قلبم درد گرفت سگ تو روحت

بزا ی قضیه از خودم بگم برات،تو دوران مجردی با خانم رفیق شدم اون موقع فضای مجازی نبوداز طریق پیامک بطور اتفاقی اشنا شدیم شوهرشم مامور نیرو انتظامی بود ده ماه بود ک ازدواج کرده بودن ی شب شوهرش شیفت بود قرار گذاشتیم ک برم خونشون،ساعت۲نصف شب افتاده بودم روش هردوتامون لخت بودیم،داشتم میکردمش،منتها تازه شروع کرده بودیم منم با کلی ذوق شوق تاخیری زده بودم، ملا ابم دیر بیاد تازه ۵مین بود شروع کرده بودیم یهو صدای درب هال اومد انگار یکی درو واا کرد،ما تو اتاق خواب بودیم خونشونم ویلایی بود،من حتی فرصت نکردم لباس بپوشم ی چوب لباسی از این ایستاده ها داشتن تو اتاق خواب رفتم پشت اون دیدم شوهرش اومد تو اتاق ب زنش گف چرا لختی اونم پیچوند و گف ب موقع اومدی بیا ک بد جور دلم سکس میخواد شوهرش لخت شد رفت تو بغلش منم اروم از سمت مخالفشون حرکت کردم وقتی دیدم مشغولن زدم ب چاک حالا ساعت نزدیک۳منم لخت مادرزاد تو خیابون ب هر ماشینی دست بلند میکردم نگه نمیداشتن فک میکردن دیوونه ای چیزیم،اخرش بعد حدودا نیم ساعت ی وانتی نگه داشت ی پیر مرد بود گف چرا اوضات اینجوریه قضیه رو براش تعریف کردم کلی خندید اما دمش گرم برد دم خونه پیادم کرد،اما خب زنه دمش گرم خوب قضیه رو جمع کرده بود بعد دو روز لباساو گوشیمو اورد برام من خیلی خلاصه شده برات گفتم دیگ وارد جزییات نشدم

الان شهلا زندست؟ مامانش چیکارش کرد؟ یارو رو به چوخ دادی 😅

↩ viva amoori
چرا … جای من بودی اون لحظه چیکار میکردی پس ؟

↩ Masoud1234567890987654321
چه تخمی داشتی که سمت زن یرمامور رفتی … نگفتی بفهمه چه بلایی سرت میاره…؟

↩ Omid__76
فقط تا اونجا خبر دارم که ازدواج کرد ولی دوستم متاسفانه از خانمش جدا شد … تا همین جاشو می‌دونم … آخه موضوع ی چیز دیگه هم بود مادر شهلا چند سال قبل همین صحنه رو با خواهر و دوست من دیده بود برای همین هم دوستم و مجاب کرد باهاش ازدواج کنه …

↩ JHOPITER
خب اولش نمیدونستم بعدا بهم گفت

↩ Masoud1234567890987654321
بابا خیلی دل داری.البته زنه هم شیرزنی بوده

↩ dirtytalkboy
دقیقاً…

↩ Masoud1234567890987654321
اگر پیدات میکرد حتما میکشتت قانون هم پشتش بود