سلام من بیست سالمه و نصاب ماهواره بودمیه جوون معمولی که عاشق بوسیدن پاهای خانماست
منو رفیقم که سی دو سالشه باهم ماهواره وصل میکردیم که من حرفه ای شده بودم و شروع کردم جدا کار کردن دانشگاهمو میرفتم و خرجی رو از این را در میاوردم و رشته حقوق هم میخوندم چون درس خون نبودم ازاد رفتم

تو خونه های مختلف میرفتم انواع پاهای سکسی رو میدیدم و باهاشون حال میکردم اما یک روز گوشیم زنگ خورد
رفتم سمت خونه یک زن چهل ساله تنها بود وقتی رفتم تو حجابشو تقریبا رعایت کرده بود قیافه متشخصی داشت قد بلند بود و اما پاهاش یک دامن تا مچ پا پوشیده بود که ساق پاهای سفیدشو انداخته بود توش پاهاش بی نهایت سکسی بود لاک سیاه زده بودو خیلی پاهاش توپ بود رگ داشت و کشیده بود
خیلی پا دیده بودم تو شغلم ولی این فرق داشت یه نقشه ای کشیدم که یکم نزدیک پاهاش بشم اومد بالا سرم وایساد گفتم اگه میشه این سیمو بگیرین تا من از زیر تلوزیون درش بیارم دلا شدم کف زمین
پاهاش یک سانتیم بود بوی خوبی میداد زیاد لفتش ندادم سریع پاشدم
بهش گفتم شبکه هارو ببندم چیزیشو گفت نه گفت فقط شبکه های مد پوشاک هم اگه داریم بیارین که من دو سه تا نمونه خارجیشو اوردم روم باز شده بود گفتم من که دارم میرمو این پاهارو از دست میدم گفتم بله یه خانم به این زیبایی با پاهای زیباشون بایدم این شبکه هارو بخوان زن خونگرمی بود و مهربون ولی استرسی
گفت پس برا همین به پاهام نگاه میکردی هی گفتم خلقت خداست که خندید زیر لبی
گفتم نظر لطفتونه بانو کارم تموم شد برام چایی اورد ازم پرسید سنت کمه درس میخونی؟ گفتم من حقوق میخونم و فهمیدم وکیله گفت تو که نباید این کارو کنی پس فردا دفتر بزنی کسی نمیاد مشاوره گفتم مجبورم دیگه
گفت شمارمو که داری پیامم بده شب من که ذوق زده بودم خواست حساب کنه که من قبول نکردمو کس لیسی کردم تا اخرش تصف مبلغو داد

تا شب کارمو کردم بهش پیام دادم فهمیدم تنهاست روم نشد به سکس بکشونم قضیه رو گفتش بهم بیا اینجا منشی من شو تا هم کار یاد بگیری هم شغلت ابرو مند باشه
من بدم نمیومد هم خودشو خیلی دوست داشتم هم پاهاشو
قرارمون سه روز دیگه بود و یک لباس خوب گرفتمو رفتم اونجا دفتر خیلی خوبی بود مرکز شهر تقریبا و خیلی با کلاس رفتم اونجا یه کفش پاشنه بلند سیاه پاش بود و تیپ رسمی من که همیشه اول پاهارو نگاه میکنم اون متوجه شد و یه خنده ریزی کرد
کار هارو بهم گفت و منم نشستم و وقتارو تنظیم میکردم خیلی ادم موفقی بود اون روز همش تو دفتر بود و خیلی از زمانشو مشاوره حقوقی داد ساعت یک بود
بهم گفت براش قهوه بیارم کارش تموم شده بودو پا لپ تاپش بود قهوه رو اوردم بهم گفت بشینم ازم درباره کار پرسید و من سپاس گزارش شدم
بهم گفت پاهام تو کفش خسته شده مشکلی نداری دراز کنم رو میز که من گفتم نه چه مشکلی با پاهای زیباتون دارم گفت مرسی دلم میخواست برم سریع بیوفتم رو پاش فهمیدم دام هستش یعنی دوست داره کسی پاهاشو دوست داشته باشه یا فتیش روشون داشته باشه انقدر که اطلاعات داشتم
گفت واقعا پاهام خسته شد از صبح تا حالا رو پا بودم منم سریع سر نخو گرفتم گفتم بزارین یکم ماساژ بدم گفت نه زشته گفتم نه من راحتم گفت اخه زشته ها گفتم نه من عاشق اینم پاهاتونو ماساژ بدم میدونستم تعریف از پاهای دام ها بکنی خوششون میاد
صندلی چرخ دارش اورد جلو صندلی نشست و پاهاشوگذاشت رو پاهام یه ته خنده رو لبش بود کفشاشو در اوردم باورم نمیشد دارم پاهشو میبینم جوراب رنگ پا پوشیده بود یکم عرق کرده بود انگشتا پاهای کشیده ای داشت کف پاهاش داغ بود نرم
من رو ابرا بودم گفت چقدر خوب ماساژ میدی خنده رو لباش میدیدم میگفتم پاهای شما خیلی زیباست چه رگ های قشنگی حشری شده بودم گفتم اجازه هست بوسشون کنم گفت وایی دلت میاد گفتم چرا نیاد این عسل هارو نبوسم یکم رفتم پایین تر و پاهاش دراز کرد گذاشت صورتم گرمای پاهاش صورتمو گرم کرد براش میبوسیدم
که سرایدار مجتمع زنگ زد گفت میخواد در اصلیو ببنده خر مگس

اومدم بهش گفتم گفت باشه گفتم حیف شد خندید گفت حالا حالا وقت ماساژ هست رفتم کفشاشو پاش کردمو منو سر ایستگاه با ماشینش پیاده کرد رفت؛ فرداش یکم زودتر کلید گرفته بودم اومدم سر کار همه جارو تمیز کردم تا ساعت یازده نیومد؛ دادگاه بود
یازده اومد چندتا وقت داشتو کارش یک چهل تموم کرد اون روز یه کفش روپا باز پوشیده بود با جوراب شیشه ای سیاه دیر شده بود و باید کار تموم میکردیم و من خیلی خورده بود تو ذوقم
سوار ماشینم کرد گفتم اخ حیف وقت نشد یک ماساژتون بدم گفت اره پاهای منم خسته حیف وقتشو نداری گفتم چرا دارم میخواین براتون تو ماشین ماساژ بدم گفت نه اینجا یکی میبینه زشته من ماهوارم مشکل داره میخوای بریم خونه یه چکشم کنی گفتم باشه بریم خر ذوق شده بودم رفتیمو کلید انداخت لباس عوض کرد ولی بدن پوشیده و شال ننداخت بایک شلوار راحتی دیدم مچ پا انداخته و لاک هم نزده خیلی خوشگل شده بود شبکه ها ترتیبش بهم ریخته بود درستش کردم
برام چایی اورد خوردم بدون هیچ حرف رفت پای مبل نشستم وشروع کردم بوس کردن پاهاش پاهای سفید مثل برفش یکم ماساژ دادمو رفتم زیر پاهاش خوابیدم گفتم بزارید رو صورتم اونم با خنده انجام داد
بو مکشیدم پاشدم و نوک انگشتاشو بوس کردمو کم کم لای انگشتاشو لیس میزدمو بو میکردم تا اروم برای شست پاهاش ساک هم من هم اون تو اوج بودیم پنجه پاشو گذاشت دهنم و میخندید
همه جای پاهاشو لیس میزدم ولی یخمون هنوزم اب نشده بود…

ادامه...

نوشته: ؟