بازگشت به گذشته (۱)

1401/11/01

لرزش گوشی تو جیبم حکایت از پیام جدیدی داشت پیش خودم گفتم طبق معمول یا ایرانسله یا پیام بانکی اما دیدم تو اینستا پیام دارم باز کردم و با دیدن یک پروفایل در دایرکت ها و باز کردنش پرت شدم به هفت سال پیش

مردی بودم متاهل و صاحب یه پسر ۴ساله اسمم حسن و با ۱۸۴قد و ۱۷ سانت کیر با قطر۵سانت و مهسا زنی با ۱۷۸ قد بدون شکم ،چادری که سایزش معلوم نبود تا اینکه خودش گفت

هفت سال پیش تازه گوشی اندرویدی مد شده بود و سوشال مدیا پدیده جذابی در ایران بود ماهایی که بزرگترین دختربازیمون نامه دادن بود الان وارد یه فضای بزرگتر و آزادتر شده بودیم از وی چت شروع کرده بودیم و بعدش لاین و وایبر و واتس اپ و تلگرامی که تازه باب شده بود با اینکه متاهل بودم ولی تا اون روز هیچ خیانتی نکرده بودم و تمام اخبار رو به همسرم میگفتم
من و پسرداییم یه زوج خوب بودیم چیز پنهونی از هم نداشتیم چندتا گروه تلگرامی داشتیم و باهم همه جا بودیم و قاعدتا دختر و زن هم بینمون بودن تا اینکه یه گروه خصوصیمون دختراش رفتن و فقط ما دو سه نفر بودیم بهش گفتم از گروهت لفت میدم هرموقع دختر ادشد منو دعوت کن یک روز ساعت دو تازه نت گوشیمو باز کردم که دیدم دوباره تو گروهش هستم.گروه هم پر شده از چندتا دختر ویه پسر همکارش .به محض اینکه گفتم سلام هنوز جواب سلامم نیومده دیدم اکانتی به اسم مهسا پیام داده کی منو دوست داره و منم بیدرنگ نوشتم من و همراهش چند استیکر بوسه براش فرستادم البته اینها یک امر عادی بود و بدون نیت .خلاصه دوسه روزی به همین منوال چت وآشنایی گذشت تا اینکه شد شب اول محرم اون موقع مذهبی بودم البته خشک مقدس نبودم ولی اعتقادات خودمو داشتم و کارمم تو محرم این بود تو آشپزخونه تکیه پادو کنار آشپز و پذیرایی و شستن ظرفا بودم .
بعد از اتمام کارا اومدم نت رو روشن کردم و نوشتم وای چقدر خسته شدم که دیدم آنلاینه و نوشت چرا مگه کوه کندی گفتم نه وماجرار رو گفتم ناگهان تو پی وی برام پیام اومد که تو که دلت پاکه برام دعا کن که مشکل منم حل شه گفتم بابا من خودم گناهکار عالمم و از این حرفا گفت نه همین که میری تکیه و پادویی میکنی لیاقت داری و اینا .بهش گفتم مشکلت چیه گفت نمیتونم بگم گفتم خود دانی
همین کلمه خود دانی انگار قفل زبونش رو باز کرد و شروع کرد به گفتن که آره دوبار ازدواج ناموفق داشتم و الان مطلقه هستم و بخاطر من بابام که ضامن شوهر دومم شده بود مجبور شد خونشو بفروشه و قسط وام اون عوضی رو بده و با ابنکه بهم چیزی نمیگه اما تو چشای بابام تحقیر شدن ک منت رو میبینم دروغ چرا کیرم یه تکونی خورد ولی پیش خودم گفتم من اینکاره نیستم (امان از اعتماد به نفس بیجا)چند روزی چت کردم و شماره رد وبدل کردیم و باهم بودیم تا اینکه روز تاسوعا زنگ زد و دیدم گریه میکنه و علتش رو بحث با باباش گفت و کلی دلداریش دادم و آخرش گفت مرسی باعث شدی آروم بشم و همون تماس باعث شد روابطمون شکل جدیتری بگیره بعد از سه روز باهاش قرار گذاشتم همو ببینیم و چون کلاس آرایشگری میرفت زیاد تحت فشار نبود و پشت کوچه کلاسش قرار گذاشتیم اولین دیدارمون کلا به پنج دق هم نکشید مضاف بر اینکه رفت پشت نشست و بعد رفتنش پیام دادم چرا رفتی پشت نشستی .گفت تو چیزی نگفتی گفتم مگه باید بهت میگفتم خودت باید میومدی جلو مینشستی برای فردا قرار دوم رو گذاشتیم و همو دیدیم تا پنج روز فقط کنار هم مینشستیم وحرف میزدیم البته اون بیشتر صحبت میکرد و من شنونده بودم و همش از زندگی های قبلی میگفت طبق معمول چیزایی که شنیده بودم خودمو هول نشون ندادم که اعتمادشو جلب کنم روز پنجم هنگام خداحافظی باهاش دست دادم هنوز از پله های خونه دوستش بالا نرفته بود که پیام داد بهم دست دادی یه حالی شدم خودمو زدم به اون راه که چه حالی شدی
م:همون حالی که یه زن و مرد همدیگه رو لمس میکنن تو مگه این حس رو نداشتی

ح:نه
ولی بهش دروغ گفته بودم
برای فردا بازم قرارگذاشتیم ولی ازش خواستم که منو ببوسه .فرداش یه روز بارونی تو هوای سرد بود و شیشه های ماشینم دودی کامل بود
تو یه کوچه فرعی خلوت پس از چک کردن رفت و آمد و خلوتی ازش خواستم که ببوسه منو اولش امتناع کرد اما با پیش کشیدن پیشنهادم دوبار صورتم رو بوسید و برای بوس سوم سرم رو برگردوندم و ازش لب گرفتم اون روز حدود دوساعت باهم بودیم و تا برگشتن به جایی که باید پیاده میشد چند بار از هم لب گرفتیم موقع پیاده شدن بازم بوسیدمش و ازش لب گرفتم
م:نکن به جوری میشم
ح:چجوری میشی
م:اذیت میشم
ح:چه اذیتی
م:شهوتی میشم و چون نمیتونم تخلیه شم سردرد میگیرم
ح:درستش میکنم
هی ازش لب گرفتم و بوسیدمش نا خودآگاه دستم رفت روی سینه هاش که دیدم بزرگه ازش پرسیدم چندی گفت ۸۵
تا اینو گفت دلم هری ریخت چون همش آرزو داشتم یه روزی یا سینه ۸۵ به دهن بگیرم بعد از مالیدن سینه هاش به زور دستم رو به کسش رسوندم و از رو شلوار مالوندم و راضیش کردم دستمو بذارم تو شرتش
اینقدر این بشر حشری بود که بعد پنج دق مالوندن ارضا شد دختری با یه کس کوچولو وتنگ
برای دو روز بعد بازم باهاش قرار گذاشتم و ازش خواستم اگه مشکلی نداره یه صیغه بخونیم. بریم یه جای امن که اونم اوکی داد و تو ماشین خودم خوندم و برای سه روز بعد هماهنگ کردم که بیاد خونم
اونروزی که رفتم دنبالش خانومم خونه پدرش بود. قبل از رفتن دنبالش یه ترا ۱۰۰ و یه سیلد نافیل ۱۰۰ انداختم بالا ناهارم گرفتم و رفتم دنبالش
وقتی اوند خونه با اینکه هردومون میدونستیم چی میخوایم ولی به اوپن آشپزخونه پشت داده بودیم برای اینکه یخمون واشه گفتم تو که گفتی موهاتو مصری زدی ببینم چجوری شدی و بهونه کردم و مقنعه رو از سرش کشیدم و موهاشو نوازش کردم. بوسه بارونش کردم وکم کم سینه مالی و خوردن سینه هاش و شلوار و شورتشو در آوردم این بشر اینقدر حشری بود که با خوردن سینه و مالیدن کسش و انگشت کردنش مثه دفعه قبل ارضا شد از تنگی کسش همین بس که انگشتم به زور وارد کسش شد وقتی سرحال شد گفت تو چرا لباست رو در نیاوردی
ح:من لباس تورو در آوردم و تو هم باید لباس منو در بیاری با گفتن این جمله پاشدم تا شلوارمو در بیاره سورتمو کشیدم پایین وقتی کیرمو دید گفت برات بخورمش گفتم اگه دوست داری اره و اونم شروع به ساک زدن کرد
لامصب اونقد. حرفه ایی میخورد که حتی یه بار دندون نزد و طوری ساک میزد کا انگار میخواست شیره جون آدمو در بیاره از نیومدن آبم کاملا مطمئن بودم بعد پنج دق گفتم بسه بیا بکنمت اونم به پشت دراز کشید گفتم سوتینت رو در بیارم بعد پاشد و گفت نمیتونی چون گیره سوتینش رو کاملا سفت کرده بود و مثه تیشرت اونو میپوشید سوتین رو که در آورد روش دراز کشیدم وکیرمو وارد کسش کردم کیری با طول ۱۷ سانت وقتی وارد اون کس تنگش شد یه آهی از ته دل کشید لامصب اونقدر تنگ بود که ترسیدم آبم زود بیاد ولی خودمو کنترل کردم ازش علت تنگ بودنش رو پرسیدم
م:الان یکساله طلاق گرفتم و هیچ سکسی نداشتم بعدشم ما خانوادگی کس کوچولو و تنگ هستیم
حدودا پنج دق تو اون کس تنگش عقب و جلو کردم و سینه هاشو میخوردم ولب میگرفتم ازش
با اینکه کیرم تا ته تو کسش بود اما میگفت بیشتر بذارتو منم خواسته هاشو اجابت میکردم. تقریبا ده دق بکوب کردمش تا دوباره ارضا شد وقتی ارضا شد سیاهی چشماش رفت بالا و پاهاشو دور کمرم حلقه کردو گفت در نیارش بذار تو باشه تا حس کنم هر لحظه کیرتو چند دقیقه ایی طول کشید تا برگشت کنه به حال عادیش منم همونجور آروم آروم تلمبه میزدم گفت صبر کن چهار دست و پاشم ولی کیرتو در نیار وقتی حالت داگی گرفت گفت محکم تلمبه بزن و اصلا به دردم توجه نکن فقط بزن منم محکم تو کسش تلمبه میزدم به طوری که صدای شالاپ شلوپ برخورد رونام با کونش کل فضای خونه رو اشغال کرده بود اما اون در عین درد فقط میگفت بزن منم روی کونش چک میزدم و یه حرکتی زد وسط کار که من شهوتم اوج گرفت سرشو برگردوند و گفت تف کن تو دهنم منم دهنم خشک بود به خاطر قرصا اما کمی آب دهنمو جمع کردم و ریختم تو دهنش وقتی ریختم گفت این برام مثه شهد عسله و با این جمله اش آبم شروع به قلیان کرد و گفتم مهسا سعی کن ارضا شو که آبم میخاد بیاد گفت تو بیا منم میام تا اون لحظه رو زانوهام بودم اما بلند شدم و تو همون حالت محکم تلمبه میزدم و با هم بعد پنج دق ارضا شدیم و منم از تو کسش در آوردم و ریختم پشت کمرش اومدم پایین و ازش لب گرفتم. با دستمال تمیزش کردم بهم گفت دستت درد نکنه میخوام یه اعترافی بکنم
ح:چه اعترافی
م:دو بار شوهر کردم و با هرکدوم یکسال زندگی کردم ولی هیچکدومشون نتونستن با کیرشون ارضام کنن
ح:چرا ؟!
م:بخاطر تنگی کسم زود آبشون میومد
ح:پس چطور ارضا میشدی ؟
م:خودمو میمالوندم تا ارضا شم
ناهار رو لخت مادرزادکنار هم خوردیم بعد ناهار ازم خواست کنارش بخوابم
ولی این کیر لامصبم مگه اجازه میداد
کمی کنارش دراز کشیدم
ده دقیقه ایی گذشت گفتم مهسا بازم میخوام با یه چشم جانانه بلند شد و شروع کرد به ساک زدن از سر کیرم زبون میزد میرفت تا سوراخ کونم و دوباره بر میگشت سر کیرم چنان سرش رو بالا پایین میکرد. تخمامو میمالوند که حس بینهایت لذتبخش رو تجربه کردم دوبار گفتم بس نیس گفت نه بذار از این کیرت و ساک زدنم لذت ببرم بعد ۲۰ دق از آب دهنش که ریخته بود روی کیرم و تا سوراخ کونم رفته بود گرفت و به کسش مالید و گفت بذار توش که بدجور دلتنگشم دوباره شروع به کردن کردم انواع پوزیشنا رو اجرا کردیم ایستاده ،میسیونری ،داگ استایل ،روی اوپن،ایستاده یه پا بالا
تو این پوزیشنا دوبار ارضا شد اما مگه خیسی کسش تمومی داشت دوباره داگ استایل شدیم دلشتم میکردمش که دیدم کیرم خونیه بهش گفتم فک کنم پریود شدی یهو پاشد.و گفت در بیار مریض میشی رفت تو دستشویی خودشو شست اما بخاطر اینکه منم دوباره ارضا شم بیست دق دوباره ساک زد و آبم اومد با اینکه بهش گفتم دارم میام اما اهمیتی ندادو منم تو دهنش ارضا شدم چندبار کیرمو مکید تا کاملا تخلیه بشم و رفت تو دستشویی آبمو خالی کرد از دهنش و شست خودشو لباساشو پوشید نگاهیی به ساعت کردیم دیدیم شو ۶/۵ تقریبا ۵ ساعت تمام داشتیم سکس میکردیم موقع برگشت براش نوار خریدم و تو ماشین نوارشو گذاشت
ازش پرسیدم چطور بود گفت بهترین سکس عمرم بود کیرت مثه شیلنگ میموند هم کلفت بود هم دراز انگار تا رحمم میرفت رسوندمش به ایستگاه و پیاده اش کردم
این اولین سکس ما بودو خاطره انگیز

پایان قسمت اول

نوشته: Goodbadugli


👍 16
👎 2
23001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

911595
2023-01-21 01:52:14 +0330 +0330

ننویس دیگه برو همون جلقت بزن عقده ای

0 ❤️

911643
2023-01-21 10:17:26 +0330 +0330

براش نوار خریدی؟مگه هنوزم از نوار استفاده میشه با اینکه چند ساله سی دی و فلش اومده .🤔

1 ❤️

911664
2023-01-21 14:02:35 +0330 +0330

برای منکه جالب بود…
میشه کامل تجسم کرد
فقط من از این قرص خوردن، اصلا خوشم نمیاد
مرد باید تو سکس، هم جسمی و هم ذهنی، خودشو نگه داره…
قرص و دارو، فایده نداره
هم خودت اذیت میشی، هم طرف مقابل
زمان بین ۵تا ۱۵ دقیقه سکس کردن که نیازی به قرص نداره…

0 ❤️

911687
2023-01-21 21:22:44 +0330 +0330

کسخل منظورش نوار بهداشتی بود 😀

0 ❤️

911738
2023-01-22 06:45:56 +0330 +0330

عجب احمق چند ساله کوس میکنیم تا حالا نپرسیدیم چنده اونم بگه۸۵.فقط میک زدن ممه کافی .کوس خل اخه سایز نپرسی نمیشه .همون جقتو بزن.کار هر بز نیست کردن کوس تنگ گاو نر میخواهد و کیرمثل کیر پلنگ تورو چه به این حرف ولی بنویس نوشتن عیب نیس منتهی میخوای فک و فامیلت نجنبند درست شبه واقعی بنویس چه دروغ چه راست مواظب باش تو کونت نریزن ماست

0 ❤️

912034
2023-01-24 15:06:27 +0330 +0330

من بنظرم کاملا واقعی بود
حالا چرا این مشنگا ایراد کص ترکی میگیرن من نمیفهمم

0 ❤️

923650
2023-04-16 04:52:12 +0330 +0330

قسمت بعد بزار ابنا گوه زیاد میخورن

0 ❤️

937506
2023-07-13 17:05:29 +0330 +0330

اولش رو خوندم.ننویس.ایران ول

0 ❤️

937784
2023-07-15 13:41:13 +0330 +0330

سایز سینشو ازش پرسیدی؟ 😀 😀 😀

0 ❤️