من را با کسی دیگر اشتباه گرفته اید
من اسمم کنار سیم خاردار شهید شد
دارم
سینه خیز با شما حرف میزنم
در من تظاهراتی از نوع عمومی صورت گرفته است
برنامهای از پیش تعیین شده بود
و شما من را با کسی دیگر اشتباه گرفته اید
یعنی هیچکس مثل خودش با دهانش شکلک در نمیآورد
مثل من
که چند متر دورتر از خودم یعنی در جای دیگری دستگیر شده بودم
و بعد
پله ها فقط از روی هم بالا میروند و بعد
آنها حتما مامور قتل هستند
و بعد
این اتاق در تظاهرات درونم شرکت میکند
و بعد حتما به خدا میگویم
من تنها نیستم
خدا را استفراغ میکنم
هفت به نیابت از پنجتن از آل شما شهادت را با قلم مفقود بنویسید
لطفا به دنبال خودتان نگردید
چهارگوشه قلبم را روی مین های شما کار گذاشته ام و این یعنی دوستتان دارم
حتما در تمام انقلاب های تمام دنیا سنگ، حلال و حرام سرش نشده است
ولی ما داریم درباره خودمان حرف می زنیم
عشق شما من را کم دارد
مثل انقلاب که من را خیلی کم داشت
تا انگی خطرناک تر از انگشت وسط به شما بچسبانم و حالا
خریدار تمام رادیوهای خانگی شما هستم
و زخم های من آرزوهای من مثل قلب من
که در بدنم بود
ایران تو فکر می کنی آیا ما دوباره عاشق میشویم
در من هیچ کس سهیم نبوده است اما
هیچ کس از بدنش جدا نمی شود اما
این حتم دارم صدای بدن من است که دارد از اطرافم دور میشود
اما هرگز من را فراموش نکن
من خدا داشته ام
من صدا داشته ام و من شهید داده ام
یعنی هر چیزی که داشته ام داده ام
و اتاقم را در تظاهرات درونم شرکت میدهم
و بعد
شما را وصیت میکنم :
امام را دوست داشته باشید
با بچه هایتان رفتار مناسبی داشته باشید
آنها را حتما سفارش کنید با گاز شوخی نکنند
از خریدن کاغذ پشیمان نمیشوید
موج هایتان را به من بفروشید لطفا
من پانزده خرداد را یک عزای عمومی اعلام میکنم
و من هجده تیر را یک عزای عمومی اعلام میکنم
اما من خودم را یک شهید گمنام عمومی اعلام میکنم
توجه فرمائید توجه فرمائید
شما هم اکنون شنونده صدای من هستید
اینجا شاعر خیلی تنهاست
حتم دارم
عشق شما من را خیلی کم دارد
طبق گزارشات رسیده از خط اول
سنگ، اسیر کبوتر است و هنوز هیچ فعلی صرف نشده است
خبرگزاریها اعلام نکرده اند
که در ساعات آتی کجا، کبوتر اسیر بال من میشود
اما امروز مرده ها سر قبر نزدیکانشان از ترس هموطنان غارتگرشان
اجسادشان را به خاک میسپارند ولی
شما آقای رئیس جمهور
این هلیکوپتری که تمام این تظاهرات عمومی را
پوشش خبری میدهد
حاوی کدام شخصیت ادبیست
صفحه گرامافون را عوض کنید لطفا …

عکس دو نفره ای را به صفحه نیازمندی هایتان تقدیم کنید لطفا
عشق شما
به کسی که به شما خیانت کرده باشد نیاز دارد
یعنی شما خودتان به خودتان خیانت می کنید
باور نمی کنید! نکنید
به فرکانس هایم دست نزن لطفا
برای رفع این مشکل رادیویی
این صفحه گرامافون را عوض کنید

امشب خیلی ها در شب شما قدم میزنند
کمونیستها خواهان برابری اند
نه، برادری نمانده است
اینجا جنگ است
در من تظاهراتی از نوع عمومی صورت گرفته است
انقلاب یعنی
تمام آسمان آن شب پشت پنجره بود
اینجا مرده ها عادت کرده اند
روی قبر نزدیکانشان فضولات انسانی بپاشند
اما شما، راستی شما تا به حال درونتان تظاهراتی صورت گرفته است
که به کبوترهای دلتان سنگ بزنید، «زن » یعنی تمام آسان آن شب پشت
پنجره بود
و من میترسم خیلیها را به خاطر بیاورم
این صدای انقلاب کبیر فرانسه نخواهد بود
این صدای من است
و مرتب سنگ میخورد به کبوترهای دلمان «سنگ »
هرگز من را فراموش نکن «سنگ »
من اسمم کنار سیمخاردار بود «سنگ »
دارم سینه خیز با شما حرف میزنم جناب سنگ
شما فکر میکنید آیا دوباره ما عاشق میشویم؟
صفحه گرامافون را عوض کنید لطفا

یک سوزن در صحنه انقلاب گمشده است
دوربین تمام آدمها را بیرون کرده است
ولی ما آدم های در عکس خدا داشتیم
و ما آدم های در عکس صدا داشتیم
و ما آدم های در عکس
من برای این انقلاب شهید داده ام
بلندی صدای تو بود که پرت شد و شدیم این
غربتی روی دوش ماست که سریع تر به خانه برگردیم
آنقدر سریع
که هرگز
به ما نمیرسد کارهای مان
ولی ما آدم های در عکس قادریم
فریاد کلمه را بشنویم
کلمه ها زیر پای ما آدمها هستند
و کلمه ها مثل ما آدم های در عکس بر عکس آدمهایی عکسی هستند
فقط کافی است که در گذشته و یا اینکه در آینده
کمی سیاسی بوده و یا اینکه باشید
رئیس جمهور محترم:
سلام علیکم
احتراما ما بچه ها به عرض می رسانیم، کمی ریش و مقداری سیاست و شما
اندکی شرافت نیاز دارید امید که همکاری لازم را مبذول بفرمایند.
با تشکر
امضا
همه ما بچه ها
و شما خیلی ها با کلمات شما قدم می زنند
و با حرفهای تان قدم می زنند
مثل روی خط تلفن منزل تان
مثل روی خط دفترچه خاطرات تان
مثل روی خط تلفن محل کارتان
مثل روی خط اتوی شلوارتان
و شما را حتما تا مسافتی با همراهتان همراهی میکنند
فقط باید کمی سیاسی بوده و یا اینکه
حالا خیلی قدیمیتر شدهام
از یک کانال کولر با شما حرف میزنم
خواب عجیبی بود «خواب »
هشت سال طول و شصت سانت عرض
«جنگ »
حکم یک جنگنده را دارم «جنگ »
همه جنگی بودند «جنگ »
مشتها جنگی بودند «جنگ »
صداها از نوع جنگ بود «جنگ »
آدمهای در جنگ، جنگی، جنگزده از جنگ «جنگ »
هشت سال طول و شصت سانت عرض، شصتوهشت
من برادر کوچک شما هستم
صفحه گرامافون را عوض کنید لطفا

چند لحظه لطفا

آفتاب ظهر، تهران به دور تو میگردد وطنم ایران
انقلاب
و در انقلاب صدای ماشینها بوووووق
و در انقلاب صدای آدمها بوووووق
و در انقلاب صدای کتابها بوووووق
و در انقلاب خیابان دانشگاه
و در انقلاب برادر محمد مختاری بوووووق
و در انقلاب برادر محمد بیابانی بووووق
و در انقلاب برادر عباس چمچالی بووووق
و در انقلاب برادر فریدون سه دهی بووووق
و در انقلاب برادر سعید امامی بیق بوووووق
و در انقلاب برادر محمد جعفر پوینده بووووووووووووق
و در انقلاب برادر داریوش فروهر بووووق
و در انقلاب، جامعه و من در جامعه مُشتم
عشق شما حتما به یک مشت هم نیاز دارد
تا خیلیها را بترساند و بعد نقشه
ما نقشه داشتیم
نقشه
خیلی ها را کم دارد ولی نقشه
فقط خدا را کم داشت مثل همه که از خودشان کمترند
همین کم بود تا مشکلاتی به مشکلاتمان اضافه شود
در من تظاهراتی از نوع عمومی صورت گرفته است
تا سنگ بخورد به کبوترهای دلتان
راستی شما تا به حال مروارید صید کردیت که خیریت بیاره براتوُن
تا به حال شنیدیت که بگن خبرت بیات
من اسمم، یعنی شهید گمنام خیلی بزرگ است
حتما بزرگترهایتان باید در عشقتان دخالت میکردند
صفحه گرامافون را لطفا …

در این انقلاب لیلی لالایی شب های من بود
خدا از ما خیلی دور است در تظاهرات بدنم
سنگ، حلال و حرام سرش نمیشود
و تمام آد مها را از خودش بیرون کرده است جناب عکس
البته در صفحات قبلی عرض کرده بودم
مرده های اینجا چموش اند
اصلا حرف ما آدمها را گوش نمیکنند
عادت کرده اند روی قبر نزدیکا نشان فضولات انسانی بپاشند
اما من دارم سینه خیز با شما حرف میزنم
جامعه به خفاش شب هم نیاز دارد
تا خیلی ها شاعر بشوند و من حتی قادرم پیش بینی کنم
هوا هوایی می شود یا
نه، نه هوای باران به سرش زده بود
بارید بارید و تمام شد
شاعر مورد نظر شما تا اطلاع ثانوی مفقود می باش ش ش ش ش ش ش ش ش
ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش
ش
ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش
ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش
ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش
ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش
ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش
ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش
ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش
ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش
ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش
ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش
ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش ش
این گرامافون عمرش تمام است
خودتان را عوض کنید لطفا

محمد تنگستانی - قیام خستگان