لکه خورشیدی (۴ و پایانی)

1400/11/06

...قسمت قبل

من و زهره تا عید مشغول خونه تکونی و کمک به مامان بودیم و فرصتی برای شیطنت پیدا نمیکردیم. دوم فروردین بود و بعد از کلی دید و بازدید به خونه برگشته بودیم. حدود 12 شب بود که مامان و بابا رفتن بخوابن، من و زهره هم نشستیم به تماشای فیلمی که از تلوزیون پخش میشد. بالاخره وقتی چراغ اتاق مامان و بابا خاموش شد، زهره بلند شد و اومد کنارم رو کاناپه نشست، بهم لبخند زد و منم با یه لبخند جواب دادم، بازومو دور گردنش انداختم و با دست بازوی لختشو نوازش میکردم. زهره هم دستشو روی رونم گذاشت، چند دقیقه گذشت، همچنان در حال نوازش بازوش بودم و اونم دستشو روی رونم حرکت میداد، گاهی کاملا دستشو به کیرم نزدیک می کرد و بعد میبردش سمت زانوم. دیگه نتونستم تحمل کنم، اروم گفتم زهره؟ وقتی نگاهم کرد، لبامو به لبای شیرینش چسبوندم. به ارومی لبای همدیگه رو میخوردیم، دستمو از بازوش به پستونش رسوندم و شروع کردم به مالیدن، مامان و بابا تو اتاق خودشون احتمالا هنوز بیدار بودن و من و خواهرم تو پذیرایی عشقبازی می کردیم. زهره هم دستشو روی کیرم گذاشت و از رو شلوارم میمالیدش. چند دقیقه بعد، بالاخره لبامون از هم جدا شد، دستمو از رو شونه اش برداشتم و بردم لای پاش و از روی شلوارکش گذاشتم روی کوسش، زهره یه نفس عمیق کشید، بعد کمی لم داد و پاهاشو بازتر کرد. کمی از روی شلوار همدیگه رو مالیدیم، بعد اول کیر خودمو دراوردم و زهره گرفتش تو دستش، بعد دستمو بردم تو شورتش و رسوندم به کوس خیسش و شروع کردم به مالیدن. زهره دستشو دور کیرم حلقه کرده بود و واسم جلق میزد. سعی میکردیم صدامون درنیاد و تا حد زیادی موفق بودیم. زهره سرشو به سرم تکبه داد و خیلی یواش گفت داداش، آههههههه داداش. چند دقیقه گذشت، هردو عرق کرده بودیم و بدنمون بی اختیار تکون میخورد. وقتی زهره داشت ارضا میشد، دستشوگذاشت رو دستم و محکم به کوسش فشار داد و با لرزش شدید ارضا شد، حدود 1 دقیقه صبر کرد تا نفسش جا بیاد و بعد با سرعت زیاد مشغول مالیدن کیرم شد و کمی بعد اب من هم اومد. دست زهره و لباسای خودم ار ابم خیس شده بود. کمی لب گرفتیم، بعد زهره شب بخیر گفت و رفت تو اتاقش. روز 5 فروردین مامان و بابا بالاخره قرار بود برن سر کار و زهره شب قبلش بهم گفت که با نسیم حرف زده تا بیاد خونمون. صبح اونروز من و زهره صبحونه خورده و اماده بودیم، زهره روی پام نشسته بود، دستاشو دور گردنم انداخته بود و از هم لب می گرفتیم. بالاخره زنگ در به صدا دراومد، زهره پرید و درو باز کرد. وقتی نسیم اومد تو، هردومون حسابی بغلش کردیم و ازش لب گرفتیم. زهره گفت بریم رو تخت مامان اینا؟ گفتم بریم. باهم رفتیم تو اتاق مامان اینا. نسیم و زهره به هم نگاه کردن و لبخند زدن، بعد به من گفتن بشینم رو تخت. وقتی من نشستم، زهره اول مانتو و بعد تاپ نسیم رو دراورد، نسیم طبق معمول سوتین نداشت، اون سینه های کوچولوش نیازی هم به سوتین نداشتن. بعد نسیم تاپ و سوتین صورتی زهره رو دراورد، نسیم، دستاشو رو ممه های زهره گذاشت و کمی باهاشون بازی کرد، بعد دونه دونه نوکشون رو مکید، بعد نوبت زهره بود که می می های نسیم رو بخوره، زهره پشت نسیم رو به طرف من چرخوند و جلوش زانو زد، دکمه های شلوارشو باز کرد و کشیدش پایین، نسیم دستاشو رو شونه های زهره گذاشت و پاهاشو یکی یکی بلند کرد تا شلوارشو کامل دربیاره، حالا زهره شورت ابی رنگ نسیم رو گرفت و اونو هم از پاش دراورد، زهره صورتشو از بغل به کون نسیم چسبوند و درحالی که به من نگاه می کرد، کون نسیم رو چنگ میزد. زهره از جاش بلند شد، اینبار نسیم رفت پشت زهره، دستاشو دور شکم زهره انداخت و شلوارک سبز زهره رو پایین کشید، بعد شورت زهره رو هم دراورد. نسیم از پشت با دوتا دست لبای کوس زهره رو از هم باز کرد و لاشو نشونم داد، بعد کمی مالیدش، نسیم زهره رو چرخوند و شروع کرد به لب گرفتن ازش، هم زمان کون گوشتی زهره رو چنگ میزد و لاشو باز میکرد تا سوراخ کون و کوسشو ببینم. بعد از کمی لب گرفتن، هردو اومدن به طرفم، زهره جلوم زانو زد و انگشتاشو انداخت زیر کش شورت و شلوارم و باهم پایین کشیدشون. نسیم هم رکابی و تیشرتمو باهم دراورد و تو یه حرکت لختم کردن. نسیم هم کنار زهره زانو زد و کیرمو گرفت تو دستش، واقعا مثل رویا بود، دوتا دختر خوشگل و سکسی ، لخت جلوم زانو زده بودن، نسیم کمی با کیرم ور رفت، بعد به جای اینکه اونو بگیره تو دهنش، اونیکی دستشو پشت سر زهره گذاشت و به طرف کیرم فشارش داد، زهره هم خیلی راحت دهنشو باز کرد و کیرمو تو دهنش گرفت، نسیم دستشو رو سر زهره گذاشت و برای ساک زدن کیرم همراهیش میکرد. کار زهره هم خوب بود، اصلا دندون نمیزد و از زبونش هم به خوبی استفاده می کرد. گفتم فکر می کردم بار اولته داری ساک میزنی. نسیم گفت بار اولشه، ولی انقدر با خیار سالادی بهش تمرین دادم که خوب یاد گرفته. گفتم اهان. زهره کمی برام ساک زد، بعد کیرمو دراورد و نسیم شروع کرد به ساک زدن، زهره هم با لبخند نگاهم میکرد و تخمامو ماساژ میداد. نسیم دوباره خیلی زود کیرمو به دهن زهره هدایت کرد. کمی بعد، نسیم کیرمو از دهن زهره بیرون کشید و گفت بریم رو تخت. خودش پرید رو تخت و به پشت دراز کشید، بعد دستاشو سمت زهره دراز کرد. زهره رفت و روی نسیم خوابید و شروع کردن به لب گرفتن. منم کنارشون نشستم و به کون و رونهای زهره دست می کشیدم. زهره خیلی زود رفت پایینتر و کمی هم ممه های نسیم رو خورد، بعد رفت پایین، تا جایی که صورتش جلوی کوس نسیم قرار گرفت. با دهن باز و کیر شق تماشا میکردم که زهره شروع کرد به لیسیدن لبای کوس سفید و بی موی نسیم. خیلی زود ناله ی نسیم دراومد. زهره کمی لبای کوسشو لیسید، بعد ازهم بازشون کرد و مشغول لیسیدن چوچوله ی کوچولو و سوراخ کوس نسیم شد. نسیم با ناله بهم گفت گوشتو بیار، گوشمو بردم جلو، نسیم اروم گفت برو پشتش ، بکن تو کونش. با تعجب به نسیم نگاه کردم، بعد صورتمو چرخوندم سمت زهره، خواهرم همینطور که کوس نسیم رو لیس میزد، قنبل کرده بود و کونشو تو هوا تکون میداد و میلرزوند. رفتم پشت زهره نشستم، دیدن خواهرم تو اون پوزیشن از خود بیخودم کرد. من که تا اون روز حتی به کوس نسیم زبون هم نزده بودم، به طرز عجیبی دلم خواست که کوس خواهرمو بلیسم. دستامو روی کون نرم و پنبه ای زهره گذاشتم و لاشو باز کردم، کوس صورتی ابجی زهره دعوتم میکرد. زبونمو از پایینترین نقطه که چوچوله اش بود گذاشتم و به ارومی کشیدم بالا، از چیزی که فکر می کردم خیلی بهتر بود، طعم ملسی داشت و بویی نمیداد. بارها تو فیلم های سوپر دیده بودم که سوراخ کون زنها و دخترا رو لیس میزنن و به نظرم جالب بود، بینیم جلوی سوراخ کونش بود و بویی نمیداد، بنابراین تصمیم گرفتم ادامه بدم و زبونمو تا سوراخ کونش کشیدم. زهره ی ناله ی سکسی کرد. به لیسیدن کوس و کونش ادامه دادم، زهره ناله میکرد و کوسشو به دهنم فشار میداد. بالاخره بلند شدم و نشستم، با یه دست لای کونشو باز کردم، انگشت اشاره امو خیس کردم و گذاشتم رو سوراخ کونش، کمی مالیدمش و بعد به ارومی فشارش دادم تو. انگشتم با مقاومت چندانی روبرو نشد و راحت رفت تو، کمی تو کونش جلو عقب کردم و بعد با دوتا انگشت امتحان کردم، برای فرو کردن دوتا انگشت تو کونش، فشار بیشتری لازم بود، ولی اثری از درد تو ناله های زهره نبود، یکی دو دقیقه هم دوتایی انگشتش کردم و بعد کشیدمش بیرون. یه تف گنده به کیرم مالیدم و رو سوراخ کونش گذاشتمش. از طرفی شدیدا حشری بودم و از طرف دیگه میترسیدم که نکنه اذیت بشه. به ارومی شروع کردم به فشار دادن، سوراخش کم کم شروع به باز شدن کرد و سر کیرم به ارومی وارد کونش شد، زهره یه آه طولانی کشید که نمیدونستم از درده یا لذت. سر کیرمو چند ثانیه تو کونش نگه داشتم و بعد دوباره فشار دادم، کیرم بیشتر و بیشتر وارد کونش شد، تا بالاخره شکمم به کونش چسبید. بالاخره اتفاق افتاد، داشتم با خواهر هاتم سکس می کردم. کون تنگ زهره کیرمو سفت چسبیده بود، زهره هنوز داشت کوس نسیم رو میلیسید، ناله ی هردوشون بلند بود، به ارومی شروع کردم به تلنبه زدن. عجله نمیکردم چون میخواستم نهایت لذت رو از این اولین سکس ببرم. کیرمو تا ته فشار دادم تو کونش، بعد خم شدم و شونه ها و گردنشو چند بار بوسیدم، بعد دوباره راست نشستم، کونشو تو دستام گرفتم و سرعت تلنبه زدنمو بیشتر کردم. ناله های زهره بلندتر شد، تمرکزشو از دست داده بود و دیگه کوس نسیم رو نمی لیسید، واسه همین نسیم از جاش بلند شد و کنار زهره نشست، دستشو برد زیرش و با ممه های زهره ور رفت، کمی بعد اومد و کنارم زانو زد و از پهلو بهم چسبید و صورتشو جلو اورد، سرمو پایین اوردم و شروع کردم به لب گرفتن از نسیم، همینطور دستمو بردم پشتش و مشغول مالیدن کون جمع و جورش شدم. تو ذهنم اهنگ من و اینهمه خوشبختی محاله در حال پخش شدن بود. انگشتامو لای کونش فشار دادم و بعد از کمی مالیدن سوراخ کونش، یه بند انگشتمو توی کونش فرو کردم. حرفی بینمون رد و بدل نمیشد، صرفا صدای ناله ها و برخورد بدنهای لخت و خیس از عرقمون تو اتاق مامان و بابا می پیچید. لبامو از لبای نسیم جدا کردم و بهش گفتم همینجا قنبل کن. نسیم لبخندی زد و چسبیده به زهره قنبل کرد، کمرشو به پایین قوس داد و کونش قشنگ بیرون زد، لای کونش باز مونده بود و سوراخ کونش بهم چشمک میزد. دوتا انگشت دست چپمو بین لبای کوسش فشار دادم و کمی چرحوندم تا کاملا خیس بشه، بعد همون دوتا انگشت رو تا ته توی کونش فرو کردم و شروع کردم به تلنبه زدن. بعد از کمی تلنبه زدن تو کون زهره، کیرمو بیرون کشیدم، رفتم پشت نسیم و اینبار رو پاهام ایستادم و کیرمو پایین اوردم و با یه فشار تا ته توی کونش فرو کردم. نسیم تجربه ی بیشتری تو کون دادن داشت و واسش مشکلی نبود، واسه همین از همون اول با قدرت و سرعت شروع کردم به تلنبه زدن، زهره که بیکار مونده بود، سعی میکرد از نسیم لب بگیره ولی نسیم با تلنبه های من جلو عقب میشد و نمیتونست لب بده. دست راستمو بردم پشت زهره، انگشت شستمو تو سوراخ کونش فرو کردم که باز مونده بود، با 4تا انگشت باقیمونده هم مشغول مالیدن کوسش شدم. چند لحظه بعد، دستم به دست زهره خورد که اورده بودش تا چوچوله اشو بماله. با نوک انگشت شروع به ماساژ سوراخ کوس خیسش شدم. کمی بعد، زهره چرخید و رو به من نشست، با نگاهی پر از شهوت، تو چشام نگاه میکرد و کوس خیسشو میمالید، بعد از چند دقیقه تلنبه زدن سرپایی تو کون نسیم، کیرمو بیرون کشیدم، پاهای زهره رو گرفتم و بالا اوردم که باعث شد به پشت بیفته رو تشک، زانوهاشو به سینه اش فشار دادم و پشتش نشستم، کیرمو سوراخ کونش تنظیم کردم و با یه فشار فرستادمش تو. نسیم هم کنار زهره خوابید و مشغول مالیدن کوس خودش شد. به چهره ی خوشگل خواهرم خیره شده بودم و تو کونش تلنبه میزدم، اب زیادی از کوسش راه افتاده بود و کیر من و سوراخ خودشو حسابی خیس میکرد. با انگشت شست دست راستم، شروع کردم به مالیدن چوچوله اش، زهره داشت به شدت ناله میکرد و بدنش شروع کرده بود به لرزیدن. اول نسیم بود که با ناله های بلند و لرزش شدید ارضا شد، چند لحظه بعدش هم زهره گفت اوووف داداش داره میاد، داره میااااااااد. با یه جیغ کنترل شده و لرزش غیر قابل کنترل ارضا شد. کمی صبر کردم تا بدنش شل بشه و بتونم کیرمو حرکت بدم. به تلنبه زدن ادامه دادم و چند دقیقه بعد، با یه آه بلند، منم ارضا شدم و همه ی ابمو تو کون زهره خالی کردم. نسیم داشت از زهره لب می گرفت. کیرمو کشیدم بیرون و طرف دیگه ی زهره به پهلو خوابیدم و منم مشغول نوازش و بوسیدنش شدم، یه نگاه به ساعت انداختم، ساعت 1 شده بود، گفتم بچه ها پاشین جمع و جور کنیم که یه ساعت دیگه مامان میاد، از تخت پایین اومدیم و کنارش ایستادیم. وضعیت تخت فاجعه بود، ملافه ی سفید از عرق و ترشحات بدنمون خیس شده بود. تو همین حین نسیم گفت اوه اینجا رو نگاه، بعد پشت نسیم رو به طرفم چرخوند، ابم از کونش بیرون زده بود و تا وسطای رونش اومده بود، زهره گفت من برم خودمو تمیز کنم بیام. وقتی رفت دوباره به یاد تخت افتادم. نسیم گفت ملافه ی دیگه ای ندارین؟ گفتم باید داشته باشیم، تو اینو جمع کن ، من بگردم ببینم کجاست. نسیم ملافه رو جمع کرد و من شروع کردم به گشتن، کمی بعد زهره برگشت و تو گشتن کمکم کرد تا بالاخره پیداش کردیم و کشیدیمش رو تخت. تخت رو مرتب کردیم، لباسامونو پوشیدیم و منتظر مامان شدیم. نسیم هم نهار پیش ما بود و بعد از ظهر رفت خونشون. از اون روز رابطه ی من و خواهرم وارد مرحله ی جدیدی شد و این رابطه ی خاص هنوز هم ادامه داره، پایان

نوشته: خاقان


👍 56
👎 3
79001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

855526
2022-01-26 01:59:33 +0330 +0330

لایک دوم رو من تقدیمتون کردم ایشالله مبارکتون باشه

4 ❤️

855528
2022-01-26 02:03:00 +0330 +0330

واه این چجوریاست من اولین نفری هستم که نظر میدم ؟ 😎
پس چلا لایک دوم شدم ؟ 🤔
فکر کنم دست استکبار تو کار هست 😤
بله اینبار دست شیطان بزرگ از آستین سایت (بلانسبت شما )شهوانی در اومده

4 ❤️

855563
2022-01-26 03:49:31 +0330 +0330

ایول واقعا داستان قشنگی بود حیف تمومش کردی میتونستی بازم ادامش بدی ❤️

4 ❤️

855658
2022-01-26 20:02:11 +0330 +0330

نوش جونت ایشالله نسیب ما هم بشه

3 ❤️

855697
2022-01-27 01:03:52 +0330 +0330

اخر هم نفهمیدم چرا اسم داستان لکه خورشیدیه؟
خاقان تو همون سیناترا هستی یا یه نفر دیگه ای؟
البته فرقی هم نداره خودت نوشتی یا از اونجا انتقال دادی، بهرحال باعث شدی که ما یه داستان خیلی خیلی خوب و عالی بخونیم و ازت ممنونیم 🙏🙏 ولی جدی چرا لکه خورشیدی؟

3 ❤️

855727
2022-01-27 02:16:05 +0330 +0330

کیرم تو خودتو این رابطه کثیف خاص

0 ❤️

856193
2022-01-29 01:54:14 +0330 +0330

کص و کون خواهر عالیه اگه زهره باشه که دیگه…

1 ❤️

865571
2022-03-26 11:59:14 +0430 +0430

امیدوارم با این سری داستان به راه راست هدایت شده باشید و با خواهران عشق کنید ، ما که نداریم شما ها که دارید ازش غافل نشید 🤭😂

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها