ترک عادت موجب مرض است (۵ و پایانی)

1401/05/12

...قسمت قبل

سلام
من سامانم. چون دیگه منو از داستانای قبلیم میشناسین خیلی حاشیه نمیرم و مستقیم میرم سر اصل مطلب:

آرش اومد تو اتاق. و مات و مبهوت به کون من خیره شده بود. تو همون حالتم میتونستم چهره بهت زدشو ببینم. گفتم چیه؟ کون ندیدی تاحالا؟ گفت کون زیاد دیدم، ولی تو شاه کسی سامان. شاه کس! نمیدونم چرا انقدر ذوق کردم. حس خیلی خوبیه که بتونی کسی که قراره بکنتت رو انقدر تحریک کنی. راستشو بخواین همیشه به اینکه انقدر راحت کیر شق میکنم میبالم😅

تو افکار خودم غرق شده بودم که دیدم آرش با شورت نشسته جلوم. آروم به کیرش نگاه کرد و نگاهشو به من دوخت. فهمیدم که وظیفم چیه. به شکم دراز کشیدم و رفتم سمتش. دو دستی شورتشو کشیدم پایین و بلافاصله سر کیرشو بوسیدم. که یهو آروم زد در گوشم. با تعجب نگاهش کردم و خواستم چیزی بگم که گفت، اول اجازه بگیر کونی. یکم بهم برخورد ولی خب حین سکس من از تحقیر شدن لذت میبرم. مظلومانه بهش گفتم ببخشید آقا آرش. اجازه هست کیرتونو ببوسم؟ گفت نخیر. اول باید از تخمام شروع کنی. گفتم چشم. یه ذره رفتم پایینتر و تخماشو بوسیدم. بوی خوبی میدادن😅 نمیدونم چقدر بوسیدن تخماش طول کشید ولی آرش گفت، خایه مالی هم حدی داره پسر. بیا کیرمو بخور. لحنشو دوست داشتم. دقیقا همون حسی که دوست داشتم از پارتنرم بگیرمو بهم میداد…

دوست نداشتم سریع انجامش بدم. دوست داشتم با کیرش عشقبازی کنم. پس سرمو گذاشتم رو کیرش و عاشقانه بوسیدم. مثل کسی که داره از معشوقش لب میگیره🥲 همونقدر طولانی. همونقدر با احساس. خب علی رغم اینکه دوست دارم پارتنرم جسور و تا حدی اگرسیو باشه، برای شخص بات، مفعول یا همون خودم نقش یه عاشق با احساس رو بیشتر میپسندم🥰 درحال بوسیدن کیر آرش بودم که یهو دستاشو گذاشت رو سرم و همه کیرشو هل داد تو دهنم. خب آرشه دیگه. چی میتونم بگم🥺 با چشمام نگاه مظلومانه ای بهش کردم که گفت اینجوری نگام نکن سامان. همه روزو که وقت ندارم بخوای کیرمو ببوسی. و مشغول تلمبه زدن تو دهنم شد. صدایی که کیرش تو دهنم تولید میکرد رو دوست داشتم. ققققق…

بالاخره از دهنم خسته شد. گفت دیگه این کسکلک بازیا بسه. وقتشه به آرزوت برسی خوشگل خانوم. گفتم آرزو؟! هه. هیچم آرزوم نیست بهت کون بدم. گفت من نمیدونم. بات پلاگت داره میگه کونت خیلی برای کیر بیتابه. کاندوم و لوبریکنتتم که با خودت آوردی. فقط مونده التماس کنی تا بکنمت. تا حالا مفعول به این مشتاقی ندیده بودم.

خیلی خجالت کشیدم. هیچوقت تا این حد اسلات طور لباس نپوشیده بودم. اکثر وقتا هم کاندوم و لوبریکنت با سروش بود. اما اینبار صفر تا صد کارو خودم کرده بودم. با اسپنک محکم آرش به خودم اومدم. دستش خیلی سفت بود. حس کردم جاش موند رو کونم. دوباره زد رو کونم و گفت خجالت نکش خانومی. خودم بازت میکنم. همونطور که نشسته بود رو تخت، بهم اشاره کرد که برم دراز بکشم رو پاش. اینجوری بهتر رو کونم تسلط داشت. با خجالت گفتم چشم. تو همون پوزیشنی که گفته بود خوابیدم رو پاش. خودشم نشسته بود و داشت با دقت کونمو نگاه میکرد. اومدم یه چیزی بگم که یهو بات پلاگمو کشید بیرون…

میخواستم بگم یکم بیشتر خیسش کن که یهو دوباره کردش توم. ناخواسته جیغ خفیفی زدم. گفت چته کون قلمبه. گفتم لطفا وحشی نباش موقع کردن. میدونم خشن دوست داری. ولی همه جا خشن باش جز با سوراخم. گفت اوهو. چه بات ناز نازی ای. فکر میکردم خودتم خشن دوست داری. گفتم همه چیزو خشن دوست دارم به جز رفتار خشن با کونم. دوباره محکم زد رو کونم و گفت باشه بیبی. نه به خشونت علیه سوراخ سامان. چندباری تف کرد رو سوراخم و بات پلاگ رو فرو کرد تو. کم کم دیگه درد نداشت واسم. یکم ژل ریخت رو سوراخم و گفت وقتشه، برای آخرین بار میتونی کیرمو ببوسی. کیرشو بوسیدم، کاندومو براش گذاشتم و قمبل کردم…

چند لحظه بعد کیرش تو کونم بود. تو وجودم حسش میکردم. تا ته فرو کرد و بدنامون به هم چسبید. لحظه خاصی بود. حالا بطور رسمی من مال آرش بودم. به خاطر رعایت حال من و طبق قانون نه به خشونت علیه سوراخ سامان آروم تلمبه میزد. با هر تلمبه سوراخم باز و بازتر میشد. صدای کون دادنم به آرش تو اتاق پیچیده بود که یهو گوشیم زنگ خورد. از روی زنگ تماس فهمیدم که سپیدس. گفتم میشه جواب بدم؟ گفت نه کسخل. نه وقتی کیرم تو کونته. رو کیر آرش تمرکز کرده بودم و تو حال خودم نبودم که دوباره گوشیم زنگ خورد و دوباره سپیده بود. گفتم آخه واجبه. گفت باشه گاییدی. همینجوری بخواب تا گوشیتو بیارم. گوشی رو داد بهم و گفت چه غلطا. دوست دخترتم هست. تلفن و جواب دادم و دیدم داره گریه میکنه. گفتم چی شده سپیده؟! با گریه گفت یه بیشعوری تو شلوغی مترو دستمالیم کرده. قبل از اینکه بخوام جوابشو بدم آرش مجددا کیرشو کرد توم…

خشکم زد. اصلا متوجه کیرش نشده بودم. با غیظ نگاش کردم و خواستم چیزی بگم که گفت خفه. وگرنه بد میبینی. ترسیدم ازش. از طرفی نمیتونستم سپیده رو هم ول کنم.
حالش اصلا خوب نبود.

که سپیده با گریه گفت کجایی سامان؟ نیاز دارم ببینمت. با نهایت تلاشم برای اینکه صدام عادی به نظر برسه، گفتم امممم، نظرت چیه بری خونه تا بیام دنبالت؟ گفت خونه بودم. اونجا هم دعوام شد. با حالت نفس نفس زدن گفتم اونجا دیگه چرا؟! با گریه ادامه داد، مامانم گفت تقصیر خودته که اینجوری میری بیرون. با این تیپ بایدم همچین بلایی سرت بیاد. من حین اینکه تلاش میکردم از زیر آرش فرار کنم، با صدای خفه ای که از ته گلوم به زحمت در اومد گفتم عزیزدلم…
و دوباره تلمبه بعدی آرش صدامو برید. سپیده با یه حالت عصبی گفت چرا پیشم نیستی؟! نیاز دارم که همین الان ببینمت… فقط تونستم بگم چشم. و سریع تلفنو قطع کردم. بلافاصله اس ام اس دادم عشقم شارژ ندارم. بیا پارک نهج البلاغه. و گوشی رو گذاشتم رو حالت هواپیما. که مبادا دوباره زنگ بزنه. بعد برگشتم و سر آرش داد زدم. گفتم مگه کوری؟! نمیبینی دارم با دوست دخترم حرف میزنم؟! محکم اسپنکم کرد طوری که کونم سوخت. و بعد با خنده گفت مگه کونیا هم دوست دختر دارن؟ اسمش چی بود؟ سپیده؟! دوست داری سپیده رو هم بکنم؟! اصلا سپیده بهت کون میده؟! سپیده میدونه دوست پسرش الان زیر من خوابیده؟! کون سپیده گنده تره یا تو؟!

واقعا بهم برخورده بود. هرچقدر با فحش خوردن خودم اوکی بودم و تحریک میشدم، با فحش خوردن اطرافیانم اوکی نبودم و اذیتم میکرد. تلاش کردم بهش بفهمونم حرفاش اذیتم میکنه ولی انگار نه انگار. برعکس آرش انگار تازه جون گرفته بود… سپیده رو هم مثل خودت از کون میگام. سپیده هم مثل سامان کونی خودمه.

دیگه کونم داشت میسوخت. رابطه لذتشو برای من از دست داده بود. گفتم بیار آبتو آرش. من دیگه نمیتونم. گفت باید نود سپیده رو نشونم بدی. گفتم ندارم. گفت پس عکسشو ببینم. با بدبختی یکی از سلفیای دو نفرمونو آوردم و گوشیو دادم بهش. حس کردم حتی کیرشم کلفت تر شد. یهویی داد کشید سپیده تو گاییدم… و تو کونم ارضا شد…

سوراخم باز مونده بود و موقع لباس پوشیدن هی میگوزیدم. آرش با خنده اومد لپمو بوس کرد و گفت دمت گرم، خیلی حال دادی. میخوای برسونمت سپیده رو ببینی؟! حس خیلی بدی داشتم. من بایسکشوال بودم ولی افکار بیغیرتی نداشتم اصلا. لبخند مصنوعی ای زدم و گفتم نه مرسی. خودم میرم. لباسامو پوشیدم و کاندوم و لوبریکنت و بات پلاگمو برداشتم گذاشتم تو کوله پشتیم و از خونه آرش زدم بیرون.

بالاخره رسیدم پارک و سپیده رو دیدم. خیلی گریه کرده بود. محکم بغلش کردم. یکم که قدم زدیم و آروم شد، رفتیم یه کافه تو تیراژه نشستیم. ازم پرسید سامان، چرا این آدم پیرا انقدر سنتین؟! یعنی چون من اینجوری لباس پوشیدم دوست دارم تو جاهای شلوغ انگشتم کنن؟؟

سرمو با تاسف تکون دادم. توی دلم گفتم عزیزدلم فقط آدم پیرا سنتی فکر نمیکنن. همسنامونم همینن. لابد منم چون دوست دارم کون بدم، جنده و بیغیرتم هستم. و دوست دارم دوست دخترمم گاییده شه…
سپیده گفت چته؟ چرا رفتی تو فکر؟ همونجوری که سوراخم از شدت درد زق زق میکرد، گفتم هیچی. اینجا همه آدما سنتی فکر میکنن عزیزم…

پایان.

یادتون نره حتما لایک کنین و نظراتونو برام بنویسین. چون همه رو میخونم و برام مهمه.

دوستون دارم، سامی ۱۹۹۹

نوشته: Samii_1999


👍 19
👎 1
11401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

888187
2022-08-03 01:39:34 +0430 +0430

****سرمو با تاسف تکون دادم. توی دلم گفتم عزیزدلم فقط آدم پیرا سنتی فکر نمیکنن. همسنامونم همینن. لابد منم چون دوست دارم کون بدم، جنده و بیغیرتم هستم. و دوست دارم دوست دخترمم گاییده شه…
سپیده گفت چته؟ چرا رفتی تو فکر؟ همونجوری که سوراخم از شدت درد زق زق میکرد، گفتم هیچی. اینجا همه آدما سنتی فکر میکنن عزیزم…

این قسمت داستانت عالی بود واقعا همینه اقلب فکر میکنن یکی که گیه بیغیرتم هست نه آقا اینجوری نیست فقط اون پسر گی دوس داره رابطه جنسی با همجنسش داشته باشه ولاغیر


888197
2022-08-03 02:04:00 +0430 +0430

قسمت اخر داستانت عالی بود،داستانتم که خوب بود روون و ساده و در عین حال قابل تجسم بود تک تک لحظه هایی که تعریف میکردی

2 ❤️

888208
2022-08-03 02:56:21 +0430 +0430

خب بچه ها اینم از قسمت پایانی «ترک عادت موجب مرض است» امیدوارم دوست داشته باشین. نظرات و انتقاداتتون باعث بهتر شدن کار من میشه، پس تعارف نکنین❤️🙂

4 ❤️

888210
2022-08-03 02:58:32 +0430 +0430

سلام دوست عزیز . من گی اصلا نمی‌ خوانم و نمی‌دونم چرا خوندم و خیلی اعصابم خراب شد چون وقتی نوشته بودی که دوستت در حاای که دید ناراحت هستی شروع کرد به دوست دخترت توهین کرد باد کسانی افتادم که با تصورات مسخره خودشان دلخوش هستن و نمی‌فهمند این تصور آنهاست و حقیقت نیست ولی آنقدر احمق هستند که تصور میکنند هر فکری که میکنند درسته و آنها درست فکر میکنند . وای که چقدر حالم و بهم میزنند این افراد . حالا تو دوست داری کون بدهی و عشق کیر داری که توی کونت برود این بخودت مربوط میشود قرار نیست دلت بخواد همان شخصی که تو رو می‌کنه زنت و یا دوست دخترت و هم بخواد بیاد بکاد. و تو هم علاقه داشته باشی و لابد سپیده هم باید دوست داشته باشه ‌أ بعضی ها واقعا خودخواه و مسخره هستند جای تو بودم باور کن نمیگذاشتم آبش بیاد و پرتش میکردم کنار میگفتم ابتدا آبجی و زن داداش و باقی زنهای جوان خانواده خودت و بیاررخوب حال کنم اگر اوکی بپدی سپیده رو هم میگم اگر خودش خواست بهت بده اگر نخواست یعنی کوه بخوری دیکه بگی

2 ❤️

888785
2022-08-06 20:40:14 +0430 +0430

حالا چرا پایانی؟ مگه دنیا تموم شد؟

0 ❤️

888903
2022-08-07 12:59:40 +0430 +0430

خیلی خوب بود

0 ❤️

889001
2022-08-08 04:41:31 +0430 +0430

آفرین، خیلی این قسمت خوب بود ❤️

0 ❤️

979593
2024-04-13 10:46:31 +0330 +0330

چند روزی میشه که با سایت شهوانی خیلی اتفاقی آشنا شدم و خیلی از داستان‌هاش رو برای ارضاء حس کنجکاوی از اینکه اوضاع گی‌ها تو ایران الان چطوریه میخونم. من همه داستان‌هات رو پشت سر هم همین الان خوندم. انصافا اگر قرار به انتخاب بهترین نویسنده سایت بود، رای من یکی با اختلاف تو بودی سامان. نه تنها خیلی نثر روان و خوبی داری که حسابی هم آدم حشری میکنه. اگر ایران بودم حتما دوست داشتم باهات آشنا بشم و شاید موضوع داستانت میشدم 😈 . نمی‌دونم شایدم این انفاق یک روزی افتاد. در ضمن من خیلی dominant هستم تو سکس و از پسرایی که کنترل رو میدن دست تاپشون خیلی تحریکم میکنن. در هر صورت که به عنوان یک همجنسگرای تاپ با به قول شما فاعل حسابی حال کردم. ممنون از وقتی که گذاشتی و به این ظرافت و به این قشنگی جزییات رو بیان کردی.امیدوارم موق باشی و دلت شاد باشه. اونجوری که دوست داری و خوشحالت میکنه زندگی کن و به چرندیات یک عده کوته فکر و ندید بدید توجه نکن. اینم بدون که با گرایش جنسیت نباید بجنگی. میدونم جامعه ایران این چیزا رو میکنه تو ذهن آدم ولی اینو بدون که تو هیچ ایراد و اشکالی نداری و اشکال از کسانی هست که مسخره و تحقیر میکنن. 😁 👌

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها