بردگی برای خانم تکواندوکار رشتی

1400/05/28

من آرش هستم و سی و چهار سالمه از بچگی حس بردگی تو وجودم بود تا ۱۴ سالگی فکر میکردم این حس عجیب رو فقط من دارم اما بعدا فهمیدم این گرایش تو خیلی های دیگه هست اولین بردگیم رو بیست سالگی برای یه خانم سی و سه ساله کردم که بعدا داستانش رو براتون میگم اما این داستانی که براتون مینویسم در واقع این خاطره جدید ترین و لذت بخش ترین تجربه ی بردگی منه من تا ۲۷ سالگیم وضع مالی متوسطی داشتم تو خیابون جمهوری تهران یه خونه داشتم و البته هنوزم دارمش و یه ماشین اما چند سال پیش پدر بزرگم فوت کرد و خونه و زمین هاش رو فروختیم و یازده تومن به من رسید و من خیلی وضع زندگیم بهتر شد تو سعادت آباد خونه رهن کردم تو ستارخان خونه خریدم اپتیما خریدم و خیلی وضعم بهتر شد و باعث شد ارباب های بیشتری پیدا کنم چون هرچی پول از سود بانکی میگرفتم رو خرج ارباب هام میکردم شاید حتی ماهی سی تومن تو این بین من فالوئر یه خانم بودم که اهل و ساکن رشت بود قد بلند داشت چشمای سبز اندام کشیده و پوست خیلی سفید و ایشون رزمی کار و از قهرمانان تکواندوی استان گیلان بود من یه مدت دوست ایشون بودم در حدی که ریپلی میکردیم همو و صحبت میکردیم تا اینکه ایشون برای کاری از فدراسیون اومد تهران و من متوجه حضورش شدم و فورا بهش پیام دادم که هما جان چند وقت تهران هستی؟ و اگه کاری داری من برات انجام بدم که ازم تشکر کرد و گفت ممنونم معرفت تو ثابت شدست گفتم اگه میشه این چند روزی که هستی ببینمت و تایم های بیکاریت با هم غذا بخوریم که قبول کرد و قرار ما شد نهار نایب ساعی نزدیک پارک ساعی حسابی به خودم رسیدم استایل رسمی پوشیدم و ماشینم کارواش بردم و دوش گرفتم و رفتم سر قرار دم پارک ساعی دیدمش همیشه با لباس ورزشی دیده بودمش اما اینبار استایلش فرق داشت سوار ماشین شد سلام کردم بهش و احوال پرسی کردیم سلام چه قدر از عکسات جذاب تری هما جان
_ مرسی حمل بر خودستایی نشه ولی همه میگن ( با خنده ) هما جان تو چرا اصلا لهجه ی شمالی نداری؟ یادم رفت تو وویسا ازت بپرسم
_ رشت جزو شهراییه که با اینکه زبان محلی داره اما اکثرا فارسی حرف میزنن و میتونن بدون لهجه صحبت کنن
_ ولی من لهجه ی شمالیتو دوس دارم یکم برام صحبت میکنی
_ چی بگم بلامیسر(با لهجه ی شمالی)
_ عالیه خیلی خوب بود واقعا دوست داشتم خانم خارجی
_ چرا خارجی؟
_ آخه شبیه بازیگرای هالیوودی هستی چشم درشت قد بلند پوست سفید
_ مرسیی بلامیسر تو هم خوشتیپی فقط باید بیشتر ورزش کنی اضافه وزن آوردی
_ آره هما جان من قبلا فوتسال میرفتم از وقتی کرونا اومده هفت کیلو اضافه کردم همش تو خونه
_ عه راستی گفتی کرونا این رستورانه که میگی خلوته؟
_ والا معمولا شلوغه ولی میخوای تو ماشین بخوریم؟ اگه نگران کرونایی
_ آره واقعا نگرانم به خاطر مسابقاتم
_ خب پس بگیرم بیارم تو ماشین
_ ببین آرش غذای برنجی رو تو ماشین خوردن سخته بریم فست فود بخوریم
_ چشم هرچی شما بگی ولی نگران ماشین نباش کثیفم شد فدای سرت
_ نه فست فود راحت ترم خلاصه رفتیم ولنجک یه جا براش برگر گرفتم خیلی خوشش اومد از کارام گفتم و در آخر بهش گفتم هما من شیفته ی تو شدم خیلی ازت خوشم میاد ولی من یه تفاوت اساسی دارم من حس بردگی دارم دوس دارم تو ارباب من بشی
_ یعنی ساب میسیو هستی؟
_ عه مگه شنیدی درباره ی حس من؟
_ آره چن جا شنیدم و یه فیلم هایی دیدم از کی این حس رو داری؟
_ از بچگی و واقعا دوست دارم برده ی تو باشم همیشه هروقت میای تهران نوکریتو کنم
_ خیلی خوبه چون منم از داشتن یه برده حس قدرت میکنم حالا چرا منو انتخاب کردی؟
_ تو قوی هستی جسوری ورزشکاری زیبایی و هرچی بگم کم گفتم
_ مرسی واقعا راست میگی حرفتو قبول دارم من دختر متفاوتی هستم و تو هم پسر خوب و مطیعی به نظر میای با تو این حس رو امتحان میکنم از الان برده ی من شدی
_ ممنونم سرورم بانو هما
_ از کلمه ی بانو استفاده نکن من ارباب تو ام یا بگو رییس
_ چشم رییس هرچی امر کنید رییس میشه بریم براتون لباس بگیرم آرزومه براتون همه چی بخرم
_ من نیازی به پول تو ندارم خودم هرچی بخوام میخرم
_ فداتون بشم ارباب میدونم شما نیاز ندارید اما آرزوی منه به اربابم برسم
_ حالا فعلا برو خونه ببینم بردگیت رو بلدی
_ چشم بانو
_ چی؟؟؟
_ غلط کردم ارباب رییس
_ برو بهت میگم حالا
_ رسیدیم خونه
_ ماشین رو پارک کردم و رفتیم بالا در آسانسور رو باز کردم تو آسانسور محو استایل بانو بودم وارد خونه شدیم گفتم بفرمایید ایشون وارد خونه شدن براشون دمپایی خریده بودم گذاشتم زیر پاشون پوشیدن و نشستن رو کاناپه گفتم ارباب هما چی میل دارین قهوه چایی آب میوه؟
_ آب میوه بیار اگه طبیعیه
_ چشم الان با دستام براتون میگیرم
_ دستاتو شستی؟ بله ارباب
_ آماده کردم براشون و آوردم
_ خودت چی پس توله
_ شما امر نکردید برای خودمم بیارم
_ آفرین نوکر باشعور بیا اینجا ببینم رفتم جلوی پاشون زانو زدم آبمیوه رو کنار گذاشتن یکم با دستاشون با صورتم ور رفتن دستای سفید کشیده ظریف و قوی یه سیلی محکم زدن تو صورت من تا به خودم اومدم صورتمو اونوری کردن و یه سیلی محکم دیگه زدن تو صورتم
_ چیه برق از سرت پرید؟ توقع این قدرتو ضرب دستو نداشتی؟ تا اومدم حرف بزنم سیلی بعدی رو خوردم دستاشون واقعا قوی بود ده تا سیلی چپ و راست خوردم واقعا گیج بودم گلومو فشار میدادن و میگفتن خفت میکنم خفت میکنم توله سگ بخواب زیر پام صورتتو زیر پایی من کن صورتمو جلوی کاناپه گذاشتم و کف پاهای سفید و کشیده ی هما خانوم که لاک قرمز داشت و ناخناش کوتاه بود اومد رو صورتم کف پاش کمی بوی ملایم میداد و من جونمو برای این بو میدادم رو صورتم فشار داد و گفت چه حسی داری حقارت؟
_ گفتم در برابر شما حقیرم اما خوشبخت ترین برده ی جهانم که زیر این پاها هستم با پا زد تو صورتم ضرب پاهای بانو از دستاش بیشتر بود و اون پاهای سفید و ظریف قدرت زیادی هم داشت دردم گرفت و گفتن دهنتو باز کن پاشون رو تا نصفه کردن تو دهنم و گفتن بلیس برده ی حقیر من کف پاشون رو لیس میزدم پاشنه پا و کف پاشون رو روی زبونم میکشیدن تو دهنم عقب جلو میکردن و میگفتن بلیس بلیس خوبه فقط با زیر پای من بودن میتونی منو لمس کنی اونم نه بدنمو جاهای بی کثیف بدنم مثل کف پام میلیسیدم و میگفتم برای من افتخاره گفتن خفه شو و بلند شو لخت شو کامل لخت شدم کف پاشون رو گذاشتن رو تخمام و یه ضربه آروم برای خودشون و محکم برای تخم من زدن تو تخمم از درد زمینو گاز گرفتم التماس کردم اومدن پشتم و از پشت زدن تو تخمم ولو شدم رو زمین پاشون رو روی صورتم و گردنم گذاشتن و فشار دادن گفتن باز کن پاتو وگرنه گردنتو میشکونم با درد فراوان پامو باز کردم گفتن دستتو ببر بالا بردم بالا اومدن رو به روم با چشمای سبز تو چشام زل زدن و کوبیدن تو تخمم پنج شش تا ضربه زدن و من اشک میریختم اومدن بالا سرم کف پاشونو رو صورتم گذاشتن و گفتن خوبه اگه عقیمت کنم همیشه اسم من یادت میمونه ولی نترس حواسم هست عقیم نشی نسل حقیر هایی مثل تو باید زیاد شه تا به ما قدرتمندا سرویس بدن ضعیفا همیشه زیر پای ماها له میشدن رفتن سمت یخچال و با یه خیار اومدن گفتن قنبل کن گفتم ارباب خیلی بزرگه اون خیار با لگد کوبیدن تو بازوم و گفتن یالا تخم سگ قنبل کن قنبل کردم رو کونم کرم ویتامین آ ریخت از کیفش در آورد و خیارو فشار داد تو کونم و گفت کونی من باید باشی توله سگ سوراخت باید بزرگ بشه باید پام بره تو کونت جنده و خیارو تا ته تو کونم میکرد و تن تن عقب جلو میکرد و تخمامو فشار میداد خیلی درد داشت و به فکر اینکه یه بانوی زیبا جرم میده تحمل میکردم با سیلی رو باسنم میزد و خیار تو کونم بود گفتم ارباب مراقب باشید خیار تو کونم نشکنه بیچاره میشم برم دکتر آبروم میره گفتن خب همه باید بدونن تو یه کونی جنده هستی و بلند خندیدن دوتا شصت پاشون رو کنار هم گذاشتن و گفتن حالا که کونت تمیزه بشین رو شصت پام نشستم و انگشتای پاشون تو کونم میچرخید فشار میداد و میگفت آماده باش چنبار دیگه زیرم باشی باید این پاها بره تو کونت و با پا رو تخمم میزد بلندم کرد و گفت گیره و شمع داری رفتم آوردم گیره هارو زد به سینه هام و تخمام از درد میپیچیدم و هما میخندید شمع رو تخمام و پاهام و نوک ممه هام آب میکرد و کف پاش رو صورتم بود بهم گفت خیارو بکن تو کونت خودت و عقب جلو کن تن تن خیارو تو کونم میکردم کف پای سفیدش رو صورتم بود گفت تن تن خیارو نکنی صورتتو له میکنم دندونات خورد شن حالا جقم بزن جق میزدم و گفتن آبتو بیار آبم پاشید رو دستم و گفتن دوباره باید بشی گفتم کونم میسوزه ارباب گفتن یالا تخم سگ خیار تو کونم میرفت و میومد و جق میزدم شاید باورتون نشه اما تو اون حالت چهار بار ارضا شدم بلند که شدم کونم میسوخت کیرم درد میکرد بدنم کبود و جای چنگ و لگد بود تخمام درد میکرد و زده بود به کلیه ام هم درد میکرد صورتم و دماغم درد میکرد بلند شدیم و بانو رو رسوندم جایی که کار داشتن و به اصرار خودم بردمشون بوتیک و پنج تومن براشون لباس خریدم و این چند روزی که تهران بودن دوبار دیگه هم جرم دادن و هیچ سکسی صورت نگرفت فقط منو شکنجه و تحقیر کردن و الان بعد اونسری یک بار دیگه اومدن و نوکریشون رو کردم و امیدوارم زودتر کرونا کم بشه تا بیشتر بتونیم همو ببینیم و نوکری ایشون رو کنم اسم ایشون رو مستعار نوشتم اما بقیه ی اتفاقات کاملا حقیقت بود من حسم بردگیه حسم غیر ارادیه و عاشقشم و عاشق اربابمم هستم و زندگیمو براش میدم پس لطفا نگید این کارا چیه میکنی برو کس بکن من اینجوری راحت و شادم نظرتون رو تحمیل نکنید ممکن بود گرایش شما هم اینجوری بشه این همه از دیکتاتوری ایراد میگیریم و میگیرید اما به این حس توهین میکنید البته چاکر افرادی که به حسم احترام میذارن هستم و اینکه اینم بگم من اگه پسری بهم توهین کنه بیچارش میکنم این حس و حقارتم فقط جلوی بانوییه که جذبش بشم و کاریزمای اربابی ازش ببینم ممنون از درکتون…

نوشته: آرش


👍 14
👎 16
48501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

826927
2021-08-19 00:52:25 +0430 +0430

داداش تو سعادت اباد خونه داری با من تو شهوانی میجقی تو خوابم نمیتونی سرایدار اون اپارتمان شی

6 ❤️

826937
2021-08-19 01:09:46 +0430 +0430

منم تکواندو کارما🤣🤣🤣

1 ❤️

826940
2021-08-19 01:20:50 +0430 +0430

خب اينم از كس دست نويساي ديگه اين سايت تا نوشتي بهش گفتم من حس بردگي دارم ديگه نخوندم خب بچه جان كدوم كسخلي همون اول ميره به طرف ميگه من حس بردگي دارم جان مادرتون يا ننويسين يا درست درمون بنويسين

1 ❤️

826942
2021-08-19 01:21:54 +0430 +0430

دیگه همه جور کصخولی هست دوست خوبم
یکی با زدن آروم میگگیره یکی با خوردن و کوچک شدن…

0 ❤️

826950
2021-08-19 02:05:52 +0430 +0430

خوش بحالت کاش منم ارباب داشتم

2 ❤️

826968
2021-08-19 02:50:25 +0430 +0430

تا 16 سالگی حس بردگی داشتی گوزو؟ تو الانم درست نمیدونی چیه

0 ❤️

826987
2021-08-19 05:11:42 +0430 +0430

خوب بچه های توی خونه از این داستان چه نتیجه ای گرفتیم
بله درسته هیچوقت از ساقی نامطمئن جنس نگیریم

0 ❤️

826993
2021-08-19 07:09:10 +0430 +0430

خیلی کس و شر بود

0 ❤️

827004
2021-08-19 08:06:41 +0430 +0430

بدنبود

0 ❤️

827024
2021-08-19 13:06:19 +0430 +0430

جقی دروغگو

0 ❤️

827044
2021-08-19 15:09:55 +0430 +0430

خوش ب خالت داداش ما که ن کس پیدا میکنیم بکنیم نه کسی میاد برده بشیم ن کسی نیاد دیلدو داشته باشه مارو حال بده

0 ❤️

827048
2021-08-19 15:37:46 +0430 +0430

چی بگم والا
هرجور صلاح میدونی (کسخل)

0 ❤️

827080
2021-08-19 23:58:47 +0430 +0430

🤮 🤮 🤮

0 ❤️

827242
2021-08-20 17:35:37 +0430 +0430

الکی 😂

0 ❤️

829764
2021-09-03 06:53:45 +0430 +0430

اتفاقا همه تو رشت لحجه دارن چرا چاخان میگی

0 ❤️

874166
2022-05-15 15:33:49 +0430 +0430

حاجی خجالت بکش برو یه دست جق بزن به یاد بانو جنیفر لوپز راحت و آروم میشی 😐😂😂

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها