از فرزانه تا سوگل (۱)

1402/07/27

تازه با فرزانه نامزد کرده بودیم، خانواده ها میدونستن اما میگفتن همراه خانواده با هم برید و بیاید اما من و فرزانه همیشه دنبال یه جا بودیم واسه عشق و حال، چون اهل شمال هستیم یه چند باری رفتیم جنگل واسه عشق و حال که هر بار یه نفر ما رو میدید، یه روز فرزانه گفت: یه خاله دارم شوهرش فوت کرده و با دخترش که 5سالشه تنها زندگی میکنه ما با هم خیلی صمیمی هستیم باهاش هماهنگ کردم بریم اونجا، دیگه راحت و بی هیچ ترسی عشق و حال کنیم، گفتم تو بهش گفتی قبول کرد؟ گفت اره بابا خودشم قبلا با شوهرش از این عشق بازیا زیاد داشتن گفت ما هم جا نداشتیم اما تو می تونی با آرش بیای اینجا، به مامانت اینا هم بگو خونه خاله سوگل ام، هیچ مشکلی هم بوجود نمیاد، ساعت 7 شب بود فرزانه بهم پیام داد گفت اومدم خونه خاله سوگل آدرسو فرستاد منم رفتم وقتی رفتم توی خونه دیدم فرزانه حسابی خوشگل کرده یه تاپ نیم تنه که فقط سینه هاشو پوشونده بود و یه دامن کوتاه تا زانو و ساق پاهای سفید تپلشو انداخته بود بیرون و بغلم کرد و گفت خوش اومدی و بوسیدم منم ازش لب گرفتم که یه صدایی گفت حالا از همین دم در شروع نکنید،دیدم خاله سوگل فرزانه است سلام کردم، گفت سلام آقا آرش، بفرما داخل کیفتون رو بدید من… کیفمو دادم خاله سوگل و دوباره فرزانه پرید بغلم و از هم لب می گرفتیم گفتم چی زدی امروز زده بالا؟ فرزانه گفت از ذوق و شوقه و یکم آهنگ گذاشتیم و فرزانه و دختر کوچولو خاله سوگل برامون رقصیدن و شام خوردیم رفتیم بخوابیم، خواب که نه رفتیم عشق و حال کنیم تا رفتیم توی اتاق دیدم یه دوشک آبی دو نفره برامون پهن کردن فرزانه خوابید وسط دوشک و گفت امشب می تونیم لخت تو بغل هم بخوابیم، گفتم پس بیا همدیگه رو لخت کنیم، تاپ و دامنشو دراوردم و یه شورت سفید توپ توپی قرمز پاش بود گفت خیلی بی ذوقی این شورت رو واسه امشب خریدم حداقل نگاش کن بعد زود درش بیار گفتم جونم و کوسشو از روی شورتش بوسیدم دیدم به شورتش عطر زده و خیلی بوی خوبی میداد خوابیدم کنارش با دست چپم کوسشو میمالیدم و سینه هاشو میخوردم،آه و ناله میکرد بلند، گفتم آروم جلوی خالت آبروم رفت الان فکر میکنه دارم توی کوست میکنم، گفت بی خیالش امشب می خوام همه جوره حال کنم گفت بسه آرش انقدر مالیدیش شورتمو کامل خیس کردی پاشو بیا بخور کوسمو پاشو، اول لخت شو، کامل لخت شدم و حالت 69 شدیم شورتشو دراوردم و بو کردم و بوسیدم و شروع کردم خوردن کوس قشنگ و بی مو و تمیز و خوشبو فرزانه من کوس اونو میخوردم و اون کیرمو می خورد بعدش مثله همیشه فرزانه پاهاشو جفت کرد من لاپایی انقدر کیرمو به کوسش مالیدم آبم اومد ریختم روی شکمش و رفتم کوس فرزانه رو انقدر خوردم تا اونم ارضا شد و دوتایی افتادیم کنار هم، گفتم فرزانه امشب که اینجایم بذار کیرمو بکنم توی کوست، گفت نه آرش نگفتی می خوای اینکارو کنی همینجوری نمیشه تازه من به خالم گفتم عشق و حالمون در حد خوردنه نه توش کردن، گفت لاپایی کوس و کونم تا صبح ماله تو اما توشون کنی نه، من حساسم این کارو کنی یه جیغ هایی میزنم که زلزله 8 ریشتری میاد، با هم خندیدیم، گفت چی فکر کردی با خودت که کیر به این کلفتی رو بکنی توی کوس و کونم من صدامم در نیاد؟ کلی خندیدیم، گفت شورتمو دوست داشتی؟ گفتم بله قشنگ بود بوی شورتت هم خیلی دوست داشتم از الان همیشه به شورتت عطر بزن چون من سرم بیشتر اونجاست، با هم غش میکردیم از خنده، بهم پشتش رو کرد و گفت بغلم کن و بهم بچسب و کیرمم لای چاک کونش بود گفت دوست دارم اینجوری توی بغلت بخوابم تا صبح، صبح که شد یه لحظه حس کردم خاله اش اومد توی اتاق ما اما دید لختیم توی بغل هم رفت فرزانه که بیدار شد لباس پوشیدیم و گفت آرش بغلم کن ببرم سر سفره تا صبحانه بخوریم نه اول ببرم صورتمو بشورم، بردمش صورتشو شستم یه لب صبحگاهی ازش گرفتم و بردمش سر سفره، خاله سوگل گفت فرزانه جان معلومه خیلی دوست داره فرزانه گفت آرش ماهه ماه خیلی دوستش دارم و از هم یه لب دیگه گرفتیم صبحانه رو خوردیم و دم رفتن خیلی از خاله سوگل برای دیشب تشکر کردیم و بهش گفتم این لطفتون رو فراموش نمی کنم و هر زمان کمکی از دستم بربیاد جبران می کنم، خاله سوگل گفت شما ببخشید بهتون سخت گذشت گفتم نه اتفاقا عالی بود و 3 تایی خندیدیم که گفت آقا آرش کیفتون،کیفمو گرفتم و خداحافظی کردیم و رفتیم فرزانه رفت دانشگاه منم رفتم سرکار توی محل کارم خواستم یه چیزی رو بردارم که دیدم روی یه کاغذ نوشته: خواسته های دیشبت رو من همین الان می تونم براورده کنم نه فرزانه و یه شماره نوشته بود اولش ترسیدم اما چند بار جمله رو که خوندم گفتم این جمله رو حتما خاله سوگل نوشته چون اولا هبچ کس نمیدونست من دیشب کجام و هیچ کس هم نمیدونست من از فرزانه چی میخواستم، به شماره پیام دادم ببخشید شما خاله سوگل هستید؟ منظورتون از جمله ای که نوشتید چیه؟
بعد از چند دقیقه پیام داد امشب بیا خونم تا با هم حرف بزنیم به هیچ کس هم چیزی نگو، براش نوشتم چشم حتما.
نمیدونستم چیکار کنم؟… برم، نرم، به فرزانه بگم؟، نگم؟ یعنی چیکارم داره؟ بیشتر که فکر کردم فهمیدم این لنتی کل دیشب داشته به حرفامون گوش میداده،آخرش با خودم کنار اومدم و رفتم خونه خاله سوگل وقتی رفتم داخل دیدم خاله سوگل یه شورت سفید پوشیده، سینه هاشم کوچولو بود که سوتین لازم نداشت گفت امشب همه خواسته های دیشبت رو می تونی تجربه کنی دید ماتم برده بهش خودش شلوار و شورتم رو دراورد، کیرمو دراورد و چند تا توف روش کرد و کیرمو کامل توفی کرد گفت خونه ات آباد این تنه درخت رو دیشب می خواستی توی کوس و کون فرزانه کنی؟ اما نگران نباش من جاشو دارم،گفت بهت یاد ندادن شورت یه خانم رو آقا باید در بیاره؟ شورتشو دراوردم یه کوس تمیز بود و قشنگ، کوس خودشم توف مالی کرد و دو لا شد و دستاشو گذاشت روی دیوار گفت بکن توی کوسم، کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن، گفت اینه، خیلی وقت بود دلم یه کیر مردونه می خواست جونم محکمتر بکن محکمتر سینه هامو بگیرشون فشارشون بده جااانم نه خیلی لاغر بود کیرم تا ته میرفت توی کوسش، کوس تنگی بود و لذت بخش، انگار که تازه تحریک شده باشه گفت بسه آرش، خوابوندم روی کمرم و خودش کیرمو کرد توی کوسش و روش نشست تند تند بالا پایین میکرد وسطاش که خسته میشد با یه حرص عجیبی سینه های کوچولو تخم مرغی اش رو میکرد توی دهنم و میگفت گاز بگیر نوکشونو گاز بگیر گفتم ارومتر داره آبم میاد گفت گوه خورده که داره میاد یه ضربه به تخمم زد و یه دردی گرفت که نفسم بند اومد بی اختیار پاهام اومد بالا که با دو تا آرنج هاش زد تو رونم گفت صاف کن پاتو و با سرعت بیشتری بالا پایین میکرد چون با ضربه به تخمم کلا کیرم بخاطر درد شقی اش رو از دست داده بود و این داشت با بالا پایین کردن بیشتر دوباره کیرمو شق میکرد، گفت نفس عمیق زیاد بکش صداتو آزاد کن دوست ندارم آبت زود بیاد اگر آبت زودتر بیاد یه ضربه دیگه به تخمات میزنم، کیرم دوباره شق شده بود گفت خسته شدم تو بکن توی کوسم منم کمرمو بالا پایین میکردم کیرمو توی کوس تنگش حسابی لذت میبرد گفت آرش محکمتر بزن جوری بزن که من بپرم بالا، چند تا زدم گفت کمرت هنوز قوی نیست بیا اینجا ببینم خوابید روی شکمش یه بالشت گذاشت زیر شکمش و کوسش اومد بالا گفت پاهاتو بذار دو طرفم و کیرتو بکن توی کوسم آرش یه جوری توی کوسم تلمبه میزنی با هر تلمبه ات من پرت بشم جلو و گرنه بلند میشم یکی میزنم توی تخمت که تا صبح نتونی نفس بکشی فهمیدی؟ گفتم آره فهمیدم گفت شروع کن، کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم با همه توانم توی کوسش تلمبه زدن واقعا هم تلمبه میزدم میرفت جلو اما اون خودشو هر بار برمیگردوند عقب و میگفت محکمتر، چون لاغر بود کیرم تا ته کوسش میرفت حس میکردم کیرم میخوره به یه چیزی انقدر تلمبه زدم توی کوسش آبم اومد و کیرمو از کوسش دراوردمد و رفتم عقب گفتم ببخشید بیشتر از این نمی تونستم تحمل کنم گفت توله سگ کی بهت گفت کیرتو در بیاری؟ از ترس دویدم کیرمو کردم توی کوسش بالشت رو از زیر شکمش برداشت و گفت کیرتو درنیاریا همین جوری بخواب روم، خوابیدم روش، گفت بهت حال داد؟ یا چون خیلی لاغر بودم بهت حال نداد؟ گفتم نه خیلی خوب بود، گفت مطمینی؟ گفتم آره خیلی خوب بود گفت حتی با اون ضربه ای که به تخمت زدم؟ حرفی نزدم، گفت بلند شو از روم کنارم دراز بکش، کنارش دراز کشیدم اون خوابید روم گفت ببخشید خیلی حشری بودم وقتی آبت می خواست بیاد من توی اوج حشری بودنم بود دست خودم نبود و ازم لب گرفت، بازم حرفی نزدم گفت کوتاه نمیای؟ خیلی دردت گرفت؟ آرش ببخش دیگه، گفتم امروز شما یه جور رفتار کردی انگار من برده شما بودم، گفت نه اصلا اینطور نیست دچار سو ء تفاهم شدی، گفتم شما تهدیدم کردی که اگر آبم بیاد بازم میزنی، هیچی نگفت بلند شد رفت دستشویی منم لباسهامو پوشیدم برم که از دستشویی اومد بیرون گفت می خوای بری؟ گفتم آره به خواسته ات رسیدی اگر توی تخمم نمیزنی می خوام برم گفت بچه ام خوابه بیا بریم توی اتاق حرف بزنیم گفتم من حرفی ندارم گفت بهت میگم بریم توی اتاق بچم خوابه… دید گوش نمیدم دستشو گذاشت دم دهنم و می کشوندم توی اتاق رفتیم توی اتاق در رو بست گفت تو از یه زن چی میدونی؟ شماها همتون فقط می خواید بکنید و برید، اما تا حالا به احساس و نیازهای یه زن توجه کردی؟ من یه زن بیوه ام آرش، دیشب تا صبح صدای عشق و حال شما نذاشت بخوابم دیشب برات یادداشت گذاشتم و تا قبل از اینکه بیای منتظرت موندم بدجوری دلم می خواست یکی باهام سکس کنه، توی اوج لذتهام آبت می خواست بیاد دست خودم نبود اونکارو کردم اگرم تهدیدت کردم اونم از سر شهوت زیاد بود، یادم افتاد که تا منو دید اصلا نه برام کیرمو خورد و نه خواست کوسشو بخورم مستقیم گفت بکن توی کوسم، رفتم جلو بغلش کردم و گفتم باشه باشه قبول کردم گریه کرد و اونم بغلم کرد گفت ببخشید باشه؟ گفتم باشه بخشیدم خوابوندمش کف اتاق و خوابیدم روش و ازش لب گرفتم بهش گفتم تا حالا کوس یه زن لاغر قد بلند رو نکرده بودم گفت چطور بود؟ گفتم عالی بود دوست داشتم کیرم تا نافت میرفت داخل خندیدیم…


بهش گفتم سکس اول نذاشتی کارهایی که میخوام انجام بدم حالا اجازه میدی کارهایی که منم دوست دارم انجام بدم؟ گفت باشه قبول اما به خدا دست خودم نیست توی سکس باید ارضام کنی وگرنه خشن میشم، گفتم چشم ارضا میکنم، میدونم خشن بشی تخمامو میترکونی گفت نه، منظورم این نبود گفتم مگر خشونت های دیگه ای هم انجام میدی، گفت کجاشو دیدی،گفتم دوست دارم کوستو بخورم گفت بخورش رفتم وسط پاش و شروع کردم خوردن کوسش گفت یه چیزی بگم؟ گفتم بگو، گفت من خوردن اینجوری رو دوست ندارم گفتم چجوری دوست داری گفت تو بخواب اومد پاهاشو دو طرف سرم گذاشت و با کوسش نشست روی دهنم گفت حالا هر چقدر دوست داری بخورش، اینجوری خیلی بیشتر حال میده، هر جا دوست داشت کوسشو می چسبوند به دهنم و هر جا دوست داشت کوسشو میبرد بالا و من سرمو میبردم بالا تا کوسشو بخورم اما یه مشکلی که داشت این روش این بود که تمام آب و ترشحات کوسش توی دهن و صورت من بود خودش گفت بسه دیگه اما خیلی خوب میخوری خوشم اومد از خوردنت کوس یه زنو خوب میشناسی گفتم واسه فرزانه خیلی میخورم گفت نوش جان و خندیدیم… گفت چون خیلی لاغرم روشهای دیگه بهت حال نمیده بیا به این روشی که میگم کوسمو بکن خوابید روی شکمش گفت بشین روی رون هام و کیرتو بکن توی کوسم لنتی خیلی حال میداد با هر تلمبه کیرم تا ته میرفت توی کوسش و خودش میگفت محکمتر کون گوشتی هم نداشت که برخورد برنم با کونش بهم حال بده از روش بلند شدم گفت آبت اومد؟ گفتم نه روی دست راستت بخواب منم از پشت کنارش خوابیدم یه پاشو دادم بالا کیرمو کردم توی کوسش و شروع کردم تلمبه زدن، خیلی حال میداد کیرم تا ته میرفت توی کوسش و اون خودشو به پایین هول میداد تا کیرم راحتر تا ته بره توی کوسش میگفت کیر کلفتت توی کوسم خیلی حال میده این کیر کلفت حقه منه نه فرزانه، تو رو خدا آبت نیادا، دوست دارم تا صبح این کیر توی کوسم باشه کیرمو در آوردم و روی کمر خوابوندمش و پاهاشو دادم بالا و کیرمو تا ته توی کوسش میکردم گاهی از خوشی و لذت کیرمو با فشار میکردم توی کوسش و نگه میداشتم و میگفتم جوووووووووووون چه کوسیه، کیر آدمو می بلعه، کیرم میره توی کوست اصلا اثری ازش نیست ته دسته توی کوست میره، میگفت تو رو خدا حرف نزن تحریک میشی آبت زود میاد دوست دارم همینجوری توی کوسم بکنی خیلی حال میده دو تایی حرف نمیزدیم فقط صدای سکس بود و آه و ناله گفت از روم یه دقیقه پاشو، بلند شدم پاهاشو از هم باز کرد و گفت حالا بکن توی کوسم کیرمو تا ته کردم توی کوسش گفت جونم جونم آرش، کاش زودتر اومده بودی گفت بخواب روم، خوابیدم روش، دستاشو دورم حلقه کرد و گفت کیرتو تا سرش در بیار و محکم و با فشار تا ته بکن توی کوسم و محکم فشار بده و نگه دار، هر بار که اینکارو میکردم میگفت وای خدا چه خوبه جونم این کیر حقه منه چه خوبه پیدات کردم آرش گفتم آبم می خواد بیاد گفت: باشه همین جوری توی کوسم کن