاری کردن پس کی به تو گفت که اونا حمله کردن به نیروهای آمریکایی الاغ قبل رسیدن به طبس هلکوپترهای آمریکایی درگیر با طوفان شن خفیفتر شده بودن که اعلام کردن این موضوع رو ضمنا حمله دوم بدستور آمریکا توسط بنی صدر خائن انجام شد که یکی از خلبانها آقای ملک بود که امتناع میکرد از اینکار تهدیدش کردن که اگه نری نزنی ما میزنیمت اون خلبان بعدا تو کودتای نوژه دست داشت و اعدام شد ضمنا حمله شوروی به افغانستان 3 دی 58 یعنی بعد از انقلاب صورت گرفت (اول یه مطالعه بکن بعد )نه در زمان شاه که شاه بخواد از طریق طبس توسط آمریکایها کمک برسونه به مجاهدین افغان
آفرین
بهت اجازه میدم هفته ای یکبار بیایی برای سگم جق بزنی
Shadow جان یه گوله نمکی . طنز تو خونته .
خیلی حال میکنم داستانهای طنزبعدیتو بخونم .
لایک درشت تقدیم شما دوست بانمک .
Mobin_aramهمین قد کسشعر باور میکنی؟
Amir_78فدات و سخن آخر این که کیون اصغر فرهادی رو لبت
Sonami6461617 dirty avange
**مردسکسی…**دمت گرم زحمت کشیدی کپی پیست کردی ولی میرفتی تاپیک میزدی قشنگ تر بود نه؟
**
به جناب شادو چه عجب تشریف فرما شدین می خواستم داستانی طنز در مورد غیبتتون به عنوان امام زمان سایت و یا بازداشتتون توسط بچه های اطلاعات و شکنجتون برای لو دادن بروبچ بنویسم که بالاخره تصمیم به نوشتن دومی گرفتم که یهو پیداتون شد!! داستانتون با عرض احترام خیلی شبیه داستان دیکرمن بود با این فرق که اونجا پسر دایی بود و گوسفند اینجا پسر عمه است و گاو!! البته مال اون سکس پیرزنی تهش نداشت پس یه امتیاز به نفع شما!! که در قالب لایک دهمی تقدیمتون شد.
پی نوشت : در صورت واقعی شدن فانتزی من در مورد گیر افتادنتون لطفا اول کیربن ادمو لو بدین که از شرش خلاص شیم واقعا زور داره مارو زودتر بکشن این حلوامونو بزنه تو رگ!!! ?
@mehraaanگفتی نیگا یاد این رپرای سیاه پوست افتادم :دی
نمکش به همین بود آخه بعدشم کیون پیر زن نود ساله بزاری میمیره دیگه 🙄
number.13نمیدونم به این نوع طنز شلوغ پلوغ چی میگن اوایل سعی میکردم آسه آسه برم جلو بعد یه داستان دیدم همین مدلی شلوغ پلوغ خیلی خوشم اومد نکشیدم بیرون از این مدل داستانا من بعدش (dash)
بچه پایین شهربشین روش مکه معلومه
ronin555یه سکانس ما ما کردنش برداشت کردم با این حال نظر شماست هر چی خودتون میدونید
boko+netعزیز دل برادر به همین تگ ابتدای داستان تحت عنوانshadow مراجعه کنی میتونی باقی داستانامم بخونی ?
ahoora6164کردم جالب ازاب در نیومد
حالا این چطوره…
فک کن کیونت رو کیرم جالب شد نه؟ ?
shahx-1کدوم داستان داداش یادم نمیاد شرمنده
بنویس داستان حالا جای دوری نمیره :دی
اتفاقا اون خودش من لو داد حالا نوبت توعه
محمد جان عزیز دلم خیلی زحمت کشیدی دستت درد نکنه .
خیلی قشنگ نوشتی .
مخصوصا برگشتن سعید و رفتنش به طویله …خخخخخخخ
ننه اقدس بیچاره …خخخخخخ
لایک 13.از طرف من . ? ?
دستمایه داستان خوب بود ولی پرداخت درستی نشده بود،
اگه ترشی نخوری زیر هر کسی هم نخوابی حتما بهتر میشه نوشته هات،
ببخشید فحش یادم رفت:
کیر قاسم گوشتی تو کیونت
nilajooniبه به نیلا چطوری مطوری تا باشه از این لذتا :دی
badman.pirهمیشه به خوشی خوشحالم خوشت اومده
SSAa699سیما جون چطوره
اقدس بیچاره:(
sikirسر جمع یه ساعت نشد بنویسم داستان برا همین خیلی پردازش نشد بکنم-_-
کیر منم تو کیونت (love)
number.13آهان اون تیکه
قیصر یادته؟ اونجا که تند تند میگه این بود اون بود تهشم میگه آق کریمم بود
از اون اسکی رفتم
محمد جان ممنونم عزیزم.
بله اقدس بدبخت سنش زیاد بود نتونسته تحمل کنه دیگه خخخخخ.
ممد اون انتقام آخرش زیبا بود…
شاه ایکس! مرد مومن من چه هیزم تری بهت فروختم که تا بدین حد با من عناد می ورزی…
کجاس اون کیراستارت شادو جان؟🙄نتونستم بخونمش (dash) از بس کمبود واو داشتی! اون واو رو بذار بذار بذار (قال سمیرا علیه الرحمه که همه چیو سه بار میگه!) 🙄 ?
هشتگ تهشو دوس میداریم ? (inlove)
**Teenwolf.**کیراستارمان کمی سرش شلوغ پلوغ زین سبب مسبب تخطی اوقاتش نشدیم سری بعدی انشالله
واو که نمیذاشتم حس این که خواننده سریع تر میخونه و من به اون چیزی که میخوام میرسم :دی
Say her کمی ریلکس کنه:) تیکه آخرم تو رو دوست داره (love)
طبق معمول سوژه های خوبی داری،ولی حیف که پردازش کمی کردی،قالب کلی خوب بود ولی شرح ماوقع و اتفاقات کم، بهر حال گلی، و کار درست لایک رو میدم چون یه ساعته جمعش کردی،
هنیش ونه سر مکه دیاره!
عالی بود این جمله ات خخخخ
موفق باشی دوست عزیز
doki-kar baladفدات اره پردازش کم بود واقعا.
این دیگه بهترین شکلش به فارسی همین بود که من گفتم 🙄
همچون نوشته های قبلت جالب بود جناب shahdow لایک 23تقدیم شما
shiraz-m-m تشکر از لطفتون (love)
bache_shomalفِداییمه
عالی.دیوث مردم وچه ره چیکاردارنی ته؟!خخخ.پیرزنای موس مگه ره دارنه؟؟اسادیوث کته چسه بشته ونه کنگ؟خیال کرده وه گوعه؟گوی موس خانی بلی هم تف زنی
“ممد ممه”…اتاموقع دعوابونه طرف گنه ته مار گیرمه،اینجه بیه.ته فامیل به حرف قانع نیه عمل هکرده،دمش ودمت گرم…هشتگ عشق حقیقی رابیاموزیم
اینجا یه مرحله بالاتر
میگن ته ننه ره شب دمه
برا این روزاس :دی
طرف ننه ره شی بدانی…ته پسرعمه هم بابلیه؟
حاجی کص گفتم داستان تخیلیه:دی
بجز داستان کاباره ای در ایرانم باقیش ساخته ذهن جقیمه!
مگه ماگفتیم واقعیه!..خودموواردتخیلت کردم ببینم تواون سنم کونت مثل سیم ظرفشویی بود یاالان اینطوری شده!
ممد دادا اسم نویسنده رو یه نگابنداز!شاهدو؟
کیر قاسم گوشتی با تمام قوا توکونت بچه اینقد بی مزه ای
لایک اخوی خوشم اومد اخرشو دست من بزار تا شبیه فیلم گاو مهرجویی درش بیارم ?
باحال بودی
مرسی
و در اخر کیر اصغر فرهادی دهنت