مدتیه که بحث براندازی داغ تر از همیشه شده بخصوص بعد انتخابات امسال که میزان رای دهندگان کم اون نشان دهنده ی بی اعتمادی مردم به نظام است و انگار مردم دیگه دارن خودشونو برای تغییر آماده می کنن حال من به عنوان یک نفر از اون ۵۲ درصد مردم سوالات زیادی برام پیش اومده که این راهی که ما می خوایم درش قدم بزاریم قراره چگونه باشه ؟؟؟ اگر دوست داشتید و توانستید به عنوان یک طرفدار براندازی لطفا به این سوالات پاسخ بدهید
۱-در صورت تغییر حکومت آیا شاهزاده رضا پهلوی بر خواهد گشت و خواهان حکومت میشود؟؟ این سوال به این دلیله که ما بعد این همه عقب افتادگی دیگر وقت آزمون و خطا نداریم سال ۵۷ مردم ایران برای رسیدن به دموکراسی (طرفداران شاه قبل هجوم بردن به سمت بنده یادشان باشد که شاه حتی اگر بهترین پادشاه ۲۰۰ سال گذشته و محبوب ایرانیان باشد نوع حکومتش تضاد کاملی با دموکراسی داشت)انقلاب کردند آیا اینکه بعد اینهمه تلاش دوباره راه گذشتگان رو بریم درسته؟؟
۲-الان بخش اعظمی از مردم طرفدار تغییر هستند که شامل همه ی طیف ها میشوند و همون طور که میدانیم رهبران این تغییر خود را بسیار وطن پرست و طرفدار اسطوره های ایرانی میدانند آیا ممکن است این ملی پرستی مثل دوران رضا شاه موجب نژاد پرستی شود؟؟ بالاخره الان خیلی از مردم ایران با عرب ها و ترک ها و کورد ها مشکلاتی دارند و ممکنه با این جریان همراهی کنند که قطعا در آینده موجب پشیمانی میشود
۳-همین طیف های مختلفی که طرفدار تغییر هستند را میشود از نظر مذهب هم طبقه بندی کرد باید قبول کنیم که بخشی از این افراد مسلمان هستند آیا ممکن است همین اتفاقی که توسط گشت ارشاد برای مردم میفته در آینده برعکسش برای طرفداران حجاب بیفته؟؟ و این بار مردم همیشه در صحنه هشتگ نه به کشف حجاب اجباری راه بندازن؟؟ بالاخره هر فردی اعتقاداتی دارد که جدای از درست و غلط بودن باید بهش احترام بزاریم
۴-شاید ۵ درصد مردم ایران رو افرادی تشکیل میدن که به شدت طرفدار نظام هستند و درعمل هم جیره خور و… نیستند آیا مول ۵۸ خلخالی دیگری ظهور نخواهد کرد که مردم عادی را قتل عام کند ؟؟؟
۵- با توجه به همه ی این ها آیا تضمینی وجود دارد که ۴۰ سال دیگر فرزندان مان ما را برای انقلاب نکوهش نکنند؟؟؟
بله قطعا نمیدونیم(نظر شخصیه). خصوصا اگر از نظر مالی تامین باشیم تشدید میشه. همیشه یه پله بالاتر از اون چیزی که فکر میکنیم. سطحی از آزادی قرار داره. دیگه ته تهش اینه که مثلا بخوایم ادعا کنیم که ملیت معنیش چیه؟
خیلی از کشورهای دنیا به رفتار مردم خودشون جهت میدن. خصوصا در مسائل اقتصادی. آمریکا نمونش هست. و خیلی از کشورهای دیگه. فقط دقت کنید که من نمیگم آمریکا دیکتاتوریه حکومتش! دارم میگم بنظر من همین که به رفتار مردمش و خیلی از کشورهای دیگه جهت میده، من به شخصه این رو دیکتاتوری میبینم. هر چند این مدل دیکتاتوری رو واقعا به خیلی از ساختارهای اجتماعی ترجیح میدم.
ولی قطعن اون چیزی نبوده که الان هست!!!! من هم گفتم که قانون رو باید بشه بهش معترض شد و قابلیت انعطاف داشته باشه. چیزی که قانون اساسی آمریکا نه با صلح کامل، بیشتر مواقع با اعتراضات مردمش بهش رسیده. و اینکه قانونشون مطلق نیست. و جاهایی که نیازه تو لحظه خلاف قانون قبلی هم ممکنه اقداماتی انجام بشه در جهت رسیدن به حق (تا جایی که میدونم. اگر اشتباه میکنم بگید)خوب این یه چیز طبیعیه همه قوانین اساسی بعد یه مدت به اقتضای شرایط روز الحاقیه و اصلاحیه میخورن.
نه. ولی من خودم تو ذهنم یه ساختار اجتماعی رو همیشه تصور میکنم و سعی میکنم ایراداتش رو رفع کنمپیشنهاد میکنم حتما بخونین چون فکر میکنم خیلی از نگرانیاتون برطرف بشه من از بین چنتایی که دیدم این از همه بهتر به نظرم اومد https://www.mediafire.com/file/4kvcw92kliui413/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%DA%86%D9%87+%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86+%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C.pdf/file
از نظرم عملی بود که گفتم. فکر میکنم تو جامعمون افراد دلسوز، با سواد و بی ادعا کم نداریم. ولی جوری تو حاشیه فرو برده شدن که نمیبینمشون. و عملیتر از اون، فقط و فقط مطالعه هست. تا به حدی از آگاهی برسیم، که حتی پا رو فراتر از انقلاب های همه کشورها بذاریم.من نگفتم که ابزارش نیست، منظورم این بود که فرصتش نیست.
↩ Eccentric
ببینین دوست عزیزم،من آمریکا رو فقط به عنوان مثال مطرح کردم نه برای جواب دادن،مفهوم کلی حرف من این نبود.عرض من اینه که سازمانهایی که شما ازشون صحبت میکنین همگی کشورها درشون عضو هستن،اگر تصمیماتی گرفته میشه که به ضرر ما بوده دلیلش رو نباید در وجود اون سازمانها جستجو کرد بلکه دلیلش سیاستمداران ما بوده،ضعف سیاسی ما دلیل جبهه گیری سازمانهای بین المللی علیه ما بوده،شما رهر موردی که میخواینو اسم ببرین،ببینین اشتباه از سیاسیون ما بوده یا سازمانهای بین المللی؟.ببینین،این سازمانها همگی قوانینی دارن و کشورهای عضو با توجه به اون قوانین بوده که عضو شدن،و وقتی شما عضو یک مجمع یا سازمانی میشین نمیتونین بر خلاف آئین نامه های اون مجمع یا سازمان سیاست اعمال کنین،در نتیجه اون نهادهای بین المللی بر علیه شما رای صادر میکنن،و این یک امر بدیهیه…نوشتن اینهمه میشه همون کتاب که عرض کردم…از طرفیم این رو قبول دارم که هیچکدوم از نهادها و سازمانهای بین المللی بدون عیب نیستن،اما همینیه که وجود داره،اینکه این هنادها بر علیه یک کشور رای میدن همیشه دو جنبه داره،یکی رائیه که اون نهاد داده و یکی هم عملیه که اون کشور مرتکب شده.یک مثالش خودمونیم،الآن در سوریه داریم مردمو میکشیم،فلان سازمان میاد علیه ما یه کاری میکنه،خب آیا فقط باید کار اون سازمانو زیر سوال ببریم؟آیا نباید از خودمون بپرسیم ما در سوریه داریم چکار میکنیم؟اینجا یه عده از آقایان میگن با استکبار میجنگیم،در صورتیکه من میگم دارین برای نگهداشتن یک مستبد میجنگین و اونهم از جیب مردم ایران،مردمی که شما رو نمیخوان،خب،حالا آیا اون نهاد بین المللی که من امضا دادم و عضوش شدم کارش ایراد داشته یا منی که قوانینش رو زیر پا گذاشته ام؟ (قوانینی که من با علم بر اونها،اون عضویت رو خواستار شدم و شدم عضو اون سازمان یا نهاد بین المللی)…حرف من اینه که نباید یک طرف قضایا رو دید و نسبت به طرف دیگه چشمامونو ببندیم و بعد بگیم فلان جا فلان سازمان بین المللی قصور کرده،همین
نمیتونیم به دموکراسی دست پیدا کنیم ولی میتونیم کشور رو واسه دموکرات شدن آماده کنیم👌 👏 👍 🙏
و اینکه نمیتونیم از ترس یک بار مردن هر روز یه بار بمیریم و زنده بشیم.
دقیقا همینه .
آقا من از دست بعضی از این فامیلای امل و اسلام زده دارم دیوانه میشم !!!
یک سال ازدواج کردیم هنوز به خانمم میگن حجابتو رعایت کن ، اینطوری بپوش و … !!!
وقتی خانواده ی ایرانی اینطور دیکتاتوره و نادون چه چیزی از دموکراسی و نهضت روابط انسانی دورکیم می خواد بفهمه .
تو روح امام خمینی با این نسل امل نادون اسلام زده ای که پرورش داد
درسته . من از این نسل قطع امید کردم . امید به دو نسل آینده دارم که با بهبود تربیتی و اصلاح فرهنگی بتونن نسل مدرنی رو بوجود بیارن .
واسه همین میگم حکومت بعدی نه ، نفر بعدی حکومت بعدی شاید تغییرات عمده ای کنه .
این اسلامگراهای افراطی اطرافم که هیچ حالیشون نیست منو از زندگی سیر کردن دیگه !
بدبختی اینه که همه شون هم در مسجدن
↩ Arrow11
من یه نظریه کمی هولناک دارم .
دهه ی ۸۰ ها ذهن آگاه تری دارن ، وقتی که به استقلال مالی برسند و بتونن نسلی رو پرورش بدن که افکار به روز و مدرنیته داشته باشه و از الان خودشون جلوتر باشه تازه میشه روی یه نسل تجدد خواه حساب کرد و این مستلزم اینه که پیرها کم کم محو بشن ، همون نسل اسلام زده ، همون نسل خمینی باز ، اونا که میرن مسجد ، اونا که محرم می رن هیئت ، هر وقت اینها منقرض بشن میشه روی نسل آینده حساب کرد . وقتی رنگ و بوی تهوع آور مذهب پاک بشه .
همینجا از صاحب تاپیک و دوستانی که نظر گذاشتند تشکر می کنم . این اولین باره می بینم یک گفتگوی سالم و سازنده شکل گرفته بدون حضور نفوذی ها که قصدشون تخریب گفتگوهاست .
امیدوارم این روند ادامه پیدا کنه 🌹
حرف من اینه که نباید یک طرف قضایا رو دید و نسبت به طرف دیگه چشمامونو ببندیم و بعد بگیم فلان جا فلان سازمان بین المللی قصور کرده،همین
یک حرف خوب زدید که مشکل رو در خودمون باید ببینیم! دقیقا حرف منم همینه. خودمون باید به یک آگاهیای برسیم که هیچ نهاد یا سازمانی نتونه آزادی ما رو سلب کنه!
وقتی یکی ببینه ما به حق و حقوقمون حداقل در یک میزان که سرمون کلاه نره آگاهیم، قطعا نمیتونه اونهارو زیر سوال ببره.
درسته تجربه آزادی و دموکراسی رو نداریم ولی معنیش این نیست که تعریفشم نمیدونیم چیه
بعدشم اگه شما حکومت آمریکا رو دیکتاتوری میدونین خدا کنه از این دیکتاتوریها نصیب ما هم بشه.
ما الان به جایی رسیدیم که مردم عربستان و ترکیه و … از تبدیل شدن به ما وحشت دارن اونوقت شما آمدیکا رو نمی پسندین؟
فکر میکنم کامل نخوندین. گفته بودم که ساختار آمریکارو ترجیح میدم به تمام ساختارهای اجتماعی!!! اما در مقابل گفتم که بهتر از ساختار آمریکا هم میتونه باشه!! به هر حال من نگفتم نمیپسندم!!! از قضا نظرم اینه آمریکا برای جایگاه الانش تو معادلات دنیا واقعا یک دوره طولانی رو به شدت تلاش کرده. در صنعت و تکنولوژی پیشگام بوده، هم خودش و هم مردمش. و کلی ویژگیهای مثبت دیگه که واقعا خارج از بحثه و طولانی.
خوب این یه چیز طبیعیه همه قوانین اساسی بعد یه مدت به اقتضای شرایط روز الحاقیه و اصلاحیه میخورن.این یک امر لازم هست اما کافی نیست. یعنی اینکه هنوز یک قانون درست رو در این صورت نداریم. وقتی در یک قانون، دیکتاتوری، به معنی واقعی کلمه ازش دوره، که قابلیت انعطاف نسبت به شرایط رو داشته باشه. یعنی یک نسل مجبور نباشه قوانینی که نسلهای قبل اون رو گذاشتن رو تحمیل شده به خودش ببینه.
پیشنهاد میکنم حتما بخونین چون فکر میکنم خیلی از نگرانیاتون برطرف بشه من از بین چنتایی که دیدم این از همه بهتر به نظرم اومدممنونم. حتما میخونم. اما بحث ما سر شعار دادن نیست (میدونم این قوانین شعاری نیستن، میگم شعاری چون اولویت اول آگاهیه، که تو حاشیس)!، یک ملت آگاه و واقعن با فرهنگ حتی بدون قانون هم ممکنه یک ساختار اجتماعی ایدهآل رو بهش برسه (شدیدا مشکله ولی میشه)، اما یک جامعه ناآگاه حتی با قانون هم در مسیر درست حرکت نخواهد کرد. یعنی آگاهی در مرتبه بالاتری از قانون قرار داره. پس اگر آمریکا الان آمریکاست. همراهی قانونی به مراتب بهتر از خیلی از کشورها و آگاهی مردمش هست که اونهارو به این جایگاه رسونده. نگرانی من قانون اساسی و اصولش نیست! نگرانی من عدم آگاهی مردم هست. چیزی که حکومت خیلی خوب داره روش مانور میده و ما در مورد اولویت دوم داریم راجبش بحث میکنیم.
من نگفتم که ابزارش نیست، منظورم این بود که فرصتش نیست.درست میفرمایین.
↩ Arrow11
امیدوارم حرف شما درست باشه و ایشون برای ایران دندون تیز نکرده باشند چون باید حکومت آینده آماده ساز دموکراسی باشه برای نسل های بعد و این اتفاق زیر سایه ی حکومت شاهنشاهی میسر نیست
در مورد وقایع انقلاب و اعدام های بدون محاکمه من شاید به اندازه ی شما اطلاعات نداشته باشم ولی به نظرم افرادی مثل بازرگان و یزدی توان مقابله با خمینی رو نداشتند و این افراد هرگز در این جنایات دخالت نداشتند وقتی این رو قبول کنیم پس باید قبول کنیم که در این انقلاب آدم های درست و صادق و دموکراسی خواهی (پس هدف و راه در اصل دیکتاتوری نبود)هم وجود داشتند که حتی با اعدام هویدا هم علنی مخالفت کردند ولی حمایت مردم از خمینی باعث کاهش قدرت اون ها شده بود که ما هم باید از این قضیه درس بگیریم تا کاملا یکی رو فرشته و دیگری رو دیو ندونیم
تنها ظلم اون زمان نبود آزادی سیاسی بود که شما فرمودی و مردم هم برای همین انقلاب کردند غافل از اینکه نه تنها به دستش نمیارن بلکه دیگر آزادی هارو هم از دست میدن به بسیاری از فعالان سیاسی جهان انقلاب ایران انقلاب برای صندوق رای بود که البته به جاش به صندوق میوه رسیدیم
↩ Mester.Finch
ما اینکار رو انجام می دیم مطمئن باش خود شما روزی رو میبینی که همه ی مردم ایران به خیابان ها می ریزند و شادی می کنند بحث آینده نگریه که بعد از اون چی آیا می تونیم امیدوار باشیم که چند روز بعد از برچیده شدن بساط شادی مردم می تونیم زندگی بدون ترسی داشته باشیم زندگیی زیر سایه ی دموکراسی یا حداقل به قول دوستان می تونیم نسل های بعد از خودمون رو بدون ترس از حکومت مرکزی برای دموکراسی آماده کنیم
با اون قسمت که یادی از امام خمینی کردم چی !؟!
من یه نظریه کمی هولناک دارم .
دهه ی ۸۰ ها ذهن آگاه تری دارن ، وقتی که به استقلال مالی برسند و بتونن نسلی رو پرورش بدن که افکار به روز و مدرنیته داشته باشه و از الان خودشون جلوتر باشه تازه میشه روی یه نسل تجدد خواه حساب کرد و این مستلزم اینه که پیرها کم کم محو بشن ، همون نسل اسلام زده ، همون نسل خمینی باز ، اونا که میرن مسجد ، اونا که محرم می رن هیئت ، هر وقت اینها منقرض بشن میشه روی نسل آینده حساب کرد . وقتی رنگ و بوی تهوع آور مذهب پاک بشه
↩ Arrow11
از بس که ارادت دارم به آن امام !
نه که مملکتمون رویاییه و هر روز داره رویایی تر می شه ، منم همش یاد بنیانگذار این سیستم فرا الهی میوفتم !
↩ Arrow11
بله همینطوره .
محیط من مثل اون ضرب المثل انگلیسی شده که میگه :
همه ی تخم مرغ گندیده ها توی یک سبدند !
من هم گیلاسم !
راستیتش کلا با موضوع حکومت مخالفم. فرقی بین دیکتاتوری و دموکراسی، کاپیتالیسم یا کمونیسم نمیبینم. همشون، هدف کنترل کردن مردمه. حالا چه یه نفر باشه و دیکتاتوری، چه دموکراسی باشه و اکثریت. ایران گل و بلبل میبود یا تو آمریکا زندگی میکردم، به همین دلایل، بازم رای نمیدادم. خودمم ایرانی نمیدونم و به نظرم، دسته بندی مردم با جنسیت، دین، ملیت و غیره مسخرس.
منتها، از اونجایی که همچین جامعه ای (نه فقط تو ایران) تو جهان به نظر زوده رسیدن بهش و حالا حالاها مونده بهش برسیم، بهترین گزینه همین دموکراسیه. و مطمئن باشید وقتی انقلاب بشه، دموکراسی و قوانین دموکراتیک اجرا میشه. چرا؟ چون تا اون موقع دهه هشتاد و نسل بعد از اونها، قدرت رای و انتخاب بدست میارن. طبیعت روالش رو تکامله و این نسل (و نسل های بعدی، وقتی به سن قانونی برسن) مطمئنا به واسطه اینترنت و شبکه های مجازی، آگاهی های لازم رو خواهند داشت و رسیدن به یک جامعه دموکراتیک رو حمایت میکنن.
پهلوی، اگه حکومت دموکراتیک بخواد و توی انتخابات شرکت کنه، واقعا مشکلی نمیبینم. راجع به نژاد پرستی هم قبول ندارم. درسته ملا ها خیلی وقته دارن کنترل میکنن، ولی هنوزم ایران همون کشوریه که پادشاهش منشور حقوق بشر نوشت و خدای بابلی هارو، برای اینکه به مردمش نشون بده از خودشونه، پرستید. اصل عوض نشده.
کشف حجاب اتفاق نمی افته. توی نسل جدید خیلی کم تعصبات اعتقادی دیدم، و اون عده کم رو هم نمیشه کاریش کرد. درضمن، اگه این اتفاق بیافته که دیگه دموکراتیک نمیشه. چون سر اعتقادات دعوا میشه و بجای تشکیل حکومت، تا به خودمون بیایم جنگ داخلی میگیره. که فکر نمیکنم اگه دموکراسی درست معرفی و اجرا بشه همچین اتفاقی بیافته.
در مورد انقلاب 57 هم، خوب ما که اون موقع نبودیم، ولی چیزی که از ویکی پدیا خوندم، میگه درصد مشارکت تا سال 88 (که اونم میگن تقلبه) به 80% نرسید. پس چطور 98% به ج.ا گفتن آری؟ یا تقلب شده(فکر نمیکنم. 98% نمیشه تقلب کرد) یا ج.ا رو درست به مردم معرفی نکردن و ملت، بدون خوندن قرارداد، امضا کردن و هنوزم که هنوزه به گاییم.
به امید سیک کردن دیکتاتور های ننه جنده. و به امید جامعه ای که حکومت نداشته باشه.✌️
↩ ایکاروس
راستش نظر من مخالف شماست من فکر می کنم رضا شاه آدم فوق العاده دیکتاتوری بود و مانند دیگر نظامیان هیچ ارزشی برای مجلس قائل نبود ولی اتاق فکرشون دارای آدم های باسواد و روشن فکری بود که تمام تلاششون رو میکردند دیکتاتوری رضا شاه رو کنترل کنن و بستری برای دموکراسی پدید بیارن اون اتاق فکر فکر می کردن تنها با یک دیکتاتوریه کنترل شده است که میشه به دموکراسی رسید
↩ ٌWade_Wilson
نظریه و عقیده ی شما چیزیست که ده ها نسل بعد هم بهش نخواهند رسید و فکر دربارش در زمان کنونی بی فایده ست بهتره که الان به فکر آینده ی نه چندان دور باشیم یک بازه ی ۱تا ۱۰ سال دیگر که بتوانیم خودمون رو براش آماده کنیم
تقریبا هیچ محقق و فعال سیاسیی ۹۸ درصد رو قبول ندارن حتی بعضی از این فعالان سیاسی که مقداری به حکومت وابسته اند در پی توجیه این اتفاق هستند بنظر من ۱۲ فروردین اولین گام بزرگ جمهوری اسلامی بعد اعدام ها برای جدایی از مردم بود چگونه می شود در چنان امکاناتی یک روز بعد از پایان انتخابات نتایج را اعلام کرد. آمریکا با اون همه ادعا ۴۰ سال بعد اون ننگ تاریخی تازه تا این حد پیشرفت کرده است
↩ Eccentric
به نظر من نیت و هدف نهایی ما یکیه، فقط یه تفاوت اساسی داریم.
من به شدت واقع گرا هستم ولی شما کاملا آرمانگرا هستین.
خواسته هاتون فوق العاده قابل احترام هستن ولی متاسفانه تو این مقطع کنونی شدنی نیستن.
حکایت ما عین دو نفری هستیم که افتادیم تو باتلاق و هر لحظه داریم بیشتر فرو میریم.
من چوب، طناب، پارچه کهنه، … کلا هرچیزی که دستم برسه رو حاظرم بگیرم که فقط خودم رو نجات بدم ولی شما میگین فقط زمانی دستمو دراز میکنم که برام طناب نجات، اونم حتما از برند فلان بیارین.
عزیز من کل مملکت به فنا رفته و فعلا اولویت اول و آخرمون خلاصی از این حکومت ویرانگر هست، اگه تونستیم برای بعدش برنامه ریزی اساسی کنیم که نور علی نور و هرچی این برنامه ریزی دقیقتر باشه دیگه بهتر.
ولی الان در شرایطی نیستیم که چون هنوز کسی بهمون گارانتی نداده و خیالمون رو از آینده راحت نکرده پس وایستیم جمهوری اسلامی باقیمانده کشور رو هم حراج کنه.
در مورد آینده معمولا نمیشه چیزی رو با قطعیت گفت ولی یه چیزی رو یقین تمام میگم؛
حکومت بعدی هرچقدر بد و وحشتناک باشه باز کم ضررتر از جمهوری اسلامی خواهد بود
↩ ژوزه ساراماگارسیا مارکز
منم گفتم حالا حالاها طول میکشه و قدم بعدی تکامل دموکراسی هست. دموکراسی آگاهانه. فرق نسل های جدید با نسل های قبل، تکنولوژی و فناوری اطلاعات هست. دیگه امثال خمینی نمیتونن سر ملتو شیره بمالن که طرف بیاد بگه به جمهوری اسلامی رای میدم چون میخوام آزاد باشم! درباره 98% هم، واقعا مسئله اون نیست. مسئله، کمتر شدن اعتماد مردم به رژیم و تحریم کردنشه. تا جایی که بیان کلی هم رای اضافه کنن که بشه 48% و نفر دوم انتخابات، آرای باطله باشه! اگه این رئیسی یکم اوضاع مملکتو درست نکنه(که میکنه) دوره بعدی آخوندا دکمشونو میزنن. منتها اگه ملت دوباره خر شن(اصن بعید نیس) باز یه ده پونزده نهایت بیست سالی طول میکشه. هرچقدرم طول بکشه، دیر و زود داره ولی سوخت و سوز نداره.
امیدوارم حرف شما درست باشه و ایشون برای ایران دندون تیز نکرده باشند چون باید حکومت آینده آماده ساز دموکراسی باشه برای نسل های بعد و این اتفاق زیر سایه ی حکومت شاهنشاهی میسر نیست
در مورد وقایع انقلاب و اعدام های بدون محاکمه من شاید به اندازه ی شما اطلاعات نداشته باشم ولی به نظرم افرادی مثل بازرگان و یزدی توان مقابله با خمینی رو نداشتند و این افراد هرگز در این جنایات دخالت نداشتند وقتی این رو قبول کنیم پس باید قبول کنیم که در این انقلاب آدم های درست و صادق و دموکراسی خواهی (پس هدف و راه در اصل دیکتاتوری نبود)هم وجود داشتند که حتی با اعدام هویدا هم علنی مخالفت کردند ولی حمایت مردم از خمینی باعث کاهش قدرت اون ها شده بود که ما هم باید از این قضیه درس بگیریم تا کاملا یکی رو فرشته و دیگری رو دیو ندونیمدر مورد این قضیه از چند جنبه میشه بحث کرد و در این مورد نظرهای متفاوتی هست و نظر شخصی من اینه که تقصیر افرادی مثل بازرگان، فروهر، ... در حال و روز امروز ما حتی بیشتر از آخوندها هست. ابراهیم یزدی هم که جزو کثیفترینهاشون بود. برای حرفام دلیل هم دارم. اولا افراد تحصیلکرده ای که اسم خودشون رو هم روشنفکر گذاشتن وقتی از جامعه در مورد کثیفترین قشر اون جامعه(آخوندها) هم شناخت نداشتن خیلی بیجا کردن پا پیش گذاشتن و با سرنوشت ۳۶میلیون آدم بازی کردن، اونم با وجود روشنگریهایی که در مورد ذات و شخصیت این قوم قبلا کسرویها انجام داده بودن. دوما همین آقای مهدی بازرگان کار اصلیش قبل از ۵۷ که استاد دانشگاه بود کشف و شناسایی دانشحوهای مخالف حکومت مثل چمران و اعزامشون به لبنان و فلسطین و سوریه برای دیدن آموزشهای نظامی جهت نبرد مسلحانه با حکومت بود. سوما همین حضرات روشنفکر حتی بعد از اینکه وحشیگریهای آخوندا رو دیدن بازم طمع قدرت نذاشت اعلام برائت کنن و از حکومت فاصله بگیرن و انقدر ادامه دادن تا حکومت گذاشتشون کنار.
و اما آقای یزدی
اگه ابراهیم یزدی احتمال زیاد الان چیزی به اسم جمهوری اسلامی هم نبود
تنها ترس خمینی از کودتای ارتش شاهنشاهی بود و برای رفع این خطر یزدی به عنوان نماینده ویژه خمینی شد مسئول گول زدن دولت شاسکول کارتر با این عنوان که شما جلوی کودتای ارتش رو بگیرین و ما هم در عوض نه تنها روابطمون رو با شما کم نمیکنیم بلکه نسبت به زمان شاه بیشتر هم خواهیم کرد که دولت آمریکا هم هایزر رو به همین منظور فرستاد ایران و بعدشم که میدونین، قتل عام امرای ارتش و اشغال سفارت آمریکا و …
یه مورد دیگه هم که در مورد یزدی میشه گفت اینه که قبل از ۵۷ از جمله مواردی که سرش خیلی جنجال کردن و آبروی شاه رو بردن قضیه خرید هواپیمای گرانقیمت F14 بود که اگه ایران این هواپیما رو نداشت شک نکن تو جنگ با عراق شکست میخورد و این آدم انقد شوت بود (یا خودش رو زده بود به شوتی) وقتی حسین دهباشی در این مورد ازش میپرسه میگه مگه ایران از اون هواپیماها استفاده هم کرد؟
پیشنهاد میکنم برای درک بهتر موضوع و اهمیت اون هواپیماها مستند ۵ قسمتی نبرد تامکَت ها رو ببین (مستند فوق العاده ای هست) بعدشم مصاحبه حسین دهباشی با ابراهیم یزدی رو.
(شرمنده اگه این قسمت یه کم خشن شد)
تنها ظلم اون زمان نبود آزادی سیاسی بود که شما فرمودی و مردم هم برای همین انقلاب کردند غافل از اینکه نه تنها به دستش نمیارن بلکه دیگر آزادی هارو هم از دست میدن به بسیاری از فعالان سیاسی جهان انقلاب ایران انقلاب برای صندوق رای بود که البته به جاش به صندوق میوه رسیدیمدیگه بهترین توصیف رو خودت کردی و جایی برا حرف نذاشتی
از بس که ارادت دارم به آن امام !
نه که مملکتمون رویاییه و هر روز داره رویایی تر می شه ، منم همش یاد بنیانگذار این سیستم فرا الهی میوفتم !
↩ Arrow11
مقایسهای که کردین بنظرم قیاس معالفارغ بود!
نمیدونم ولی فکر نمیکنم چیزی که گفتم آرمانی باشه! حتی تو زمان کوتاه هم میشه بهش رسید. هزینهای که داره فقط مطالعه و آگاهیه!!!
به هیچ وجه منطقی نیست و نحواهد بود که از یک چاه در بیایم و بیافتیم توی یک چاه دیگه! آدمی که ته چاهه، سلاحش رو، تواناییش رو باید اونقدر بالا ببره که از چاه در اومد، دیگه تو چاه نیفته.
شما میگی فعلا از چاه بیایم بیرون حالا بعدش هر چه بادا باد! این واقعا بنظرتون آزادیه؟! آزادی یعنی توانایی اختیار عمل. اختیار عمل هم یعنی شما حق انتخاب داشته باشی. حق انتخاب هم چطور بدست میاد!؟ باید بتونیم راههای مختلف و انتخابهای مختلف رو شناسایی کنیم. هر چی مطالعه بیشتری داشته باشیم، گستره انتخابهامون بیشتر خواهد شد. یعنی آزادی ثمره و میوه آگاهی هستش!
اما خود آگاهی یعنی توانایی شناخت مسیرهای مختلف و همینطور فهم خیر و شر بودن اون مسیرها!!!
حالا هر چقدر هم این قضیه ایدهآل بنظر بیاد، ولی خیلی ساده فقط با مطالعه قابل دسترسیه! هر چقدر آگاهی مردم بیشتر بشه خود همین حکومت و یا هر حکومت دیگهای که پای کار بیاد مجبوره توی چهارچوبهایی که مردم تعیین میکنن حرکت کنه وگرنه بقایی نمیشه براش متصور شد. تنها سلاح مردم در مقابل هر نوع حکومتی آگاهیه. و بنظر من که به هیچوجه آرمانی نیست.
حکومت بعدی هرچقدر بد و وحشتناک باشه باز کم ضررتر از جمهوری اسلامی خواهد بودبه شدت مخالفم و اگه صرفا برای فرار از شرایط موجود تن به هر اتفاقی بدیم، به احتمال زیاد با حکومتی به مراتب بدتر از جا روبرو خواهیم شد!!!
براتون مثال میزنم.
فرض کنید شما رو میخوان بفرستن مسافرت، بهتون میگن آزاد هستین که از هر مسیری که دلتون میخواد برین. اما همه جا تاریکه و شما هیچ چیزی رو نمیبینین. و هیچ وسیلهای رو به شما ندادن، و توی تاریکی مطلق باید راه بیفتین و برین. الان توی همچین شرایطی شما آیا آزادی دارید؟! حق انتخاب شما سلب شده! و آزادیای در کار نیست. اگر تو جایی که هستید بمونید، در تاریکی مطلق باید سر کنید، اگر شروع کنید به حرکت، نمیدونید که به کجا خواهید رسید. تو همچین شرایطی شما ساکن بمونید آزادی ندارید. حرکت هم کنید، تهش معلوم نیست تحت سلطه چه اشخاص دیگهای قرار بگیرید.
اما اگر فقط یک چراغ قوه داشته باشید، خواهید تونست مسیر درست رو تشخیص بدین. و این نور همون آگاهیای هست که قبل از هر گونه حرکتی باید بهش رسید. و تنها راهش مطالعه هست.
از نظر من اگر آگاهی باشه، مردم خودشون به مرور زمان مشکلات کشور رو برطرف میکنن! اما فساد توی این نظام اونقدر ریشه داره که کل نظام باید تغییر کنه و بعد امیدوار به درست شدن شرایط باشیم، اما قبل از تغییر نظام ما به آگاهی نیاز داریم!!!
مقایسهای که کردین بنظرم قیاس معالفارغ بود!
نمیدونم ولی فکر نمیکنم چیزی که گفتم آرمانی باشه! حتی تو زمان کوتاه هم میشه بهش رسید. هزینهای که داره فقط مطالعه و آگاهیه!!!دقیقا همه شون آرمانی هستن و فوق العاده قابل احترام ولی بیشترشون در شرایط فعلی نشدنی هستن وقتی فرانسه با ۱۲ انقلاب پی در پی تونسته به قانون اساسی پیشرفته برسه و شما به اونم قانع نیستی و انتظار داری ما استارت نزده از اونا جلو بزنیم این دیگه میشه آرمانی و رویایی.
به هیچ وجه منطقی نیست و نحواهد بود که از یک چاه در بیایم و بیافتیم توی یک چاه دیگه! آدمی که ته چاهه، سلاحش رو، تواناییش رو باید اونقدر بالا ببره که از چاه در اومد، دیگه تو چاه نیفته.اگه ببینی چنتا مار تو اون چاه پیداشون شده و عنقریب نیشت میزنن و میکشنت چی؟ با این احتمال که ممکنه تو اون یکی چاه هم مار باشه وایمیستی تا بمیری؟ در حالی که اصلا نمیدونی از این چاه دربیای حتما تو یه چاه دیگه میفتی یا نه بر فرض هم چاه باشه معلوم نیست مار داره یا نه بر فرض چاه بود و افتادی و مار هم داشت، معلوم نیست مارهاش سمی باشن یا نه میبینین که ۱٪ احتمال زنده موندن از ۱۰۰٪ مردن خیلی بهتره
شما میگی فعلا از چاه بیایم بیرون حالا بعدش هر چه بادا باد!من اصلا همچین عقیده ای ندارم و خوبه بارها تاکید کردم حکومت آینده ایران حکومت قانون اساسی خواهد بود و بدون دیکتاتوری
این واقعا بنظرتون آزادیه؟! آزادی یعنی توانایی اختیار عمل. اختیار عمل هم یعنی شما حق انتخاب داشته باشی. حق انتخاب هم چطور بدست میاد!؟ باید بتونیم راههای مختلف و انتخابهای مختلف رو شناسایی کنیم. هر چی مطالعه بیشتری داشته باشیم، گستره انتخابهامون بیشتر خواهد شد. یعنی آزادی ثمره و میوه آگاهی هستش! اگه بشه که خیلیم عالیه ولی متاسفانه فعلا شرایطش موجود نیست
ا
ما خود آگاهی یعنی توانایی شناخت مسیرهای مختلف و همینطور فهم خیر و شر بودن اون مسیرها!!!
حالا هر چقدر هم این قضیه ایدهآل بنظر بیاد، ولی خیلی ساده فقط با مطالعه قابل دسترسیه! هر چقدر آگاهی مردم بیشتر بشه خود همین حکومت و یا هر حکومت دیگهای که پای کار بیاد مجبوره توی چهارچوبهایی که مردم تعیین میکنن حرکت کنه وگرنه بقایی نمیشه براش متصور شد. تنها سلاح مردم در مقابل هر نوع حکومتی آگاهیه. و بنظر من که به هیچوجه آرمانی نیست.
۱.این آگاهی و مطالعه که اینقد روش تاکید دارین منظورتون دقیقا مطالعه چه علومی و از چه منابعی هست؟
۲.این مطالعه باید توسط چه کسانی انجام بشه؟
۳.پیش بینی میکنین چقدر زمان میبره تا به اون سطح مطلوب مورد نظر شما برسیم؟
↩ Arrow11
حرف شما رو در مورد آقایان روشن فکر قبول می کنم اما به نظر من این افراد می خواستن از آخوندها ( که اون زمان به شدت مورد قبول مردم بودن) استفاده کنند تا حکومت رو به دست بگیرند و بعدش آخوند هارو در جای درست خودشون که پای منبر است قرار بدن اما نتونستن بنابراین رویکردشون رو تغییر دادن و خواستند که حکومت رو باهاشون شریک بشن تا کم کم تغییرات رو بوجود بیارن که با وجود امثال هاشمی و خلخالی و منتظری این هدفشون هم با شکست مواجه شد و از صحنه ی سیاست حذف شدند شاید اگر توی حکومت می موندند همچین تک قطبیی در ج.ا شکل نمی گرفت در مورد اعدام های اون زمان هم بنظر من هر تغییر حکومتی با اعدام همراه است( این به معنای تایید از سوی من نیست) مطمئن باش پس از براندازی هم اعدام هایی رو خواهیم داشت البته بنظرم ج.ا در این مورد خیلی زیاده روی و امیدوارم پس از براندازی خیلی هارو به اسم بسیجی و سایبری و اینا اعدام نکنند چون قطعا مردم حمایت می کنه از اعدامشون همون طور که مردم از اعدام خیلی ها در پارسال ۵۷ و ۵۸ حمایت کرد چون حکومتی که روی کشتار بنا بشه به صلح و آرامش منتهی نمیشه
چرا مع الفارغ؟ وضعیت الان ما با اونی که افتاده تو باتلاق چه فرقی داره؟
زمانی مع الفارغ میشه که با این حکومت امیدی به آینده بشه متصور شد. اگه شما روزنه امیدی میبینی لطفا به ما هم نشون بدین.
دقیقا همه شون آرمانی هستن و فوق العاده قابل احترام ولی بیشترشون در شرایط فعلی نشدنی هستن وقتی فرانسه با ۱۲ انقلاب پی در پی تونسته به قانون اساسی پیشرفته برسه و شما به اونم قانع نیستی و انتظار داری ما استارت نزده از اونا جلو بزنیم این دیگه میشه آرمانی و رویایی.به هر حال همین مطلق حرف زدن شما خودش نوعی دیکتاتوری هست!!! چیزی که من اصلا حرفش رو هم نمیزنم بهم دیکته میکنید (حالا میفهمید من چرا ترس از انقلاب این شکلی دارم؟، و بعید میبینم که انقلاب آینده ایران، انقلاب قانون اساسی باشه؟!). اولن که تا الان حرفی از ۱۲ انقلاب فرانسه که شما میگین زده نشده، و دوم اینکه من کی گفتم که ما شروع نکرده باید از فرانسه جلو بزنیم؟! استنباط شما از حرف من این بوده، در حالی که به راههای مختلف و به دفعات زیاد تاکید کردم که بحث من آگاهی هست.
اگه ببینی چنتا مار تو اون چاه پیداشون شده و عنقریب نیشت میزنن و میکشنت چی؟ با این احتمال که ممکنه تو اون یکی چاه هم مار باشه وایمیستی تا بمیری؟ در حالی که اصلا نمیدونی از این چاه دربیای حتما تو یه چاه دیگه میفتی یا نه بر فرض هم چاه باشه معلوم نیست مار داره یا نه بر فرض چاه بود و افتادی و مار هم داشت، معلوم نیست مارهاش سمی باشن یا نه میبینین که ۱٪ احتمال زنده موندن از ۱۰۰٪ مردن خیلی بهترهشما میتونی با اون مار کنار بیای! اینو دیگه همه میدونن. ولی این هم قیاس معالفارغ هست، چون با جا نمیشه کنار اومد و فساد خیلی ریشه داره توش، اما با مار چرا! اگر اون علم و آگاهی لازم برای مقابله با یک مار رو داشته باشین، کنار اومدن با اون مار خیلی کار سادهایست، اما توی یک شرایط ناشناخته قرار گرفتن، به هیچوجه توصیه نمیشه. حتی تو کارهای مهندسی و ساخت و تولید قطعه هم این کار غیر منطقی هست (اول اطلاعات کامل در مورد مسئله یا محیط و ... باید به دست بیاریم)، چه برسه در تعاملات انسانی.
من اصلا همچین عقیده ای ندارم و خوبه بارها تاکید کردم حکومت آینده ایران حکومت قانون اساسی خواهد بود و بدون دیکتاتوری"عزیز من کل مملکت به فنا رفته و فعلا اولویت اول و آخرمون خلاصی از این حکومت ویرانگر هست، اگه تونستیم برای بعدش برنامه ریزی اساسی کنیم که نور علی نور و هرچی این برنامه ریزی دقیقتر باشه دیگه بهتر." عین حرف شماست. اولویت شما رهایی از دیکتاتوری نیست و رهایی از حکومته! عقیدتون هم این نباشه، طبق گفتتون عملتون این هست.
! اگه بشه که خیلیم عالیه ولی متاسفانه فعلا شرایطش موجود نیستشرایط مطالعه کردن همیشه فراهمه!
۱.این آگاهی و مطالعه که اینقد روش تاکید دارین منظورتون دقیقا مطالعه چه علومی و از چه منابعی هست؟فلسفه، حقیقت وجودی انسان، اقتصاد، سیاست، جامعهشناسی، رمان حتی (رمانها باعث میشن از تجربیات دیگران بسیار سریعتر و بدون اینکه سر خودمون بیاد، بهره ببریم)، حتی روانشناسی👌، انگیزشی و ... به ترتیب براشون مثال هم میزنم. انسان در جست و جوی معنا، خدا آنگونه که میبینم، وزن چیزها و ... (اینها برای فلسفه). ژن خودخواه، ساعتساز نابینا، جهان در پوست گردو و ... (حقیقت انسان و دنیا). اقتصاد در یک درس، خصوصیسازی پول، مبانی اقتصاد و ... (اینها برای اقتصاد). دموکراسیها چگونه میمیرند؟، مزرعه حیوانات، ۱۹۸۴، تاریخ اندیشههای سیاسی قرن بیستم، آینده آزادی و ... (اینها برای سیاست). جامعه شناسی استارک، ده پرسش از دیدگاه جامعهشناسی و ... (اینها برای جامعه شناسی). رمان سلیقهای هست برای همین فقط یک کتاب رو اسم میبرم، کلبه عمو تام، آبراهام لینکلن ین کتاب رو منشا آغاز جنگ داخلی آمریکا برای پایان بردهداری میدونه (تاثیر مطالعه واقعا شگرفه). وضعیت آخر، ماندن در وضعیت آخر، تحلیل رفتار متقابل، بازیها و ... (اینها برای روانشناسی). انگیزشی هم که واقعا زیاده اما چندتایی کتاب خوب بنظر من، قانون هشتاد بیست، قدرت عادت، اثر مرکب، پدر پولدار پدر بیپول و ... (واقعا زیاد میشه بخوام بازم معرفی کنم، ولی هر کس علاقه داره خصوصی یا همینجا بگه، براش باز هم چندتایی کتاب مفید میتونم معرفی کنم)
۲.این مطالعه باید توسط چه کسانی انجام بشه؟قطعا همه مردم، بدون استثنا تا جایی که در توانشون هست.
۳.پیش بینی میکنین چقدر زمان میبره تا به اون سطح مطلوب مورد نظر شما برسیم؟این چیزی نیست که من بتونم پیشبینی کنم. بستگی به خیلی پارامترها داره! مثال میزنم؛ ظرفیت ذهن افراد، زمانی که در طول روز اختصاص میدن به این قضیه، حتی پیشزمینه اجتماعی و خانوادگی هم مهمه و کلی عوامل دیگه ... پس این نه در توان من هست و نه واقعا در جایگاهی هستم که بخوام پیشبینی کنم. اما مطالعه و آگاهی ایمنترین راه فرار از شرایط موجود هست!
حرف شما رو در مورد آقایان روشن فکر قبول می کنم اما به نظر من این افراد می خواستن از آخوندها ( که اون زمان به شدت مورد قبول مردم بودن) استفاده کنند تا حکومت رو به دست بگیرند و بعدش آخوند هارو در جای درست خودشون که پای منبر است قرار بدن اما نتونستن بنابراین رویکردشون رو تغییر دادن و خواستند که حکومت رو باهاشون شریک بشن تا کم کم تغییرات رو بوجود بیارن که با وجود امثال هاشمی و خلخالی و منتظری این هدفشون هم با شکست مواجه شد و از صحنه ی سیاست حذف شدند شاید اگر توی حکومت می موندند همچین تک قطبیی در ج.ا شکل نمی گرفت در مورد اعدام های اون زمان هم بنظر من هر تغییر حکومتی با اعدام همراه است( این به معنای تایید از سوی من نیست) مطمئن باش پس از براندازی هم اعدام هایی رو خواهیم داشت البته بنظرم ج.ا در این مورد خیلی زیاده روی و امیدوارم پس از براندازی خیلی هارو به اسم بسیجی و سایبری و اینا اعدام نکنند چون قطعا مردم حمایت می کنه از اعدامشون همون طور که مردم از اعدام خیلی ها در پارسال ۵۷ و ۵۸ حمایت کرد چون حکومتی که روی کشتار بنا بشه به صلح و آرامش منتهی نمیشه
↩ Eccentric
شما اون پیش نویس قانون اساسی که براتون فرستاده بودم خوندین؟