از کون دادن هام تا بیغیرت شدنم

1397/12/28

سلام خدمت همه دوستان شهوانی .
داستانی که میخوام بگم واقعیت زندگی خودمه خواهشا اگه باور ندارین یا خوشتون نیومد نظر هم ندید.
از خودم بگم سیناهستم البته اسم مستعارمه ۳۲ساله و متاهل.
من از سن پایین به کون دادن معتاد شدم در واقع معتادم کردن چون اولاش دوست نداشتم بگذریم تو محله مون ی پسر بود که ازم بزرگتر بود چند سالی که باهاش دوست شدم و خلاصه کار به جایی کشید که فهمیده بود کیر دوست دارم و رابطه مون سر گرفته بود اسمشو میزارم امیر .
امیر کیر کلفت و درازی داشت منم بخاطر همین خیلی خوشم اومده بود وقتای که خونشون خالی میشد منو پیدا میکرد و میبرد خونه بهش کون میدادم یا وقتایی که خونه ما خالی میشد و هوس کون دادن بهم دست میداد صداش میکردم دیگه برام عادی شده بود‌.
راستش من ی خواهر از خودم بزرگتر دارم که امیر خیلی دوست داشت باهاش باشه حتی میخواست باهاش ازدواج کنه ولی خواهرم جواب رد بهش داده بود البته اینو امیر بعدنا بهم گفته بود من خبر ازشون نداشتم.
من همیشه بخاطر امیر کل موهای بدنمو میزدم تا بیشتر خوشش بیاد ی روز که اومده بود خونه مون براش بدجور خوشکل کرده بودم حتی رفته بودم از رژ لبهای خوارمو زده بودم مثل دخترا شده بودم امیر خیلی کیف کرد وقتی نگام میکرد بدجور هوسی میشد خلاصه بغلم کرد لباشو گذاشت رو لبام ازم لب میگرفت منم همراهی میکردم چون دوست داشتم کم کم لباسامو درآورد منم مال اونو از رو شرت کیرشو مالشت میدادم اونم از پشت کونمو انگولک میکرد داشتیم حال میکردیم که صورتمو گرفت بهم گفت ی چیزی ازت میخوام ولی باید قول بدی به حرفم گوش کنی منم چشم گفتم که گفت برو از کشوو لباسای خواهرت ی شرت بیار پات کن منم اول شوکه شدم به په نه په افتادم خلاصه به زور راضیم کرد منم رفتم سروقت لباس زیرای آبجیم ی شورت قرمز پیدا کردم اوردم دادم دستش گفتم این خوبه شرت رو گذاشت جلوی صورتش و هی بوش می کرد و میگفت جووون چه بویی داره اوففف بوی کص میده منم یکم خوشم اومده بود از حرفاش چیزی نگفتم بعد گفت پات کن منم پام کردم منو خوابوند رو فرش کونمو مالشت میداد از رو شرت هی بو میکرد بعد خودشم شرتشو دراورد کیرشو اورد جلو صورتم منم براش میخوردم بعد اومد شرتمو نصفه اورد پایین ی تف به کونم زد کیرشو اروم اروم کرد تو کونم صفت بغلم کردو اروم تلمبه میزد که هی میگفت چه شرت قشنگی داره خواهرت قوربون کسش برم کاش اینجا بود تورو میدید زیر کیرم منم با حرفاش بیشتر بهم خوش میگذشت هی بهم میگفت دوست داشتی الان خواهرت اینجا بود دوست داشتی الان اونم زیر کیرم بود من مییگفتم اره اونم میگفت جووم قوربون دوتاتون بشم کاش الان خواهرت بود کیرمو میزاشتم تو کسش توهم از زیر لیس میزدی بااین حرفا که میزد ابش زود اومد و همشو تو کونم خالی کرد منم گفتم درنیار منم جقمو زدم تا ابم اومد بعد سکسمون خودمون جمو جور کردیمو امیر بهم گفت هر وقت اومدم پیشت لباس زیرای خواهرت رو برام بپوش منم چشم گفتمو رفت.
دیگه برام عادت شده بود هر وقت که خونه تنها بودم و امیر نبود پیشم میرفتم لباس زیرای خوارمو تنم میکردم و باهاشون حال میکردم .اینم بگم خواهرم ی زن متعلقه بود ی ازدواج ناموفق داشت ینی دیگه بیوه بود خیلی وقت بود که مجرد مونده بود ولی من میدونستم که رفیقم داره چون ی شب از پشت در اتاقش صداشو میشنیدم که داره تلفنی حال میکنه ولی من کاریش نداشتم بگذریم.
ی روز که اومدم خونه دیدم کسی نیست منم فورن رفتم سروقت لباسهای آبجیم که دیدم ی لباس زیر تازه خریده خیلی باحال بود تعجب کردم که اون مجرده اینو واسه چی خریده بیخیال شدمو لباسامو دراوردمو رفتم دستشویی خودمو تمیز کردمو لباس زیرای خواهرمو پوشیدم رفتم تو یخچالو گشتم ی پادمجون پیدا کردم رفتم گذاشتم داخل ی تنگ آب گرم که گرم بشه بدجور بالباسا هوسی شده بودم میخواستم یجوری خودمو خالی کنم خلاصه بادمجونو گرم کردمو رفتم اتاقاق خواهرم ی آینه داشت گذاشتم روبروم بادمجونو تو کنم میکردم و حال میکردم که یهو در باز شد خواهرم اومد تو منم ندونستم چکار کنم که با اون وضع منو دید من دیگه نمیتونستم کاری کنم فقط ترسیده بودمو عرق میکردم خوهرمم بدجور قرمز شده بود که گفت خاک تو سرت داری چه غلتی میکنی چرا لباس زیرای من تنته بعد چشمش به بادمجون افتاد گفت این دیگه چیه نکنه تو کونت میذاشتی منم به گوه خوردن افتادم و گفتم خواهر ببخش بخدا دست خودم نیست واسم عادت شده اونم اومد ی سیلی بهم زدو گفت زود لباساتو عوض کن که باهات کار دارم منم رود جموجور کردمو اومدم توهال پیشش گفت چرا این کار میکردی باید مفصل برام تعریف کنی خلاصه منم کلا براش تعریف کردم بعد گفت الان که به کسی کون نمیدی منم گفتم چرا به ی پسر گفت کیه گفتم نگم بهتره که گفت غلت میکنی باید بگی منم گفتم به امیر همسایه مون خواهرم بد جور تعجب کرد گفت ینی تو بهش کون میدی گفتم اره که گفت خب کیرش مگه چقدره گفتم کلفت و دراز دیگه هی داشت از امیر میپرسید ازم حتی بهش گفتم وقتی میاد پیشم لباس زیرای تورو براش میپوشم خواهرم هی میگفت خب تعریف کن دیگه چی منم فهمیده بودم که از حرفام داره خوشش میاد کلا براش تعریف کردم حتی گفتم که امیر میگفت دوست داشتی الان خواهرت اینجا بود منم گفتم اره.
خواهرم گفت ینی واقعا دوست داشتی اون لحظه اونجابودم منم بایکم ترس گفتم اره خواهرم گفت پس بیغیرتم هستی گفتم نمیدونم ولی اون لحظه دوست داشتم خواهرم گفت پس اگه ایجوریه منم اینارو به کسی نمیگم ولی توهم باید بهم گوش بدی گفتم چشم بگو خواهرم گفت با امیر هماهنگ کن بیاد اینجا ولی من میرم بیرون حین سکس میام بهتون ملحق میشم منم گفتم ینی میخوای توهم بهش بدی گفت اره مگه تو اینو نمیخواستی منم گفتم اره ولی فقط در حد حرف زدن بود خواهرم گفت حرف نباشه باید این کارو بکنی منم قبول کردم.
خلاصه ی روز با امیر هماهنگ کردم که بعداظهر رو بیاد پیشم ولی بهش چیزی دراون مورد نگفتم برگشتم خونه به خواهرم گفتم اونم گفت پس منم ی دوش بگیرم که تمیز باشم بعد ی ربع خواهرم از تو اتاقش صدام زد منم رفتم که دیدم لخته فقط با ی سوتین گفت بیا سوتینمو باز کن منم چشمم به اندامش بود مات ومبهوت شده بودم سوتینو باز کردم درش اورد که چشمم به سینه هاش افتاد گفت چیه تاحالا ممه ندیدی گفتم دیدم ولی مال تورو نه گفت کص چی تاحالا دیدی گفتم فقط تو فیلما که که ی پاشو بلند کرد گفت بیا این کسه ببین خوب منم داشتم نگاش میکردم یکم مو داشت ولی خیلی خوشکل بود کیرمم بلند شده بود بعد گفت بستته من برم حموم دیره که رفت حموم بعد نیم ساعت اومد بیرون خودشو خشک کرد ی شرت قرمز رنگ لامبادا با سوتین قرمز پوشید ی جوراب ساق بلند مشکی هم پاش کرده بود صدام زد رفتم پیشش گفت چطورم خوشکل شدم منم گفتم اره ولی آبجی مطمئنی میخوای این کارو بکنی گفت تو کارت نباشه بع شم تو که خودت دوست داری بعد لباس تنش کرد گفت امیر کی میاد گفتم حدود ساعت ۳ میاد ساعت ۲ شده بود خواهرم گفتم بیا تورو هم خوشکل کنم که داره دیر میشه منم لباسامو درآوردم رفتم ی دوش گرفتم اومدم بیرون رفتم دستشویی خودمو تمیز کردم رفتم با ی شرت رفتم اتاق خواهرم گفت بیا اینجا ی شرت و سوتین که مال خودش بود رو برام گذاشت گفت اینا رو بپوش منم برداشتم خواستم برم اتاق خودم گفت همینجا بپوش اول روم نمیشد که خواهرم شرتمو کشید پایین چشمش به کیرم افتاد بادست گرفتش گفت یکم کوچیکه ولی باز خوبه من خیلی خجالت زده شده بودم ولی دیگه چکارش میکردم لباس زیررارو تنم کردم خواهرم گفت چقدرهم بهت میاد .
دیگه ساعت حدودای ی ربع به ۳ بود که خواهرم گفت من میرم بیرون و لی تو سعی کن تا ۳وربع تو کار باشین منم گفتم باشه و رفت بیرون دیگه ساعت ۵دقیقه به ۳ بود که امیر اومد سلام کردیمو مثل همیشه بغلم کردو ازم لب گرفت گفت برام چی پوشیدی منم بردمش اتاق خواهرم گفتم خودت لباسامو دربیار وقتی در آورد گفت او فففف چه کصی شدی با این شرت جوووون حسابی میگامت منم شلوارشو کشیدم پایین کیرشو دراوردم حسابی براش خوردم اونم منو خابوندو خودشو کامل لخت کرد اومد روم هی بدنمو مالشت میداد و میگفت چقدر شبیه خواهرت شدی بعد کیرشو لای پاهام میزاشت و بغلم میکرد و ازم لب می گرف دیگه داشتیم باهم حال میکردیم امیر گفت دمر بخواب میخوام کونت بزارم منم گفتم باشه ولی اینبار بزار یکم دیگه حال کنیم نمیخوام زود ابت بیاد چون منتظر خواهرم بودم ولی امیر نمیدونست داشتیم حال میکردیم که به امیر گفتم دوست داشتی الان خواهرم میومد پیشمون هم منو هم اونو میکردی گفت اره عزیزم من که از خدامه همینجور داشتیم حال میکردیم که یهو در باز شد امیر ترسید گفت وای صدای در اومد ینی کیه منم گفتم تکون نخور همینجا بمون کسی نیست نترس که در اتاق باز شد خواهرم بود امیر که شوکه شده بود گفت وای خدای من ببخشید سمانه خانوم بخدا سینا خودش خواست این کارو بکنیم که خواهرم اومد جلوش و گفت لازم نیست بترسید من خودم میدونم امیر گفت ینی میدونستی منو سینا سکس میکردیم خواهرم گفت اره و اومد جلو به امیر گفت ببینم تو چی داری که سینا اینقدر براش میمیره که امیر دستشو از رو کیرش برداشت خواهرم گفت واوو چقدر بزرگه بعد خواهرم گفت میخوام منم تو کارتون باشم ولی نمیخوام هیشکی بدونه امیر خودش تعجب کرد گفت ینی میخوای باهامو سکس کنی که خواهرم گفت اره دیگه بعد خواهرم بهم گفت سینا بیا کیرشو بخور ببینم چجوری میخوری ولی من خیلی استرس اشتم اومدم کیرشو گذاشتم دهنم داشتم جلو خواهرم این کارو میکردم خودمم باورم نمیشد خواهرم لباساشو در اورد امیر چشمش بهش افتاد ذوق زده شده بود هی میگفت جووون چه بدن نازی داری چه لباس خوشکلی بعد خواهرم اومد رو زانو نشست کنارم کیر امیر رو از دهنم دراورد و گرفتش گذاشتش دهن خودش خیلی حرفه ای براش میخورد منم سینه های خواهرمو میگرفتم با ی دست دیگه کونشو از رو شرت میمالیدم امیر خیلی کیف می کرد بعد خواهرمو بلند کرد بغلش کرد خودشو بهش میمالید ازش لب میگرفت اونم همراهی میکرد منم از پشت به خواهرم چسپیدم بغلش کردم و سوتینش رو باز کردم امیرم سینه های خوارمو میگرفت و میخورد بعد امیر خواهرمو به پشت برگردوند نشست رو زانو شرت خوارمو از پاش دراورد لمبرای کونشو میگرفتو کونشو بو میکرد جووون چه بوی خوبی داره کونشو باز کرد و بازبون لیسش میزد و بایه انگشتهم از زیر کصشو ماساژ میداد منم جلوی خواهرم بودم بادستاش کیرمو گرفت و میمالید منم سینه هاشو که سرمو گرفت گذاشت رو سینه هاش گفت بخور منم میخوردن خواهرم آه میگفت بعد امیر بلند شد خواهرمو خوابوند به پشت پاهاشو داد بالا دهنشو گذاشت رو کصش و مخورد و با دستاش سینه هاشو میمالید منم رفتم سرمو گذاشتم زیر کیر امیر و براش میخوردم واقعا ۳تامون داشتیم اوج لذت شوت رو تجربه میکردیم بعد امیر کیرشو گذاشت در کص خواهرم و با ی فشار کوچیک کیرشو تاته کرد تو خواهرم ی آه کشید گفت وای چقدر کلفته جوووون امیر هم اروم اروم تلمبه میزد منم بغل خواهرم دراز کشدم به پهلو ی پامو گذاشتم رو شکم خواهرم جوری که کونم روبه امیر بود ی دستمو گذاشتم زیر سر خواهرم و با ی دستم سینه هاشو میمالیدم امیر هم داشت تلمبه میزد و انگشتش رو گذاشت تو کونم و میگفت جووون چه خواهر برادری نازی قوربونتون بشم بعد یکم امیر خ اهرمو به حالت داگ استیل کرد و کیرشو کرد تو کسش منم رفتم از پشت سرمو گذاشتم زیر کیر امیر و کس خواهرم و لیس میزدم خیلی حال میداد بعد امیر گفت میخوام کون سینا بزارم خواهرم گفت باشه او امیر گفت اول بیا یکم کیرمو بخور براش خوردو منم رو شکم دراز کشیدم خواهرم اومد خودش بادستاش کونمو باز کرد و ی تف زد امیر هم کیرشو تاته کرد تو کونم ی ۵دقیقه ای تلمبه میزد که امیر گفت سمانه میخوام کونت بزارم خواهرم گفت باشه و اومد کنارم دراز کشید و کیرشو از کونم دراورد منم رفتم کون خواهرمو واسش باز کردم و ی تف زدم امیرهم کیرشو کرد تو کونش خواهرم یکم دردش گرفت ولی امیر کارشو خوب بلد بود اروم اروم میکرد که دردش تموم شد بعد یکم که تلمبه زد امیر گفت ابم داره میاد خوارم گفت بریز رو سینم که درش اورد خواهرم زود به پشت شد ابشو روسینه هاش خالی کرد اما منو خواهرم هنوز ارضا نشده بودیم که خواهرم گفت امیر بیا کسمو بخور امیرم هم نشست براش میخورد خواهرم هم با دست کیر منو گرفت و برام جق میزد که زود ابم اومد و ریخت رو دستاش که دیدم خواهرمم داره میلرزه اونم ارضا شد خیلی بهمون خوش گذشت سه تایمون رفتیم حموم دوش گرفتیم اومدیم بیرون ولباس تنمون کردیم و امیر رفت .
بعدازون ماجرا ۲بار دیگه سه تایی سکس کردیم من دیگه کم کم بزرگ شدم و رفتم سربازی امیری هم ی موقعیت کاری تو خارج پیدا کرد و رفت الان چند ساله که ندیدمش منم دوسال بعد سربازیم زن گرفتم ولی خواهرم هنوز متعلقه ست الانم بعضی وقتا لباسای زنمو میپوشم و با خودم ور میرم البته به یکی دوتا دوست جدید هم کون دادم. دوست دارم زنمم بیاد تو کار ولی نمیدونم چجوری راضیش کنم چون خیلی سخت گیره منم هنوز که هنوزه کون دادنو دوست دارم ولی پیش خواهرم گفتم دیگه ترکش کردم کلا دیگه فراموشش کردیم اون زمان رو.
ممنون که خوندید ولی باور کنید واقعیت رو گفتم این داستانم خیلی ماجرا داشت ولی من خلاصه وار نوشتم که خیلی زیاد نشه.

نوشته: سینا


👍 19
👎 28
93482 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

755468
2019-03-19 21:50:00 +0330 +0330

چهارشنبه کونیت مبارک ترقه ها تو کونت بترکه حال کنی

1 ❤️

755537
2019-03-20 04:47:32 +0330 +0330

خوب ب خواهرت بگو زنت رو بیاره تو کار
اف ام اف

0 ❤️

755540
2019-03-20 05:29:37 +0330 +0330

ادرس زنتو بده من بکنم درحین کردن تو میرسی ودیگه زنت سخت گیری نمیکنه

0 ❤️

755543
2019-03-20 05:39:24 +0330 +0330

کیرم به کونت ژووون

0 ❤️

755553
2019-03-20 06:39:09 +0330 +0330

سینا خیلی باحالی.
بهم پی ام بده

0 ❤️

755594
2019-03-20 12:38:22 +0330 +0330

خوش ب حال امیر :|
کوفتش بشه

0 ❤️

755605
2019-03-20 15:15:36 +0330 +0330

یه سوال
مگه کونیارو میزارن بره سربازی؟معاینه میکنن اگه کونی باشی نمیزارن?

0 ❤️

755705
2019-03-21 04:15:38 +0330 +0330

مطلقه را میگی متعلقه.غلط را می نویسی غلت

1 ❤️

755781
2019-03-21 16:31:07 +0330 +0330

داستانتو که خوندم از خودم بدم اومد که چرا خوندم! حالا هفت نفر کصکش اومدن لایکشم کردن؟! توف تو غیرتتون
توف تو ذات کثیفتون
دیس لایک

0 ❤️

804250
2021-04-16 08:58:23 +0430 +0430

کیرم دهنت کونیییی

0 ❤️