شبی رفتم نشستم بر در یک جنده خانه
به دنبال کص و کون میگشتم عاجزانه
رئیس جنده خانه آشنا بود
زه احوال بد من آگاه بود
یهو دیدم که آمد جنده ای ناز
نشست بر روی کیرم کرد آواز
به ناگه آب شد از کیر روانه
پریدم از خواب خوش دوباره
😪
شاعر: خودم😜
↩ Miladam18
لطف داری که صفت های زیبات رو نسبت میدی به دیگران😍