ای آسمان که برفراز منی! ای پاک
ای آسمانِ ژرف و ای مُغاک نور
ما همه چیز را باهم آموخته ایم
با هم آموخته ایم از فراز خویش به سوی خویش بالا رویم و بی ابرانه لبخند بزنیم
در آوارگی های تنهاییم، در شبها و در بیراهه های هزارتو روانم گرسنه ی چه بود
جز تو
آوارگی ها و تنهایی ها همه یک نیاز بود و درمان،
درمان درماندگی ها
تنها چیزی که خواستم و میخواهم ؛ همه پرواز بود و پریدن به درونت!
و از چه بیزار بودم بیش از آن ابرهای سرگردان ولگرد
و از هر آنچه که لکه دارت میکند
و از بیزاری ام حتی بیزارم؛ چراکه لکه دارت میکرد!
بیزارم از ابرهای سرگردان
آن گربه های رباینده ی پاورچین
زیراکه اینان از تو و از من می ستانند
آنچه را که از آنِ هر دوی ماست
ما با این دلالان و در هم آمیزان دشمنیم
این ابرهای سرگردان، این ناتمامی ها که نه از دل
دعا کردن آموختند و نه نفرین کردن
چه بَسا آرزو داشته ام که آنان را
چون با رشته های سیمین آذرخش، سخت در بند کشم
تاکه چون تُندر بر طبل شکم های تو خالی شان بکوبم
چون طبالی غضبناک
زیرا که من!
هیاهو و تندرها و نفرین های طوفان را خوش تر میدارم، از این آرمیدن محتاطانه و مُردد و گربه وار
آه ای آسمان
پرکشیدن به درونت را
انتظار میکشم
↩ Vega.ts.25
چرا عزیزم، ظاهرا فراموش کردی،
فلسفه و تاریخ و شعر اینها علاقمندی های منه دیگه. صفحه اصلی اینیستام رو که دیدی گلم. ❤️ 🌹 😘
↩ Vega.ts.25
نویسنده ی خوبی نیستم عزیز دلم ، ولی بعضی وقتها یه چیزهایی مینویسم البته اگه اسمش رو بشه گذاشت شعر. یه دفتر داشتم از این نوشته هام، ولی نمیدونم کجاست ، هرچی میگردم پیداش نمیکنم.
↩ Vega.ts.25
آره خودمم یه چیزایی مینویسم.
پیدا کردم حتما بهت نشون میدم.
البته بعد از خوب شدن پام 💋 ❤️