کون عمه قسمت بنده

1391/10/20

سلام به دوستان عزیز خودم از قرار من یه عمه دارم که فقط سه سال از من بزرگتره داستان از اونجایی شروع شد که رفتیم خونه پدربزرگم بعد از سلام و احوالپرسی و خوردن یه چای دیگه من بلند شدم و رفتم به اتاق دیگه ای که یه کامپیوتر داشتن اونو مثل همیشه روشن کردم و شروع کردم به فضولی بعد از یه ده دقیقه فریبا اومد پای کامپیوتر فقط یه صندلی بود که اونو من روش نشسته بودم یه نگاهی کردو گفت چند تا فیلم جدید دارم ببین چطوره فیلم رو که باز کرد بهد از چند ثانیه اومد و نشست روی پای من ما باهم یه نیم ساعتی از فیلم رو نگاه کردیم تو این مدت هی تکون میداد کونشو و من راست میکردم از طرفی من باید کنترل میکرئم خودمو چون با کمترین شق کردنی متوجه میشد خلاصه اون روز گذشت و من تو این مدت در فکر عمه مهربانم به سرمیبردم و گاهی وقتا هم یه دست براش میزدم از اونجایی که قسمت بود من به کون این فریبا جان بزارم زمان رفتن پدر بزرگه این جانب به مکه مکرمه بود و یه زمان طلایی که من باید حداکثر استفاده رو میکردم روز موعود فرا رسید و پدر بزرگه رفت ماکه رفته بودیم فرودگاه و فریبا هم با ما بود در تمام مدت من کنار اون بودم موقع برگشت توی فرودگاه دل رو زدم به دریا گفتم عمه جان اگه کاری داشتی تو این مدت به من زنگ بزن اونم گفت باشه این هم بگم تک خواهره و دوتا برادر داره که یکیش پدر من و دیگری عموی من هست که اونم ازدواج کرده چند روز گذشت خبری نشد گفتم پسر توهم زده بودی اون بدبخت بی منظور این کارو کرده
فردا اون روز رفتم دانشگاه سمت بعد از ظهر برگشتم خونه بابام به همراه دیگر افراد خونه بودن پدرم گفت امیر جان امشب میری پیش عمه فریبا باشی تنها نباشه منم یه فکری کردمو بهد چند لحظه گفتم باشه ساعت 8 بود من لباش پوشیدم برم پیش عمه جانم تو این موقعیت حساس با خودم گفتم امشب همون شب اگه خبری باشه امشب رخ میده رسیده در خونشون زنگ در زدم برداشت با صدلی نازکش گفت بله گفتم عمه جان منم در زد رفتم بالا وقتی رسیدم داخل کسی داخل خونه نبود بلند گفتم عمه کجایی؟
جواب داد گفت امیر جئن بشین چند لحظه دارم برات شریت درست میکنم گفتم ممنون عمه خودتو به زحمت ننداز نشستم با خودم گفتم این عمه ما هیچوقت منو با امیر جون خطاب نکرده بود با خودم گفتم امشب اون کونی که آرزوشو داشتم باید بزارم توش فرصت ازاین بهتر نیست وقتی شربت آورد دیدیم وای با یه شلوار چسب یه پیراهن آزاد یقه هفت اومد مشخص بود سوتین نداره سینهاش مثل ژله میلرزید اومد جلو خم شئ شربت رو تعارف کرد همچین که اومئ جلو چشم افتاد به تا گردو گرد و ناز حدسم به یقین تبدیل شد گفتم امشب خبری هست بعد از خوردن شربت یه نیم ساعتی از اون صحبت کردیم گفتم تو سیستم فیلم نداری نگاه کنیم گفت چرا دارم رفتیم پای سیستم چند فیلم ایرانی آورد بهانه کرفتم گفتم فیلم زبون اصلی نداری گفت یه دونه ذارم نسبتا قدیمی هست از فیلم های جیمز بان بود اسمش بود die another day صندلی آورد کنار من نشت و پاهاش رو دقیقا گذاشت رو کیرم من که تو دلم خوشحال شدم فیلم رفت جلو علاوه بر صحنههای سکسی که در کنار دریا داشت خود جیمز بان تو یه قسمت فیلم تو هتل میخوائ مهماندار رو بکونه که ازش لب گرفتو مالوندش لختش کردو ولی اون بی توجه نگاه میکرد من که با خودم عهد کردم حئاکثر تلاشم رو بزارم تا امشب به کون این جنده خانوم بزارم بهش گفتم اینا زندگی میکنن راحتن باهم مثل ما نیستن گفت مگه ما چجوری هستیم گفتم همین که خودمون رو محدود میکنیم گفت یعنی میگی اگه الان میگفتن عمه تو فلان کن میکردی من یه لحظه جا خوردم زدم به پررویی گفتم آره مگه عیب داره چیزی مگه از اونش کم میشه گفت خیلی پررویی فیلم تمام شدساعت 11 شب بد گفت چای میخوری بیارم بعد هم بریم بخوابیم من پشت سرش رفتم تو آشپز خونه داشت چای میریخت من که اطمینان داشتم دیگه عمه مهربانم دنبال کیره ام روش نمیشه از پشت بهش چسبیدم سینه هاش رو گرفت تو دستم گفت بیشعور چیکار میکنی مگه دیوانه شدی ولش کردم گفتم عمه زنم میشی دیونه شدی مگه؟ رفتم جلو زانو زدم گفتم عمه امشب خودتو از من منو از خودت دریغ نکن از اون انکار از من اصرار سینی چای رو برداشت رفت سمت
تی وی گفت بیا چای بخور برو بخواب حالت خرابه رفتم پیشش گفتم من چای نمیخوام من کونتو میخوام اینو کفتم پریدم بهش یه مقدار فحش بهم دادو ولی من توجه نکردم تو همون لحظه اول دکمه های پیراهنش رو کندم و از تنش درآوردم هنوز جیق میزد میگفت ولم کن ولی من که توجه نداشتم رفتم سمتش جفت سینهاش رو تو دستم گرفتم و میخوردم خیلی زود آروم شد و همراهی میکرد هردمون لخت شدیم شروع کردم از کوس و کونش لیس موقعی که سوراخ کونش رو لیس میزدم دیدم سوراخ کونش یکم گشاده گفتم نکنه من اولیش نیستم با خودم گفتم ولش کیرم بردم جلوش ساک بزنه گفت خوشم نمیاد حالم بهم میخوره اینقدر منتش رو کشیده که حاضر شده چند لحظه برام ساک بزنه و قتی کرئ تو ئهنش دیدم نه عمه ما حرفه ای تر از این حرفاست تو گوشش گفتم عمه اجازه میدی کونت بزارم با صدای شهوتناکی گفت شما صاحب اختیارین قربان
رفتم دم سوراخش یه تف انداختم یه تفه گنده هم سر کیرم گذاشتم دم سوراخش سرش رو کردم تو باز درآوردم میخواستم یکاری بکنم که دردش بیاد کمی کردم تو کونش به یه باره کردم تو یه جیق مختصری زد و گفت آروم حیون تو چشاش نگاه کردم دیئم اشک جمع شده بالاخره اون شب تا صبح چند به کون ناز فریبا جونم گذاشتم.
اول صبح یه حموم با هم رفتیم که با زیر دوش برام یه ساک مشتی زدو امدیم سر صبحانه بهش گفتم فریبا تا حالا به چند نفر دادی یه مکثی کردو گفت باور کن تو اولیش بودی گفتم آره جون خودت از کونت مشخص - از ساک زدن -از نحئه دادنت داد میزنه حرفهای هستی خلاصه زیر زبونش رو کشیدم که بله فریبا خانوم تو دانشگاه برا خودش یه قطبی هست که به دانشجوها هم بسنده نمیکنه و به مال استادهام یه دستی میزنه
حالا خودم هم بگم درست نیست مال اونو بگم خودمو نگم درسته من هم پسر هستم اما با دادن حال میکنم

نوشته: جنده قرن


👍 0
👎 2
140566 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

351830
2013-01-09 23:07:47 +0330 +0330
NA

محارم من نمیخونم

0 ❤️

351831
2013-01-10 03:01:47 +0330 +0330
NA

کیرم تو…ولش کیرموبکنم توکونت کثیف میشه کونده محارم ننویس کس کشامحارم ننویسیدحتمابایدننتون روبگام که بفهمیدنبایدمحارم بنویسید؟

0 ❤️

351832
2013-01-10 04:32:02 +0330 +0330
NA

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

351833
2013-01-10 04:52:08 +0330 +0330
NA

داستانتو نخوندم ولی هرچی هست خاک توسر تو وعمه ت

0 ❤️

351834
2013-01-10 06:11:18 +0330 +0330
NA

چون محارم بود نخوندم. به قول بچه ها با این وضعیتی که پیش آمده ایران به یک طوفان شدیدتر از طوفان نوح نیاز داره.
آدمین عزیز ضمن سلام خدمت شما دوست محترم عاجزانه خواهش میکنم داستانهای محرم را آپ نکن! اگر اینجوری پیش بره قداست مادر, حرمت خواهر و ارزش خاله و عمه به کلی در جامعه از بین میره! فکر نکنم شما هم به عنوان یک ایرانی طالب همچین چیزی باشید. البته سایت مطعلق به شماست و صاحب اختیار خودت هستی و این فقط یک خواهش دوستانه بود.
پیروز باشی

0 ❤️

351836
2013-01-10 06:27:08 +0330 +0330
NA

آخه چرا اینقد محارمممممممممممممممممم ؟

0 ❤️

351837
2013-01-10 06:35:51 +0330 +0330

اینا که ناموس و محرم نامحرم حالیشون نیست که شما ازشون میخواهین محارم ننویسن =)) =))
اگه این بی ناموس ها ناموس حالیشون بود که این کوس شعرا رو نمینوشتن :)) :))

0 ❤️

351838
2013-01-10 09:11:49 +0330 +0330
NA

راستی صبح یادم رفت اینوبگم:عمه جنده!

0 ❤️

351839
2013-01-10 11:49:59 +0330 +0330

دوست جقي من . داستانت فقط به درد همون عمه كونيت ميخوره .

0 ❤️

351840
2013-01-10 13:19:48 +0330 +0330
NA

اوه اوه عجب بگا مگاییه! پسره کونی, عمه هه جنده دانشگاه… واقعا متاسفم.

0 ❤️

351841
2013-01-10 14:01:30 +0330 +0330
NA

عجب… من نميدونم اين جماعت جقول تا يه جايي ميرن طرف اول براشون شربت درست ميكنه؟

0 ❤️

351842
2013-01-10 14:46:57 +0330 +0330

واقعاً کس عمت با این داستانت.
پس اومد نشست رو پات. نه؟ عمت ذاتاً جندست یا اکتسابیه این قضیه؟؟؟؟

0 ❤️

351843
2013-01-10 15:31:22 +0330 +0330
NA

اقای جیمز بان .( باند ) نفهم جون .نکنه بابات کونی باشه خبر نداری . ننتم که به کارگر سوپر مارکت سر کوچه میده . تو هم که دامشگاهو اباد کردی .کس کش با این داستان نوشتنت .

0 ❤️

351844
2013-01-10 20:07:21 +0330 +0330
NA

بازم کس شر.
بازم کس شر.
بازم کس شر.
بازم کس شر.
.
.
.
بس کن کس کش…
خستمون کردی.
این از خودت اون از عمت.
اون از شربت و چای.
اونم از دانشگاه فیلماتون.

.
.
.
.
حیف که برات کامنت نوشتم
.
.
.
.
.
.
.
کسسسسسسسسسسسسسسسسسسس کششششششششششششششششششش

0 ❤️

351846
2013-01-10 21:19:38 +0330 +0330
NA

از این داستانها متوجه میشیم که کامپیوتر باعث خرابی جوانان این مرزوبوم شده
بازم کامپیوتر
ببینم میتونید کاری کنید که واردات کامپیوترم ممنوع کنن
شایدم my computer رو هم فیلتر کردن
بسه دیگه
اگه کامپیوتر نبود هیچ سکسی انجام نمیشد
بیچاره کشورهای بلاد کفر که سالانه واسه ی تحریک فیلم پورنو تولید میکنن
بهتره کامپیوتر بسازن بیشتر ببینن چه معجزه ای میکنه

0 ❤️

351847
2013-01-15 19:53:18 +0330 +0330
NA

چرا اینقد بی ناموسی؛دوست عزیزمون حق داره ننتو بگاد؛اخه کونده محارم چرا مینویسی؛مشنگ کس ندیده

0 ❤️