اولین دوست (۱)

1402/02/15

تا جایی که یادمه همیشه با هم بودیم
آب بازی ، دکتر بازی ، قایم موشک و …
یا من خونشون بودم یا اون. اکثر وقتا هم خونه مادربزرگم میموندیم
من اسمم سعیده و دخترخالم که واقعا از بچگی مثل خواهر برادر بودیم اسمش رهاعه و دو سال از من بزرگ تره
رها وقتی بچه بود خوشگل و با کمالات بود . از همون بچگی دوسش داشتم ولی نه عشق
داستان از اونجا شروع شد که من ۶ سالم بود و خونه مامانبزرگم بودیم منو رها یه خاله مجرد داریم که خونه مادربزرگم زندگی می‌کنه
تو اتاق خالم بودیم و تبلت بازی میکردیم که اون موقع خیلی حال میداد و تفریح هر روزمون بود
خسته شدیم از تبلت بازی و گفتیم که دکتر بازی کنیم
من وقتی بچه بودم یکم تپل بودم من بیمار شدم و اون دکتر
ازم پرسید که چیکار میخوای برات کنم
منم گفتم لاغرم کن
بعد الکی دست کشید رو شیکمم بعد گفت فقط شیکمت
گفتم همه ی بدنم
گفت خب لباساتو درآر
من خجالت کشیدم اون گفت بازیه منم دخترخالتم
لباسمو درآوردم بعدش گفت شلوارتم در بیار منم در آوردم ولی شرط داشتم گفتش شرتت رو هم دربیار من تا گفتم نه شرتمو کشید پایین و خندید منم سریع جلوشو گرفتم
اون گفت این چیه من گفتم دودوله دیگه مگه خودت نداری
گفت نه گفتم پس چی داری گفت بزار بهت نشون بدم
واقعا زیبا ترین چیزی بود که دیدم با اینکه کوچیک بود ولی زیبا و اون موقع فهمیدم که زن مرد با هم فرق دارن
سال ها گذشت و این خاطره یادمون رفت
من همه چی رو درباره سکس فهمیدم و ۱۵ سالم بود
ولی رها رو خیلی کم می‌دیدم چون اون دیگه همیشه سرش تو گوشیش بود با دوستای مجازیش
خیلی کم همدیگه رو میدیم
ولی من همیشه به یادش جق میزدم
وقتی میدیم یه تیشرت میپوشه که خط سینش معلومه عکس می‌گرفتم یا از کونش
ولی بهترین سینه با بهترین سایز رو داشت فک کنم ۷۵ باشه
یه روز رفتیم خونه مامانبزرگم باهم تو اتاق بودیم گفتم یادته چند سال پیش دکتر بازی میکردیم؟
همینطور که سرش تو گوشی بود گفتش اوم
و سعی نکرد جواب بده
اون عاشق فوتبال بود و اومدم یه چندتا عکس فوتبالی گنگ بهش نشون بدم
گالریمو آوردم گفتم رها اینارو نگا
همینطور که ویدیو های قهرمانی آرژانتین رو میدید زد چندتا عکس بعدی و شانس گند ما عکس خودش بود که با فتوشاپ به شکل یه زن با بیکینی بود با تعجب نگا کرد و خندید گفت این منم
من ریده بوده تو خودم و تپش قلب گرفته بودم
بعدش همینطور که داشت میخندید گفت ولی ممه هام انقد نی
منم گفتم می‌دونم و سایز تورو دوست دارم
اصن حواسم نبود و از دهنم پریده بود
از اتاق رفتم بیرون و توی دستشویی وایسادم تا تپش قلبم بره
رفتم تو اتاق و ساکت رو تخت نشستم که یهو مامانم اومد و گفت بچه ها می‌خوایم شب خونه عزیز بمونیم ( منظورم همون مادربزرگم)
رها به من نگا کرد و گفت من میمونم سعید نمیدونم
آره اینطوری شد که موندیم
شب داشتم می‌خوابیدم که برام پیام اومد بیداری از طرف رها بود
گفت خوابم نمیبره بیا حیاط باهم صحبت کنیم
من ترسید بودم از اتفاق امروز و رفتم بیرون دیدم رها اونجاس
داشتیم باهم حرف می‌زدیم که گفت سعید بیا به یاد قدیما قایم موشک بازی کنیم گفتم باش
رفتمو چشم گذاشتم و واقعا تو این کار استاد بود
همه جارو گشتم بجز زیر زمین
رفتم پایین و چون هم شب بود و هم ترسناک
با کلی لرز رفتم پایین که یهو پخه کرد و واقعا ریدم تو خودم
اون داشت فقط می‌خندید
گفتم توش باشه بخندی
یهو از خندیدن چهرش پوکر شد
گفت یادم اومد منظورت از دکتر بازی کدوم روزه
همون روز که …
حرفشو قطع کردم گفتم آره
گفت هنوز همون قدریه 😂😂
گفتم الان بکنم توت از دهنت میزنه بیرون
گفت عه که اینطور
یهو شلوارو کشید پایین منم جلوشو گرفتم گفت هنوز اخلاق بچه گیتو فراموش نکردیا
دستمو پس زد زانو زد
من شق کرده بودم و آنقدر کیرم بزرگ شده بود که واقعا می‌تونست از دهنش بزنه بیرون
دهنشو برد سمت کیرم و برام ساک زد
بهترین حس دنیا بود
لخت شد و سینه های بلوریش توصیفی نداشت
سینشو گرفتم تو دستم انگار نرم ترین چیزی بود که دست زدم
همینطور که برام ساک میزد منم گفتم که براش بخورم
ارضا نشدم و گفتم بزار براتو بخورم نشست زمین و پاهاشو باز کرد آنقدر محو خوردن بودم تا موقعی که فهمیدم داره مبارزه
ارضا شد
بعد احساس ترس کردم که الان بیان و مچمونو بگیرن
گفتیم بریم گفت دلت میاد دل اون کوچولو رو بشکونی
دراز کشید و پاهاشو داد بالا اومدم از سوراخ کون بزارم درش گفت دختر خالت نمیدونی چه آپشنایی داره
گفت از کص بکن ارتجاعیه
منم خوشحال فقط تلمبه میزدم و این اه میکشید موقعی که ارضا شدم کیرم تو کصش بود
و …

ادامه دارد

نوشته: سعید


👍 1
👎 8
10201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

926445
2023-05-05 01:13:52 +0330 +0330

مگه تبلت چند ساله اومده که تو 6 سالگیت داشتیش؟

3 ❤️

926461
2023-05-05 02:23:07 +0330 +0330

شاش بخوری…کله کیری دختر ۱۷ ساله قایم موشک بازی میکنه؟؟؟

0 ❤️

926476
2023-05-05 04:59:28 +0330 +0330

آنقدری که زنای ایرانی با پیام بیداری دادن لوله کشای سایتای پورن ندادن به همی برکت قسم

1 ❤️

926563
2023-05-05 23:54:25 +0330 +0330

ننویس کیری

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها