یواشکی باحال تره

1393/03/14

سلام اولین باره دارم مینویسم توسایتای اینجوری کم میام وخیلی کم داستان میخونم چون میدونم معمولا دروغ مینویسن حوصله ی قسم وآیه ندارم که به خدا راست میگم فقط مینویسم چون به نظرم واسه ی خودم این خاطره قشنگه شمارونمیدونم الان19سالمه تقریبا یه دخترمعمولی وسفیدم 2سال پیش تابستون قرارشد بادایی هاموخالم دختر داییاوپسردایی های مامنم بریم شمال معمولا ماتابستون هرسال یه سفر دسته جمعی میریم ولی امسال یکی ازدختردایی های مامانم که پسرشو دوس داشتم اومد همرامون نو وحید همیشه باهم کری داشتیمو سربه سرهم میزاشتیم من به خاطر همینا خیلی دوسش داشتم باهم زیاد اس بازی مبکردیم ولی هیچ وقت خدایی حرف ازسکس و این چیزا نمیزدیم تو سفر

چند روز اول خیلی باهم مچ شدیم یه روز رفتیم جنگل سی سنگان بادختراوپسرا رفتیم هیزم جمع کنیم یه جاییش سیم زده بون ونوشته بود منطقه ممنوعه اما مایه جایی پیداکردیمو رفتیم تو همه متفرق شدن ومن سریع رفتم پیش وحید داشتیم باهم حرف میزدیم که وحید گفت ]ی حال میده اینجا لبای عشقتوبخوری من سریع برگشتم گفتم تودوس دختر داری گفت مگه میشه یه پسر22ساله دوس دخترنداشته باشه ناراحت شدم بهد گفت بادختر میگردم ولی عشقم یکی دیگست گفتم کی انگشت اشارشو اورد طرف من من میدونستم داره مخ مزنه ولی چون دوسش داشتم سرمو انداختم پایین اومد روبروم وایساد دستشو گذاشت روشونم و گفت توچی؟من با منومن گفتم فرض کن آره تاگفتم اومدتوبغلمو لباموخورد شوکه شدم ویه شدت تحریک چون اولین بارم بود لب مبدادم خیلی سکسی ازم لب میگرفت خواستم یزنمش کنارولی میدونستم بعدا پشیمون میشم یه4_5دقیقه ازم لب گرفت بعد گفت تاکجاهستی باهام مهنی حرفشونفهمیدم فقط گفتم تاوقتی هیچکی چیزی نفهمه دستشوزد به کمرم منو به خودش چسبوندو گفت نه منظورم اینه که رابطمون تاچه حد باشه من داشتم ازترس میمردم گفتم تاجایی که برای آیندم مشکلی نباشه منظورم پرده بود ینی من چه عوضی بودما دستموگرفت رفتیم رویه کنده ی درخت نشتیم دوروبرشو نگاه کرد بعد دوباره ازم لب گرفتو هم زمان سینمو میمالی دکمه ی مانتومو باز کرد لباسمم دکمه داشت دکمه اونم باز کرد لال شده بودم ویخ کرده بودم ولی نمیخواستم عقب بکشم دستشو بردپشتمو سوتیتمو باز کرد من که یه سوتین نخی ساده پوشیده مودم اعصابم خورد بو که الا آبروم میره یهو دست ازلب خام کشیدشالموکنارزدو گردنموخورد دیوونه شدم چشام رفت بالا اومدوسینه هامو خورد ومن ازخجالت چشمامم باز نمیکردم خیس خیس شده بودم ازهمه نظر دستامو گرفتو گذاشت روی قلبش تند تند مبزدبهد گرفتوگذاشت روی کیرش بلندکرده بود قلبم داشت وایمیستاد بهم نگاه کردوگفت بلدی بخوری سرم جوری که ینی آره تقریبا تکون دادم زیپ شلوارشو واکرد کیرشو دراورد وسرمو هدات کرد به طرف کبرش بعدگفت مواظب باش دندونت نخوره درد میگیره من اول یواش خوردم بعدحشری شدمو تندتر خوردمو دندونام سفت کشیده شدبه کیرش سریع سرمو بلند کردو گفت بمیری عوضی مردم منم خندم گرفتو دوباره خوردم بهم گفت همینجور که میخوری بادستات بالا پایینش کن منم اینوری کردم پدرم در اومد تابعد20دقیقه آبش اومد بوقتی ارضاشد نفس نفس زنان گفت حال نوبت تو من سریع گفتم نه گفت چرا وزیپ شلوارمو باز کردوشلوارمو کشید پایین خداروشکر شورتم خیلی خوشکل بود خواس شورتمو در بیاره گفتم نه نمیخوام ببینی گفت باشه اشکال نداره دستشوکرد توشورتمو ارضام کرد واااای چه حالی داد توحال خودمون بودبم که به دفعه یادم اومد که واای یه عالمه گذشته ما هنوز برنگشتیم وحید گفت بیا همین کنده هرو باخودمون ببریم بگیم گم شده بودیم وقتی رسیدیم همه حواسشون به کار خودشون بود وحید کندروگذاشت روزمین که من نگام به یه خورده آبش افتاد که ریخته بود روچوب هیچی نگفتمو فقط خندیدم ازاون موقع تاحالا من نه باوحید نه باهیچ پسر دیگه رابطه ی اینجوری نداشتم والان که بزرگتر شدم راستش عذاب وجدان دارم و دیگه اونجوری وحبدو دوس ندارم ولی اون خاطره همیشه برام عزیزودوست داشتنیه یه قانون هست که میگه همیشه کارای یواشکی قشنگترین خاطراتو میسازن!!

نوشته:‌ زهره


👍 1
👎 0
55581 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

420749
2014-06-04 04:58:28 +0430 +0430
NA

خوب بود نوش جانت عزیزم

0 ❤️

420750
2014-06-04 05:00:18 +0430 +0430
NA

باید یه خورده بیشتر تو نوشتن دقت میکردی خیلی از کلماتو اشتباه نوشتی

0 ❤️

420751
2014-06-04 07:17:19 +0430 +0430

نووووووووش

0 ❤️

420752
2014-06-04 10:50:37 +0430 +0430
NA

خوش بحالت که عذاب وجدان داری. موظب خودت باش

0 ❤️

420753
2014-06-04 11:38:04 +0430 +0430
NA

این یواشکی بود اگه یه خورده راحتتر بود حتما کوس و کونتو ب باد داده بودی با این جنده بازی که در اورده بودی اه خدا از این پپه ها ب پست ما نمیخوره که صاف ببرمش بهشت

0 ❤️

420754
2014-06-04 13:06:24 +0430 +0430

عزیزم بیا با من باش من بچه شمالم هر وقت اومدی شمال خودم جورتو می کشم جان من با من باش آفرین با من باش دیگه

0 ❤️

420755
2014-06-04 13:59:40 +0430 +0430
NA

منم تجربه کردن کون یواشکی با دختر فامیل داشتم

0 ❤️

420756
2014-06-04 16:17:28 +0430 +0430
NA

خوب بودآفرین’…!!

0 ❤️

420757
2014-06-04 17:09:24 +0430 +0430
NA

گه بخور بابا ریدی.

0 ❤️

420758
2014-06-04 21:39:44 +0430 +0430
NA

مرسی زهره جون قشنگ نوشته بودی. من هم راستش یه بار توی باغ پدر بزرگم همچین ماجرایی برام پیش اومد با یکی از پسرای فامیل، ولی بهش اجازه ندادم از لب و سینه بیشتر پیش بره.

خوش باشی گلم.

0 ❤️

420759
2014-06-05 04:09:41 +0430 +0430
NA

إی بگی نگی بد نبود!

0 ❤️

420760
2014-06-05 04:12:28 +0430 +0430
NA

kiss2 خوب کدی!! اورین.

0 ❤️

420761
2014-06-05 06:36:49 +0430 +0430

جمله بندی افتضاح بود روزنامه ای خوندم فقط ببینم آخرش چی میشه…
ولی یه کم سنگین باشید باو.الان حساب میکنم زن آینده ی صد نفرو گاییدم حتما صد نفرم …
با وجود جنده هایی مث تو آدم خایه زن گرفتن نداره.

0 ❤️

420763
2014-06-05 09:06:46 +0430 +0430
NA

اي ول اين باحال بود من عاشق اين فضا هستم يعني فازي كه اين سكس ميده سك تو بسيخان نميده
:d
اكه اين فضا رو امتحان كرده باشين و به ياد خاطره كذشته افتاده باشين وقتي دس و باي ادم از شهوت ميلرزه يادش بخيركوجيك بوديم كاش دوباره ميشد زمان بركرده عقب
ازنويسنده تشكرميكنم يادش بخير

0 ❤️

420764
2014-06-05 19:34:21 +0430 +0430
NA

بجاى اين كارا ادامه تحصيل بده
املا بيشتر كاركن افرين

0 ❤️