تا آبت بیاد تندش نکن بذار حسابی لذت ببریم بعد آبت بیاد تا تندش میکردم فشارم میداد که آرومش کن آبت نباید زود بیاد، آبت خواست بیاد تا ته بکن توی کوسم و بریزش توی کوسم، کیرمو کردم تا ته توی کوسش که آبم اومد و ریختم توی کوسش گفت خیلی خوب بود اما بازم آبت زود اومد کاش یکم دیرتر میومد، برات درستش می کنم که دیرتر بیاد نگرانش نباش، گفتم بهت حال داد گفت عالی بود و از هم لب گرفتیم… گفت به تو حال داد؟ گفتم هم بهم حال داد هم کلی چیز یاد گفتم، گفت چی یاد گرفتی؟ گفتم یاد گرفتم یه زن هم می تونه توی سکس نقش اصلی رو داشته باشه، تا الان هر چی سکس داشتم با دخترا من همه چیز رو تعیین میکردم و اونا فقط اطاعت میکردن اما توی سکس با تو، تو تعیین میکنی من چیکار کنم، گفت دست خودم نیست به خدا، وقتی حشری میشم و مردی نمی تونه ارضام کنه یا دنبال ارضای خودش باشه و به من توجهی نداشته باشه خیلی عصبی میشم، اون موقع رفتارام دست خودم نیست، گفتم بله این مطلب رو کامل دیدم، خندیدیم گفتم درسته توی سکس دیکتاتوری اما واقعا بهم حال داد،راستی چند سالته؟گفت 28 سال،گفتم زود ازدواج کردی؟گفت آره توی 20 سالگی،چشمام باز نمیشد دیگه و لخت توی بغل هم تا صبح خوابیدیم و صبح ساعت 6 از خونشون زدم بیرون و رفتم تا به سر کارم برسم و فرزانه بالای 100 تا زنگ زده بود و پیام داده بود، زنگش زدم و گفتم ببخشید گوشی روی سایلنت بود و دیشب از خستگی خوابم برد و اینا…
واقعا تردید داشتم برای انتخاب فرزانه، داشتم فکر میکردم یه زن بیوه چقدر جذابیت سکسی اش از یه دختر باکره بیشتره…
فرزانه رو باید التماسش کنم بکنمش اما سوگل التماسم میکرد با کیرم کوسشو جر بدم… کلا دیگه حوصله فرزانه رو نداشتم…
یه دو روز بعد به هاله سوگل پیام دادم گفتم خیلی بی معرفتی خیلیا خیلی، گفت بی معرفت نیستم تو گفتی من خشنم، دیکتاتورم گفتم شاید دوست نداری دیگه… حرفشو قطع کردم و گفتم به خدا زود اومدن آبم دست من نیست که تو عصبی میشی گفت پس اگر دوست داری امشب منتظرتم، زود نیومدن آبت هم داروش پیش منه بیا درستش میکنم تا من نخوام آبت نیاد، گفتم فدای تو دیکتاتور بشم من گفت کوفت خوب نباید زود بیاد و خندیدیم…
نمیدونم چی شد، یه روز به خودم اومدم دیدم فرزانه با یه پسر دیگه ازدواج کرده و من همچنان هفته ای 3 بار با خاله سوگل سکس دارم
سعی کنید اگر مجرد هستید هیچ وقت با یه زن بیوه نخوابید، وگرنه نمک گیر میشید 😆😂😁

ادامه داره…

نوشته: آرش


👍 15
👎 7
15601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

953536
2023-10-20 05:17:41 +0330 +0330

خوشم اومد

0 ❤️

953568
2023-10-20 10:59:47 +0330 +0330

کونت خودت پاره کردی فقط بخاطر کس دیکتاتور 🤣🤣🤣

0 ❤️

953605
2023-10-20 17:07:40 +0330 +0330

ینی منه دختر به پسر مورد علاقم بگم بیا سکس کنیم بدش نمیاد؟
اگرم بدش نیاد فک میکنه جنده م دیگه خب

1 ❤️