سلام
اسمم مهساست ۱۸ سالمه تک فرزندم و این داستان کاملا واقعی و الان بابابزرگم بزور شهوتی میکنه منو تا راحت منو بگا بده
تا وقتی ۱۶ سالم بود زندگیمون عادی بود بابابزرگمو خیلی دوست داشتم انقدر که مهربون بود جوری که بابام منو سپرده بود به بابابزرگم و کل خرجام با بابا بزرگم بود و البته خرج بابامم از باباش یعنی بابابزرگم بود لعنتی انقد که پولدار بود اصلا پولاش تموم نمیشد بابابزرگم ۴۵ سالشه ولی خیلی به خودش میرسه پاکسازی پوست و ماساژ جنسی و … میرفت تا خودشو ثابت نگه داره و واقعا همینطور بود جوری که انگار بابام و بابابزرگ داداشن تا پدر پسر خلاصه من ۲۴ ساعته خونه بابابزرگ عشق و حال بودم استخر و خوراکی فیلمو… داشتم با سوتین شورت شنا میکردم که بابابزرگ اومد دستپاچه خودمو جمع و جور کردم که خنده ای کرد و گفت راحت باش دخترم منو تو نداریم که از مهربونیش خوشم اومد و به شنا ادامه دادم فکر کردم بابا بزرگ رفته نگو پشت درختای عمارت داشت شق میکرد ریلکس شنا میکردم که تازه متوجه شدم نوک سینم و خط کصم کاملا مشخصن تازه فهمیدم چرا بابابزرگ از پشت درخت منو میپاعه خودمو زدم به اون راه و صداش زدم بدنمو بردم کامل زیر آب که بابا بزرگ برعکس تصوراتم از در اومد و فقط شرتک گشادش پاش بود که تا بالای زانوش بود یکم زوم شدم و دیدم یه چیزی بهمراه پای سمت راستش کنارشه صداش کرده بودم تا حوله یا پلو بیاره خودمو بپوشونم و برم تو چون وقتی اومدم تو استخر بابابزرگ خونه نبود خلاصه با چشای ریز به اون قسمت پاش نگاه کردم که کنجکاویم بدجور گل کرده بود ولی تابلو بازی در نیاوردم قبل از اینکه حرفمو بزنم خودشم پرید تو استخر الان من چیکار کنم؟ اومد نزدیکم و گفت مهسا گفتم جون که گفت میدونستی من چقد دوست دارم با لبخند سر تکون دادم که در حین حرفاش نزدیک و نزدیک تر میشد یهویی منو محکم از کمر گرفت و بغلم کرد متعجب بودم که چیشده ولی وقتی اون چیز لوله ایو لای پاش بالا زده بودو زیر چشمی دیدم تعجبم چند برابر شد اونو از خودم فاصله دادم گفتم حالت خوبه که گفت اونجام درد میکنه گفتم کجات که به لا پاش اشاره کرد چون منم ازونجا کنجکاو بودم گفتم خب من چیکار میتونم کنم گفت میتونی با دستت ماساژ بدی گفتم باشه که شورتکشو تو استخر درآورد و شورش رو آب موند دستمو گذاشتم لاش و کشیدم تا سر ختنه گاه کیرش قلبم تند تند میکوبید آیت دیگ چیه با دست زیر آب ماساژ میدادم که بابابزرگ به دیواره استخر تکیه داده بود آهی از سر آسودگی میکشید تقریبا نیم ساعت ماساژ دادم تو این نیم ساعت هم متوجه بزرگ شدن کیرش شدم هم داغ شدنش بالاخره دست کشیدم و گفتم بابابزرگ دستم درد کرد گفت فدای دستت بشم که انقد خوب ماساژ میده چشمکی بهم زد و گفت بیا یه قرار ببینیم گفتم چه قراری گفت اگه هر روز منو ماساژ بدی منم هر روز سینتو کونتو میمالم تا بزرگ و سفت بشه لعنتی میدونست رو اینا حساسم مجبوری به خاطر کون و ممه هام قبول کردم رفتم اتاق شب شده بود تقریبا ساعت ۱ شب بود داشتم به کیر بابا بزرگ فک میکردم من پورن زیاد دیدم ولی به این گندگی کیر ندیدم تقریبا ۳۰ سانت بود و قطرشم تقریبا ۸ سانت بود پرام ریخته بود یکم فکر کردم به کیرش و ثروتش با ثروتی که بابابزرگ داره باید منو بگاد تا اون ماشینی که تو کفشمو بگیره هم کیرش هم ثروتش برام مورد قبول بود و تصمیم گرفتم کاری کنم که خودش منو بگه فردا که شد با یه نیمتنه و شورتک تنگ از جلوش رد شدم که منو میپایید و قشنگ راس شدن کیرش مشخص بود کیر به اون گنده گی زده لود بالا خلاصه شب ساعت ۹ شد و ما باید تو استخر اینکارو میکردیم آخه خودمم خجالت میکشیدم کیرش درآورد و بیتاقت گفت اول از همه تو باید شروع کنی اوکی گفتم و مالیدمش قشنگ که آبش اومد گفت قربون سک و سینت بیا بمالم اومدم جلو که گفت یا سوتین گفتم نمیدونم کخ سوتین و شورتمو خودش در آورد یا دیدن سینم چشاش خمار شد و محکم گرفت دستش باسنمو تنگ کردم و ما لیدم به کیرش جوری که تابلو نباشه ترکیدن کیرش با باسنم حس کردم آهی کشیدم که وحشی شد و سینمو فشار میداد و میخورد اولش تعجب کردم بعد که لذت دیدم و داغی سرشو بیشتر فشار دادمو گفتم بخور بابا جونم بخور همه چیم برا توعه وحشی تر از قبل شد و سینمو انقد خورد که بیحس شدن و بی حال افتادم ۱ هفته همینجوری گذشت
ادامه دارد…
نوشته: ناشناس
طبیعتا سن ۱۶ سال و بابابزرگ ۴۵ ساله باهم جور درنمیاد
کصکش اگ تو ۱۸ سالت باشه پدربزرگت ۴۵ ینی تو ۲۷ سالگی نوهدار شده اگ تو ۱۷ سالگی هم بچش بدنیا اومده باشه ینی پدر بی خاصیتت تو ده سالگی بچش ک توی چاقال باشی بدنیا اومده
تا اونجا ک سن پدربزرگتو گفتی خوندم
تنها چیزی ک حقیقت داره اینه ک کیر من از پدربزرگ بیناموست بزرگتره
تخیلات یه ذهن عقب مونده
یه مردی تو پونزده سالگی ازدواج میکنه و زرت بچه داره میشه ، بچه تو پونزده سالگی ازدواج میکنه پدرش سی سالشه تا الان اونم زرت بوه دار میشه ، بچش میشه پونزده سال پدر بزرگه شده چهل و پنج
تو باید یکدروغ گویه کسخل باشی که به هیچی فکر نمیکنه ، گاهی دور و برم آدم کسخل میبینم میگم از این خر تر هم هست خداروشکر شهوانی همیشه نشون داده که هست . کسمغز داستانت و پاک کن دوباره بنویس با این موضوع که فانتزی و …
گوسفند دیگه نیا تو سایت برای روحت خوب نیست کسخلت حرده
یک لوله ۳۰سانتی باقطر ۸سانت .نکنه خرمش قربون و میگی …کسخول چرت وپرت تعریف نکن هیچ پدربزرگی به نوه خودش چشم نداره …بیغیرتی را رواج نده خرخودتی مرتیکه الدنگ … خودشوجای دختر جا زده کونی
از تخیل و فانتزی و بچه بودن و … گذشته به شدت نگران شما شدم ، حتما به بابات بگو پیام بده یا به سر بیاد شهوانی تا در مورد درس ریاضی تو باهاش یه جلسه بزاریم ببینیم چه خاکی سرت بریزیم ، بابا بزرگت ۴۵ سالش اگه بابات هم بیست سال کوچیکتر باشه و تو بیست سالگی زن گرفته باشه ،یکسالم زمان ببر حامله شدن مامانت و پس انداختن تو الان تو باید چند ساله باشی ؟؟؟ جواب این سوال بده تا ببینیم در چه سطحی و نیاز به چند جلسه … داری ؟؟؟
داستان رونخونده اومدم بگم اخه کص معزکله کیری چجوری میشه تو۱۸سالت باشه بابابزرگت ۴۵سال خوب بگوبابام۴۵سالشِ بابابزرگم ۷۰سال ازبس داستان هابه دست کودکانی مثل تونوشته میشه ادم ترغیب نمیشه برای خوندن ۹۹درصدداستان ها
کیر تو تفکراتت و ریاضیت جدا از نوشتار کیریت این چه کصشعری بود
اقا جقاتونو بزنید بعد داستان بنویسید
خارکســــــــه اول جمع و تفریق یاد بگیر بعد انشا بنویس سرجدت ادامه نده 😂 😂
حالا این کسخل بی عقل هیچی من اون کسکشایی ک لایک کردنو گاییدم😂😂😂😂😂😂😂سن هارو ک دوستان گفتن فقط کسکش مگه لوله آبه ک سی سانت با هشت سانتر قطر بعد تو خط کش درآوردی همون لحظه اینا رو اندازه گرفتی مثلا گفتی هه بابابزرگ بذار من اندازه بگیرم بعد بیا منو بکن😂😂😂😂😂
من 23 سالمه و بابام 9 سالشه و بابابزرگم هنوز دنیا نیومده
همین که 3 نفر لایک کردن باید خوشحال باشی که فقط تو کوصمغز نیستی و بدتر از تو هم هست که بخواد تو رو لایک کنه
به بابابزرگ 45 ساله مولتی میلیاردرت سلام منو برسون بگو کسی که عمارت و ویلا و استخر داره حداقل دیگه تا این حد بارش میشه که با شورت ورزشی تا زانو نمیپرن تو استخر، به بابات هم بگو اون لوله ای که کردین تو کون باباتون رو در بیاره نصفش مونده بیرون و مردم با کیر اشتباه میگیرن
از دست این کونی های فانتزی باز… تمومی هم ندارن…!!
لوله پلیکا فاضلاب دیدی یاد کیرافتادی
گفتی یه چیزی بنویسیم
بیاین فرض رو بر ایم بگیریم منظورش از سن بابا بزرگش ۵۴نه۴۵😂
دیوس نمیدونی وقتی زیر کیری نباید داستان بنویسی کسکش آخه این چیه نوشتی
بچه جون بابا بزرگت اگه ۴۵ ساله باشه و در هجده سالگی پسردار شده باشه و باباتم در هجده سالگی دختر دار شده باشه
یعنی الان تو ۹ساله هستی
فقط نظرات برخی کاربران که به سن و سال اشخاص توجهی نکردن :)))))))
همون اول داستانت که گفتی بابابزرگم ۴۵ ساله خودم ۱۸ دیگه نخوندم اومدم اینجا یکم بحث کنیم آخه لعنتی اگه به گفته خودت ۱۶ ساله بودی یعنی موقعی به دنیا اومدی بابا بزرگت میشده ۲۹ ساله یک سال پیششم بابات مثلا ازدواج کرده و سر ضرب تورو کاشته میشده ۲۸ ساله اونوقت اگر این ۲۸ رونصف کنیم میشه ۱۴ ساله یعنی هردوتاشون توی ۱۳ سالگی ازدواج کردن میفهمی چی میگی پسر بچه ۱۳ ساله اصلن بچه دار نمیشه به بلوغ نرسیده
تا اونجا خوندم که پدر بزرگت ۴۵ سالشه😂😂😂
کیرم تو خودت و پدرت و پدربزرگت 🍆🍆🍆
این دیگه چه سمی بود نسناس؟!!!
ننویس دیگه باو عنمون گرفت عه …
.
چراغ 32 رو واست روشن کردم دیس لایک آخه بچه کونی تو پسری بالا بری پایین بیایی دختر نیستی وبعدش دراز گوش خودتی مگه میشه مگه داریم بابا بزرگ رو نوه نظر داشته باشه بازهم تراوشات که پسر مغز فندقی که از بس جغ زده مخش رد داده .
عزیزم کیر 30سانتی با قطر 8 تقریبا کیر الاغه حتما بابابزرگت از الاغ وام گرفت بعد دیگه پس نداد.قربونت همچین کیری هر جا دیدی فقط باید فرار کنی چون لاپایی هم بکنه تمام دمو دستگاهت،😂 رو فلج میکنه.،
بچه های عزیز و گرامی شهوانی
من تظمین میکنم این داستان از معدود داستانهای واقعی سایت شهوانی هست 👍 😐
اما راجع به ابهام به وجود آمده هم باید بگم چرا نمیشه ؟ کار نشد نداره ، بابا بزرگشون رو تو یخچال گذاشتن که سرعت رشدش آهسته تر بشه ، خودشون تو آفتاب وایساده و مدام پای خودش کود ریخته تا زودتر رشد کنه ، به همین سادگی
دیدید چقدر راحت بود 😎
دیسلایک شماره ۳۷ رو هم من تقدیم حضورتون کردم ، ایشالله مبارکتون باشه
یه افق بدین من محو بشم 😑 ب همین دستگیره ی در قسم نوشتن هر💩ک تو ذهنتونه ب اسم داستان تو سایت اجباری نیست مخصوصا امثال تو که هنوز تو مجازی ام نتونستی جقی بودن خودت و پنهون کنی ب تغییر جنسیت رو اوردی .
ریـ💩💩💩💩💩💩💩💩💩💩ــدی آب هم قطع
خارکسده بابابزرگت ۴۵سالشه خودت ۱۸؟؟؟کصخلی؟یا مارو کصخل فرض کردی