گی در مدرسه

1400/08/26

اول از خودم بگم و سلام که حمیدم ۱۹ سالمه از وقتی وارد راهنمایی شدم کم کم فهمیدم که حس زیادی به دخترا و زنا ندارم البته دارم اما خیلی کم و بیشتر با پسرای هم سن خودم حال میکردم تو راهنمایی یه پسری بود چشماش آبی سبز بود و موهاش خرمایی روشن و پوستش مث اروپاییا کک و مک داشت و سفید بود…همه تو کفش بودن و به همه پا نمیداد…من یه سال که بغل دستیش بودم…سال بعدش خودش منو میاورد بغل دستش و هم میزیاشو مینداخت بیرون که من برم بشینم پیشش…منم میدیدم اینجوریه کم‌کم رفتم رو مخش که چند بار بهش گفتم بریم دسشویی و گفت نه…از روو نرفتم و چند روز بعدش گفتم خلاصه هی گفتم تا قبول کرد…به این بهونه که میخوام بهت کون بدم تا خوشحال شد و راضی شد
خلاصه من علیرضا رو بردم دسشویی قبلش بم گفت زنگ که خورد اول من میرم تا تو بیایی فقط تابلو نکن گفتم باشه
رفتم دیدم از لای در داره منو میبینه فهموند که کدوم دسشویی رفتم منم دیدم هیچکسی حواسش به ما نیست رفتم تو
درو بستم و گفتم بسم الله کیرشو در آورد پشمام ریخت چجوری میشه یه بچه به این لاغری انقدر کیرش کلفت باشه…خلاصه منم هول کیر بودم و تا اونموقع با هیچکسی حال نکرده بودم خلاصه نشستم و براش ساک زدم…آماتور بودم و تازه وارد یه چند باری که دندون زدم گفت پاشو…خلاصه با دست براش جق زدم تا آبشو پاچید رو در و رفت بیرون گفت تو چند لحظه بعد بیا…منم رفتم بیرون و اونروز که تموم شد کلا حس عذاب وجدان و گناه داشتم
نمیدونستم که چه کار کردم فکر میکردم چه گناهی کردم و خلاصه عذاب وجدانه ولم نمیکرد…گذشت و گذشت تا یه روز ورزش داشتیم ما هم که گشاد و حس فوتبال نداشتم چشم معلم ورزشو دور دیدم یواشکی پیچیدم تو کلاس یهو دیدم علیرضا هم تو کلاسه…کلا فقط ما بودیم…آقا تو کونم عروسی شد
از قصدی رفتم ته کلاس نشستم ببینم اونم نیاد یا نه دیدم بعد ۴خط کصشعر گفتن اومد پیشم نشست و تو بغلم لم داد…منم میدونستم چی میخواد شروع کردم از رو شلوار براش مالیدن تا خودش درآورد…گرفتم دستمو براش مالیدم هم اون حال میکرد هم من تا اینکه بهم گفت بخورش…اولش فکرم افتاد یاد اون روز که بعدش عذاب وجدان گرفتم گفتم نه و فلان ولی ازخدام بود تا اینکه دستشو گذاشت رو گردنم و هول داد پایین منم گفتم تا کسی نیومده بزار براش بخورم دیگه اینسری حواسم بود که دندون نزنم اینم که داشت لذت میبرد البته نه بیشتر از من سرمو فشار داد و تا حلق کیرشو کرد تو منم که رو ابرا بودم و حسابی حال میکردم و دیگه از ترس اینکه کسی یهو نیاد تو و مارو تو ادن وضع ببینه خودمونو جمع و جور کردیم…دیگه بعد اون نشد کاری بکنیم تا اینکه اومدم هنرستان…

از وقتی که تو هنرستان باهاش آشنا شدم همیشه یه کرم خاصی داشت…همش انگشترمو میگرفت میپیچوند…یواش یواش دو سال که گذشت و بیشتر باهم بیرون رفتیم و اونم یجورایی جز من رفیقی نداشت آخه همه خانوادش تهران بودن…همیشه یه حرفی مونده بود تو دلم میخواستم بهش بگم…هی امروز و فردا میکردم نمیشد…روم نمیشد…میترسیدم…میگفتم اگه بگم نکنه راجبم فکر بد بکنه یا بزاره بره…آخه امید همیشه اخلاقای خاص خودشو داشت…وقتی قهر میکرد به این راحتیا نمیشد دوباره از دلش درآورد…خلاصه هی امروز و فردا کردم گفتم امروز میبینمش بهش میگم…فردا باهم میریم بیرون دو تایی خلوت کردیم بهش میگم…آخر هفته رفتم خونشون دیکه حتما بهش میگم و کارو تموم میکنم…اما بازم میترسیدم نکنه کلا رفاقتمون خراب شه‌‌آخه خیلی امیدو دوست داشتم نمیخواستم از دستش بدم…همیشه کنارش که بودم درد و غمام یادم میرفت…از ته دل میخندیدم…اون یکی رفیقم امیر زنگ زد که جمعه برنامه چیدم بریم استخر منو میگی تو کونم عروسی شد گفتم تو استخر امید خان یه جوری برات ساک بزنم که صد تا دختر نتونسته باشن اینجوری حال بیارنت…رفتیم استخر و منم هی شق میکردم و خودمو جمع میکردم که کسی نفهمه هی زیر آبی میرفتم و کیرشو میگرفتم و اونم هی مال منو میگرفت تا اینکه سانس ما تموم شد و اومدیم بیرون و بازم نشد که بهش بگم…هی خودمو لعنت کردم…تا اینکه گفتم بیاد خونمون ننه بابام شاغلن ۷ صبح میرن سرکار ۹ شب میان خونه منم تو این ۱۴ ساعت خونه تنهام و خونمونم خالی…اومد خونمون چون خیلی بامن راحت بود و زیاد اومده بود خونمون رو کاناپه دراز کشید و منم رفتم بغلش خوابیدم(کنارش)گفتم امییید میخواستم اون حرفیو بهت بگم که یک ساله نشده بگم و روم نشده…امیدوارم منو درک کنی و منو بفهمی( من این گرایش گی بودن تو وجودمه و نمیتونم ترکش کنم تا الان که خیییلی خوب تونستم کنترلش کنم اما نمیتونم قطعش کنم)گفت خب چیه؟…گفتم امید خاااک تو سرت یک ساله هر دفعه میبینمت دارم بهت نخ میدم و جوری رفتار میکنم(البته دو پهلو و غیر مستقیم)که بفهمی اما نمیفهمیدی دیگه طاقت نیاوردم دستمو گذاشتم از رو شلوار رو کیرشو شروع کردم مالیدن…گفت هووووی کصکش چکار میکنی؟گفتم داداش من هول کیرم اونم از وقتی که کیرتو عکسشو بزور ازت گرفتم تا الان هر وقت میبینمت دوست داشتم اونقدر آزاد بودم که هر دفعه واست ساک میزدم‌…دیدم چیزی نمیگه یواش یواش دستمو بردم از زیر تیشرتش تا شکمشو لخت کردم و با شکمش بازی کردم و بعد رفتم تا سینه هاش و گفتم میخوام ممه هاتو بخورم … بدنسازا میدونند وقتی که باشگاه نمیرن بعد ۴ ۵ ماه بدن شل میشه و گوشتیو نرم شروع کردم سینشو خوردن و حسابی خوردم و راست کرده بودم…دستمو دوباره بردم سمت کیرشو گردنشو ایندفعه خوردم…عاشق گردن و سینه ام…دیدم سر شده چیزی نمیگه دستامو آوردم و شلوارشو کشیدم پایین…فقط شرتش موند که کلفتی کیرش که نیمه خواب بود معلوم بود از رو شرت با لبام واسم خوردم و دست کردم تو شرتش…کیرشو درآوردم و با ولع تمام میخوردم…گفت هوووی کصکش یواااش بخور چته؟گفتم امید حرف نزن که این همون چیزیه که ۱ سال دیر بهش رسیدم‌ نمیدونستم از کجاش شروع کنم تا میتونستم فقط پر تف خوردم…آهان یه پرانتز باز کنم اونجا که میگفتم خیلی بهش نخ دادم و نمیفهمید::یه روز آقا گیر داد که تو برام چیزی نخریدب تا حالا…یه فندک دیدم از اون واسم بخر گفتم اگه نخرم گفت باید یه پرتف برام بزنی…گفتم پس نمیخرم…خلاصه براش خریدم و چند روز بعد گفت دارم میرم شمال منم که هر روز میدیدمش و به هر بهونه ای میدیدمش ناراحت شدم از اینکه داره میره…بغلش کردم و در گوشش گفتم داداش من یه پرتف بهت بدهگارم گفت نه دیگه واسم فتدک خریدی گفتم اون حساب نیست…خب برگردیم به ادامه داستان… خلاصه همینجور میخوردم سرشو دوستداشتم میخوردم و میخوردم…از بغل میخوردم تا ته میکردم تو حلقم با لبام بازی میکردم باهاش و اونم داشت میخندید و حال میکرد و میگفت حمید چرا زود تر بهم نگفتی از اینکارا بلدی؟؟گفتم ترسیدم فکر بد راجبم کنی و رفاقتمون بهم بخوره و ترکم کنی خوشحالم که خوشت اومده…از این به بعد امید قول بده که کیرت فقط مال من باشه و هر وقت فرصت گیر اومد تو هر جا باید بزاری واست بخورم…اونم گفت باشه و منم انقدر براش خوردم تا آبش اومد و با لذت تمام همشو خالی کردم تو دهنم چنان محکم میک زدم که اولین آبش پرت شد ته حلقم…

و در آخر خواستم بگم هر کسی که اینجور گی رو دوست داره و اهل عشق بازی هست و نه فقط فکر کردن و دادنه بیاد زیر داستان کامنت بزاره دوست داشت شمارشم بده که من خیلی وقته دنبال یه پارتنر پایه میگردم چون امید یوختایی خوشی میزنه زیر دلش نمیزاره کاری کنم

نوشته: حمید


👍 5
👎 16
21401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

843151
2021-11-17 23:53:33 +0330 +0330

وااااای، خیلییییی خنده دار بود!
امروز کلا هر داستانی میخونم خنده ام میگیره، این باید هشتگ طنز می‌خورد!
لایک میکنم چون کلی خندیدم!

0 ❤️

843212
2021-11-18 03:13:38 +0330 +0330

بچه بیا پایین کسشر نگو سرمون درد گرف

2 ❤️

843268
2021-11-18 12:58:51 +0330 +0330

کسشعر بود

0 ❤️

843369
2021-11-19 05:57:20 +0330 +0330

پسر دهن داری هستی خوشم اومد 👌🏻💋

0 ❤️

843478
2021-11-19 18:49:15 +0330 +0330

برا یه کون بچه خوشگل کون ساک زدن افتخار نداره!

0 ❤️

843564
2021-11-20 05:11:36 +0330 +0330

سلام بیا دایرکت مشهدیم ۲۰ ساله اهل عشق و حال

0 ❤️

843587
2021-11-20 10:49:30 +0330 +0330

سلام بیا خصوصی بهت آیدی بدم

0 ❤️

843636
2021-11-20 17:10:19 +0330 +0330

بچه بیا پایین کسشر نگو هدمون درد گرفت

0 ❤️