زنی به نامِ سپیده 🎈

1400/01/29


انقدر حواسش به درست کردن غذا بود که زمان از دستش در رفت یه لحظه یادش اومد که یک ساعته گوشیشو چک نکرده، ترس همه وجودشو پر کرد‌.
به سمت اتاق خواب رفت و گوشی رو از کنار تخت برداشت ۱۶ تماس از دست رفته از شوهرش داشت، دستهاش عملا می‌لرزید سریع شماره رو گرفت، هنوز اولین بوق تموم نشده بود که صدای مرد توی گوشی پیچید:
معلوم هست کدوم گوری هستی؟ گوشی برات خریدم که ازت خبر بگیرم. سرت کجا گرم بود که جوابمو ندادی؟
سپیده بغضشو خورد، صداش در نمیومد اما می دونست سکوتش مرد رو عصبی تر میکنه آب دهنشو قورت داد و گفت: به خدا توی آشپزخونه سرگرم بودم، غذای مورد علاقتو می‌پختم، به جون مادرم جایی نبودم.
مرد داد زد: یک‌بار دیگه زنگ بزنم و جواب ندی من میدونم و تو !
سپیده دهنشو باز کرد که بگه چشم اما مرد قبل از اون گوشی رو قطع کرده بود.
کنار تخت نشست و بغضش ترکید: واقعا چیکار کرده بود که مستحق این رفتار بود؟ بار اول نبود که مواخذه می شد و بابتش فحش هایی شنیده بود که حتی یادآوریش هم قلبشو به درد میاورد.
مرد همیشه بد‌دهن بود و با کوچک‌ترین خطایی خانوادش رو به فحش می‌کشید، بار‌ها به مادرش توهین کرد و سپیده کوتاه اومد و به حساب عصبانیت گذاشته بود و بقول مادرش نجابت کرده بود.
نمی‌خواست یادش بیاد، افکارشو پس زد و خسته از جا بلند شد، به سمت آشپز خونه رفت تا سالادشو درست کنه.


چه بوهای خوبی میاد.
سپیده می دونست حق نداره چیزی از اتفاق صبح رو یادش بیاره چون متهم می شد به غرغر کردن و بداخلاقی، پس سکوت کرد تا مردشو عصبی نکنه.
با پشت دست، دماغش رو تمیز کرد. فین فین‌کنان لبخند زد: کباب دیگی و سالاد شیرازی با پلو زعفرونیه.
برگشت سمت گاز و تقریبا داد زد: تا دوش بگیری میز رو چیدم، لباس تمیز روی تخته.
مرد چیزی گفت، سپیده نشنید. استرس داشت، منتظر صدای بسته شدن در حمام و باز شدن دوش بود.
خودشو سرگرم چیدن میز کرد. ترشی انبه، دوغ، لیمو ترش و…
صدای پکیج از جا پروندش. انگار حین دزدی دستگیر شده.
رفت پشت حمام و از گوشه در صدا زد: لیفت اونجاس عزیزم.
در رو محکم بست، صدای قلبش توی راهرو پیچیده بود، زانوهاش بی اراده تا می‌شد.
حواسش به صدای آب بود، رفت توی اتاق، گوشی رو به شارژ زده بود. مثل همیشه سایلنت و برعکس روی میز!
احساس بدی داشت، از کاری که میکرد متنفر بود، سرک کشیدن در حریم خصوصی از نظر اون مثل دزدی بود.
گوشی از دستش افتاد، نفسش قطع شد؛ با چشمهای وحشت زده برگشت سمت در اتاق، تمام تنش عرق کرده بود، هنوز صدای آب میومد.
بغض داشت خفه اش میکرد، گوشی رو برداشت و گردی پایین صفحه رو فشار داد، انبوه پیام ها و پیام اون زن و متن چند پیام پشت هم:
عشقم کجا رفتی ؟
الو خوابیدی؟ بدون شب بخیر ؟
وای چقدر دلم می‌خواست امشب کنارم بودی

پاهاش بهم میخورد،چند پیام از گروه های مختلف تلگرام و دو پیام با اسم های زنونه…
چشمهاش پر از اشک بود و فونت گوشی ریز.
صفحه گوشی خیس شد، هنوز صدای دوش باز از حمام شنیده می‌شد.
مرد،گوشی رو از دستش کشید: داری آمار منو می‌گیری؟
داد زد: خجالت نمی‌کشی ؟
زن خجالت می کشید، گریه امونش نمی‌داد، کار زشتی کرده بود.‌‌…

سپیده 🎈

برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2021-05-17 08:53:38 +0430 +0430

↩ lorlat
موفق باشی 🙏🎈

2 ❤️

2021-05-17 12:57:39 +0430 +0430

اعتراض هست خوب پس خیلی زیاد باشد

1 ❤️

2021-05-17 13:09:31 +0430 +0430

اگه مجرد بودم می گفتم چنین زنی حتما باید طلاق بگیره و خلاص شه از این وضع ولی خب الان می دونم طلاق چقدر تبعات داره و چقدر تلخه.

مرسی از این نوشته ی زیبا و ملموس🙏🙏🌸
فقط منم با اون دوستمون که گفتن که اولش آدم نمی دونه گوشی خودش به شارژه یا گوشی همسر موافقم. البته بعدش مشخص میشه.

1 ❤️

2021-05-17 13:27:47 +0430 +0430

↩ negar93
آره متاسفانه شرایط زندگی زنها خیلی سخت و دردناکه توی ایران
ممنونم که خوندی عزیزم 😘😘

2 ❤️

2021-08-12 09:39:46 +0430 +0430

اجازه بده به این مرد نره خر چنتا فحش آبدار بدم 👿 👿 👿

1 ❤️

2021-08-12 09:54:06 +0430 +0430

↩ BehnamHot
آزادی هرچی دوس داری بهش بگی😅😅

2 ❤️

2021-08-12 09:55:48 +0430 +0430

↩ sepideh58
میگم تو روش بوق بزار 😅

1 ❤️

2021-08-12 09:59:16 +0430 +0430

↩ BehnamHot
باشه😂😂😂
📣📣📣📣📣📣😂

2 ❤️

2021-08-22 11:31:59 +0430 +0430

↩ 90poil
❤🙏

2 ❤️

2021-08-28 18:48:38 +0430 +0430
0 ❤️

2021-08-28 21:03:20 +0430 +0430
1 ❤️

2021-10-04 05:45:47 +0330 +0330

خب بعدش چی شد؟ سپیده جون هم رفت واسه یر به یر شدن شروع به ارتباط با مردهای غریبه کرد یا اصرار به طلاق کرد؟
این سپیده که انقد معصوم و خوبه و سرش تو آشپزیشه واقعا چکار کرده بوده که شوهرش بهش شک داشته؟ اگه یارو شوهره انقد کصمغز و بیمار بوده که مدام توهم کص دادنه زنش به سرش میزده این سپیده چرا مونده تو زندگی با اینطور دیوانه ای؟

0 ❤️

2021-10-04 08:30:46 +0330 +0330

↩ farbod92
فلسفه داستان نویسی رو وقتی نمیدونی ترجیح میدم جوابتو ندم بخصوص با این قسمتی که نوشتی

سپیده جون هم رفت واسه یر به یر شدن شروع به ارتباط با مردهای غریبه کرد

موفق باشی

1 ❤️

2021-10-04 23:30:48 +0330 +0330

↩ sepideh58
این الان داستان بود؟ کدوم یکی از مشخصه های داستان رو داشت؟ همیجوری دیمی که نمیشه یه چیزی نوشت و اسم داستان روش گذاشت. شما این چیزی که نوشتی حتی فاقد شخصیت پردازیه بعد اسمش رو گذاشتی داستان؟ ما نه میدونیم دختره از کجا اومده و چیکارس، نه میدونیم پسره مشکلش چیه… نه میدونیم این دو قطب متضاد چی شده که به هم رسیدن. صرفا یه زور زدی که بگی زنه نه تنها مردش بهش شک داره بلکه بهشم خیانت میکنه و جیکشم درنمیاد. خب این کجاش داستانه؟ بیشتر شبیه اس ام اسه. سوالایی که تو پیام قبل پرسیدم از این جهت بود.

تازه متوجه شدم که شما انگار مسئول ارتقاء داستان های سایت هم هستی :) جای تعجبی نداره که از هر 20 داستانی که آپلود میشه یه دونشم قابل خوندن نیست

1 ❤️

2021-10-04 23:43:41 +0330 +0330

↩ farbod92
من مسئول چیزی نیستم!
داستان هایی هم هستن که صرفا برش کوتاهی از یک قسمت از زندگی هستن ! یه ماجرا، یه اتفاق و رویداد رو تعریف میکنن ! هدف بولد کردن چیزیه که مد نظر نویسندس! هدف نتیجه گیری یه مشکل اجتماعیه آقا یا خانم عزیز ! اینکه شما اینا رو نمیفهمی مشکل من نیست !
من با جشنواره داستان نویسی تلاش میکنم سطح داستان های سایت بهتر بشه اما قرار نیست داستان هایی که هر شب اپلود میشه عالی باشه و اگر بدرد نخور بود من جوابگو باشم
ادمین سایت یکی دیگس اشتباهی اومدی اینجا!
داستان هایی که برای جشنواره بوده و برنده هم شده مشخصه !
موفق باشی !

1 ❤️

2021-10-24 23:32:31 +0330 +0330

خوب بود 👏👏👏

1 ❤️

2021-10-25 22:37:28 +0330 +0330

درود بر شما عزیزم
واقعیت تلخ جامعه ما بوده و هست خودم تجربه چنین رفتارهای تند وزننده ای (مجردی)از جانب خانواده ام برادران ومادر و… وپس از ازدواج رفتارهای مرد سالارانه خیلی شدید از جانب همسرم …اما به مرور اخلاقش بهتر شد و…
اما به لطف فضای مجازی سطح اگاهی زنان بیشتر شده وتن به ظلم های جامعه مرد سالاری کمتر تن میدهند و فرزندانی بانگرش صحیح به ماهیت وجنسیت زنان تربیت میکنند
به امید روزهایی بهتر

1 ❤️

2021-10-26 06:07:24 +0330 +0330
2 ❤️

2021-12-17 18:44:26 +0330 +0330

غیر ممکن نیست ولی خیلی بعیده…
معمولا اگر یکی از دو طرف هیولا باشه اون یکی هم تبدیل به هیولا میشه… و دیو و دلبر پیدا نمیشه تو این زمانه…

ممنون برای نگاشتن.

1 ❤️

2021-12-17 18:52:04 +0330 +0330
2 ❤️

2023-02-01 10:41:09 +0330 +0330

عالی بود 😍 😎

0 ❤️









تاپیک‌های تازه


‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «