༺ مَزِه مَزِه های مَردونهِ ༻ (۳)

1401/12/18

༺(۲)༻
تا چند روزی نمی تونستم توی چشای آقا جون نگاه کنم، می خواستم برم کمربندشو بیارم، جولوش زانو بزنم، داد بکشم: “منو بزن…”
تا جا داره اونقد بزن که خیال زهره از مغزم‌ بپاشه بیرون…
ولی افسوس نمی شد مُقر بیام که زهره شبیه یه سایه شوم، افتاده روم…
آره بد رقم طلبش شده بودم… توی خیال باهاش ور می رفتم…
"انگشتم روی لباش می مالید، آروم آروم سُر می خورد روی گردنش، نم نم می رفت لای چاک ممه هاش…
روی شکمش لیز می خورد و لای چوچولش بازی بازی می کرد تا گرمای کصشو حس کنم…
کمی بعد که صدای نالش بلند می شد لبامو چفت لباش می کردم و میک می زدم…
علاقه داشتم اونقد لباشو بخورم که لبی براش نمونه… آروم‌ سرم بره لای پاهاش، اون گل گوشتیشو از نزدیک ببینم…
با دماغ بکوبم به چوچولش تا خواست پاشو جمع کنه، زبونمو بکنم توش…
نه گوشم بدهکار بسه بسه هاش باشه و نه ناله هاش منو بیخیال کنه…
فقط زبونمو بکنم لای لبه های کصش و تا جا داره اونقد موک بزنم که تمام بدنش جمع و سفت بشه…
آخ… چه لذتی بالاتر از ارگاسم زهره توی دهنم، منو می تونه بیخیال ماجرا کنه؟!..
چه لذتی بالاتر از قهقهه هاش که بعد ارگاسم بپیچه توی گوشم؟!..
می خوام دستاشو توی موهام حس و لمس کنم…
ناخوناشو بکنه لای موهام محکم بکشه، صورتمو فشار بده توی کصش…
توی اون کص داغ اینقد بمونم، بلیسم و موک بزنم که شل شه، از ریخت بیوفته…
صدای ملچ ملوچم دیونش کنه…‌‌
اونقد دیونه که با دستاش،لنگای سفیدشو بیشتر باز کنه و تا جا داره کش بده تا اون گل گوشتی سرخش، هلپی بیوفته بیرون…
می خوام کاری کنم تمام خارشای کسش از بین بره تا نتونه تا ابد سکس کنه…
تازه اگه ارگاسم بشه، بیخیالش می شم؟!..هان؟!..خیال کردی…“پوزخند”
برش می گردونم…
دستمو می ذارم رو چال کمرش و نوازش می‌کنم…
با انگشت روی اون چال ها نقش و نگار می کشم…
شاید بنویسم: “سپهر…”
کاش انگشتم جوهر داشت!..
کاش می تونستم یه رد و نشونی تا ابد اونجا بکارم!.. که هر کس نزدیکش شد بفهمه، مال منه!..
چطوره؟!..هان؟!..
کاش می تونستم روی اون دکمه های ناز پشت کمرش، اسممو حکاکی کنم…
دو دستی اون کفلای سفید و گوشتیشو زیر و رو کنم… دستمو ببرم زیر شکمش، یه قوس ملایم به بدن داغش بدم، کمی که بالا کشید…
زبونمو بذارم رو سوراخ کون صورتی و نازش…
آخ… که چقدر دیونه اون سوراخ صورتی و تنگشم… میل دارم ساعتها به اون عاج های یه دستِ بی نقص سوراخش خیره شم…
اونقد زل بزنم که نبض بزنه و فریاد بکشه که با هیزی قورتم بده بی پدر…
وقتی زبونم رو چاک کون و سوراخش سُر می خوره، باید دید چطور دست و پا می زنه و از دستام لیز و فرار می کنه…
حالا کی گذاشت فرار کنه؟!..
شده دستامو دور کمرش قفل کنم و زبونمو تا ته توی سوراخ کونش جا کنم ول کن، ماجرا نیستم…
می خوام اون سوراخ تنگ کونشو، با زبون گشاد کنم…
وقتی زبونم توی اون سیاهی بی انتها، شروع به رقصیدن کنه، اونقد قلقلکش خواهد اومد که یه جورایی به التماس بیوفته و بگه:“سپهر کشتیم…”
تا بگه بیشتر زبونم میره توش و می چرخه…
می خوام ساعت ها، دقیقه ها، ثانیه ها از حرکت وایسن…
بذارن اونقد با زبون توی کونش حرافی کنم که دیگه، بی حس و سِر بشه…
می خوام با چشای خودم نبض زدن کسشو یه دل سیر تماشا کنم…
با چشای خودم بی حالیشو مزه مزه کنم…
دوس دارم لرزش بدنشو حس و لمس کنم، تا اونقد آه بکشه و اونقد التماس کنه تا بدنش کامل سفت و منقبض شه، تا بالاخره یه بار دیگه اون آب داغش، بپاشه بیرون…
اون داغی می تونه منو دیونه و اسیر کنه…
اون داغی و سفیدی بی رنگ، بی آلایش و نایاب تمام حسرت هامو پاک و محو خواهد کرد…‌‌.
آخه کودوم خری بدش میاد، یه زن گوشتی جا افتاده با اون قوس کمر و چهره مغرورش توی دهنش ارگاسم شه و تازه طلب کارم بشه که آره… شاید نتونه اون داغی آب رو روی لباش مزه مزه کنه…
مزه مزه بماند…
شده برای دیونه کردنش وقتی سرمو روی کوص و کونش فشار دادم و داشت ازش عصاره لذت می ریخت، اونقدر بدنشو محکم می‌مالم که با صدای بلند بگه: “دوست دارم بی شرف…گائیدیم…ولم کن…
اگه گفت… بیخیالش می شم…
و
اگه نگفت… ادامه می دم تا خود قیامت…”
─┅━━━━✦━━━━┅─
نویسنده: مَستِر سِپِهر
تاریخ: ۱۴۰۱/۱۲/۱۸
ادامه دارد … “علی برکت الله”
༺(۴)༻

13 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2023-03-09 23:51:19 +0330 +0330

↩ Trevor philips
مشتی هستی 😂
منم لایک ولی به جالبی قسمتای قبل نبود

2 ❤️

2023-03-10 01:59:04 +0330 +0330

↩ Aban86
داداش سبک بلوز هست …توی یوتیوب سرچ کنی میاد برات کلی…بزن توی یوتیوب
whiskey blues

0 ❤️

2023-03-10 02:07:21 +0330 +0330

↩ mahpishooni2020
مممم … ماه پیشونی 😎 می زنمتا

0 ❤️

2023-03-10 02:12:31 +0330 +0330

↩ mahpishooni2020
ماه پیشونی بیا روی قسمت دوم یه کامنت بزار
برات بگم

0 ❤️

2023-03-10 06:44:03 +0330 +0330

👌

1 ❤️

2023-03-10 23:06:28 +0330 +0330

داداش دمت گرم ما الان این داستان رو ۲تایی خوندیم الان بقل دستیم لای پاهاش خیس شده 🤣
حلالت باشه 😎

2 ❤️

2023-03-10 23:15:00 +0330 +0330

↩ Alii696996
😀سلام برسون ولی امشب موقع قسمت 4 حس بدی گرفتم و کلن پاشیدم رو دیوار و خواستم ادامه ندم … راستش خواستم دلیت کنمش … بهتره تخیلی بنویسم 😎 میدونی گاهی اوقات وقتی میری توی گذشته چنان حالت بد میشه که توی اون زمان اونطوری داغون نبودی … ولی بهم یاد دادن تا نفس می کشم بجنگم … پس با قدرت مینویسم و تمومش میکنم
اما قسمت چهارمو امشب نخون 😁 چون کوفت میشه

1 ❤️

2023-03-10 23:16:53 +0330 +0330

↩ sub.bbw
عزیز برای شما یه بخشی توی همین داستان تدارک دیدم … ولی باید خودتون تصمیم بگیرید که آیا دوس دارید بنویسید در موردش یا نه …ولی طبق گپ های قبلی مون … احساس میکنم خیلی به شما کمک میکنه اون چیزی رو که دوست ندارید رو انجام بدید و حرف دلتونو بگید در موردش و یا بگید اگر چطور باشه خوشم میاد!!!

1 ❤️

2023-03-10 23:21:36 +0330 +0330

↩ sub.bbw
در ادامه شما با شخصیت تینا بیشتر اشنا میشید و نقش مینارو دارید… یه شب بیاد کنار تینا سپری میشه… توی همون فاز میس بازی اینااا 😁 من هیچوقت اون صحنه رو ندیدم چون نمیخواست ببینم یا خودم نمیخواستم زیاد میخ شم!.. یه قسمت باز برای داستان و نقطه کوری خواهد بود برای من که چطوری بوده!!!
از اکانت خودتون هم دوست داشتید پخش کنید اگر البته علاقه داشتید…
اون حسی که توی ذهن شما یه میس داره و شما کشش پیدا می کنید رو بگید… به نظرم جالبه میشه …
چند نقطه کور توی داستان دارم به دوستان پیشنهاد میدم… البته اگر 😎 اینقد تحت تاثیر نظرات منفی یا هر نظری قرار نگیرن و خودشون باشن

1 ❤️

2023-03-10 23:22:50 +0330 +0330

↩ sub.bbw
شماره کارتم‌ دوست دارم🤣😎

2 ❤️

2023-03-10 23:24:51 +0330 +0330

↩ MasterSepehr
همه یه گذشته های تلخی دارن ولی بتونی باهاش کنار بیای واقعا قوی هستی
ادامش‌میدونم‌خوبه‌منتظرشم 😎

1 ❤️

2023-03-10 23:27:55 +0330 +0330

↩ Alii696996
علی جان قسمت دوم بعدن وقت داشتی یه کامنت بزار … من اشتباهن برداشتم ادیت کردم و کلن از قسمت تایپیک تازه جدا شد 😁 گند زدم بهش … کلن ویو نگرفت… لااقل بیاد بالا … شاید کسی بود بخونه

1 ❤️

2023-03-10 23:29:53 +0330 +0330

↩ sub.bbw
می تونید نقش مینارو بازی کنید و به تینا هم پرداخت کنید کنارش!
همون پرداخت شما توی نقش مینا که دوسش دارید شاید تینا یا همون میس مارو بسازه!
شاید جواب بده 😁 البته رو درو ایسی نکنید … میخوام راحت باشیم دورهم دیگه 😎 یه نقطه کور هست که دوست دارم شما بنویسی

1 ❤️

2023-03-10 23:33:24 +0330 +0330

↩ sub.bbw
پس رسیدیم بهش من میگم … چون اون شب رو باید بدونید چی شده … فک کنم دو سه روز دیگه برسیم بهش 😁

1 ❤️

2023-03-24 08:01:15 +0330 +0330

چقدر بی نقص توصیفش کردی قبل دیدنش

1 ❤️

2023-03-24 12:17:54 +0330 +0330

↩ shahrzad.1981
میدونی شهرزاد جان، شاید به خاطر اینکه این داستان واقعی هست، موقع نگارش همون واقعیت توی ذهن میاد و مجبوری همونو بنویسی…

0 ❤️

2023-03-28 02:09:01 +0330 +0330

توصیف زیبایی بود برای 👅

1 ❤️

2023-05-25 15:16:01 +0330 +0330

↩ shahrzad.1981
لطفا اگر داستانو همچنان می خونید لایک و کامنت گذاری کنید چون دوستی که وظیفه انتشار داره،یه جورایی کم کاری میکنن🙂ممنونم ازت

1 ❤️

2023-05-26 22:51:15 +0330 +0330
1 ❤️







‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «