بردگی برای غزل و مهسا (۲)

1402/06/23

...ادامه

از اون روز که تونستم پاهای غزل و مهسا رو لیس بزنم ،زندگیم یه خورده عوض شده و اون غرور همیشه گی رو از دست دادم .
بعد اون اتفاق تا یک هفته با غزل قهر بودم و کم کم این قضیه رو رد کردم و دوباره حس فوت فتیشم گل کرد و مدام در حال تداوم دادن به رابطه بودم که بتونم دوباره پا هاشو لیس بزنم.
تقریبا یک ماهی طول کشید که باهاش صمیمی شدم و یه دوست دختر میسترس ازش در آوردم و قرار شد که باهم مثل آدم رفتار کنیم و او از اون روز که تونستم پاهای غزل و مهسا رو لیس بزنم ،زندگیم یه خورده عوض شده و اون غرور همیشگی رو از دست دادم .
بعد اون اتفاق تا یک هفته با غزل قهر بودم و کم کم این قضیه رو رد کردم و دوباره حس فوتفتیشم گل کرد و مدام در حال تداوم دادن به رابطه بودم که بتونم دوباره پا هاشو لیس بزنم.
تقریبا یک ماهی طول کشید که باهاش صمیمی شدم و یه دوست دختر میسترس ازش در آوردم و قرار شد که باهم مثل آدم رفتار کنیم و اونم رفتار های شیطنت آمیز شو بزاره کنار.
بعد مدت ها بالا پایین کردن برای پیدا کردن مکان ؛قرار بود خانواده من برای دو سه روز برن تهران که به فامیلامون سری بزنن منم موقعیت رو غنیمت شمردم و از رفتن به مسافرت صرف نظر کردم ولی با مخالفت پدرم شروع شد که بعد کلی داستان سرهم کردن اونا رو راضی کردم که من باهاشون نرم.
روزی که من بابام اینارو راضی کردم یکشنبه بود و اونا میخواستن جمعه حرکت کنن و من تو این بازده زمانی میتونستم که غزل رو آماده کنم.
شب همون روز من به غزل زنگ زدم و تمام جریان رو براش توضیح دادم و گفتم که میتونه بیاد خونمون و با خیال راحت به کارامون برسیم که دوباره اون اخلاق گنده شرط و شروط گذاشتنش گل کرد.
واقعا اگه کسی کارش پیش غزل گیر بود پدرشو در می‌آورد تا کارشو راه بندازه.
غزل خیلی به خودش می‌رسید و از لحاظ روحی خیلی اعتماد به نفس داشت و خودشو خیلی دست بالا می‌گرفت جوری که همه ی پسرا تو نخش بودن ولی در این حال شدیدا به پسرا علاقه داشت و معمولا با همه گرم می‌گرفت.

غزل شروع کرد به صحبت کردن و گفت من بدون مهسا هیچ جا نمیام و باید بیشتر بهمون برسی و بیشتر هوامونو داشته باشی وگرنه نمیایم.
منم چون کسی رو به جز اون نداشتم تمام حرفاشو تایید کردم و قرار گذاشتیم که وقتی بابام اینا رفتن چند ساعت بعد اونا بیان و دوباره شروع کنیم.
روز جمعه فرا رسید و ساعت حدودا ۲ونیم ۳ بود که خانواده به سمت تهران حرکت کردن و منم تا خونه رو مرتب کردم و آماده کردم و رفتم کمی خرید کردم ساعت شد ۵ و به غزل زنگ زدم که با مهسا بیان .
بعد نیم ساعت اومدن و درو باز کردم و این دوتا فرشته رو (بدون اینکه کفشاشونو در بیارن )بردم داخل اتاق خواب و نشستن رو تخت.
منم رفتم و براشون پاستیل و چیپس و پفک با چایی براشون آوردم و گذاشتم پیششون و نشستم جلوی پاهاشون.
نمیدونم دلیلشون چی بود که دوتا شون سر تا پا تیپ مشکی ست کرده بودن، ولی هر چی بود خوشگل شده بودن .
سر صحبت رو باهاشون باز کردم و از غزل اجازه گرفتم که کار رو شروع کنم.
رو دو زانو نشستم و غزل پاشو انداخت رو پاش و کفش های سفیدشو آورد جلو صورتم و گفتم از اول شروع کن.
اونا مشغول خوردن چیپس و پفک شدن و من زبونمو انداختم کف کفش غزل و خاک های زیرشو لیس میزدم که شروع کردن به هرررر هرررر خندیدن .
من اهمیتی به خنده هاشون نمی کردم و سرم تو کار خودم بود که غزل با نوک کفشش زد زیر دماغم و گفت برو سراغ کفشای مهسا ،منم به آرومی دستمو انداختم زیر پاهای مهسا و بلندشون کردم و زبونمو میکشیدم کف کفش های سفیدش و تموم خاک پاهاشون لیس زدم طوری که دیگه دهنم مزه گل میداد .
دوباره برگشتم زیر پاهای غزل و کفشاشو در اوردم و دیدم که یه جفت جوراب مشکی پوشیده که کف جورابش، عرق سفید؛ رنگ شو عوض کرده بود.
پاهاشو گذاشتم زمین و کفشاشو گرفتم جلوی دهنم و نفس عمیق میکشیدم جوری که بوی عرق پاهاش تا مغز سرم رفت که یه لحظه چشمام سیاهی رفت و کفشو گذاشتم زمین و پاهاشو بلند کردم اوردم جلو صورتم و دماغمو گذاشتم زیر پنجه پاهاش و بو میکردم.
واییییییییییی نمیدونید چه بوی خوبی میداد انگار دو هفته ای بود که جورابشو نشسته بود جوری شد که مست بوی جورابش شده بودم حاضر بودم همه پولامو بدم که فقط بزاره جورابشو بو کنم.
اینقدر جورابشو بو کردم که انگار دماغم داشت میسوخت که شروع کردم به لیس زدن جوراباش و اینقدر زبونمو کف جوراباش بالا پایین کشیدم که جوراباش تمیز شده بودن و در این حال خیس آب دهن.
با دندونام جوراباشو اروم کشیدم بیرون و انگشتای پاهاشو دونه دونه کردم تو دهنم و براش ساک میزدم که گه گاهی ناخون های پاهاش میخورد به سقف دهنم و انگار دهنمو داشت جر میداد .
بعد اینکه پاهاشو حسابی لیس زدم و تمیز کردم ،به گفته غزل دهنمو باز کردم و غزل کل پای راستشو کرد تو دهنم و تا جایی که میتونست پاشو فشار داد تو جوری که چند بار اوق زدم و حتی تا مرز خفه گی رفتم که دلش به رحم اومد و پاشو کشید بیرون.
از زیر پاهاش بلند شدم و خودمو جمع و جور کردم و یه چند دقیقه نشستم تا حالم بهتر بشه که مهسا گفت چقدر لفتش میدی بیا پاهامو لیس بزن دیگه .
غزل با پاش زد تو پیشونیم گفت راست میگه، چند لحظه پامو کردم تو دهنت نمردی که برو جلوی پاهاش.
چهار دست و پا رفتم جلوی پاهای مهسا نشستم و کفش هاشو در آوردم و گذاشتم زمین و سرمو کردم تو کفشش و بو میکشیدم و در این حین مهسا جفت پاهاشو گذاشت پس کلم و فشار داد و با خنده می گفت بو بکش باید عرق پاهامو بوکنی و دوتایی زدن زیر خنده .
بوی پای مهسا از بوی پای غزل خیلی بدتر بود و اینقدر غلیظ بود که احساس خفه گی بهم دست داده بود و هرچی بیشتر نفس میکشیدم بیشتر بوی پاش میرفت تو دماغم. که بعد کلی دست و پا زدن مهسا پاهاشو از رو کلم برداشت و تونستم یه نفس راحتی بکشم.
بلافاصله مهسا کفی کفشاشو درآوردم و گرفت جلو صورتم و منم میدونستم که میخواد کفی هارو بلیسم و اونارو از دستش گرفتم و با زبون تمام رد انگشتای پاهای خوشگلش رو لیس زدم و تمیز کردم .
کفی هارو گذاشتم کنار و پاشو بلند کردم بالا و گرفتم جلو صورتم.
یه جفت جوراب سفید رنگ طرح دار بود که انواع ایموجی هارو کپی کرده بودن روش.
زیر جورابش کاملا سیاه و کثیف شده بود حتی یادمه که پاشنه پاش یکمی سوراخ شده بود که واقعا داشت دیونم میکرد.
دماغمو بردم زیر پاهاش و فقط بو میکشیدم و اونا تنقلات میخوردن و میخندیدن و من داشتم با جوراب جوراب کثیف مهسا عشق میکردم که دلم دیگه طاقت نیاورد و زبونمو کشیدم کف جورابش و اینقدر لیسشون زدم که دیگه پوست زبونم داشت بلند میشد .
آب دهنمو که پر از چرک جوراب مهسا بود رو قورت دادم و جوراباشو با دندونام در اوردم و شروع کردم به لیس زدن لای انگشتاش و حسابی تمیزشون کردم و مهسا گفت بسه دیگه خسته شدم.
منم پاهاشو گذاشتم زمین و جوراباشونو برداشتم و رفتم تو دست شویی و حسابی شستمشون و آوردم تو اتاق و با سشوار خشک و پاشون کردم و یه دستمالی هم به کفشاشون کشیدم و با تشکر و خداحافظی بدرقشون کردم و رفتن.

نوشته: برده


👍 8
👎 8
23801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

947459
2023-09-15 01:03:52 +0330 +0330

منکه به هر دختری گفتم کفپاتو بلیسم گفت که چی بشه

1 ❤️

948535
2023-09-21 00:06:42 +0330 +0330

عالی بود،دقیقا مثل فانتزی های خودم

0 ❤️

960962
2023-12-06 10:29:56 +0330 +0330

کاش منم جای تو بودم

0 ❤️