سکس موازی که برام رقم خورد (۲ و پایانی)

1400/12/04

...قسمت قبل

از آشنا شدن با آقای کمالی یک ماه گذشته بود ولی هنوز دلم پیش شیدا بود وتقریبا سکس من و همسرم بدون فانتزی شیدا و سوالهای همسرم لذت نمی‌داد .
مینا همسرم هم خیلی خوشگل و خوش هیکل بود با سینه های نسبتا بزرگ و کون بیرون زده و از همه مهمتر راحت بودن هنگام سکس برای گفتن هر چیزی که آرزوی خیلی مردها هستش که از همسرشون بشنون .
از اول اشناییمون با همسرم بخاطر صداقتی که بینمون وجود داشت با پیشنهاد من عهد کردیم که در هیچ شرایطی به هم خیانت. نکنیم ولی در عوض بین خودمون آزادانه تمایلات جنسی خودمونو برای هم مطرح کنیم . بخاطر همین اطمینانی که به هم داشتیم بعد ازدو سال کم کم با دیدن فیلم سوپر و فانتزی‌های تخیلی شب‌های سکسمونو تا بینهایت میرسوندیم . حتی کوچکترین مسئله ای برای هر کدوممون بوجود میامد برای هم تعریف میکردیم .
برای هر زنی تو خیابون به شکلهای مختلف کسی پیدا میشه که دعوتش کنه به یه آبمیوه و یا دوستی و درخواست شماره تلفن ، که معمولا خانمها از بیان این مطلب به شوهرشون هراس دارند و ترجیح میدن که بازگو نکنن ولی این مسئله برامون عادی بود چون من مطمعن بودم به شخصیت و پاکی زنم و متقابلاً او هم به من . به این دلیل همیشه برای گفته های هم احترام قائل می‌شدیم .
یه روز آقای کمالی زنگ زد و گفت تی وی مادر خانمم سوخته اگه زحمتی نیست ،،،، گفتم حتما ، آدرس بدین . گفت خونشون خیلی کوچه و پس کوچه داره و بعید می‌دونم که پیدا کنید . ولی هر موقع که خواستین برین به من بگو تا به شیدا بگم تا با شما بیاد . با گفتن این حرفش غوغایی در دلم بوجود آمد . از خوشحالی تو کونم عروسی شد .گفتم یعنی من برم در خونتون شیدا خانمو سوار کنم که با هم بریم خونه مادرش ؟ گفت بله اگه زحمتی نیست ، تو دلم گفتم زحمت چیه ، رحمته . همه کارهای روزمو کنسل کردم و گفتم در حال حاضر کاری ندارم ، الان برم ؟ بله منم زنگ میزنم تاآماده بشه . تو آیینه خودمو یه نگاه کردم تا موهامو مرتب کنم . ولی چرا باید من با وجود زن زیبا که هیچی برام کم نذاشته بود ، باید دیوانه وار بطرف زنی کشیده بشم که در شوهر داره و حرمتشو در نظر نگیرم . وقتی رسیدم شیدا تو خیابون منتظرم بود که باعث دلگرمی میشد .

  • سلام آقای مهندس - سلام از بندس ، خوبین شما ، از احوال پرسی های شما
  • خواهش میکنم ، نفرمایید ، خیلی دوست داشتم جویای احوال شما بشم ولی نخواستم مزاحمتی براتون بوجود بیارم ، بنده را عفو بفرمایید .آقای مهندس ، حرفشو قطع کردم گفتم لطفا منو محسن صدا بزنید اینطوری راحت ترم آقا محسن خیلی منم منتظر یه تلفن از شما شدم تا حالی ازم بپرسید ولی نزدید ، من میتونستم تماس بگیرم ولی عمدا زنگ نزدم. میخواستم ببینم برات ارزش دارم ، ولی انگار نداشتم . من گیج شده بودم و اصلا متوجه حرفاش نشدم ، گفتم ببخشید من منظورتونو نفهمیدم ،
  • واقعا نفهمیدی یا خودتو زدی کوچه علی چپ
  • نه بخدا اگه میشه واضح تر بگو ببینم دنیا دست کیه
  • من متوجه شدم که به من یه حسی پیدا کردی ولی نمی‌دونم چرا رفتی پشت سرتون هم نگاه نکردی ؟
  • از دست شما خانمها ، حس ششم شما خیلی قویه ، ولی من حرمت شوهرتون نگه داشتم ،
  • پیمان !!! اولا بین ما این مسائل وجود نداره . گفته بود که ما راحتیم . دوما پیمان زودتر از من متوجه شده بود ،
    همین جا نگه دار ، رسیدیم .
    رفتیم بالا یه خانم جوان و زیبا و مهربان بعد از خوش آمد گویی من مشغول تعمیر تلویزیون شدم خوشبختانه قطعه خراب همراه داشتم و بعد از تعویض تلویزیون درست شد . شیدا خانم با من برمیگردین یا اینکه هستین شما
  • نه اگه مزاحمتی ندارم با شما میام .
    سوار شدیم و حرکت کردیم . اینبار هم شیدا ادامه صحبتو شروع کرد . و بعد از کمی هاشیه ، گفت محسن دوست داری با من سکس کنی ؟ با کمی مکس گفتم البته که دوست دارم تو این چند وقت از فکرم خارج نشدی
  • آخه اینطوری هم که نمیشه باید یه جورایی تلافی کنی
  • باید چکار کنم ؟
    یه شب با خانمت بیا خونه ما ، آشنا بشیم بقیه مسایل با ما
  • یعنی میخوای بگی آقا پیمان هم با همسر من …
  • اشکالی داره ؟
  • نه !! نمیدونم !! قافل گیر شدم ، آخه نمی‌دونم مینا قبول بکنه
  • خوب راضیش کن
  • آخه چطوری ؟
  • اگه بیاریش خونه ما پیمان بلده چیکار کنه . مگر اینکه خودت نتونی با خودت کنار بیایی .
    چند دقیقه ای سکوت بین هردو بود . داشتم فکر میکردم مینا پیش بینی کرده بود یا فقط فانتزی ؟
    ولی شدیداً دلم میخواست شیدارو ‌‌زیر بازچوهام فشار بدم . شیدارو رسوندم و به خونه رفتم .
    این مسئله باعث شد که من و مینا بطورجدی با هم صحبت کنیم و چون هیچوقت از تمایلات درونی خود مخفی نمی‌کردیم به این نتیجه رسیدیم که من دلم میخاد با شیدا سکس کنم و مینا هم بی میل نیست که زیر پیمان بخوابه . ناگفته نماند که به این راحتی هم نبود حدود دوهفته در طول روز ساعتها با هم حرف می‌زدیم و نتیجه بعد از این اتفاقو بررسی میکردیم . چون هر دو نمی‌خواستم خدشه ای در مسیر زندگی مشترکمون بوجود بیاد . و بارها به مینا گفتم که اگه این اتفاق بیافته دلیل بر بیغیرتی بودن من نیست ، اول اینکه تو خودت تمایل به سکس با پیمانو داری دوم اینکه من هم مشتاقم که شیدارو بکنم . در طول زندگیمون هیچ وقت دنبال نقطه ضعف همدیگه نبودیم و همیشه برای خواسته های هم احترام قایل بودیم ، نگرانی ما فقط بخاطر این بود که آیا میتونیم به همین روش به زندگیمون ادامه بدیم ؟
    بعد از یکماه به شیدا زنگ زدم و از او خواستم که به مینا زنگ بزنه و شخصا دعوتش کنه برای دورهمی . اینکار انجام شد و بعد از سه دیدار تصمیم گرفتیم که اینکارو انجام بدیم .
    شبی که تصمیم به اینکار بود با یه حس دلواپسی و اضطراب وارد شدیم . دسته گلی که با رضایت مینا خریده بودم به شیدا دادم . با برخورد آنها کنی از استرس ما کم شد . شیدا مینا و صدا زد و هر دو ، دقایقی به اطاق خواب رفتن و وقتی که آمدن وای خدای من چی می‌دیدم نمی‌دونستم کدومشونو نگاه کنم . مینا یه پیراهن قرمز تک آستین تا بالای زانوهای سفیدش پوشیده بود که تا باحال ندیده بودم عجب تیکه ای شده بود این همسر من ، شیدا هم مثل همیشه هشتاد درصد بدنش بدون پوشش بود در واقع یه سوتین سفید با یه دامن صورتی کوتاه .
    پیمان گفت محسن بلند شو باید به استقبال این دو خوشگل بریم . من نمیدونستم که به استقبال کدومشون باید برم بخاطر همین پشت پیمان حرکت کردم تا ببینم پیمان به کدوم از خانمها ابراز علاقه می‌کنه . درست حدس زده بودم رفت جلوی مینا و دست مینا رو گرفت بوسید و با جملات عاشقانه مینا و بغل کرد من هم به تبعیت از او همین کارو کردم . وای این اولین باری بود که شیدارو بغل میکردم . ساعتی من و شیدا کنار هم و پیمان و مینا چسبیده به هم نشستیم گفتیم خندیدیم و مشروب خوردیم تا اینکه پیمان گفت محسن جان اجازه هست من و مینا جون بریم تو اطاق شماره یک ، گفتم امشب مینا اختیارش دست خودشه . مینا یه نگاهی به من کرد و گفت عاشقتم . آنها رفتن و من شیدا هم به اطاق مجاور رفتیم .دیگه طاقت نداشتم بلافاصله بغلش کردم و با بوسه های ریز از سر و گردن و لپاش لبامو رو لباش قفل کردم . کمربند منو باز کرد و با دستش کیر شق شده منو به سمت بالا کشید کله کیرم از شورتم بیرون زده شد . شیدا با تعجب گفت وای محسن این چرا اینقدر گلفته ؟ یعنی مینا تا الان با این کیر سکس می‌کرده . با یه عطش خاص شروع کرد به ساک زدن و چون نمیتونست بیشتر از کله کیرمو تو دهنش قرار بده بیشتر لباشو جمع میکرد و میمکید . بلندش کردم و دستمو بردم زیر پاهاش مثل بچه بغلش کردم روی تخت گذاشتم و دامنشو با شورتش درآوردم . من هم از دیدن کس کوچلو و سفیدش تعجب کردم گفتم شیدا عزیزم کوست هم مثل همه جای بدنت خوشگل و بوسیدنیه . زبونمو از بالای کوس کوچیکش به سمت پایین می‌کشیدم و هر وقت هم به سوراخش می‌رسید زبونمو به داخل فشار میدادم ‌ چند دقیقه بعد چنان لرزشی تو بدن ظریفش بوجود آمد که انگار تو بدنش ویبره روشن شد و کلی ترشحات شفاف ازش خارج شد . بخاطر لیز شدن خیلی راحت دو انگشت و بعد سه انگشت به داخل کوسش راه را برای کیر کلفت و آماده میکردم چون میدونستم تحمل نمیاره . بعد از ده دقیقه خودش به زبون آمد که من کیر کلفت میخام ، تا باحال تجربشو نداشتم زود باش دیگه طاقت ندارم گفتم اون دو مرتبه ای که موازی بودین کیراشون نازک بود گفت یکبار که اصلا چیزی نداشت به اندازه شصت تو هم نبود دومی هم نازک بود مثل شوهرم ولی تو یه چیز دیگه هستی . ته کیرمو گرفتم و خیلی آروم فشار دادم یه جیغی کشید خودم ترسیدم گفت صبر کن ترکیدم خلاصه یک ربعی طول کشید تا تونستم نصف کیرمو به داخل کوسش فرو کنم . اینقدر تنگ بود که هیچ فضای کوچیکی کیرم احساس نمی‌کرد بیست دقیقه آروم آروم عقب و جلو کردم تا اینکه تونستم لذت را تو چهره شیدا ببینم . نفس نفس میزد و می‌گفت ای مردم ای پاره شدم ای فشار بده حالا که رفت توش تکون بده . محسن خواهش میکنم جان شیدا تند تند تکون بده داره اره ، وای وای وای قربون کیرت برم ، چه کیر باحالی داری تا باحال کیری به خوبی کیر تو نخورده بودم . من هم بعد از اینکه دوباره ارضا شد ، کشیدم بیرون و تمام ابمو ریختم روی سینه هاش ، با دستاش آب منو می‌مالید به بدنش یکدفعه یاد مینا افتادم که تو اون یکی اطاق زیر یکی دیگه خوابیده و داره با کیر پیمان حال می‌کنه .از کرده خودم پشیمون شدم و از خودم بدم اومد . با اینکه شیدا در کنارم بود هیچ حسی به او نداشتم . قرارمون هشت صبح بود ولی دلم میخواست دست زنمو بگیرم و از اون خونه برم . تا صبح مجبور بودم صبر کنم شیدا چندین نوبت ، مالید ، خورد ، لیسید ولی هرگز عکس العملی از خودش نشون نداد .
    صبح وقتی به خونه رفتیم با صحبتهای مینا فهمیدم که تا چهار صبح پیمان مینا رو می‌کرده و سه مرتبه آبشو هم تو کون مینا و هم تو کوس مینا ریخته . از صحببتاش متوجه شدم که کاملا راضی بوده و یه شب پر حرارت را گذرونده .
    از این مسئله یک ماه میگذره ، خوشبختانه اثر بدی رو زندگیمون نزاشت و با گفتن فانتزی از چگونگی آن شب موقع سکسمون کلی لذت هم میبریم . شاید یکبار دیگه هوس کنیم برای جابجایی همسرامون

پایان.

نوشته: محسن


👍 28
👎 7
49401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

860584
2022-02-23 01:26:38 +0330 +0330

داستانت آبکی بود

0 ❤️

860594
2022-02-23 01:48:16 +0330 +0330

این موازی بود!!!؟

2 ❤️

860639
2022-02-23 07:53:40 +0330 +0330

یا از موازی یه اسمی شنیدی یا اینکه کلا تو باغ نیستی!!
پسر بچه جان این داستانی که تعریف کردی تگ ضربدری باید بهش بخوره
اینقدر هم گاز ورمه …!!!

5 ❤️

860652
2022-02-23 11:17:53 +0330 +0330

اسگل این ضربدری بود نه موازی

3 ❤️

860678
2022-02-23 18:33:41 +0330 +0330

پرملات نبود

خیلی زود رفتی تو موضوع

تقریبا ریدی یه جاهایی

0 ❤️

860683
2022-02-23 19:17:10 +0330 +0330

هیچ لذتی به این رابطه نمیرسه خیلی شهوتناکه اگه زنت پایه باشه

2 ❤️

860701
2022-02-23 23:31:46 +0330 +0330

آقــــــــــــای مهنـــــــــــــــــــــــــــدس ، اولاٌ اینم به اونت بنــــــــــــــــــــــــدس دوماٌ ، کیرم علاوه برکونت برسوادت!!

0 ❤️

860790
2022-02-24 10:48:36 +0330 +0330

حالا این که اگر کردید چرا باید اینجا تعریف کنید برای دیگران نمیدونم‌ اما بهر حال موفق باشید گ

0 ❤️

860812
2022-02-24 17:13:35 +0330 +0330

برو جقتو بزن کونی

0 ❤️

860941
2022-02-25 07:40:38 +0330 +0330

مهندس جان مینا رو که جنده کردی خودتم که کصکشش شدی دیگه چی میخوای؟

0 ❤️

861471
2022-02-28 14:53:12 +0330 +0330

کاش منهم شوهری مثل شما داشتم و راحت از زندگیم لذت میبردم خوش بحال خانمت

1 ❤️

863844
2022-03-13 13:46:01 +0330 +0330

هيچ لذتي به اندازه ضربدري نيست

0 ❤️