بدترین خاطره زندگی پریا
اول از همه بگم اگه میخواین جق بزنین همین الان برین بیرون از تو صفحه چون بدرد جق زدن شما نمیخوره.
اسمم پریاس ۱۶ سالمه پوستم سفیده قدم۱۶۳ وزنم ۶۰ قیافمم همه میگن خوشگلم، ۱۲ سالم که بود یه پسر که بهش میخورد ۲۴ ۲۵ سالش باشه همیشه میومد تو کوچمون اوایل باهام خوب رفتار میکرد باهام دوست شده بود هرچی میخواستم بدون اینکه چیزی ازم بخواد برام میخرید، پشت خونه ما یه خرابه هست که از بیزون چیزی توش مشخص نیس، یه روز بهم گفت بریم اونجا یه چیزی برات گرفتم گذاشتم اونجا بیا نشونت بدم منم از همه جا بیخبر باهاش رفتم همین که رسیدیم دیدم چیزی نیست و داره کمربندشو باز میکنه خواستم فرار کنم ولی دهن و دستامو گرفت تهدیدم کرد گفت صدات درنیاد وگرنه همینجا میکشمت منم که زورم اصلا بهش نمیرسید، آخه زور اون کجا زور من ۱۲ ساله کجا، بزور بهم تجاوز کرد هرچی التماسش کردم فایده نداشت من حتی تا اون روز نمیدونستم پرده بکارت چیه ولی بعدش بازم کلی تهدیدم کرد که به کسی چیزی نگم اگه به مامان بابات گفتی میکشنت ابروتون میره و اگه خانوادت زندت بزارن ازین شهر میرین… منم خیلیی ترسیده بودم به هیچکس هیچوقت جرعت نکردم چیزی بگم، وقتی رسیدم خونه مامانم کلی تعجب کرد از سرو وضعم لباسام خاکی شده بودن شلوارمم خونی بود هرچی گفت چیشده هیچی نگفتم از ترس، فقط گفتم تو کوچه بازی میکردم پریود شدم(اینم بگم من زود به سن بلوغ رسیدم و از ده سالگی پریود میشم) اونم دیگه پیگیرم نشد و چیزی بهم نگفت. بعدشم رفتم حموم خودمو شستم هیچوقت یادم نمیره چقد اون روز گریه کردم و التماس پسره میکردم که کاری باهام نداشته باشه، تا یک هفته همش کارم شده بود گریه و اصلا غذا نمیخوردم هیچوقت برا مامان بابام مهم نبودم و اصلا بهم توجه نمیکردن ولی مامانم ایندفه که دید حالم چقدر بده و منی که همیشه دم شیطونی بودم و همش تو کوچه بودم به این روز افتادم بردم پیش مشاور، حتی به مشاورم چیزی نگفتم که مبادا به مامانم چیزی بگه چون از تهدیدای اون پسره ترسیده بودم و میترسیدم اگه بگم بازم اون بلارو سرم بیاره، به هر بدبختی بود اون سالا گذشت و هنوز که هنوزه نمیتونم دست هیچ پسری بهم بخوره حمله عصبی بهم دست میده، حتی بابامم نمیزارم بغلم کنه دست خودم نیس یهو گریم میگیره تو خیابون جرعت ندارم بدون مامانم جایی برم همش میترسم نکنه اتفاقی برام بیفته، تا اونجایی که میتونم بیرون نمیرم فقط برم خونه دوستام وگرنه خیابون یا کافه هم میترسم با کسی غیر از مامانم و کمتر از دو نفر برم برا آیندمم خیلی میترسم همش فکرشو میکنم اگه بخوام ازدواج کنم طرف باور نکنه همچین اتفاقی برام افتاده و فکر کنه من دختر خرابیم که پرده ندارم اونوقت چیکار کنم ابروم میره، همش احساس عذاب وجدان و گناه دارم، اینارو من هیچوقت به هیچکس نگفتم همشو ریختم تو خودم الانم که اینجا نوشتم خواستم خودمو خالی کنم چون خیلی دلم گرفته💔
نوشته: پریا
خواهشا از اینجور فکرا بیایین بیرون که منو میکشن آبروم میره…
تو کاری نکردی که آبروت بره اون بیشرف که اینکارو کرده باید بترسه البته اگه ابرویی داشته باشه یا آبرو براش مهم باشه
اشتباه کردی که به خونواده‌ات نگفتی عزیز
همچین بیشرفایی باید سزای اعمال کثیفشونو بدن
سکوت شما باعث میشه اون اشغال بازم به یه دختر دیگه تجاوز کنه .این خانم بی گناه هست تقصیر جامعه و از اون بدتر قانون هست هر کجا دنیا بود طرف عروس زندان بود.
پریا دخترم، تو هیچ گناهی نداری که بابتش مجازات بشی، اون حرومزاوه متجاوز باید سزای عملش رو ببینه. حتما حتما با مشاور کاملا در میون بزار و بخواه که کمکت کنند به والدینت بگی. این اولین قدم برای کمک به خودت هست.مطمئن باش حالت خیلی بهتر از الانت خواهد شد. حتی شاید کمکت کردند ترمیم بشی که دیگه غم ازدواجم نداشته باشی.
بسیار متاسفم اما زندگی پر از این فراز و نشیب هاست. اگر تصور می‌کنید حتی یک روز می توان زندگی نکرد یا آن را فراموش کرد (به عبارتی بی خیالش شد) سخت در اشتباهید، اگر خود را درمان نکنید، چه بسا یک ازدواج ناموفق یا … شرایطی به مراتب بسیار سخت تر برای شما رقم بزند. بنابراین ضروری است خود را درمان کنید.
یک مشاور متخصص و خوشنام (حتما خانم) پیدا کنید و مراجعه کنید، نگران نباشید او به شما کاملا به چشم یک انسان معمولی و نجیب خواهد نگریست و به شما کمک خواهد کرد.
ضمناً شما بدون تردید از هر دیدگاهی و با هر مقیاسی قربانی محسوب می‌شوید، قربانی تجاوز به عنف و آن هم کودک، بنابراین به هیچ وجه خود را سرزنش نکنید، کودکی ۱۲ ساله هر کاری هم بکند مقصر نیست، و قربانی است. نگران نباشید مه تنها شما مورد اتهام نیستید بلکه مورد حمایت هم هستید. مراحل مواجهه با خانواده را هم با مشاور در میان بگذارید شما را راهنمایی خواهد کرد.
آخی دلم سوخت واقعا بهت همه جوره حق میدم که ناراحت باشیو بترسی جامعه پراز ادمهای لاشی ای کاش پدر و مادرها همیشه به بچه هاشون راه و چاه رو یاد بدن که دچار مصیبت نشن تجاوز خیلی بده ولی قوی باش سعی کن با ادمهای زندگیت بیشتر در میون بذاری
درکت میکنم. با اینکه پسرم همچین اتفاقی برام افتاد، 10 سالم بود فکر کنم. من هیچوقت فراموشش نمیکنم و به هیچکسی نگفتم. الانم حتی دست دادن با یه مرد برام سخته. هیچ گناهی نداری، کاش میگفتی ولی. کاش خودمم میگفتم. آدما مریض خیلی توی ایران زیادن. اگر این اتفاق توی آمریکا میفتاد طرف تا آخر عمرش میفتاد زندان. اگر کسی واقعا دوست داشته باشه و بهش حقیقت رو بگی مطمئنم مشکلی پیش نمیاد.
یعنی نفرین و لعنت دنیا به هرچی پدوفیلی متجاوزه که بنظرم کثیفترین موجودات زنده رو زمینن
اگه طرف را میشناسی باید شکایت کنی، اینجوری مدرک وجود داره که بهت تجاوز شده، هم دیه میگیری هم پزشک قانونی بهت برگه میدن
درضمن اگر فقط یکبار بوده تا حدودی ترمیم میشه و شب عروسیت بازم کمی خون میاد
هیچوقت در برابر تجاوز سکوت نکنید.
ورود افراد زیر 18 سال به این سایت و هر سایت بزرگسالانه دیگه ای ممنوعه … نقص حریم و قوانین سایت اونم علنی … و اونایی که باور کردن این نوشته هارو…هرچند از این دسته اتفاقات الانه از موهای سر کچل ما بیشتره … اما این نوشته برای من قابل باور نیست…اگر اقای نویسنده که فکرم نکنمک پریا خانمه قربانی باشی , اگه الکی باشه امثالهم تعریفای خاطرات دیگه درون این سایت…نمیدونم چی گیر نویسنده میاد …اما اگر واقعیته… طرز بیان برای منه شاید ذره ایاحساسی هم یذره تاثیر نگذاشت متاسفم…و …در عجبم
یکی از بهترین و لذت بخش ترین تجربه های زندگی انسان سکس هست ، و برعکسش کثیف ترینش هم تجاوز هست ، شما اونجا قربانی بودی نه خطا کار پس نترس و پیش مشاور خوب برو و با دیدگاه اون جلو برو و سعی کن این مشکل پشت سر بگذاری تا آیندت به فنا نرفته و اینم بدون که همیشه آدم خوب و بد هست و زن و مرد هم نداره .
امیدوارم روزای خوب در راه باشه برات عزیزم 🌹 🌹 🌹 🙏
ط تقصیری داشتی؟
ط کاری کردی؟
جواب هر 2سوال نه هست پس نیازی ب ترس نیست و اگه 16سالته ب بلوغ ذهنی رسیدی اگه از مشاور میترسی که ب خانوادت بگن مشاور نتی هست ک واقعا بدرد بخوره ولی نه اگه نمیخوای کلا سعی کن با تنهاییت قدرت بگیری و از کسی نترسی و یروزی که عاشق شدی که قطعا میشی! اون طرف هم عاشقت میشه و مطمئن باش بخوبی قراره درکت کنه پس هیچوقت خودتو مقصر ندون میدونم که حرف چرتیه حالتو خوب نگه دار و اینطور چیزا ولی مجبوری اینکارو بکنی هی بگی چرا اونکارو کردم چرا اعتمد کردمو اینا تهش چی میشه؟ مغز خودتو ب باد میدی ط بچه بودی و شده رفته نمیشه برگردوند زمانو الان قوی باش سعی کن یجوری ب مامانت یا بابات هر کدوم ک راحتتری بگی ولی نه یهو آروم آروم مطمئن باش درکت میکنن ب آیندت فکر کن تمرکزتو بزار رو هدفت مثلا اگه درسه خب آفرین خیلیم خوبه ب هدفت تلاش کن اگه کاره خب بازم تلاش تا برسی تا کاری کنی ک آیندت این گذشترو بتونه پاک کنه 🌹
تا اخر عمرت که نمیتوانی
باید سعی کنی باهاش کنار بیای
یواش یواش به زندگی ات برگردی
یک اتفاق تلخ نباید باعث بشه که دیگه
هیچ کاری نکنی
نظرات جدید داستان‌ها
- خخخخ ظاهرا داداشت ازدواج نکرده بلکه شما ازدواج کردی تازه کار...
- حیف نت که برای این کصتانت حروم شد مثل خودت که حروم زاده ای...
- احمق خب خودت ریدی.....جمش نکن
- عالی بود فقط تا اخر خط داستانیت همینجوری فرم تجاوز حفظ کن...
- Babakamman : امیدوارم لذت برده باشید❤️✨️ IpshzAlireza : شرم...
- یه موجود دو پا چقدر میتونه کثیف و پست و حرومزاده باشه واقع...
- ادمین عزیز این چه محتواییه؟ چقدر پیگیرید واقعا......
- ای لاشی حرومزاده این چه کسشعری بود نوشتی،یه ذره غیرت و مردون...
- زیادی تخلیه و اغاز متنت ضعیفه با احترام دیس لایک ♥️...
- صلوات
- اقا باقیشو بزار
- امیدوارم هر چه زودتر حال روحیت بهتر بشه. اگر همون اول ترس رو...
- مریم نه و یداله کیر کج اولا دوما بچه کونی های مریض که رفتن ...
- اگه زنی پایه نباشه و اینکاره نباشه همون بار اول طوری برخورد ...
- ادمین جاکش اسکلت حشری خودش یه پا کونه ...... یه مشت بچه کو...
- ایا کسی متوجه تکراری بودن داستان نشد.همین چندوقت پیش بود اتف...
داستان‌های تازه
- پسر هیز دوست شوهرم
- دوتا هم خونه گی (۱)
- توله سگ
- زیباترین روز زندگیم با زنداداش
- سکس های رضا
- سکسی که به تریسام ختم شد (۲)
- راننده اسنپ و مسافر پریود
- مریم ، شیمیل محبوب من (۱)
- احتمال یا شک
- فنا (۱)
- دختر خاله خوشگلم (۳)
- بگاییات المعارف (۲)
- وقتی بابام سوراخمو دید
- میان آغوش گرم برادر شوهرم
- زن و شوهری که تریسام دوست داشتند
- سکس خاطره انگیز مژگان
- اولین سکس با همکارم در ولایت بلخ (۱)
- شیرینی یک خیانت جاودانه
- پشت کنکوری ای که عاقبت بخیر شد
- ساره، یک شیطان(۲)
- مامان کون گنده
کاش میگفتی