پرونده های وکیل (1)

1403/03/05

در مجتمع ما وکیل/خرپیره ای زندگی میکنه که تخصصش پرونده های تجاوز بوده با وجود اینکه همیشه کراوات میزنه ولی من آق وکون صداش میکنم که آمیخته ای از وکیل و کون است و هر وقت پز موقعیت اجتماعیش یا چیزای دیگه رو میده بهش میگم ملت کون دادن که تو به اینجا رسیدی و هر چه از کون برآید لاجرم بر کون نشیند! خر پیره مورد نظر عاشق اینه که تو حیاط بشینه و برای بقیه خرپیره ها خاطرات پرونده های قدیمیشو تعریف کنه منم تصمیم گرفتم یه چندتاییشو برای شما در سایت بگذارم.

داستان ما از زمانی شروع میشه که بچه پولدار یه دانشگاه در تهران در باغ کردانشون مرتبا پارتی میگیره ولی فقط دخترای خوشگل و پسرای پولدارو دعوت میکنه دروداهاتی ها و گداگودوله ها سعی میکنن با چاکریمو مخلصیمو نوکریم سهمی در ماجراهاش داشته باشن ولی هیچ کدوم رو آدم حساب نمیکنه! یه پنج شنبه دو تا دانشجوی شهرستانی که به طریقی آدرسو پیدا کرده بودن ترک موتور یه بچه افسریه میشینن و 3 ترکه میرن به محل باغ وقتی میرن دم در سعی میکن قاطی جمعیت برن تو که بچه پولداره راهشون نمیده بچه افسریه میگه بریم پشت باغ شاید از طریق در پشتی بریم تو وقتی میرن میبینن یه جا دیوار ریختگی داره قلاب میگیرن این دو تا میرن بالا ولی نوبت موتوریه که میشه میگه منم بکشید بالا اینا میگن موتورو بی نگهبان بزاریم میبرنش وسیله برگشت نداریم تو بمون و قالش میزارن. موتوریه هم برای تلافی میره به در ورودی و به بچه پولداره میگه اون دو تا از دیوار پشتی پریدن تو باغت! یه مدت منتظر میمونه که این دوتا رو بندازن بیرون ولی نمیان و اینم میره! حالا نگو دیوار پشتی مال باغ پشتی بوده که با یک دیوار از وسط از باغ بچه پولدار سوا شده. اونجا یک نگهبان افغانی قلچماق داشته که با دوتا سگ نگهبانی میدادن وقتی این دوتا میپرن تو باغ فکر میکنه برای دزدی اومدن میاد میگیرتشون دستو پاشون رو میبنده بعد زنگ میزنه نگهبانای باغ های اطراف میان از پنج شنبه شب تا ظهر یکشنبه کون این دو تا میزارن ظهر یکشنبه هم میبرن وسط بیابون بدون پول و موبایل ولشون میکنن. اون دو تا بدبخت با هزار فلاکت خودشون رو به شهر و خوابگاه میرسونن فرداش زنگ میزنن خانواده هاشون از تبریز بیان و شکایت میکنن پلیس به باغ میره ولی اتاقی که اون دو تا توصیف کردن توش بهشون تجاوز شده رو پیدا نمیکنه! از بچه پولدار بازجوئی میکنن همه چیز رو میگه حتی قضیه موتوری رو. موتوری رو میارن بازجوئی میکنن اون لو میده از دیوار پشتی پریدن دوباره میرن به محل در میزنن و وارد باغ پشتی میشن! اتاق رو پیدا میکنن سرایدار رو بازداشت میکنن و از موبایلش شماره کسایی که بهشون زنگ زده رو پیدا میکنن ولی هیچ کدوم رو نمیتونن پیدا کنن چون سیم کارت ها به اسم واقعی اونا نبوده چون همه شون افغانی و غیر قانونی بودن سیم کارت فعال خریده بودن.و خلاصه هشت نفر بقیه پیدا نمیشن. اون دو تا مفتخور فکر میکردن سرایدار باغ بچه پولدار به دستور بچه پولدار این بلا رو سرشون آورده میخواستن حکم اعدام بگیرن و تهش با پول زیاد رضایت بدن ولی متوجه میشن طرفشون یه افغانی بی پوله و صاحب اصلی باغ هم که کس دیگری است از این موضوع بی خبر بوده! در همین بین پیرمرد صاحب اصلی باغ پیدا میشه و میاد و میگه شماها بدون اجازه وارد ملک من شدین و ورود غیر قانونی به ملک مردم اگر دو نفر یا بیشتر باشید بسته به نظر قاضی شش ماه تا سه سال زندان داره حالا یا روی سرایدار من رضایت میدین یا 3 سال میرید زندان صد برابر این مقدار به گنده های اونجا کون میدید! اون دو تا خیلی زور میزنن سعی میکنن یه خسارتی بگیرن ولی چیزی نصیبشون نمیشه آخر از ترس زندان و دادن کونهای فراوانتر رضایت میدن سرایداره هم میره زندان ولی اعدام نمیشه. بچه پولداره تو دانشگاه به پدرخوانده معروف میشه که داده کون مزاحماش گذاشتن اون دو تا هم اینقدر همکلاسیا مسخرشون میکنن ترم بعد جمع میکنن برمیگردن تبریز. تنها کسی که این وسط پولی گیرش میاد آق وکون… وکونه یعنی چیز ببخشید… وکیل خانواده بچه پولداره بوده! قصه اش که تموم شد من وسط جمع بلند زدم زیر خنده شاکی شد گفت چه مرگته؟؟ گفتم زندانشو یکی دیگه رفت! کونشو یکی دیگه داد! پولشو تو گرفتی!! حالا آقایون همسایه ها به نظرتون جنده واقعی کیه؟؟ 😀 👿 😎


👍 10
👎 7
8601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

985149
2024-05-25 23:29:31 +0330 +0330

😂😂😂😂😂😂

1 ❤️

985154
2024-05-26 00:07:41 +0330 +0330

شاه عزیز یه مدت نبودم میبینم که زدی تو خال تعریف داستان های زیبایت در سایت
🤣🤣🤣

2 ❤️

985187
2024-05-26 02:41:11 +0330 +0330

چن تا داستانتو خوندم زیاد جذاب نبوده
نه خنده ای داره نه سکسی
تجدید نظر کن سلطان

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها