نیما هستم ۲۸ سالمه قطعا اسما واقعی نیست
اسمم رو عوض کردم یکمیم از بقیه چیزا
از خودم بگم یه ادم معمولی
کار آزاد دارم و جدا از خانوادم زندگی میکنم یه بخور نمیری در میارم ولی ماشین و خونه دارم
روابط و سکس عجیب و غریب زنداشام وای فانتزی های سکسی بدجور هیجان زدم می کرد
یه دوسدختر دارم که چند سال باهم هستیم قبلشم همینطور و قبلترشم همینطور معمولا روابطم چند سال طول میکشه زود به زود تعویض نمیکنم
از سکسامون بگم که عالی بودن تا اینکه کم کم به یه نقطه رسیدن که گاهی میومدیم فقط همدیگر رو ارضا میکردیم و هیجانی برای سکس نداشتیم
به پیشنهاد من شروع کردیم به سکس چت موقعی که سکس میکردیم
و برای اینکه از زیر هیچ فانتزی در نریم با قرعه فانتزی اون روزمون بر میداشتیم
یه اکانت تلگرام داشتیم با اون سکس چت میکردیم و اگه کسی خوب بهمون حال میداد فیلم و عکس از خودمون با رعایت نکات ایمنی میفرستادیم
فانتزی هامون از برده جنسی تا لز و گی و بیغیرتی تا سکس محارم و گروپ سکس بود
واقعا عالی بودن
گاهی یک نفرمون چت میکرد و اون یکی نقش دیگری رو بدون اینکه طرف مقابلمون بفهمه رو بازی می کرد مثلا اگه گیمیفتاد بهم و مفعول می شدم
با همون سیستم سارا منو میکرد
و من گاهی نقش داداش سارا یا بابای سارا میگرفتم
وقتی سارا محارم بهش میفتاد و
تو چت روم یکی پیدا میکرد که داداشش میشد
توی نقش بیغیرتی من نقش کسی بازی می کردم که یا خودم می کرمش یا با خیار
با این تفاوت که سارا و طرف مقابلش هرچی فحش به من می دادن و میگفت که من بی عرضه ام و دوس دارم کیرتو ساک بزنه و بزارتش تو کوسم
منم یه خیار لیس می زدم و تو کوسش می کردم
یا وقتی دونفری می کردنش
سارا جوری می چتید که اون
سارا و شوهر بی غیرتش رو با هم یا دونفری می کردن
اینجوری من و سارا با خیار همدیگه رو می کردیم
این باعث شد که هیجان سکسمون به بی نهایت می رسید گاهی
ولی خیلی وقتی سخت می شد کسی پیدا کرد و گاهی وقت کمی که داشتیم با پیدا کردن پارتنر از دست می رفت
واقعا سکس معمولی نمی تونست بهمون انرژی کافی برای سکس رو بده
کم کم دوس داشتیم بعضیاش رو انجام بدیم
سکس گروپ رو هردومون دوسداشتیم
دوتا زن و یه مرد و دو تا مرد و یه زن
ولی هردومون نتونستیم پارتنر پیدا کنیم مخصوصا که اصن از دوستامون نتونستیم کسی رو انتخاب کنیم
بحث اعتماد و حرفایی ک ممکن بود ایقد ازارمون بدن که باهم بودنمون رو به صورت معمولی هم از بین ببره چه برسه فانتزیامون
اخرش شروع کردیم به پیدا کردن دوست پسر و یا دوست دختر از طریق اینترنت
و این دوست باید توی یه شهر دیگه بود
چون شهر ما کوچیک بود و نمیتونستیم این ریسک بکنیم
شاید کسی که پیدا میکردیم اشنا در میومد و یا اخر اشنا می شد
راستیتش از وسطای دوستیمون تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم و این فانتزی ها قاتل رابطمون میشد قطعا
من هرکار کرددم نتونستم کسی پیدا کنم ولی سارا دو سه نفر پیدا کرد که هیچ کدوم از لحاظ ظاهری به دلم نمی نشستن
ولی دل به دریا زدیم و گفتم اشکال نداره هر سه تار و داشته باش باید ببینیم کدوما اخر میمونن و میشه فانتزی رو باهاش در میون بزاریم
هر سه تا بعد از فهمیدن اینکه منم هستم اوایل کلی رغبت نشون دادن ولی بعد در مرحله عمل همگی پا پس کشیدن
هرکدوم به یه بهونه
حس کردیم که میترسن
گرچه ما خودمونم کم نمیترسیدیم که یهو خفتمون کنن و یه شری درست بشه
یکیش میگفت خونه خودشون بریم که ماهم گفتیم نه
مسافر خونه هم از این میترسیدیم دوربینی چیزی بزارن تو اتاقا
قطعا سکس سه نفره مال زن و شوهر هم بود نمیشد از طریق شکایت پیگیری کرد که اطلاعات خصوصیمون رو داد بیرون
اصن می شد هم کی میتونست بره شکایت کنه
اینجا خونه یکی از فامیلای من بود که خودشم بیشتر درگیر کار و ماموریت بود
پیشنهاد جا از من بود
بنظرم اونام حق داشتن بترسن
خلاصه اعتمادی بینمون درست نشد
بالاخره سارا گفت می خوای اینبار من برم تا اعتماد کنه بهم و بعد قضیه تورو بیارم وسط و گروپ بزنیم؟!
نمیدونم چرا ولی پیشنهادش بدجور حس شهوتم رو تکون داد فک نمی کردم رفتنش تنهایی هم برام جذاب باشه
همیشه تو فانتزیامون منم بودم حالا یا نیگا میکردم یا باهم سارارو میکردیم
روز موعود فرارسید
سارا رو صبح زود بردم شهر دیگه که دو سه ساعتی فاصله داشت و بعدا از دوش گرفتن و عوض کردن لباساش بردمش سر قرار
تو اون دو سه هفته کلی سکس چت کرده بودن و سارا حسابی سیامک رو تو کف انداخته بود
من واقعا از خوندن سکس چتاشون لذت می بردم
سارا یکی از بازیاش این بود منو لخت می کرد و تو بغلم سکس چت می کرد تا واکنش منو ببینه
بفهمه کجاها و چطو و تو چه شرایطی من بیشتر حشری میشم
شاید اونا که حس من رو داشتن بفهمن زدن موهای کس و کون پارتنرت چه همسر یا دوست دخترت برای نفر سوم چه حسی داره و حتی از اون بهتر سارا می گفت بنظرت کدوم شرت و سوتین بپوشم که کیر سیامک برام شق بشه
نمی دونین چقد شهوتی میشدم با حرفاش
سیامک پسر معمولی بود مث خودم و تو چتاش حس نکردم کسی باشه که بخواد شر بشه
سارا تا پنج عصر پیش سیامک بود
گرچه قرارمون این بود تا بعد ناهار پیشش بمونه و بعد بیاد پیش من تا عصر خودمونم سکس کنیم و بعد تا قبل ۸ شب برگشته باشیم ولی اینجوری مجبور شدم بعد از برداشتن سارا برگردیم شهر خودمون
فقط تو ماشین یه مانتو معمولی پوشید
چون تیپش بدجور سکسی بود
سارا تو راه یکم خوابید
خیلی خسته بود
گفت بزار بخوابم بعد برات تعریف می کنم
تقریبا نیم ساعت مونده بود به شهر خودمون که سارا بعد دوساعت خوابیدن تو ماشین شروع کرد به تعریف کردن سکسش با سیامک
گفت قرار بود بریم کافی شاپ
من و سوار که کرد گفت سارا فعلا تا با ماشین دور بزنیم
سارا گفت حقیقتش من یکم ازش ترسیدم چون کیر شق شدش رو دیدم
و حس خوبی نداشتم از این مارش شاید همون موقع پیشنهاد خونه رفتن میداد میگفتم نه
ولی
سیامک گفت بزا جای کافی شاپ
بستنی بگیریم و تو ماشین دور بزنیم
چونکه قرار نبود برن خونه و سکس کنن ولی اگه پیشنهاد خونه می داد
سارا یکم ادا تنگا در میاورد و بعد می رفت خونه
سارا گفت شاید یه ساعتی دور دور می زدن و من یکمی که یخم ریخته بود و استرس اون باعث شد من یکم سر بسرش بزارم یکیم یخ اون باز شد
و چنتا شوخی سکسی کرده بوده با سارا و سارا هم فقط می خندید
گفت من دیگه نا امید شده بودم و اصلا فرصتی برا تنگ بازی بهم نداد که بخوام تنگ باشم یا گشاد
سیامک با جنبه بوده یا با جنبه بازی دراورده بود یا میترسید که سارارو از دست بده یا هرچی
چیزی نگفته بود که برن خونه
بر خلاف چتاش که فورا ب سکس چت کشید بودتش
گفت ما یک و نیم بود که نهار خوردیم و میخواستم پیام بدم بهت که بهم زنگ بزنی تا یه بهونه بیارم حداقل تا عصر پیش تو باشم
که سیامک گفت ببین من یه لاک پشت دارم که روپایی میزنه می خوای بریم خونه ببینیش و شروع کردیم به خندیدن
منم گفتم اشکال نداره تا تو روپایای لاک پشتت رو بشماری
منم یه اب به دست و روم بزنم یکم استراحت کنم که عصر اذیت نشم موقع برگشتن به خونه تو ماشین
تو خونه که شدیم موهام انداختم بیرون
رفتم الکی روشویی فقط دستم شستم و برگشتم
همونجور سرپا مثلا داشت خونه رو نشون میداد
بعد از پشت دستاشو سر داد از بازوهام تا نوک دستام و انگشتاش بین انگشتام قفل کرد و تو بغل خودش کشوندم
همینکه سرم برگشت سمتش پیشونیم رو بوسید و دستام ول کرد و برم گردوند شروع کرد ب بوسیدن لبام و بعد منم کم کم باهاش همراه شدم
خوب نمیبوسید ولی حرارتش و حس فانتزیمون بایه غریبه جذب بوسیدنش شدم
کشوندم به سمت مبل خواستم بشینم ولی هلم داد رو مبل درازم کرد و کامل روم دراز کشید که نفسم از سنگین بودن وزنش سنگین شد همین شد که از رو لبام بلند شد و دستمو گرفت گفت اینجا اذیت میشی بریم اتاق خواب و بغلم کرد
سارا جز کون تپل و شکم تپل و سینه تپل
لاغره
و اینکه کمر باریک و لگنش پهنش
چربی شکمش پوشونده و اصن معلوم نیس
خیلیم خوش لباسه
البته من از چربی شکمشم خوشم میاد از چش من که اینقدر چربی رو همه دارن
ولی خودش میگه چاقم
منظورم اینه که بغل کردنش کار راحتیه ۶۰ کیلو هس
انداختم رو تخت درو بست و فورا پیرهن و شلوار خودش دراورد تو کسری از ثانیه و پرید روتخت و بعد چنتا بوسه از لبم
رفت رو لاله گوشم و گردنم و همراهش سینه هام رو می چلوند که بهش گفتم اروم دردم میکنه
گفت مال لباسته و شروع کرد لباسام در اوردن خواست سوتین در بیاره نزاشتم
دوباره اومد لبام بوسید و گردنم رو
واز زیر سوتین سینه هام رو می چلوند از وحشی بودنش نسبت به خودم خیس خیس شده بودم
یکی از سینه هام رو از زیر سوتین کشید بیرون وشروع کرد میک زدن خواستم پسش بزنم و اون وحشیانه تر لیسش میزد و می مکیدش
هرچی مثلا میخواستم نزارمش و میگفتم نه اون بیشتر تقلا میکرد که سینه هام رو میک بزنه و تشنه تر می شد.
اون یکی سینم رو دهنش کرد و هنوز سوتینم رو در نیاورده بود دیگه داشتم موهای سرش رو نوازش میکردم و از خورده شدن وحشیانه سینه هام لذت میبردم
نوک سینه هاش نشونم داد قرمز قرمز شده بود و یه لکه های سیاه و قرمز روی سینش میشد دید
مثل اولای خودم سینه هاش رو خورده بود
از روسینم رفت رو نافم وخواست زیپ و دکمه شلوارم باز کنه که با دست اجازه ندادم و می گفتم نه
دکمه شلوارم باز کرد و یکمم از زیپمو کشید پایین با دست نزاشتم و اومدم بشینم که لبامو بوسید و دستش انداخت تو شلوارم که لبش و ول کردم تا دستش در بیارم
دستام گرفت برد بالا سرم و تو چشام نیگاه کرد و دوباره لبامو یجوری بوسید که حس کردم جونم از لبام می زنه بیرون
رو شکمم نشست و سوتینم رو از بالا دراوردو شروع کرد دوباره وحشیانه میک زدن و مالوندن سینه هام که بالاخره صدای اه و نالم دراومد
انگار که فیوزش زده باشم برم گردوند رو شکم و رو رونم نشست از پشت زیپ شلوارم کشید پایین و شلوار و شورتمو تا رونم پایین اورد
توی چند ثانیه کوس و کونم لخت روبروش بود
یه حون کشداری کفت
شروع کرد به لیسیدن سوراخ کونم
ناخواداگاه کونم جمعش کردم که دوتا سیلی زد رو کونم و دوباره برم گردوند و شلوار و شورتم دراورد
انداخت پایین تخت و خم شد بین پاهام و شروع کرد ب لیسیدن کوسم همراه با تمام تراوشاتش
بی اختیار کمرم عین ماربالا و پایین می شد
طاقت نیاوردم خاسم مانعش بشم ولی اون دستم پس می زد
و لیس می زد کوسمو
دوباره برم گردوند
و لمبه هام گاز زد
از کشوی کنار تخت یچیزایی دراورد
که فس فس یکیش نشون می داد که حتما تاخیری بود
یه چیز چربی ریخت رو کونم
و از کون تا کمرمو ماساژ داد
و یکی از انگشتاش رو با کلی لوبریکانت داد توی کونم
سوراخمو همرا با اخ جمع شد
ناخونای انگشتاش جوری زده بود که اذیتم نمی کرد
یه انگشتش رو بعد هفت هشت تا ضربه تند تند کرد دو انگشت شد
اخ من هم در اومد
و بعد از چنتا ضربه دوباره کرم لوبریکانت ریخت توی سوراخم و دوباره ضربه می زد تو کونم با انگشتاش
نفهمیدم کی ولی سه انگشتی می زد و من فقط اه و اخ می کردم
گفتم سیامک دردم می کنه که وایساد ولی دوباره دیدم سر کرم داد روی کونم و یکم فشار داد و بعد کلاهک کیرش رو روی سوراخم حس کردم یکم بازی کرد
و با یه فشار سرش داد تو
کونم جمع کردم ولی بدتر بود
دست گذاشت رو شونه هام و نذاشت جابجا شم ویکم دیگشم داد تو که دیگه داد زدم تورو خدا اروم درش بیار سیامک
ولی هیچ حرفی نمی زد و تکون نمی خورد بعد یکم که اروم شدم و دردش کم شد روم کامل خوابید و همه کیرش داد توی کونم و توی گوشم همراه با گریه من قربون صدقم می رفت
من اماده کرده بودم کونم برا دادن که اینجوری دردم می کرد
از بس بزرگ بود کیرش
صبح با فشار اب کونش تمیز کرده بود و قبل ایکه بره با یدونه از این پلاگ ها کونش باز کرده بود
هنو از کس نکرده بودمش
و قرارمون این بود تا قبل ازدواج فقط ازکون سکس کنیم
یعنی سکس از کون چیز جدیدی نبود براش ولی لامصب کیر سیامک بزرگ بود
همین که من اروم شدم
بعداز ده دقیقه یه ربع ک کامل روم دراز کشیده بود شروع کرد به تکون خوردن و دوباره درد من شروع شد ولی کمتر و اروم تکون می خورد کیرش در نمیاورد فقط تکون می داد
سوراخ کونم کیپ کیرش بود
همینجوری که اروم تکون می خورد دست انداخت رو سینه هام ویکم مالید و بعد شروع کرد کوسمو مالیدن
خواستم نزارمش ول زورم بهش نرسید و انگشت انداخت رو چوچولم
بعد دستش دراورد صورتم یوری کرد و گفت بهم لب بده و از بغل بوسم کرد
موهای صورتمو یه طرف زد و گوش و لپ و لبام رو بوسه های ریزی زد
یجوری خوشم اومد از تصور اینکه اینجوری مطیعش شده بودم
دستش همون جور اوردپشت سرم
سرم یوری روتخت خواب بود
اون یک دستش گذاشت رو دهنم
و شروع کرد تلمبه زدن
صدای نالم از زیر دستش وتلاش من برای پس زدن دستش
وحشی بودنش رو بیشتر میکرد
تا یکم دسش بر میداشت صدای التماس و گریم اناقو بر میداشت
بی اهمیت به من دوباره دهنم می گرفت
من کم کم نامید شدم از تلاش و انگار عادت کردم
گرچه اشک میریختم از درد
اینبار دستمو گرفت و کنار سرم جمع کرد
دوتا دستم تو دوتا دستش بود و تلمبهاش با صدای من بیشتر شد و بعد وایساد
وشروع کرد بوسیدن لبام
با به دستش چوچولم می مالوند و اون یکی دیگش سینه هام می چلوند
یهو حس عجیبی تو وجودم و از پهلوم. ب شکمم سرازیر شد.کمرم ناخوداگاه موج و پیچی توش خورد که شروع کردم به لرزیدن جونی برای ناله کردن نداشتم
همراه من سیامک تلمبه هاش بیشتر کرد و ابم ریخت توی دستای سیامک که تند تند می مالوند
حس می کردم الان خفه میشم
نفسم حبس شد و بریده بریده ناله می کردم
ارضا شدم
اولین بار بود که اینجوری ارضا می شدم
سیامک نزاشت تکون خوردنای من تموم بشه
رفت روی رونام و همراه لرزیدنای من کیرش کامل در میاورد و دوباره می زد تو
و من ناخوداگاه کمرمو سمت کیرش هل می دادم ک درش نیاره
حس کردم یچیز داغی توی رودم رونه شد
کاندومش دراورده بود و تمام ابشو ریخت توی کونم
من هنوز داشتم می لرزیدم
سیامک همونجور روی من بود و با اینکه ارضا شد بود حس نمی کرد از حجم و طول کیرش کم شده باشه
همراه با ارضا شدن سیامک
شاشیدم روی تخت
کنترل شاشم نداشتم
سیامک روی صورتم خم شد و بوسه بارونم می کرد
من دیگه طلقت نیاوردم زدم کنار توی مسیر کیرم دراوردم گفتمم زودباش ساک بزن کونیه جنده
خودم دکمه کمربندش زدم
یه تعجب و سکوتی شبیه ترس تو چشای سارا بود
موهاشو از پشت گرفتم و اونم تسلیم خم شد رو کیرم
همینک کلشو کرد دهنش با اینکه براش بزرگ بود و دندونش می خورد
همون‌جوری وحشیانه دوسه تا تلمبه کوچیک تو دهنش زدم
و فوری ارضا شدم

ادامه دارد …

نوشته: مرد خاکستری