سلام به همه دوستان این داستان که میخوام وبراتون تعریف کنم واقعی و مربوط میشه به دو سال پیش اگه جایی اشتباه تابپی بود یا نپسندید ببخشید خوبان
اسم من میلاد (مستعار) 23 سال سنمه و هیکلم بدن نیست کیرم حدود 18 سانت تقریبا متوسطه یه داییم دارم یکم چاقه یه دو سالی از من بزرگتره ولی کیرش 12 سانت بیشتر نیست ولی از اون بچه بازای خفنه یه مغازه کابینت سازی داره که بالاش خونه درست کرده یک روز ساعتای 10 صبح بود زنگ زد گفت کجایی گفتم مغازه ام گفتش پایه ای ظهر یه مرغ بزنیم خلاصه مثبتو گرفتو ظهر رفتم پیشش از هیچی بی خبر واقعیتش چند بار که خانه کنار هم بودیم نصف شب یه دستمالی میکشید مارو خلاصه رفتم پیشش در بستو رفتیم بالا غذارو گذاشتیم رو گازو گفت پاییه ای یه بازی خفن نصب کردم رو سیستم یه بازی بزنیم گفتم اره و رفتیم دراز کشیدیم و شروع به بازی اخه میز نداشت کامپیوترش رو زمین بود واسه بازی حتما باید دراز میکشیدی خلاصه اول اون یه دست بازی کرد ناگفته نمونه ای جی ای بازی میکردیم خلاصه اون باخت و نوبت من شد شروع کردم به بازی یه7ء 8 دقه که بازی کردم یهو دیدم اروم دستشو از رو کونم رد کردو گوشیشو از اینور برداشت موقع برگشت دستشو اروم کشید رو کونم منم به روی خودم نیاوردم و بازی میکردم بعد دوباره دیدم دستشو گذاشت رو کونمو اروم ماساژ میداد کمکم داشتم شهوتی میشدم که باختم گفتم نوبته تو گفت یه دست دیگه بازی کن گفتم باشه و شروع همانا مالشم همانا خلاصه دید چیزی نمیگم اروم دستشو برد تو شلوارمو البته یکم به زور شروع به مالش خیلی خوشم میومد کیرم داشت شلوارمو پاره میکرد یهو یکم به سمت خودش تابم داد منم کمکش کردم و اروم کونمو بهش کردم تسمه شلوارمو باز کرد زیپو کشید پایین شورت نداشتم یعنی نمیپوشم دیدم کیرمو لپی پرید بیرون یه کم باهاش بازی کردو بعد کل شلوارمو کشید پایین و شورع به مالش کون خیلی شهوتی شده بودم کم بود برگردم کیرمو تو دهنش بزارم ولی بیخیال شدم و بازی میکردم اونم به کارش ادامه میدادکه احساس کردم داره شلوارشو در میاره فقط سکوت داشمو صدای بازی بود اروم صدای یکم تف اومد و بعد دیدم کونم خیس شد بله دایی تف رو انداخته بود دم سوراخ قبلا ندانده بودم واسه همین خیلی تنگ بودم اولین سکسم نبود ولی بهترین بود چون قبلا چند تا از بچه 12 ء13 سالرو میکردم خلاصه تف همانا کیرشم دم سوراخ همانا اروم سر کیرشو تو کونم کرد فاز شهوت از سرم پرید خیلی درد داشت کیرش بزرگ نبود من تنگ بودم یکم همون سرشو جلو عقب کرد با دستم درش اوردم دیگه بازی تعطیل بود داییمم فکر کرد درش اوردم به نشانه این که نوبت منه اونم سریع برگش و منو برگردوند من هیچکار نمیکردم فقط لذت میبردم خلاصه بعد یکم مالش به کون گندش کیره دوباره قد علم کرد اونم سریع یه تف بهش زدو کردش تو کونش یکم گشاد بود فکر کنم با هر کی سکس میکنه اونم میکندش بعد یکم جلو عقب دیگه خودم بالا پایین میکردم خیلی حال میداد در حال کردن دستمو بورد سمت کیرش براش جلق میزدم داشت ابم میومد تو ابرا بودم روم نشد بگم چکارش کنم همش ریخت تو کونش یه اهی کشیدو 3 دقیقه همونجور بیهال روش بودم تا اینک دیدم بله نوبت خان دایی بکلی فراموش کرده بودم منو زد کنار و اومد روم راستش نمیخواستم بهش بدم ارضا که شدم دیگه بدم میومد بهم دست بزنه به هر جور بود تحمل کردم یکم سر کیرشو تو کونم کرد درد داشت درش اوردم گذاشتم لا پام اونم فهمید درد داره بیخیال شدو شروع به لاپایی 5 مین بعد ابش اومد همشو ریخت لای پام و رو تخممام حالم بد شد با دستمال خودش پاکم کردو یه بوس از کونمو شلوارو انداخت روش فهمیدم کارمون تمومه شلوارو پوشیدمو رفتیم سراغ غذا این بود اولین داستان منو داییم امیدوارم خوشتون اومده باشه در ضمن از اون موقع به بعد ماهی یه بارو سکس داشتیم تا رفتم سربازی 10 ماه خدمت با کسری اومد بیرون الانم باز داییم داره چراغ میده بعد 10 ماه چی شده با اون کون گندش نمیدونم متظر داستان بعدی باشید فحشم ندید که به خودتون گفتید ممنون بای
نوشته: میلاد
یه زمانی آغوش دایی تامین کننده امنیت و آرامش بود ، الان گویا شکر خدا، رفع کننده انواع نیاز های جسمی و روحی شده این آغوش. به خشکه ریشه همچین قرابت و فامیلی که آدم بخواد کون برادر زاده خواهر زادش بذاره.
همین اسمش و خوندم کافی بود که دلم نخواد بخونمش. غمم می گیره اینارو که می بینم . هی .
پس از خواندن داستانهای حلام (همون حرامه زبون شاعر گرفته “ل” شده!)
بگم با تو حرفی، شنو این کلام
چو دیدی کسی می دهد کون بدان
که میلاد یا احسان بود، والسلام
داستان نوشتن تو همانا
کیر تمام انجمن شهوانی در تو و خان داییجانت همانا
حلال زاده به داییش میره،خانوادتون اینید انگار.بعدشم که تو دفعه اولت بود ارواح عمه جونت.کسی که شورت نپوشه تکلیفش معلومه.جای داییت بودم باهات کاسبی میکردم،آبرو گی هارو بردید با این رفتارتون،گی باکونی فرق داره
آره بعضی از این دایی ها به خواهرزاده های خوشگلشون چشم دارن. دیدم یکی دوتارو…
عمو جون کلاس چندموی با این همه غلط املای
فکر کنم درس دیکته ات رو0 میشی
بچه حلال زاده به داییش میره
تو هم مثلا اییت کونی تشریف دارین
آدمی که کونش نخاره که نمیذاره داییش بکندش احتمالا دایی جان از خودت کونی ترت یچیزی ازت دیده که میدونسته دست نزده لنگت میره هوا…
برای همه کونی ها متاسفم.
man 2s nadashtam dastaneto :)