آنال با دختر چادری (۲)

1400/12/06

...قسمت قبل

سلام خدمت دوستان

بعضی از دوستان راجع به وجیهه پرسیده بودن که اون کلمه یه اشتباه لغوی بود لطفا بپذیرید 😁
نوشته بودم اوایل اردیبهشت دوستمو دیدم و خردادماه رفتم سمت اصفهان که این هم بعضیا پرسیده بودن بالاخره اردیبهشت بود یا خرداد لطفا با دقت بیشتری بخونین
اما ادامه ی ماجرای ما
اون روز ما برگشتیم و ملیحه رو تا نزدیک خونشون رسوندم و خودم هم رفتم خونه ی دوستم و شب رو اونجا موندم فردا صبح بعد از خوردن صبحونه به بهانه ی پیگیری کارام از دوستم خداحافظی کردم و گفتم میرم دنبال کارام و شب برمیگردم

سوار شدم و رفتم به سمت محل قرارم با ملیحه جون ساعت ۸ صبح دیدم که باز هم با همون ساک و تیپ چادری از سرکوچه اومد تو خیابون رفتم سمتش و سوارش کردم صندلی عقب نشست و بعد از سلام و احوالپرسی گفت بریم بیرون شهر برو به شهرکرد
راه افتادیم به سمت شهرکرد و به محض اینکه از نجف آباد بیرون رفتیم و وارد اتوبان شدیم ماشینو نگه داشتم و ملیحه اومد صندلی جلو و کنارم نشست و حرکت کردیم باز هم سردنده ی ماشین جایگاه مشترک دستامون شد و دستاشو روی دستام گذاشته بود و باهم حرف میزدیم و از دیروز و ترس و هیجانش و شهوت و عشق و حالش گفتیم و خندیدیم ملیحه هم یه مقدار آجیل و میوه با خودش آورده بود و تو ماشین باهم میخوردیم.
حالا دیگه دستمو به پاهاش رسونده بودم و رون نرم و تپلش رو مالش میدادم کیرم راست شده بود و متوجه حشری شدن ملیحه هم شدم نزدیک باغ بهادران بودیم که با دیدن مناظر سبزش و بیشه زارش گفتم اگه موافقی اینجا یه استراحت کوتاه میکنیم ملیحه هم قبول کرد و رفتیم کنار رودخونه لای رزختای چنار و نزدیک چند نفر دیگه که اونها هم مسافر بودن و چادر زده بودن ۰ادرمون رو برپا کردیم و جاتون خالی یه چای دم کردیم و خوردیم رفتیم داخل چادر دراز کشیدیم.
ملیحه رو تو بغلم گرفتم و یه دل سیر بوسیدم و لباشو خوردم و دکمه های مانتوشو باز کردم و پستونای نرم و درشتشو مالوندم و خوردم کیرم راست شده بود و دوست داشتم باهاش سکس کنم اما ملیحه بخاطر شلوغی دوروبرمون استرس داشت و مخالفت میکرد که بالاخره راضی شد برام ساک بزنه و آبمو بیاره تا یه جای بهتر پیدا کنیم خلاصه ملیحه جون مشغول ساک زدن شد و منم دستمو کرده بودم تو شلوارش و با کس خیسش ور میرفتم با خواهش و اصرار من شلوارشو باز کرد و یه کم پایین کشید اما با دیدن کون سبزه و تپلش و کس خیسش نتونستم جلوی خودمو بگیرم و راضیش کردم که سکس کنیم بالاخره به لاپایی زدن راضی شد اما اجازه نداد کونشو بکنم منم خوابیدم رو سینش و تندتند لاپایی زدم و لباشو خوردم تا آبم اومد و ریختم لای پاهاش.
چند دقیقه ای روی بدن نیمه لختش بودم و کیرم همچنان لای پاهاش بود که به پهلو چرخید و خودشو از زیرم درآورد و سریع لباساشو مرتب کرد و از منم خواست که لباسامو مرتب کنم شلوارمو که یه مقدار پایین کشیده بودم بالا کشیدم و سر و وضعمو مرتب کردم و بعد از چند دقیقه مشغول جمع کردن وسایلمون شدیم یکی از خانومایی که چادرشون نزدیکمون بود وقتی دید که داریم جمع میکنیم بهمون گفت زود دارین میرین که ملیحه جواب داد یکی از دوستامون زنگ زده آدرس داده میریم پیش اونها خلاصه راه افتادیم به سمت مقصد اصلی یعنی شهرکرد.
کمتر از یک ساعت بعد رسیدیم شهرکرد و دیگه ظهر شده بود از یه بیرون بر غذا گرفتیم و آدرس یه جا واسه استراحتو ازش پرسیدیم که گفت اولین چهار راه سمت راست برین پارک کوهستان.
چند دقیقه بعد پارک کوهستان شهرکرد بودیم رفتیم بالای پارک نزدیک بوفه و سرویس بهداشتی جای مناسبی بود ماشینو پارک کردیم و روی یکی از سکوها زیرانداز حصیری رو پهن کردیم و چادر زدیم ناهارمونو خوردیم و رفتیم سمت سرویس بهداشتی و خودمونو تمیز کردیم و برگشتیم داخل چادر.
این بار ملیحه خودش چادر و مانتوش رو درآورد و روی ساکش گذاشت و با تاپ و شلوار کنارم ایستاده بود منم یه پتو کف چادر پهن کردم و یه ملحفه هم گذاشتم کنارم که اگه لازم شد رومون بکشیم شلوار و پیرهنمو درآوردم و با شورت و زیرپوش نشستم و ملیحه رو تو بغل گرفتم.
موهاشو نوازش میکردم و میبوسیدم و بدنشو لمس میکردم کیرم راست شده بود و ملیحه هم حشرش بالا زده بود زمان و مکان رو فراموش کرده بودیم و مشغول عشق بازی بودیم که با صدای آژیر ماشین گشت پلیس هردومون تو بغل هم خشکمون زد.
سریع خودمو از ملیحه جدا کردم و پیرهن و شلوارمو پوشیدم و با صدای بلندگوی ماشین پلیس که پلاک ماشینمو اعلام میکرد سریع از چادر زدم بیرون و به سمت ماشین گشت رفتم.
سوال و جوابم با مامور پلیس کوتاه بود از کجا اومدی کجا میری کی همراهته گفتم اصفهان بودم و داشتم میرفتم اهواز اینجا هم بخاطر ناهار و استراحت توقف کردیم.
پلیسا رفتن و برگشتم تو چادر دیدم ملیحه طفلک لباساشو پوشیده و با چادر نشسته از دیدن ریخت و قیافه ش خنده م گرفته بود حالا دیگه کی میتونست اینو آروم کنه خیلی استرس داشت ترسیده بود بگیرنمون و به خونواده ش اطلاع بدن.
خلاصه پیشنهاد دادم ناهار بخوریم تا حال و اوضاع روحیش مساعد بشه ناهارو که کم مونده بود سرد بشه و از دهن بیفته خوردیم و رفتیم دسشویی و برگشتیم تو چادر به ملیحه گفتم اگه میخوای که برگردیم و بریم خونه اما قبول نکرد و باخنده گفت نداده نمیرم و شروع کرد به درآوردن لباساش.
لخت خوابیدیم تو بغل همدیگه فقط شورتامون پامون بود با بوسیدن و نوازش سر و صورتش دوباره آرامش به چهره ی معصوم و زیباش برگشت و باهام همراهی میکرد لبامون تو هم قفل شد و دستم رو شرتش بود و کونشو میمالوندم و دستمو کردم زیر شورتش و سوراخ داغ کونشو نوازش میکردم شورتشو پایین کشیدم و دستمو بردم لای پاهاش کسش حسابی خیس شده بود کس خیسشو مالوندم و پستوناشو تو دهنم گرفتم و براش میخوردم دوباره شهوت وجودمونو فرا گرفته بود و فقط به لذت بردن از همدیگه فکر میکردیم.
خوابیدم رو سینش و با لیسیدن پستوناش و بوسیدن شکمش زبونمو به کس داغ و خیسش رسوندم و زبونمو چند بلر وسط کس تپلش بالا پایین کردم و چوچولشو بین لبام گرفتم و با لذت بوسیدم و مکیدمش که ملیحه هم از شدت شهوت به خودش میپیچید شهوتش و حرکاتشو دوست داشتم و دلم نمیخواست اون لحظات و لذتش تموم بشه دستاشو تو موهام کرده بود و سرمو به کسش فشار میداد و منم با لذت کس خیسشو میخوردم.
سرمو از بین پاهاش بلند کردم و رو سینش خوابیدم کیرمو لای شیار کسش ش گذاشتم و لباشو میخوردم
ملیحه کیرمو میخواست و گفت بیا رو صوزتم بشین و کیرتو بذار دهنم تا برات ساک بزنم اما من بصورت 69 رو صورتش قرار گرفتم کیرمو گذاشتم تو دهنش و سرمو لای پاهاش بردم و کسشو میخوردم و لیس میزدم و انگشتمو تو کون تنگش کرده بودم و با انگشت براش تلمبه میزدم ملیحه واقعا در اوج لذت و شهوت بود و من همچنان تمرکزم روی لذت بردن ملیحه بود که دیدم دستاشو انداخت رو کمرم و کیرمو فشار میداد تو حلقش و کمر خودشو هم بالا پیین میکرد در یک لحظه تمام زورش توی پاهاش جمع شد و سرمو محکم بین پاهاش گرفته بود از انقباض مداوم ماهیچه های کدنش و لرزش پاهاش فهمیدم که ارضا شده چند لحظه ای تو همین حالت بود یهویی دستاش از رو کمرم ول شد و پاهاشو هم دراز کرد و با ناله ی خفیفی گفت مرسی بسه.
از روش بلند شدم و به پهلو کنارش دراز کشیدم و کشیدمش تو بغلم مثل یه بچه خودشو تو بغلم مچاله کرده بود و هیچ حرفی نمی زد دستمو لای موهای سیاهش کردم و موهاشو نوازش میکردم و می بوسیدم که سرشو بالا آورد و زل تو چشمام و لبامو بوسید و با یه لبخند خوشگل گفت حالا نوبت توئه.
برگشت پشت به من خوابید و کونشو برام قمبل کرد و کونشو به کیر نیم خیزم چسبوند با این کارش دوباره کیرم شروع به راست شدن کرد کیرمو لای شیار کونش بالا پایین میکردم و از نرمی کونش لذت میبردم ملیحه لای پاهاشو باز کرد و دستشو آورد بین پاهام و کیرمو تو دستش گرفت و کمی به کسش مالید و گفت کاش میشد بکنیش تو کوسم بهش گفتم من مشکلی ندارم اما تو حیف که تو دختری و نمیشه.
با این حرف من کمی خودشو جلو کشید و سر کیرمو روی سوراخ کونش گذاشت و گفت اونجا نمیشه اینجا که میشه کیرمو ول کرد و با دستش لای کونشو باز کرد و گفت بکن واقعا کون خوبی داشت و دلبری میکرد سوراخ کونشو خیس کردم و انگشتمو تو کونش کردم و یه کم سوراخ کونشو با انگشتم مالش دادم و دوباره تف زدم و کیرمو رو سوراخش گذاشتم و فشارش دادم ملیحه هم باهام همکاری میکرد هم با یه دستش لای کونشو باز کرده بود و هم که کونشو به کیرم فشار میداد یه کم از نوک کیرم که وارد کونش شد
نتونست دردشو تحمل کنه و یهویی خودشو کشید جلو و کیرمو از کونش درآورد اما با یه ببخشید گفتن دوباره کونشو داد عقب و لاشو باز کرد بازهم تف زدن و خیس کردن کونش و بازهم فشار دادن کیرم تو کونش این دفعه تحمل کرد اما واقعا داشت درد میکشید و دستشو رو دهنش گذاشته بود و داشت انگشت خودشو گاز میگرفت کیرمو از کونش بیرون کشیدم و دوباره خیسش کردم این دفعه راحت تر رفت توی کونش اما درد داشت و اذیت میشد کیرمو از کونش درآوردم و کمی بدنشو نوازش کردم و سر و صورتشو بوسیدم تو چشماش که نگاه کردم دیدم چشماش اشک آلوده و ناراحت شدم بهش گفتم ببخشید اذیت شدی لاپایی میزنم آبمو میارم اما قبول نکرد و گفت واقعا دوست دارم بکنی توش باهاش لب تو لب شدم و لباشو خوردم و دوباره پستانشو مالیدم و خوردم تا بتونم حشریش کنم و با درد کمتری بکنمش خودم هم حیفم میومد اون کونو نکنم .
بالاخره دوباره حشری شد و کسش خیس شد بهش گفتم آماده ای کونتو جر بدم که گفت من که آماده م این تویی که دست دست میکنی به پهلو خوابیدم و کشیدمش تو بغلم سوراخ کونشو با خیسی کس خودش خیس کردم و با اگشتم بازش کردم و کیرمو رو سوراخ کونش گذاشتم و فشار دادم سر کیرمو که داخل سوراخش کردم متوجه شدم که هنوز درد داره اما تحمل میکنه کیرمو درآوردم و دوباره خیس کردم و فشارش دادم تو سوراخ کونش خیلی راحت تر از قبل رفت تو کونش.
کیرمو بی حرکت تو کونش نگه داشته بودم و دستمو بردم لای پاهاش و شروع کردم به مالوندن کس خیس و داغش کمی لای پاهاشو از هم باز کرد تا دستم به کسش مسلط تر بشه و خودش هم کونشو برام قمبل کرد و یواش یواش داشت کونشو به کیرم فشار میداد نصف بیشتر کیرم تو کونش بود و دستم لای ماشو و رو چوچولش.
از حالات و حرکاتش متوجه شدم که درد و لذت رو داره با هم تجربه میکنه شروع کردم به تلمبه زدن تو کونش و با هر تلمبه کیرمو میلیمتری بیشتر تو کونش فرو میکردم و از داغی و تنگی کونش لذت میبردم و همراهی مداوم ملیحه هم این لذتو بیشتر میکرد تو کونش تلمبه میزدم و زیر گوشش حرفای سکسی میزدم و از داغی کونش و شهوتش و خیسی کسش میگفتم و ملیحه رو حشری تر میکردم دست ملیحه اومد بین پاهاش و دست منو همراهی میکرد و این لذت منو بیشتر میکرد و تلمبه هام تندتر شده بود کیرمو تا ته فرو کردم توی سوراخ کونش و سرمو بین موهاش کردم و بی حرکت شدم آبم تو کون تنگ ملیحه تخلیه می شد و من با حرکات ریز کیرم توی کونش داشتم بیشترین لذتو تجربه میکردم که با فشار دست ملیحه به دستم که روی کسش بی حرکت مونده بود دوباره مالبدن کسشو ادامه دادم بدنمو به بدن داغ ملیحه که زیر ملحفه خیس عرق شده بود چسبونده بوندم کیرم تو کونش به حالت نیمه خوابیده مونده بود و ملیحه با فشار دادن کونش به کیرم اجازه نمیداد کونش از کیر من خالی بمونه حرکات دستش تندتر شده بود و پاهاش باز و بسته میشد و همچنان کونش تو بغلم بود و کیرمو بلعیده بود شهوت ملیحه داشت به اوج می رسید و بافشاری که به دستم میاورد و پاهاش که دستمو محکم روی کسش قفل کرده بود ملیحه دومین بار هم ارضا شد و بعد از چند لحظه بی حرکت شد و کمی بعد خیلی آروم خودشو جلو کشید و کیرمو از کونش درآورد و دوباره اومد تو بغلم و ملحفه رو کامل رو خودش کشید و برای چند دقیقه ای هردومون ساکت و بی حرکت موندیم.
ده پونزده دقیقه ای از پایان سکسمون گذشته بود که ملیحه با یه صدای آروم و خمار گفت گفت آرش جان بریم؟
کمی ازش فاصله گرفتم و ملحفه رو از رومون کنار زدم نصف بدن ملیحه زیر ملحفه بود و نصف بدنش یعنی کمر و کونش لخت جلوم بود گردنش رو بوسیدم و نگاهی به اندام اغواگر و سبزه ش انداختم و شیار کونش که از هم باز بود و سوراخ کونی که هنوز کامل بسته نشده بود و کمی آب کیرم ازش بیرون اومده بود این صحنه بسیار زیبا و شهوت انگیز بود اما وقت کافی برای لذت بردن بیشتر نداشتیم و باید قبل از غروب ملیحه رو به خونشون می رسوندم.
من و ملیحه به مدت دوسال باهم در ارتباط بودیم آخرین سکس ما که سکس وداعمون بود شهریور ۹۱ بود نجف آباد باغ یکی از دوستام.
من و ملیحه با یه شماره تلفن و بواسطه ی یه نفر دیگه باهم آشنا شدیم اما عاشق هم شدیم.
من و ملیحه نتونستیم باهم ازدواج کنیم اما هردومون الان ازدواج کردیم و بچه داریم و هیچکدوم هم نتونستیم اون لذتی که باهم داشتیم رو با همسرانمون تجربه کنیم اما بعد از ازدواج دیگه باهم سکس نکردیم هرچند شرایطش برامون مهیا بود ما عاشقانه ترین سکس شهوت انگیز رو داشتیم اما از یه جایی متوقف شد چون یه نفر قول اون دخترو به پسرش داده بود و نمیخواست بین خودش و برادرش بخاطر یه دختر کدورت پیش بیاد و پدر اون دختر هم بخاطر برادرش و برادرزاده ش و شاید ارث و میراث قلب دختر خودش رو شکوند لعنت به همه ی این قول و قرارای فامیلی.
با اشک و حسرت آرش

نوشته: آرش


👍 36
👎 3
67301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

860924
2022-02-25 05:05:18 +0330 +0330

فکر نمیکردم ادامه بدی نمیشه گفت داستان دروغه ولی واقعی بودنشم عجیبه به حساب برا مسابقه اومده بود اون موقع نگفتن کو مدالت یا اینجور چیزا یا با مربیش صحبت کنن به همین راحتی اعتماد کردن نداریم همچین چیزی یکم گنگه اینارم توضیح بدی شاید اون موقع یکم واقعی به نظر بیاد

1 ❤️

860938
2022-02-25 07:21:42 +0330 +0330

همه اینا به کنار
داداش یه سوتی هم موقع ناهار خوردن دادی ها
یبار قبل از اومدن پلیس ناهار خوردین یبار بعدش؟🤣😂

2 ❤️

860956
2022-02-25 10:02:50 +0330 +0330

به نام خدا،پس وجیهه رو کی کرد؟

1 ❤️

860964
2022-02-25 11:59:43 +0330 +0330

هر دو قسمت بار شهوانیِ عالی داشتن👏

1 ❤️

860980
2022-02-25 15:58:57 +0330 +0330

پلیس باید کله شو میکرد تو چادر میگفت اینجا به شما ناهارم دادن؟!

4 ❤️

860982
2022-02-25 16:06:31 +0330 +0330

تو داستان قبلی ام گفتم خوب بود
کسی که بی مکانی کشیده باشه قشنگ لحظه به لحظه داستاناتو درک میکنه😂❤

0 ❤️

861038
2022-02-26 01:29:24 +0330 +0330

منم یه زید چادری داشتم می‌بردم خونه ی ساقیمون از کون میکردمش.یادش بخیر…

1 ❤️

861131
2022-02-26 17:05:00 +0330 +0330

مرسی خیلی قشنگ بود حال کردم ❤️

2 ❤️

861804
2022-03-02 19:21:55 +0330 +0330

اشتباه لغوی 😁 اخه مردک ادم‌ اسم زیدشو یادش میره، بعدشم کون گلابی وجیهه و ملیحه چجوری ممکنه اشتباه بشن حتی توی کیبرد حروفشون نزدیک هم نیست. حالا غلط های دیگه ای هم که دوستان گفتن بماند، یا داستانو از جایی کپی کردی یا اینکه زائده ذهن مجلوقته و فراموش کردی وجیهه نوشتی یا ملیحه، هرچند مورد اول محتمل تره…سیکتیر

0 ❤️

862340
2022-03-05 18:14:46 +0330 +0330

این داستان چقدر داستان زندگیه منه…

0 ❤️

869488
2022-04-18 15:26:37 +0430 +0430

Tahix عزیز
منظور ناهار بعد از پلیس لای پای ملیحه بود
یه بارم اونجا ناهار خورد😂

0 ❤️

891966
2022-08-24 22:20:24 +0430 +0430

مرسی هر دو قسمت داستانت قشنگ بود و بنظر واقعی میاد و میشه بهش گفت خاطره ی سکسی.
یه مقدار روی نوشتارت دقت کن می تونی قلم بهتری داشته باشی
ضمن این که باید بگم اینجا بعضیا کارشون همینه که نویسنده ها رو دلسرد کنن و متاسفانه فهم و تشخیص درستی ندارن و نمیتونن بین داستان تخیلی و خاطره تفاوتی قائل بشن مثلا در قسمت قبل یکی نوشته که اسم پارک درسته و مختص همین کاراست اما اینجا یکی دیگه نوشته که همچین پارکی توی شهرکرد نیست بی شک این شخص دومی دروغ میگه چون من خودم این پارک رو رفتم و بالای پارک کنار بوفه و اون دستشویی هم خاطره دارم.
بهرحال امیدوارم بقیه ی خاطراتت رو با قلم روان تر و بهتری بنویسی.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها