این نوشتار رو یه دوست عزیز واسم فرساد و ازم خواس بذارم. منم بنا به توصیه خود ایشون تاپیکش کردم لذا خودتون به حرفاش فک کنید. نظری هم راجبش داشتید به اشتراک بذارید اسفاده ببریم.
میخواهم مطلبی را برایتان بگویم:
دبیری داشتیم در دوران دبیرستان. این شخص تحصیلکرده آمریکا بود رشته ریاضی محض. از اون عجوبهها بود که هر دو نیمکره مغزش کار میکرد. یعنی مثلا با دست راستش که فرمول رو مینوشت با دست چپش هم توضحیاتش رو این طرف مینوشت! از این آدما خیلی کم هستن و باید هوش زیادی داشته باشن که قادر به توانایی اینچنینی باشن. خلاصه بگذریم این دبیر ما درس اقتصاد هم میداد. یادتون هست اصل مطلوبیت رو در درس اقتصاد؟ اشاره به این داشت که مثلا فرض کنید شخصی چند روز تشنه بوده و آب نخورده، در دو حالت به او آب میدهیم.
حالت اول: لیوان اول را میدهیم کامل سر میکشد لیوان دوم و سوم و چهارم را هم همچنین اما از لیوان پنجم یا ششم به بعد تشنگیش فروکش میکند و شاید لیوان نهم را پس بزند که بابا ترکیدم بسه!
حالا حالت دوم: همان فرد تشنه چند روز آب نخورده را داریم. لیوان را تا جلوی دهنش میاریم اما یه قطره آب میدهیم بهش. بعد از مثلا چندین ساعت یک قطره دیگر… و این قصه تکرار میشود. چه اتفاقی میافتد؟ بعله شخص همچنان تشنه هست و تشنه میماند و طالب آب هست…
این جناب دبیر این اصل مطلبوبیت اقتصادی را ان موقع یعنی در سال شاید حدود 67 ربط میداد به انقلاب ایران و اینگونه نتیجه میگرفت که در ایران نیز انقلابهای زیادی تا به حال سعی در شکل گرفتن داشتهاند . مثل نهضت جنگل، قیام دلواری نهضت مشروطه، قیام کلنل تقیخان… امیر کبیر، مدرس و … الی اخر… تا آمد این انقلابات پا بگیرد و سران انقلابیش حکومت کنند به هر دلیلی سر نگون شدند و باز مردم و سرانشان در سودای قطره بعدی و انقلاب بعدی بودند! اما در سال 57 انقلاب شگل گرفت و پیروز شد به ظاهر و اکنون نزدیک به 37 سال میگذرد. چه اتفاقی افتاد؟…
سه نسل گذشت… حکایت آشنا و دقیقا منطبق فیلم اخراجیهای یک و دو و سه… داش رضا زوزوکی بود و دار و دستهاش و مرامی و لوطیگری و … انقلاب شد، جنگ شد. اینها متحول شدند رفتند و کشته شدند و از آن جماعت، اکبر عبدی ماند و حاجی گرینوفها! عبدیها که نسل ساده انقلاب بودند شدند سیدیفروش و گرفتار زن و بچه. و رضا سوزوکیها که نسل غیرتی زمان شاه بودند و نسل پاک بیدود و برومند شدند شهید و کشته جنگ و اما این حاجی گرینوفها بودند که نشستند پای سفره انقلاب و شدند سهام دار اصلی! حکایت آشنای این اوضاع الان است. نسلی مانده گرفتار در دود و دم و شیشه و کریستال و و یا از آن طرف جماعت جلاق و کف بدست حاضر در شهوانی البته به استثنای بعضی خوبانش! و از دایرهای دیگر روشنفکرانی که همه دغدغهشان راست بودن یا ناراست بودن یک خاطره 1400 ساله و عربستیزی و ایرانستیزی و قهرمان پروی گذشته است و بس!!! خوب این حکایت انقلاب است و حکومتش…
روایت همان پرده اول اصل مطلوبیت اقتصادی… آن دبیر نخبه، آن موقع میگفت که باید این انقلاب شکل میگرفت و 37سال بر جان و مال و ناموس و عقیده و فکر و روح و روان این مردم می نشست… باید همه عروسکهایش از سردار سازندگی تا خاتمی هزاران رنگش تا عنترنژاد بیهمتایش و تا حسن کلیدسازش همه و همه باید میآمدند و چند صباحی هنر خویش را نشان میدادند و باز نمایش سیاهبازی دیگری…!!!
و چرا باید این داستان انقلاب در این دوران شکل میگرفت… چون اگر این داستان 100 سال پیش و دویست سال پیش اتفاق میافتاد… نه اینترنتی بود نه ماهوارهای نه ضبط صدایی نه ضبط تصویری و نه… و باز میشد حکایت قدیمی تحریفات تاریخی که تا الان هم هنوز که هنوز هست عدهای سنگ به سینه میزنند که فلان روایات درست است و عدهای دیگر میگویند نخیر فلان روایات درست است! نمی دانم کلیپ جدیداً منتشر شده از بختیار را دیدهاید البته جدیدا که میگویم مربوط به چندین سال پیش است… من جدید دیدهام … تصویری هم هست جایی که در مجلسی از او ایراد میگیرند که چرا هواپیمای خمینی را ساقط نکردی تا ملتی از شر او آسوده گردند؟ و چرا فلان نکردی و بهمان نکردی… جوابی داد که دقیقاً اشاره به همان اصل مطلبوبیت اقتصادی میکرد! گفت در 1400 سال پیش شخصی را کُشتند و هنوز که هنوز است ملتی دارند بر سرو روی خویش می زنند و سینه چاک میدهند برای مظلومیت آن واقعه! اگر من چنان میکردم خمینی میشد مهدی صاحب الزمان و من هم میشدم پسر شمر که مهدی را کُشت! و دوباره 1400 سال دیگر ملتی سیاهپوش قتل خمینی بودند و این داستان همچنان ادامه داشت!
جالب است نه؟؟؟؟ انگار راست گفتهاند که پیر استعمار و فراماسونهای کهنه کار سیاست از دویست سال پیش داستانهای و اتفاقات دنیا را نوشتهاند و طراحیش را تمام کردهاند و حال در حال اجرای درست و کامل این سناریوی خویش هستند برای رسیدن به همان نظم نوین جهانی و یا دهکده جهانی و یا هر چه اسمش را بگذاریم…
دقت کردهایم در این زمان داعش بیرون میآید… شقیترین و غیر قابل باورترین جنایتها را زیر لوای پرچم دسن و اسلام داعشی انجام میدهند… و دنیا هر روز از شنیدن قساوت اینها به خود میپیچد و متحیر میشود از این اسلام و تعاریفش… در ایران نیز مدل به مدل غارتها و چپاولها و اختلاسها و نامردی در لوای ریش و پشم و عدالت اقتصادی و عدالت جهانی و حکومت فلانی و بهمانی در شرف وقوع هست و بوده است… و اینها براستی برای چیست!!!؟؟؟؟
دقت کردهایم چقدر تلگنرهای وطندوستان دیروز و راویان دیروز این مملکت آشناست برایمان؟؟؟؟ 37سال پیش میگفتیم مرگ بر شاه و شاهِ مملکت را بیرونش کردیم البته همینجا بگویم باز عدهای نگویند شاه فلان بوده و بهمان بوده با آنش کاری ندارم که Arrowی عزیز و دیگر خوبان دقیق نقد و بررسیش کردهاند… به این کار دارم که همین ملت الان چراغ گرفتهاند و دنبال شاه دیروزشان میگردند… تا چشم مبارکشان هر روز به جمال زیبای قیمتها میافتد آهی از نهاد میکشند و میگویند هی خدا بیامرزه زمان شاه رو نوشابه یه قرون بود و ماشین فلان قد بود و گوشت فلان قیمت و بنزین فلان و خلاصه انگار نمک به زخم کهنه آنها میپاشی و دلِ پردردشان وا میشود به مقیشه آن زمان و این زمان… عکسهای جوانان رشید دیروز را که نگاه میکنیم آه از نهادمان بلند میشود!! دیروزیها کجا و امروزیها کجا
خروجیهای دیروزمان از دانشگاهها شدند پروفسور حسابیها پروفسور رضاها و… آن خلبانان و آن متهوران دوران و خلاصه آنی که بودیم و همگان میدانند و نیازی به توضیخ اضافات نیست و Arrowی عزیز و دیگر خوبان مثل اسکلت حشری و سایرین بهتر از من همه را به نگاره اوردهاند… و امروزمان این شدهایم که لیسانسی ما دو تا کلام خط بلد نیست بنویسد و بخواند و بگوید… یادش بخیر وقتی خط یکی از فامیلهای 5 کلاس سواد زمان شاه را میدیدم کیف میکردم! خط بود لامصب چنان زیبا مینوشت که حظ میکردیم و خط حالای ارشد دانشگاهای ما را که ادم میبیند، گریهاش میگیرد!!! و این قصه سر دراز دارد…
و خاتمه اینکه میخواستم بپرسم آیا به نظرتون اینها همه داستانی نبود که برای فهمیدن و تلنگر خوردن این مردم و رسیدن جامعه جهانی به یکی شدن و زدودن خرافات و جهل و خزعبلات دوران باستان خویش؟!! باید به این مرحله از تجربه و سیرابی و نوشیدن مکرر آب و سودای خیالات خویش میرسیدند تا با ضبط و ثبت و آرشیوی همه آن داستانها دیگر در آینده هیچ کسی را هوس خلافت خودکامهای به اسم دین و باور غلط خویش بر مردمان نیاید!!!
من خیلی وارد به نت و سیستمهای آن نیستم. بنابراین این نوشته را برای شما فرستادم تا اگر صلاح داسنتید و به نظرتان خوب آمد خودتان به اسم خودتان و یا هر جور که صلاح میدانید در این فضا بگذارید… خیلی برایم جالب خواهد بود بدانم نقد و نظر شما و سایر خوبان در این خصوص (اصل مطلوبیت) و چرایی بروز و ظهور این انقلابات در ایران و جهان و چرایی مواجهه ملتها و دولتها با این پدیده ها را بدانم و آگاه شوم… البته معترفم که شاید سواد سیاسی و تحیلی من به پای خوبانی چون شمایان نرسد اما برگه سبزی بود تحفه این درویش… تا چه به نظر آید و چگونه مقبول افتد!! باز هم سپاس از شما خوبان و عذر از بابت طولانی شدن مطلب…
شاد روزگار باشید… حمید [(mani200)]
کلا همه چیو پیچونده ب هم و ب اصطلاح خلط مبحثی عجیب و غریبه ولی در کل اگه منظورت دلایل انقلابی ک مردم چرا انقلاب کردن دلیل اصلیش این بود ک کسی که پادشاه کسی که مسئول مملکته باید سیاست داشته باشه باید قدرت تصمیم گیری داشته باشه متاسفانه محمد رضا شاه پهلوی در رأس تصمیم گیری های اساسی مملکت قرار نداشت و ی عده مگسان دور شیرینی با ی سری اعمالی ک انجام دادن که اصلا ب مزاق مردم اون دور و زمونه خوش نمیومد که حتی بعضی از اون دغل دوستان هدف اصلیشون از این کارا زمین زدن پهلوی بود که خودشون زمام امورو ب دست بگیرن و اگه شاه ی کم سیاست داشت از عملهایی که با عقاید ایرانی ها ناسازگار بود جلوگیری میکرد عقاید ایرانی ها بیشتر مربوط ب خون و غیرت ایرانی که نمیشه ب اسلام ربطش داد همه عقایدشونو و نمایش دادن بی بند و باری در سطح جامعه و ب اصطلاح گرفتن جشنهایی مثل جشن هنر شیراز و جشن های 2500ساله که هیچکدوم از تصمیمات خود شاه نبود و کار همون دوستان دور و ورش بود اصلا ب مزاق فرهنگ و جامعه ایرانی خوش نمیومد و همین چیزا زمینه ای شد واسه حرفایی ک مثلا پول نفتتون داره خرج چی میشه و دارن ب هویت ایرانیتون لطمه میزنن و اون کارها ب همراه این جور حرفا زمینه ساز ب جوش اومدن خون مردم و باعث این انقلاب شد و این حرفا همش تکرار مکررات و دلیل اینکه دیگه مردم اگه با چماق توی سرشون بزنن صداشونم در نمیاد و دیگه علاقه ای ب تغییر حکومت ندارن همینه که اونبار اگه انقلاب کردیم چی شد و چی گیرمون اومد که دوباره بخوایم انقلاب کنیم یا ب صورت گسترده اعتراض کنیم و مردم ب این معتقد شدن ک با این کارا حتی زندگی روزمره و امنیتی که دارن ب خطر میفته و این مردم واسه انقلاب کلی جوون و خون دادن و بعد اونم باز 8سال ب همین شکل و دوباره نمیخان اون خاطرات تلخ هیچوقت دیگه تکرار بشه حتی حاضرن همه داراییشونو بدن و با نون خالی و ی لیوان آب سر کنن تا دوباره ب اون بدبختیا و در به دریا بیفتن
واقعا پست سنگینی بود.فقط امیدوارم دوستان متعصب باز حمله ور نشن و این پست رو فوحش بارون کنن…
میگن شاه ثروت مملکت رو خرج میکرد و جشن های بزرگ برگذار میکرد که از بزرگترینش میشه به جشن های 2500 ساله اشاره کرد،جشنی که نمونه ای عظیم از تاریخ ایران بود…بگذریم
هیچ کاری ندارم الان پولای نفت کشورمون کجا میره ولی این پول دفن مردم تو حرم رضا برای چی بعدش خرج میشه?اینا دیگه تو جیب کی میره?
منم با نظر ایشون کاملا موافقم…شاه بینش سیاسی نداشت…با اینکه تا حدودی میدونست خایین دور و برش زیاده ولی ملایمت میکرد باهاشون…این اخوندها خیلی خیلی خیلی سیاست دارند…تمام اشتباهات شاه براشون درس شده…
سلام و سپاس از شما نازنینان . دوست عزیز خلط مبحث نیست . اگر دقیق تر مطالعه کنید در این روایت این داستان دقیقا گفته شده که یکی از مسایلی که سبب حادث شدن مکرر این دست انقلابات و هیجانات ان می شد !!! دقیقا همین عدم اگاهی کافی و وافی مردم بوده است … عزیز جان ، دقت داشته باشید که نیازی نبود که شاه مثلا اقدام به برپایی مثلا جشنهای فلان و بهمان و یا برنامه های دیگر که شما اشاره کردید نقشی در سقوط ایشان داشته اند ،،، بنماید … حکایت ملا و خرش را شنیده اید … ما ملتی بودیم که صبح خوردن قند حرام بود وفردایش خوردن همان قند با زدن ان در چای حلال می شد !!! بعله عزیز دل داستان این بود که فهم ملت در همان مقدار بود … پس ایا بهتر نیست از این قلم و مورد بیرون بیاییم و مجددا تکیه کنمی و دقت کنیم بر چرایی های عمیق تر این انقلاب ،، که البته شرح ان در همان نوشتار هم رفته است ؟؟؟؟
سلام و سپاس از شما نازنینان . دوست عزیز خلط مبحث نیست . اگر دقیق تر مطالعه کنید در این روایت این داستان دقیقا گفته شده که یکی از مسایلی که سبب حادث شدن مکرر این دست انقلابات و هیجانات ان می شد !!! دقیقا همین عدم اگاهی کافی و وافی مردم بوده است … عزیز جان ، دقت داشته باشید که نیازی نبود که شاه مثلا اقدام به برپایی مثلا جشنهای فلان و بهمان و یا برنامه های دیگر که شما اشاره کردید نقشی در سقوط ایشان داشته اند ،،، بنماید … حکایت ملا و خرش را شنیده اید … ما ملتی بودیم که صبح خوردن قند حرام بود وفردایش خوردن همان قند با زدن ان در چای حلال می شد !!! بعله عزیز دل داستان این بود که فهم ملت در همان مقدار بود … پس ایا بهتر نیست از این قلم و مورد بیرون بیاییم و مجددا تکیه کنمی و دقت کنیم بر چرایی های عمیق تر این انقلاب ،، که البته شرح ان در همان نوشتار هم رفته است ؟؟؟؟
والا ملا هم ملاهای قدیم حداقل نون ب نرخ روز خور نبودن همونا ک قند و تنباکو و قلیونو حروم میکردن آدمای عاقلتری بودن کاش یکی بود الان ی هفته گوشت یا ی سال خرید ماشین ایرانیو یا هزار چیز دیگرو حروم اعلام میکرد ک یاد بگیریم چطور زندگی کنیم
عالی بود بود واقعا سپاسگذارم امیدوارم مردم عزیزمون چشمشون رو باز کنن و به صلاح مملکت خویش بیندیشند .فقط خواهشا واسه یک دفعه هم که شده جای زود حرف زدن فکر کنید و حرف بزنید .از خرافات بیاین پایین اخه تا کی سره مارو گرم کنن با عذا داری تمام سالمون شده عذا اخه این چه دینیه چه مذهبیه .دیگه بسه
بنظر میرسه این مشکل عجیب سایت هنو بهش رسیدگی نشده… کاربری صاحب متن تاپیک برای بار دوم قربانی این قضیه شد و بیخود و بیجهت از پست گذاشتن محروم شد. لذا من پست ایشون رو از قول خودش تمامو کمال قرار میدم:
mani_sn600: نکته جالبی اشاره شد. ما ملتی هستیم که زود حرف می زنیم . زود قضاوت می کنیم . زود رای می دهیم . زود تصمیم می گیریم . زود کات می کنیم و زود هم وصل می شویم . گلا انگار از اصل تامل و تعقل و تدبر ، سالهاست بدوریم … و اما بدتر از همه اینها . ما ملتی هستیم که یاد نگرفته ایم به هم احترام بگذاریم . یاد گرفته ایم که هر کسی را که مخالف ما نظر داد و مخالف ما ایده و رای و سلیقه داشت به اشد مجازات محکوم کنیم . و از این له شدن و کوبیدن و نابود کردن طرف خود نیز احساس سرمستی و غرور نیز می کنیم … الان دوستان ایراد نگیرند که پس چرا در همین سیستم و نظام حاکم ، این ازادی و احترام به مخالف وجود ندارد و هر کسی را که ساز مخالف زد ، سازش را در ما تحتش فرو می کنند!!!دوستان خوب ، متوجه باشید که مخاطب ما در اولین گام ما ملت و خودمان هستیم … هر شروعی باید از من و تو شروع شود … قبول دارم سخت است و خود من نیز شاید شعار دادن را یاد گرفته ام … اما ای کاش در همان مرحله شعار دادن هم توصیه به خوداری از کوبیدن و له کردن هم داشتیم … انسانیت به دین و مذهب و خدا باور بودن و نبودن نیست … مطمن هستم کسی نمی تواند این را انکار کند . همذات پنداری و کمک به همنوع در همه مردمان این جهان ساری و جاری هست … خندیدن و محبت کردن به دیگران و با روی خوش با همنوع برخورد کردن رزبطی به دین و مذهب و مبدا باورها ندارد …اما دوستان خوب … ما در کجای این داستان قرار داریم … با عذر از برخی عزیزان در همین سایت و برخی تاپیک ها ، انچه مشاهد می شود . کوبیدن و تخریب هست و بس…باز نگویید حکومت و سیستم و فلانی هم همین گونه برخورد می کنند . دوست من عرض کردم مخاطب من تو هستی نه سیستم … درست است که جامعه هم از سیستم خط می گیرد … اما اگر اینگونه هست پس چرا این همه انقلابات و تغییرات در حکومت ها اتفاق می افتد …؟؟؟؟ و بیشتر این تغییرات هم مخالف نظر سیستم حاکم است …بحث روشن است ما ملت وقتی می توانیم آن شویم که ارزویش را داریم که تحول را از خود و نگرش خویش شروع کنیم … یاد بگیریم که قبل از انکه همدیگر را با عینک دین و مذهب و باور نگاه کنیم !!! می توانیم از زاویه منحصر به فرد انسانیت هم را بنگریم … از دیو و دد ملولم … انسانم ارزوست …شیرین گفته است شاعر پارسی…نه همین لباس زیباست نشان ادمیت … و یا … تو که از محنت دیگران بی غمی … نشاید نهند نامت ادمی… اگر در نوشتن شعر ها کلمه ای را جا انداختم و یا اشتباه نوشتم عذر … لپ مطلب را بگیرید … خلاصه داستان این است … من و تو باید به این مرز خردمندی و خود باوری اصل وجودی خویش یعنی انسان بودن برسیم تا بتوانیم مبنای تغییر و دگرگونی در همه هستی باشیم …انگاه من و تو آن می شویم که باید باشیم و می توانیم از کنار هم بودن لذت ببریم بی انکه سر در تجسس و پی بردن و کوبیدن و تخریب عقاید و باورهای هم داشته باشیم … بقول قسمتی از فیلم مارمولک .: راه رسیدن به خدا زیاد است تو از هر راهی می خواهی برو فقط ادم باش … و گرنه همانطور که ما دایم دیگران را مورد عنایت ملوکانه !!! خویش قرار می دهیم !! دیگران هم ما را مورد عنایت خویش!!! قرار میدهند… پس بیاید انسان باشیم تا در گام بعدی بتوانیم همانی باشیم که شایسته بودنش هستیم … روزگارتان سبز.
دوست عزیز. منظورر از این نوشتار . ایجاد سر در گمی و گلاف پیچیده نیست . فهمیدن چرایی انقلابات هست و اینکه ایا از نظر حادث شدن یک رویداد در یک زمان مشخص و روی یک سری بیش زمینه ها ، ایا این پارمتر ها ارتباطی به هم دارن یا خیر . ؟؟؟ مطلب ساده است …یک مثال ساده … بروز پدیده های گوناگون سکسی و جنسی در زمان حاضر ایا به مانند گذشته است؟؟؟ منظور از لحاط تنوع و دایره گسترده نیازها؟؟؟؟ خیر و صد البته که این فراوانی تنوع به لحاظ فراهم بودن بستر فرهنگی و حتی امکانات و ابزار تکنولوژی حاضر هست …منوظر از ان نوشتار هم دقیقا همین نکته بود که چرا انقلاب 57 باید در دهه 50 شروع می شد …چرا در دهه 20 و یا 30 شروع نشد …اگر اضلا شروع نمی شد چه اتفاقی می افتاد … ببخشید درک اینها با خواندن ان نوشتار ساده به نظر میرسد … هر ملتی برای رسیدن به ازادی و استقلال فکری و سیاسی نیاز به دوران گذار دارد … کدام نظام توسعه یافته امروزی را سراغ دارید که بدون پشت سر گذراندن این دوران به نقطه امروزی خود رسیده باشد … از اروپایش بگیر که سالهای خفقان و نکبت رنسانس را سپری کرد تا سایر کشورها …نمونه اخرش همین ترکیه کنونی هست که مطمن باشید چرخ اسیاب به نوبت اینها هم رسیده است … ترکیه الان چیزی مثل ایران 56 هست . در جایی که زمزمه پیوستن به اروپا سر داده می شود … اردوغان فیلش یاد هندوستان اسلامی کرده و خروار خروار ادم را دارد بازداشت می کند و دم از امپراطوری اسلامی عثمانی میزند … پس مطمن باشید بر اساس همان اصل مطلوبیت ، نوبت نوبت ترکیه است تا ملتش خوب و تمام و کمال در سالهای بعدی معنی حکومت رو به اسلامی شدن اردوغان رو تجربه کنند و بفهمند که اتاتورک بدبخت چه چیزی را از حاکم شدن دین در جامعه می دید که با امدن ان در سیاست مخالفت میکرد … و این جنان اردوخان خان تازه یادش امده که حجاب را در ارتش ازاد کند و قس علیهذا… اری دوست عزیز نوشتار چرایی انقلاب اشاره به همین داشت و با کمی حوصله و صد البته علاقه !!! فهم مطلب خیلی ساده هست . خوش باشید
دو ساعت مطلب نوشتیم فرتی پرید
کلی مطلب نوشتم ولی لحظه اخر پرید مجبورم دوباره بنویسم ولی مختصرتر از نوشته اولی که به فنا ر رفت !!!گاهی با خود می اندیشم ما تا به کی می خواهیم بجای خرد ورزی و اندیشه کردن و تدبر و تامل در احوالات خویش و جامعه !! اینچنین دم دستکی و از روی باد معده و در خفای چهار دیواری مثل همیشه عقده های نهفته خویش را با نوشتن چهار تا فحش های عهد قجری خالی نماییم… فرق تویی که در مقام انتقاد و مخالفت با هر چیزی !! فقط زبان به فحش می گشایی و خوار و مادر و جد و اباء شخص و مسوول و مقامی را به فحش های نظام براندازانه !!! مزین می کنی چییست، با ان خفته در جهلی که شعار های ابدوغ خیاری مرگ بر امریکا و مرگ بر شرق و غرب و شمال و جنوب عالم میدهد؟؟؟؟؟چرا از حکایت ان زاپنی درس نمیگیرم که وقتی بهش گفتن شما یی که امریکا زد و مملکتتون رو مورد عنایت قرار داد چرا شعار مرگ بر امریکا نمی هید ؟؟؟ پاسخ داد : وقتی می بینیم تلفن روی میز ریاست جمهوری امریکا پانوسونیک است خود بیانگر همه چیز است !!!راستی چرا ما نمی خواهیم کمی به خرد و اندیشه و تعقل و تدبر خویش مراجع کنیم ؟؟؟؟ در هر چیزی از باب مخالفت فقط دست در خشتک فرئ می بریم و از ان الت 10 تا 15 سانتیمتری خویش حواله طرف می کنیم … مانده ام که اگر خدا ان را هم به ما نمی داد چه می کردیم !!!حکایت بعضی نوشته ها و بعضی مخالفت ها شده ان داستان اعتراض از نوع گوز !!! پادشاهی قوانین ظالمانه وضع کرد و اخریم قانونش هم ممنوعیت گوزیدن بود …!! مردم چون نمی توانستند دیگر قوانین را نقص کنند یعنی نه حالش را داشتند ونه خرد و درک و فهم لازم را !! پس به گوزیدن در چهار دیواری و گعده های خویش روی می اوردند و خرسند که اینگونه مبارزه می کنند … به شاه گفتند قبله عالم حکمت ممنوعیت گوز چه بود ؟؟؟ گفت ان از برای سوپاپ اطمینان این مردم است که دلخوش باشند به این نوع اعتراض !!! حال جان بردار تا اعتراض و نگرش تو و امثال تو همین نوع نگرش باشد نه حاکمان را غمی است و نه ملت را ملالی و این وسط فقط اسباب خنده و تفریح همنوعان است و بس!!! پس بیایید اندکی تفکر داشته باشیم اندکی تدبر و تامل اندر احوالات دیروز و امرزومان و فردایمان … صحبت زیاد است تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل را … التماس تفکر…
انگار بدجوری شهوانی از وجود خوبانش خالی شده ،،، نه حضوری نه نظری !!! جالبه اون تایپیک هایی که میان رو یه جورایی به درد عطاری می خورن
افرین دقیقا اصل داستان همین هست . فراموشکاری و بی تفاوت بودن خصلت ما مردم است و حکایت ما حکایت قوزباغه اب پز هست