سلام به همگی، من یک هم خونه ای دارم که سه سال ازم کوچیکتره، ولی بدجوری ازم درشت تره، کشتی میرفت، الان شنا و بدنسازی، خلاصه برا خودش غولی هست. کلا هروقت لخت میشه بدنش منو تحریک میکنه و دلم میخواد بهش بدم، خیلی سکسی هست و اصلا دست خودم نیست، دخترا هم از خدا خواسته به راحتی بهش میدن. ، یک روز کلید کرد که کیرمون رو مقایسه کنیم و در نهایت تعجب دیدم که نزدیک 4 سانت از من بزرگتر هست و خیلی هم کلفت تر، نمیدونم چرا از کیر خوشم میاد و ناخواسته کیرشو گرفتم و باهاش بازی کردم، خودش هم حسابی حال کرد. خلاصه این یک کار عادی شد برامون، هر روز لخت می شد و میگفت هیکلم چطوریه؟! واقعا حشری می شدم وقتی سینه های گنده اش رو می دیدم. بهش گفتم فوق العادست، سکسی ترینه، و اونم از خوشحالی پرید رو من و انگار حشرش زد بالا و لبام رو میخورد و همدیگرو دست مالی میکردیم به شکل عجیبی، انگار من دوست دخترش شده بودم. جفتمون آمپرمون بالا زده بود. من اون لحظه دست خودم نبود و خواستم تسلیم هیکل درشتش بشم و لخت شدم و حسابی رو هم غلت میخوردیم و لب میگرفتیم و کلا حالت های عاشقانه وحشیانه! از اونجایی که آدم بکُنی بود پشتم خوابید و کیرشو داخل کرد. فکر کردم فقط میخواد بماله و داخل نمی کنه، من حتی فکر میکردم کون دادن خیلی لذت بخشه، ولی فهمیدم هیچ لذتی نداشت و حس خیلی بدی بود. همون اول کار پشیمون شدم، ولی هرچی التماس کردم نتونستم جلوش رو بگیرم. حسابی رو من مستقر شده بود. و قفل کرده بود. از درد که منفجر شده بودم، همینطور خشک خشک مثل وحشی ها منو کرد. واقعا هیچ لذتی نداشت کون دادن. از لحظه اول پشیمانی داشت. یک احساس خیلی چندش. من به همون لاس زدن ها راضی بودم. ولی حالا هروقت کس گیر نمی آورد آمپرش میزد بالا و حتی ازم التماس میکرد که بهش بدم! انگار اون رو مزه کرده بود. یکبار سینه هاش رو هم حسابی خوردم، در حد دختر حال داد لعنتی، فقط بعدش اون لعنتی هم خواست همینکارو بکنه و بزور اونم اومد سینه های منو خورد و یک حس خجالت آور بود. خلاصه زیر دستش له شدم. حسابی لاس میزنیم. موقع درس که کلا من رو کیرش هستم و اونم حسابی حال میکنه کیرشو شارژ میکنم. منم حس خوبی دارم. فقط باید حواسم باشه فاز کردن نگیره. اون هم خونه ای هم داداشم بود و نمیدونم چرا فکر میکنن نمیشه با داداش رابطه داشت، اتفاقا هنوزم میگم، ازش سکسی تر وجود نداره و اگه شما هم می دیدینش میخواستین بهش بدین. الان الکی میاین فحش میدین…

نوشته: آرمان