شاه ایکس در فرار کسمغزها (۲)

1396/05/31

…قسمت قبل

فردا صبحش از خواب پاشدم رفتم تو حموم برای دستشویی دیدم ارش جنازه هنوز تو وان افتاده خواستم به بهانه بیدار کردنش یه سری دیگه ابیاریش کنم که تکون خورد چشاشو باز کرد گفت چرا لختی؟ گفتم اومدم بکنمت!! خواست پاشه از جاش سر خورد افتاد مثل خر صدا داد کلی خندیدم اول صبحی خیلی حال داد هیچی خودشو جمعو جور کرد حالا من لباس نداشتم بپوشم چون یکی از برنامه هام خرید لباس از ترکیه بود فقط همونایی که تنم بودو داشتم در نتیجه ملافه رو برداشتم پیچیدم دور خودم مثل سناتور های روم باستان رفتم تو راهرو در اطاق بچه ها رو زدم که لباس بدید که بریم بیرون دیگه بچه ها چقدر مسخره بازی در اوردن مثلا تاجیک دامن مکزیکی هفت رنگی که برای مادرش خریده بودو اورد تو راهرو که اینو تنت کن یا اون یکی گفت ولش کن لخت بیا و اینکه بلند بلند دست میزدن میخوندن فلانی لختش قشنگه فلانی کونش قشنگه و کسشعرهای استاندارد همیشگی ما که هر کی سوتی میده بمب بارانش میکنن. مسافرهای دیگه هم از اطاقاشون اومدن بیرون که بینن چه خبره بینشون دو تا دختر هم بود بزرگتره که بعدا فهمیدم اسمش شهلاست گفت دارین جرات یا حقیقت بازی میکنین؟؟ گفتم نه بچه بقل کردم لباسام الوده شده اینجا ارش یهو دیشبو یادش اومد گفت ااااا من دیشب راست راستی…؟؟ چپ چپ نگاش کردم یعنی خفه شو سیروس پرسید چی شده؟ ارشم جلوی همه جریانو گفت جاکشا جوری خندیدن که سقف ترک برداشت از دست اون دو تا دختر شاکی شدم گفتم شماها به چی میخندین؟؟ بزرگتره گفت شماها دیگه رفاقتو صمیمیتو به اخرین درجه تکاملش رسوندین شنیده بودیم پسرا تا با هم دوست میشن اول فیلم سوپراشونو به هم قرض میدن بعد نوبتی کون هم میزارن اما تا این حدشو نمی دونستیم گفتم بله؟؟؟؟ کی گفته این چرندیاتو؟؟ خواهر کوچیکه (شیما) گفت اصلا مگه میشه دو تا پسر با هم رفیق باشن کون هم نزاشته باشن شماها وقتی میرین پارک شماره بدین کسی محلتون نمی زاره مگه بعدش که میرید خونه همدیگه رو ارضا نمی کنید؟؟ میخواستم هوار بکشم سرشون بچه هام بد جوری شاکی شدن نزدیک بود دعوا بشه که یهو بابای گاو هیکلشون اومد گفت چه خبره اینام گفتن هیچی رفتن تو . خلاصه اخر یه تی شرت از سیروس و یه شلوارک از تاجیک گرفتم به بچه ها گفتم من میخوام برم خرید لباس. ادرس نمایندگی التینی ایلدیز رو از اینترنت پیدا کرده بودم بهترین و لطیفترین لباس زیر ها و شورت های ساخت ترکیه رو داره. تهران پیش دکتر رفتم گفتم قسمت داخلی رون پام موقع راه رفتن به هم میسابه و همش عرقسوز و زخمیه گفت برو لباس زیر این مارکو بگیر شورت پاچه بلند بی نهایت لطیف انگار از جنس روح انسان بافتنش. کلا لباساش حرف نداره از لطافت مخصوصا برای ادمای گرمایی مثل من تابستونا تنها دلیل زنده موندنمونه.رفتیم اونجا پرسنلش دخترای خیلی خوشگلن تا میری تو با متر میان جلو همه جاتو متر میکنن بعد هی جنس پیشنهاد میکنن و لاس میزنن یهو میبینی خر شدی نصف فروشگاهو خریدی وقتی اومدیم بیرون داشتیم طبق معمول کل کل میکردیم که یک پسر خوش قیافه اومد جلو سلام کرد خیلی سرد گفتم فرمایش گفت اومدم به یک پارتی دعوتتون کنم امشب توی کشتی تفریحی. از دخترایی که خیلی خوشگل باشن ورودیه و پول مشروب نمیگیرن (چون پسرای اسکل چپو راست براشون مشروب میخرن ) برای همینم هرشب خوشگلترین دخترای استانبول تو اون کشتی برای پارتی و رقص و مشروب جمعن ارش که از اولین ثانیه شروع سفر به شدت له له دختر میزد چشماش برق زد پسر خوشقیافه گفت با این برگه میتونید در قیمت بلیط ورودی تخفیف بگیرید و دو تا مشروب مجانی بخورید و به هممون یکی یه دونه برگه داد که توش به فارسی و ترکی ادرس محل سوار شدنو نوشته بود ( حرفهای پسره دروغ محض بود نه تخفیف دادن نه نوشیدنی فقط بالای برگه یک عدد بود که کد پخش کننده بود یعنی به تعداد برگه هایی که به بلیط فروش دادیم اون کمیسیون دریافت میکرد) شب ساعت هشت پارتی شروع میشد تا دو نصفه شب ما حدود هفت و نیم اونجا بودیم همگی با لباس های نو ارش گفت بریم رو جاده سنگی کنار اب قدم بزنیم ساحل پر از دختر بود گفت ببینم میتونم چند تا دختر بلند کنم یا نه؟ گفتم اخه گوساله تو ترکی بلدی یا اینا فارسی چجوری میخوای مخ بزنی گفت حالا بیاین کشت خودشو کسی محلش نزاشت تنها چیزی که نصیبش شد این بود که یک مرغ دریایی … رو لباس نوش شروع کرد داد زدن و فحش دادن ما هم سعی کردیم با گفتن چیزایی مثل دیگه کارت به جایی رسیده که زمینیا که هیچ فضاییام می … روت یا احتمالا پرندهه ماده بوده دیده همه همجنساش … روت فکر کرده رسمه!!! و یا غصه نخور هنوز سر شبه تا اخر شب اینقدر بهت می … که این یادت بره و هزار تا کسشعر دیگه بهش دلداری بدیم!!! بالاخره رفاقت برای همین وقتاست!! منتظر قایق بودیم ارش سعی کرد از مرد بلیط فروش که لباس ملوانی به تن داشت سوال کنه چقدر باید منتظر بمونیم یارو حالیش نشد اخر دو تا دختر که به همه جایی میخوردن به جز ایرونی یکیشون به فارسی گفت هشت تازه قایقها میان. سیروس بلافاصه رفت جلو به مخ زنی قایق اومد سیروس به بهانه اینکه ما زبان بلد نیستیم لطفا هموطن هاتونو تنها نزارین خودشو چسبوند به دختره البته اونم بدش نیومد رفتیم تو کشتی یواش یواش شلوغ میشد بچه ها خودشونو میکشتن کسی راه نمی داد موسیقی زنده بود رقص و انواع مشروب تعداد دختر ها هم چند برابر پسرا بود. تاجیک تونسته بود یکیو برای رقص دعوت کنه سیروس هم با دختر ایرونیه گرم گرفته بود اون یکی دختر به ارش گفت یه ردیف نوشیدنی بخر بزار رو بار مسئول بار دخترا رو صدا میکنه میگه این اقا برای همتون شات خریده برات جیغ میزنن محبوب میشی ارش به مسئول بار دلار داد اونم شاتا رو ردیف کرد دخترا هی اومدن جلو همشو سر کشیدن یه جیغ بلند همزمان کشیدن دوباره می رفتن هیچی به هیچی ارش که نا امید شده بود گفت با قایق برمیگرده به خشکی از یه تاکسی میخواد ببرتش جنده خونه میگفت راننده تاکسی ها اینجور جاها رو خوب بلدن گفتم غلط کردی میگیرن لختت میکنن کونت میزارن پولاتم میگیرن اینجا خلافکار و مافیایی زیاد داره گفت نمیشه تا اینجا اومدم بدون سکس برگردم ایران گفتم حالا امشبو تحمل کن فردا یک غلطی میکنیم پارتیش خوب بود شام هم ساعت ده به صورت سلف سرویس سرو شد اخرشم یه اتیش بازی مختصر که تماشاش از روی عرشه کشتی خیلی زیبا بود فرداش رفتیم یک باشگاه سونا استخر که ادرسشو از کانسیژ هتل گرفته بودم دختر زیاد داشت اما چیزی که نفهمیدم همشون دور استخر دراز کشیده بودن سرشون تو گوشیشون بود خوب تو که میخوای تمام مدت زل بزنی به گوشیت دیگه برای چی ورودیه استخر میدی همینکارو تو اطاقت بکن . یکم شنا کردیم یه پسر ایرونی رو هم پیدا کردیم که طبق معمول ارش ندید بدید زود گفت اقا برای عشقو حال کجاها باید بریم و اینکه اینجا سالن ماساژش پایان خوش داره؟ یارو گفت من یکساله میام اینجا خیلی تمیز و خوبه اما از اون خبرا نیست اما اگر طلبه حالید یک جایی معرفی میکنم خیلی گرونه اما خاطره میشه اساسی ادرسشو بهمون داد. رفتیم ناهار بعدش با تاکسی رفتیم به اون ادرس یک فضای بزرگی بود اول نفری حدود صد دلار گرفتن من زورم اومد ارش گفت بیا ضد حال نباش یه مرد جوون با لنگ و موهای بافته که از دوطرف سرش به صورت لوله اویزون بود ما رو برد داخل دیدیم مثل استادیوم چند ردیف پله مرمری بلند هست که روش حدود بیست تا دختر نشستن حوله پرنقشو نگار دور تنشون بسته بود که بقلش با سگک بسته شده بود با دست به حالت تعارف بهشون اشاره کرد ارش سریع یکیو انتخاب کرد پسره با انگشتش عدد دو رو نشون داد یعنی دوتا انتخاب کن همه نفری دو تا انتخاب کردیم رفتیم داخل حمام ترکی بود یک سنگ خیلی بزرگ دایره شکل در وسط بود مثل عقربه های ساعت به فاصله چند متر از هم رو شکم دراز کشیدیم فقط مایو پامون بود دخترا هم حوله ها رو خیلی با ناز و اهسته از دور بدنشون باز کردن فقط با شورت بودن بالا تنشون لخت بود با کف تنمونو شستن دستاشون رو محکم میشیدن هم ماساژ بود هم نظافت خوب که سابیدنمون خواستن برگردیم رو کمر بخوابیم هر کدوم یکی از دستامونو گرفتن ماساژ دادن بعد یکیشون نشست سرم رو پاهاش بود شقیقه هامو ماساژ داد اون یکی هم کف پاهامو ماساژ میداد خیلی وارد بودن اصلا دلم نمیخواست تموم بشه اصلا به سکس فکر نمیکردم فقط تو لذت لحظه غرق شده بودم تنها چیزی که میخواستم این بود که اون تن پر از دردو اونجا جا بزارم و در اوج لذت بمیرم بعد از کلی نوازش من رو بردن زیر دوش کفا رو از تنم شستن دوش ها دور تا دور اطاقی بود که سنگ بزرگ دایره شکل پهن وسطش بود بعد بردنمون سالن اصلی یک استخر رو فرض کنید وسطش ردیف ستون های قطور رومی گذاشته باشن و داخلش دیوارهای کوتاه مثلا تا شانه مرد داشته باشه که فضای استخر رو به مربع مربع هایی تقسیم کنه که ضلع شمالی جنوبیش وسطش به اندازه درازای دست انسان شکاف باز باشه اب رفتو امد کنه دورشم پله باشه که بشینی اون مردای جوون هم که همگی موهای سرشون رو به اون صورت خاص در اورده بودن با سینیهای میوه و نوشیدنی تو لیوان های بزرگ پر از یخ در رفتو امد بودن پسره رو صدا کردم گفتم نوشیدنی غیر الکلی خنک اورد دیدم فقط یکی اورده دادم دست دختره گفتم دو تا دیگه هم بیارشماره رو مچ بندمو یاداشت کرد (موقع ورود به همه یکی میدادن اما شماره ها برای هر کس متفاوت بود شماره کمد لباسمون هم همون بود) رفت اورد دخترا تعجب کرده بودن ظاهرا همه فقط برای خودشون سفارش میدادن حدود نیم ساعت با دخترا اب بازی کردیم تلافی دکتر بازی های نکرده دوران بچگیو در اوردیم البته سکس نکردیم ارش بعدا گفت دست دختره رو کرده تو شلوارش دختره هم گرفته دستش چیزشو و مالوندتش اما خواسته سر دختره رو ببره پایین خودشو عقب کشیده و خیلی جدی گفته نه پسره اومد به ساعت مچ دستش اشاره کرد رفتم جلو پرسیدم جریانو گفت پولی که دادین برای یک ساعت بوده بخواین بیشتر بمونین باید نود دلار دیگه بدین که من به همه گفتم جمع کردن رفتیم خشک کردیمو رفتیم هتل ارشم تا تونست بابت سکس نکردنش غر زد اما بعدا گفت دوباره بریم!! ایران یک همچین سرویسی رو پیدا کردم اما میگن یک ساعت ودختر تکی ششصد تومان جالبه اونجا که هزینه ها به دلاره با دو تا دختر نصف اینجا پول میگیرن تازه اون امکانات مفصل هم اینجا نیست ارش گفت پولیو که گرفتی بهم پس بده گفتم گوساله من کی ازت پول گرفتم یادش افتاد به سیروس داده موقع لباس خریدن سیروس گفت بیخیال دستم خالی میشه ارش گفت یک فروشگاهی است ادرس گرفتم محصولات جنسی داره از جمله یک کرمی که مخصوص خود ارضائی ساخته شده میخوام یک جعبشو بخرم بچه ها میگن انگار فرشته ها دارن با دستاشون برات میزنن. اختراع قرنه!! دوره دبیرستان یک همکلاسی داشتیم به اسم کبیری که همه بهش میگفتن ک…ی!! پدرش یک میوه فروشی بزرگ داشت که این تو تمام میوه های مغازه پدرش فرو کرده بود و هر روز از تجربه های جدیدش میگفت که معمولا با رفتن سر کلاس حرفش نصفه میموند اخر بچه ها خواستن یکروز بعد از تمام شدن کلاسها وایسه و تجربیاتش رو کامل در اختیار همه بزاره رو تخته نوشته بودن سمینار جق سخنران حاج اقا کبیری! خلاصه رفت پای تخته و نطقشو شروع کرد یعنی پسر کلاس جراحی مغز اینقدر ساکت نیست و همه اینقدر توجه نمیکنن بچه هایی که در مواقع عادی گریه معلمها رو در میاوردن اینقدر جدی بودن که یکی رد میشد فکر میکرد جلسه هیئت دولته!! سخنران در مورد انواع میوه ها حرف زد و در اخر گفت بهترین انتخاب سیب قندکه که البته باید اماده بشه اول برید به لوازم خونه فروشیا یک وسیله ای است استوانه ای شکل از بالا فرو میکنن تو میوه ها قسمت وسط هسته دارشو قالبی در میاره که تو گلوی بچه نره اونو میخرین چند تا سیبو وسطشوخالی میکنید میزارید رو سینی فلزی بعد زمستون رو بخاری یا شوفاز و تابستون رو پیلوت گاز میزارین که گرم بشه سیبها وسطش اب بندازه و لیز و داغ بشه از کس بهتره یعنی بچه ها جوری یاد داشت بر میداشتن که خبرنگارها سخنرانی رئیس جمهور امریکا رو در تاریخی ترین لحظات کشورش اینجوری ثبت نمیکنن!! مخصوصا لحن جدی حرف زدنشون خیلی جالب بود. بچه ها: استاد ایا بهتر نیست از روغن برای لیز کردن سطح داخلی استفاده بشه؟ کبیری : خیر تجربیات ازمایشگاهی که در یکی از معتبر ترین لابراتوار های کشور (زیر زمین خونشون) انجام شده ثابت میکنه که غشاء داخلی با حرارت ملایم جوری اب میاندازه که درصد لیز شدنش چند دسیبل (واحد اندازه گیری صدا!!) از روغن بیشتره و به خاطر ویتامین موجود در میوه جات که جذب پوست میشه باعث شده این نوع جقیدن برای سلامتی مفید و از طرف پزشکان برتر دنیا برای جلوگیری از سرطان توصیه بشه!! یعنی من از شدت خنده کف کلاس بودم اطلاعاتمو به ارش منتقل کردم گفتم لازم نیست پول بابت کرم مخصوص خود ارضائی بدی به کیلو سیب بخر بهتره ولی خودمونیم اونی که به فکرش رسیده یک همچین کرمی بسازه چه نابغه و در عین حال چه …کشی بوده که از جقیدن ملت میلیاردر شده بعد ها وقتی برگشتیم ایران یاسر اگزوز شاکی بود که چرا براش لباس مارکدار نیاوردیم و اصلا به یادش نبودیم گفتم چرا وقتی حرف پولدار شدن مخترع کرم جق بود من گفتم فکر کنم قصری که طرف با ثروت به دست امده از اینکار برای خودش ساخته ساختمانش به شکل الت تناسلی مردونه باشه احتمالا شبا میره میشینه رو نوکش زل میزنه به ستاره ها!!! (مثل بچگی یاسر اگزوز رو پای عموش!!) مگه میشه به یادت نباشیم!!! متاسفانه ادب اجازه نمیده چیزایی که یاسر در جوابم گفتو اینجا تکرار کنم!!

ادامه…

نوشته: شاه ایکس


👍 67
👎 2
4608 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

646881
2017-08-22 20:47:23 +0430 +0430

با عرض سلام و شب بخیر به عزیزانی که تا این لحظه منو تنها نزاشتن و همیشه مشوق من بودن چون چند مطلب رو دوستان بطور مداوم در کامنت ها و پیام خصوصی ازم می پرسن لازم دونستم یه توضیح مفصل بدم
تیرماه گذشته من فصل دوم مردم ازاران رو بطور کامل در پنج قسمت نوشتم و ارسال کردم دوستانی که تاحالا داستان فرستاده باشن میدونن که چند هفته طول میکشه تا نوبتش بشه وقتی که شد. سه قسمت اومد اما قسمت چهارم و پنجم هر چی صبر کردم نیومد. بیست روز بعد به مسئول سایت پیام دادم و گفتم اگر نیومده براتون دوباره ارسالش کنم جواب اومد که ما پاورقی و یا رمان منتشر نمی کنیم. یعنی چون قسمت هاش زیاد شده بقیشو نمی زاریم. این در حالی بود که من به خاطر استقبال دوستان شروع به نوشتن فصل سوم کرده بودم و چرکنویسش (کل داستان اما غلط گیری نشده و اصلاح نشده) حاضر بود منتظر بودم قسمت اخر فصل دوم که اومد فصل سوم رو هم بزارم اینجا که وقتی دیدم بقیشو نمی خوان بزارن بی خیال شدم البته از حق نگذریم دو تا واقعیت اینجا وجود داره اول اگر فصل سومو میزاشتم خوشتون میومد تعریف میکردید فصل چهارمو می نوشتم و به همین ترتیب فصل پشت فصل . خلاصه یه شب در میون اینجا هرهر کرکر خنده داشتیم دور هم. احتمالا اخرش یک کتاب قطور میشد. سریالشم یه وقت دیدی می ساختن محمد رضا گلزار برای بازی در نقش من تست میداد اما اخرش صفر کشکولی نقش منو بازی می کرد!!! والا شانس نداریم که!! دوما هر کارخونه و یا شرکت و یا سایتی قوانین خودشو داره قانون اینجا هم اینه که تعداد قسمتها نباید زیاد باشه باید اینقدر سانسور و خلاصه بشه که بیاد زیر پنج قسمت من متاسفانه ازش بی اطلاع بودم و گرنه اون همه وقت براش نمی گزاشتم اخرشم بی نتیجه واقعا حیف…
دوم مساله فاصله زمانی بین داستان هاست عزیزان من اگر شما نویسنده این سایت هستید از این مطالب اطلاع دارید. روی صحبت من با خواننده هاست: اینجا دو جور نویسنده وجود داره یک عده نویسنده های درستو حسابی مثل تیراس قدرتمند ایول دوست داشتنی و هیدن مون رویایی عزیز که همه با کاراشون اشنا هستید این افراد چون شناخته شده و دارای تگ هستند داستانهاشون بدون نوبت ارسال میشه دسته دوم نویسنده های بدون تگ مثل اون یارو شاه ایکس که شغل اصلیش لبو فروشی بوده چون چرخشو شهر داری ازش گرفته از زور بیکاری زده تو کار نوشتن!! که معمولا هر کدوم از کارهاشون حدود یک ماه تو نوبته. وقتی برای گرفتن تگ اقدام کردم گفتن باید ده تا داستان نوشته باشی گفتم با اونهایی که ارسال کردم و هنوز نوبتشون نشده بالای بیست تا نوشتم جواب دادن تعداد به تنهایی کافی نیست کمیت مهمه باید ده تاش جزو داستانهای برتر سایت شده باشه تا تگ بگیری اینجا روی صحبتم با اون عزیزانیه که هی میگن چرا بقیش نمیاد چقدر منتظر موندیم زود تر بگذار و… فداتون بشم قبل از اینکه شما حتی قسمت اول هر کاری رو بخونید اون کار تا قسمت اخرش ارسال شده اونم هفته ها قبل. پس دیر اومدنش گناه من نیست باور کنید من حتی تو پیام خصوصی چقدرفحش سنگین خوردم بابت دیر اومدن قسمت ها مخصوصا کار قبلی. فلان فلان شده مگه ما مسخرتیم و… هر چی هم میگم دلیلش تگ نداشتنه و دلیل تگ نداشتن نبودن کارهام بین داستان های برتر ماه به علت کمبود لایکه. کسی باور نمیکنه. عزیزان من همین قسمت قبلی رو در نظر بگیرین کامنت های مثبت که ازش تعریف کردن: عالی بود خندیدیم و خوشمون اومد سی تاست بعد تعداد لایکهاش فقط هفده تا حالا اونا که خوندن رفتن هیچی. اونایی که پسندیدن و کلی تعریف کردن هم لایک نکردن همین مساله رو سر مردم ازاران و کارهای قبلی هم داشتیم تعداد لایکها از کامنت های مثبت هم کمتر بود یعنی واقعا نمی دونم چی باید بگم حتما ارزشش رو نداشته…

کلام اخر :ما هرگز قرار نیست تو دنیای واقعی همدیگه رو ملاقات کنیم سایه هایی هستیم بدون چهره تو دنیای بی رنگ مجازی.اما بدونید تک تکتون رو دوست دارم واز اولین باری که اینجا نوشتم تا امروز ارزویی جز شاد کردن هموطنام نداشتم. تغییر شرایط جامعمون از من بر نمیاد اما این چرا… همتونو دوست دارم شبتون رویایی.

5 ❤️

646944
2017-08-22 23:09:04 +0430 +0430

شاه ایکس عزیز، سالهاست که شهوانی رو دنبال میکنم ، یه داستان هم چن سال پیش نوشتم که نسبتا خوب استقبال شد ازش ولی کاربریم رو کلا از یاد بردم بعد چندماه که نبودم.
ولی الان تنها دلیلی که دوباره کاربری جدید ساختم و از خاموشی دراومدم ، بخاطر داستانهای عالی جنابعالی بوده و صدالبته که لایک هم تقدیم کردم.
کاش ترتیبی میدادی اون فصلهایی هم که میگی نوشتی رو میشد بخونیم ، حیفه حالا که نوشتی خونده نشه.

2 ❤️

646969
2017-08-23 04:57:09 +0430 +0430

لایک ۱۰ شاه ایکسِ عزیز ? ? لبخند به لبم آوردی…مرسی:)

راجبِ مردم آزاران و طفداراش که یکیش خودمم…میتونی تاپیک ایجاد کنی و لااقل تا پایان فصل ۳ رو بذاری 🍺 البته این یه پیشنهاده نه توقع :) ? موفق باشی…

2 ❤️

646975
2017-08-23 05:25:22 +0430 +0430

خود داستان رو چطور باید لایک کنم؟

1 ❤️

646976
2017-08-23 05:32:01 +0430 +0430

خیلی قشنگ بود خیلی خندیدم.ولی خداییش ما با خیلی ها رفیق فابریک بودیم ولی کون هم نذاشتیم.!!!.شایدم رفیق فابربک نبودیم و خودمون خبر نداشتیم؟؟اون قسمت کنفرانس میوهای مناسب برای تخیله بار اضافه خیلی جالب بود…با این همه تجربه اولین بار بود که خوندم. خسته نباشی.راستی لایک هم انجام دادم.

1 ❤️

646987
2017-08-23 07:36:58 +0430 +0430
NA

بچه مایه داری؟

0 ❤️

647058
2017-08-23 17:21:02 +0430 +0430

لایک هفده ! ?
آخی آرش بیچاره دست از پا درازتر برگشت ?
گناه داره یکم هواشو داشته باش شاه ایکس جان!
من طرفدار آرشم !
دستت طلا عزیز !
احساس میکنم یک نفس این خاطراتو میگی , نه نقطه ای نه ویرگولی نه چیزی ? نفس بکش یکم وسطش داداچ

1 ❤️

647065
2017-08-23 18:46:36 +0430 +0430

دهنت سرویس جر خوردم… 🙄 ?

1 ❤️

647078
2017-08-23 19:58:56 +0430 +0430
NA

پسر تو حرف نداری، دیگه چی میشه گفت؟ داستانهات اصل طنزه و طرز نوشتنت خاص هست. باز هم تشکر می کنم. لایک بیستم ناقابله

1 ❤️

647281
2017-08-24 17:17:32 +0430 +0430

تا اخر نخوندم…
اما میخونم تا شب…
تا اینجاش عالی…
لایک

1 ❤️

647326
2017-08-24 21:29:28 +0430 +0430

عالی بود شاه ایکس
منتظر ادامشم ?

1 ❤️

647435
2017-08-25 10:01:47 +0430 +0430

لایک26
تازیگیا دیر میرسم (dash)
عالی بود منتظر اون داستان خاص هستم ?

1 ❤️

648128
2017-08-28 17:13:15 +0430 +0430

جناب خوش غیرت ایول به مرام شما

جناب سفید دوست شرمندم میکنید انجام وظیفه است خوبی از خودتونه

جغد تنهایی عزیز شما اینقدر لطف دارید که ادم خجالت میکشه مطمئن باشید کار نیمه تموم نمیزارم اینجا فقط ممکنه یکم طول بکشه

جناب سالتلس قصد درست کردن تاپیک رو دارم بزارین کار های ارسالی تا اخرش بیاد رو سایت بعد همیشه لبخند رو لباتون باشه سپاسگزارم

جناب ای اچ هارت چقدر میگیری از ما تعریف نکنی!!!

جناب ارمان توضیحاتش رو براتون پیام خصوصی کردم

جناب پیر فرزانه دختر ها داشتن برای باز کردن سر شوخی با ما کلکل میکردن جدی نگیرید درضمن صد سالتون هم که بشه همیشه چیزهای تازه و جالب برای یادگرفتن هست

جناب روح بیمار به شما توصیه میکنم حتما فصل اول مردم ازاران نامدار رو بخونید تا با ارش بیشتر اشنا بشید اونوقت دلتون براش نمیسوزه

جناب کاداج مهم نیست طنزت خوب باشه یا نه مهم اینه که نویسنده خانم باشه یه عزیزی ورداشته مثلا طنز نوشته بار اول خوندمش دیدم تنها چیزی که نیست طنز فردا عصرش دیدم چهل تا کامنت عالی بود و… داره شک کردم دوباره خوندمش همچنان چیز خنده داری توش ندیدم اینکه ادم تو کار اولش موفق نشه عجیب نیست اینکه یک نصفه شب کارش بیاد رو سایت فردا عصر ساعت پنج لایکش بره بالای سی تا در حالی که مردم ازاران با همه معروفیت و محبوبیتش ماههاست رو سایته هنوز لایکاش به سی تا نرسیده اون اسون نیست…

جناب بهار راد همیشه به خنده و شادی باشید

پوریای عزیز زنده و جاوید باشید من از شما تشکر میکنم که اینقدر لطف دارید

هیدن مون دوست داشتنی تا اخرش خوندی نظرت عوض نشد؟؟ یه وقتای لایکای من میره بالا دوباره میاد پایین!!

بانو صدف اف سی اس عزیز سپاسگزارم که اینقدر به قلم ناقابل من لطف دارید ادامشم ادمین لطف کنه چشم

صدف هستم گرامی خوب بودن و عالی بودن از خودتونه دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه داستان خاصتون هم اومد!!

1 ❤️

836968
2021-10-12 00:18:40 +0330 +0330

کل داستان یه طرف ، اون توضیحات علمی استاد کبیری هم یه طرف!!

وقتی رسید به لابراتور ، من رسما داشتم جرر میخوردم از خنده :)))

خسته نباشی ، خیلی خفن بود

1 ❤️

837467
2021-10-14 13:46:07 +0330 +0330

شاه ایکس عزیز من تازه رو آوردم به داستانات، طنز خیلی خوبی داره، مرسی که مینویسی.
یه توصیه هم برات دارم، کاش آرش رو میفرستادی کوچه بلبل استانبول و اونجا یه حالی بهش میدادن.
تاسفم بابت اینه که متاسفانه اینجا دنیای مجازیه و طبق گفته خودت هیچوقت قرار نیست ماها همدیگه رو ببینیم، اما ایکاش مجالی بود میشد کسایی مثه شما رو ملاقات کرد.
پاینده باشی

1 ❤️

899399
2022-10-18 22:14:03 +0330 +0330

نهایت خریت هست آدم پاشه بره ترکیه برا کص کردن . درصورتی که با نصف نصف هزینه بلیت هواپیما میشه توی کیش یا شمال بهترین جنس ها رو پیدا کرد .
خودم دنبالش نبودم ولی دوستانی که برای این کار رفتن کیش کاملا راضی بودن . واقعا نمی‌فهمم چرا ملت میرن ترکیه؟؟؟

1 ❤️

914957
2023-02-13 00:09:07 +0330 +0330

این “آمریکن پای” عامو، سی داستانا تو لنگ بایس بندازه والا! ما موندوم تو مگه چند سالته که ایهمه خاطره کردی؟ ما که پیرمردوم دوتا خاطره اونم بی مزه و گوش کر کن بیشتر نداروم سی خودوم!

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها