بهترین کونی که نصیبم شد

1401/11/04

سلام خاطره و داستان من گی هستش کسایی که دوست ندارن میتونن نخونند یکمیم طولانیه
اسم من فرهاده الان ۲۳سالمه اون زمان ۱۷ سالم بود اهل یکی از روستاهای تبریزم من با اینکه تو محیط روستا بزرگ شدم ولی بیشتر رفت و آمد هام تو شهر بود چون تو زمان راهنمایی نمونه دولتی قبول شدم بیشتر شهر بودم بیشتر رفت و آمد هامونم با خانواده پدریمه که کلا یه دونه عمو دارم که اونم شهر زندگی میکنه عموم یه دونه دختر داره که اونم خیلی کوچیکه اماااااا یه همسایه دارن که اسمش عباس آقاس با دوتا پسر که کوچیکه یک سال از من کوچیکتره اون موقه ۱۴ سالش بود خیلی بچه های خوب و 😛 😛خوشگلین منم بیشتر با سپهر همنشین بودم سپهر یه پسر سفید و کمی تپل با یه کون گرد قلبی شکل که هر آدمی با دیدنش شق میکرد. چون پدرش معلمه و منم بچه درسخون و باهوشی بودم خیلی بهم احترام میزاشت و تحویلم میگرفت و شده بودم الگوی بچه هاش همش میگفت ببینین بچه روستاست و با این امکانات چقدر تو درسش موفقه و شده بودم یه تو سری واسه بچه هاش مخصوصا سینا شاید واستون جای سوال باشه که همسایه عمو چرا باید با من اینقدر در ارتباط باشه عموم و عباس آقا دو تا خونه کوچیک کنارم هم داشتن و با هم تخریب کردن و آپارتمان ساختن و هر کدوم یه واحد برداشتن داعم هم میومدن باغ و دهات پیش ما انگار یه خانوادن و باهم بودن چون باغ ما میومدن هر هفته با هم بازی میکردیم و موتور سواری میکردیم من بیشتر به سپهر موتور یاد میدادم و از پشت بغلش میکردم و کیرمو میمالیدم بهش ولی متوجه نمیشدولی اصلا موقعیتش پیش نمیومد که تنها باشیم یا شب پیش هم بمونیم و کارمو تموم کنم .
اون سال تابستون داشت تموم میشد و به خاطر کار باباش اصلا نیومده بودن دهات باباش کلاس تابستونی داشت منم خونشون بودم و داشتیم بازی میکردیم که گفتم سپهر پس کی میایین دهات گفت هر روز دارم گریه میکنم که بریم بابام امروز فردا میکنه یهو یه فکری به سرم زد گفتم باباتو میخوای چیکار بیا با من بریم دو تایی الانم فصل سیبه منم تو خونه باغ تنها میمونم و نگهبانی میدم واسه سیبا اجازه بگیر بریم یه هفته بمونیم جمعه هم بابات میاد برت میگردونه یا خودم میارمت یهو از خوشحالی پرید و بغلم کرد و گفت ولی بابام اجازه نمیده گفتم تو بگو بقیش با من عصر به باباش گفت و عباس آقا گفت نه میری اونجا اذیتشون میکنی و زشته و فلان من گفتم چه اذیتی منم تنهام اونجا کارای باغ هم ریخته رو هم کمک دستمم میشه با هزار بد بختی عصر راهی شدیم تو راه که داشتیم میومدیم هزار جور نقشه و برنامه داشتیم میریختم که نگو خدا با منه و سپهر هم منو خیلی دوست داره .اون روز رسیدیم خونه و تقریبا شب بود مامانم گفت بابات رفته باغ شمام خسته این و آقا سپهرم من خیلی وقته ندیدم شام و بخورین و خونه بمونین لازم نیست برین باغ شام و خوردیم و رفتیم اتاق من خوابیدیم و هیچ اتفاقی نیافتاد چون خونه ما اصلا امکانش نبود مامانمم خیلی آدم تیزیه و منم نمیخواستم آبروم بره چون یه هفته پیشم بود و خیالم راحت بود که این مال منه و حتما کونش میزارم .
فرداش از صبح علی الطلوع بیدار شدیم کوله پشتی و وسایل برداشتیم و کل دهات و باغات و رود خونه و همه جارو زیر رو رو کردیم وقتی کنار هم راه میرفتیم نگهاش میکردم انگار دنیا مال منه دوست داشتم تا آخر عمر کنار من باشه خیلی خوشگل و دوست داشتنی بود چون بچه شهر بود و یکم ننر بار اومده بود همش دستمو میگرفت و ولم نمیکرد یه گوشی نو هم خریده بود و همش عکس میگرفت ما یه کوه داریم گفت باید بریم بالای کوه و عکس بگیریم من گفتم خسته میشی گفت نه بیا بریم خلاصه رفتیم و برگشتنی دیگه خونه نیومدیم و رفتیم باغ تو راه همش میلنگید و میگفت از درد پاهام دارم میمیرم کف پاهام تاول زده آخه کفشش اصلا مناسب کوه نبود ،رسیدیم باغ بابام شاممونو آورده بود و رفته بود، نشست من بخاری هیزمی روشن کردم و چای و قلیون میوه ای آماده کردم چون شب دهات اونم نزدیک پاییز خیلی سرده من رفتم بیرون و غذای سگ رو دادم و برگشتم تو همش داشت از درد پاهاش میگفت و نق میزد .منم چون دوسش داشتم اصلا دلم نمیومد اذیت بشه خلاصه گفتم لااقل کفشاتو در بیار بزار پاهات استراحت کنن گفت میتونی پاهامو یکم بمالی؛ شلوارشو در آورد و شلوار راحتی از کوله در آورد و پاش کرد منم چشم همش به کونش بود یه شرت مشکی با اون باسن های سفید ژوووون دراز کشید گفت قلیون بکشم به بابام نمیگی من گفتم الان تو رفیق منی هر کاری بکنیم پیش خودمون میمونه فقط تو رو به من سپردن نباید کاری کنی که خطر ناک باشه بقیش مشکلی نداره داشت قلیون میکشید رو تخت دراز کشیده بود و رو شکم بود گفتم کجاتو بمالم برگشت یه لبخندی زد گفت همه جامو هرجایی که دوس داری‌ !! اوایل از من میترسید باهام مثل بزرگ ترها رفتار میکرد و فکر میکرد هر کاری بکنه میرم به باباش میگم ولی بعد قضیه قلیون یدفعه رفتارش باهام کلا عوض شد و رفیق تر شدیم حتی بعدا فهمیدم سیگارم میکشه و پیش من گاهی میکشید زیاد از بحث دور نشیم
گفت اول مچ پا و کف پامو بمال که دارم میمیرم راست هم میگفت وقتی جوراباشو در آوردم دیدم پاهاش داغونه بوی پاهاش داشت حالمو بهم میزد انگار درب چاه فاضلاب رو برداشتی ولی بسوزه پدر عاشقی مجبور بودم جوراباشو از کلبه پرت کردم بیرون و برگشتم پاهاش عرق کرده بود داغون بود من یکم وازلین برداشتم و شروع کردم ماساژ دادن کف پاهاش و مچ پاش ولی چشم همش رو کونش بود و سی ثانیه نشد رفتم بالاتر گفت بابا چیکار میکنی لا اقل یه ده دیقه ماساژ بده بعد بیا بالا نترس اون جاهایی رو که دوس داری هم ماساژ میدی !!!
من برق از چشام پرید و شق کردنا شروع شد بعد ده دیقه ماساژ قسمت های پایین پاهاش رفتم بالا تر ساق پاها و بالاتر تا باسن هاش ولی شلوار راحتی پاش بود من باشوخی گفتم وقتی نوبت کف پاهات بود ده بار گفتی روغن بمال الان رسید به باسن میمیری یه بارم الان بگی به امام حسین قسم شلوارشو کشید تا زانوهاش و گفت بفرما 🤩🤩🤩من یه باره مردم رسما قلبم داشت از جاش در میومد من دفاعات زیاد گی کردم چه تو فامیل و همسایه و هرجا ولی این واقعا فرق میکرد فکرشم دور از انتظار بود که یه روز اینو بکنم یه بار حالاکه یه هفته پیشم بود خلاصه
من وازلین برداشتم و از روناش شروع کردم تا کپل های پاش که شرتش مانع میشد خودم عمدا شرتو یکم دادم بالا مالیدم یکم دادم پایین مالیدم و همش میگفتم اههه اینجوری که نمیشه میخواستم خودش بکشه پایین که بالاخره کشید واوووو .ooo myGod لخت کونش جلوم بود یواش یواش دستمو از بین باسنش رسوندم به سوراخش ولی با احتیاط ینی هرازگاهی دستم میخورد به سوراخش نه اینکه همش دستم اونجا باشه دیگه گذر زمان یادم رفته بود شاید بگم نیم ساعت شد که داشتم کونشو میمالیدم که توجهم به یه چیز جلب شد سپهر پاهاشو یکم از هم باز کرد من متوجه شدم که ایشون دارن شدیدا حال میکنن سپهر دیگه قلیون نمیکشید حرف نمیزد و گاهی چشماشو میبست و نیمه ی صورتشو روی بالش گذاشته بود و گاها لبشو گاز میگرفت .
منم دیگه حرف نمیزدم و سکوت حاکم بود خجالت رو کنار گزاشتم و داشتم فقط سوراخشو ماساژ میدادم دیدم حرفی نمیزنه این بار مقدار زیادی وازلین برداشتم وفقط با یه انگشت دور سوراخشو مالیدم و کمی از انگشتمو نمیشه گفت وارد کمی فشار دادم و باز مالش و بعد دیدم عشقم داره ناله میکنه خیییلی آروم تا یه بند انگشت وارد کردم و خیلی یواش داشتم میچرخوندم معلوم بود که اصلا به کسی کون نداده بود و آک بود داشتم با حوصله و صبر انگشتش میکردم و رفته رفته تا آخر دادم تو آخش در اومده بود یهو به خودم اومدم گفتم بابام هر روز این موقع میاد یه سری بهم بزنه با اینکه داشت به هر دومون خوش میگذشت انگشتمو کشیدم بیرون و خاتمه دادم تا بابام بیاد و بره و بعدش بریم رو کار وقتی شرت سپهرو کشیدم بالا دیدم حالش گرفته شد ولی حرفی نزد و قلیونو برداشت و شروع زد کام زدن شلوارشم خودش کشید بالا منم پیشش دراز کشیدم و دو تا چایی ریختم بابت ماساژ تشکر کرد و گفت خستگیم در رفت و درد کف پاهام درست شد ولی درمورد انگشت و کون مالی اصلا حرفی نزد منم نزدم انگار اتفاقی نیافتاده ولی خیلی گرفته بود و حالت ناراحتی داشت من باخودم گفتم عجب غلطی کردم و نکنه دلخور باشه و بعد چن دیقه باز گپ و گفت و لاس زنی شروع شد و من مطمن شدم که مشکلی نیست .طبق انتظار بابام اومد و کمی پیشمون نشست و رفت
موقع خواب بود من قلیونو جمع کردم و دو تا هیزم ریختم تو بخاریو گفتم دیگه بخوابیم تو خونه باغ یه دونه تخت خواب بود اونم واسه رطوبت تخت خریده بودیم برا باغ وگرنه ما اهل تخت خواب و این قرتی بازیا نیستیم تو خونه هم لحاف تشک داریم خلاصه مجبور بودیم کنار هم بخوابیم و تخت بزرگ نبود من لحاف رو کشیدم روش چراغ رو خاموش کردم و رفتم پیشش گوشیش دستش بود و بازی میکرد دستمو بردم زیر گردنش گردنشو بلند کردو دستمو رد کردم و بغلش کردم و دو تایی به گوشیش نگاه میکردیم رفت تو گالری و چن تا پوشه و فلان زد فیلم سوپر همون طور که هممون میدونیم این ینی چراغ سبز برگشت نگام کرد و لبخندی زد و زد یه فیلم "یه مرده بود که داشت زنه رو شدیدا میکرد کیرشم خیلی بزرگ بود یکم نگاه کردیم و من کاملا شق کرده بودم یهو گفت فرهاد ینی زنه دردش نمیاد گفتم نه بابا نمیبینی چه حالی میکنه گفت آخه تو که انگشتتو کردی تو من خیلی دردم اومد !!!
باز اون حالت اضطراب تو من شروع شد بله سپهر ول کن نبود و معلوم بود دلش میخواست .من با حالت آروم و منطقی داشتم توضیح میدادم "عزیزم آخه تو بار اولت بود و سوراخت خیلی تنگه کم کم اگه ادامه میدادم درد از بین میرفت و لذت رو احساس میکردی
سپهر:لذت هم داشت ولی دردش هم زیاد بود ولی به قول تو کم کم آروم میشد اوایل خیلی میسوخت
من: آخه انگشت درست نیست که هیچ چی مثل خود کیر مناسب نیست واسه کردن انگشتم واسه گشاد کردن و عادت دادنه کیر هم نرمه هم گوشتیه
سپهر :محمد کیرت خیلی بزرگه من:خوب بهش دست بزن
سپهر کیرم رو مالید و گفت آره بزرگه دیگگگگگگگگه طاقتت نیاوردم و گفتم سپهر دوست داری بازم امتحان کنیم ؟ گفت خیلی خوب میشه فقط یه چیزی گفتم چه چیزی عزیزم اگه با من باشی و باهام حال کنی دنیامو میدم برات موتور سواری و هرچی تو بگی و هر جا تو خواستی میبرمت گفت بحث اینا نیست من میترسم به کسی بگی یا تو جمع بهم تیکه بندازی
گفتم بخدا من بیشتر از تو میترسم اگه بفهمن آبروی من بیشتر از تو میره دیگه عموم تو روم نگاه نمیکنه منم همینو به تو میگم نباید احدی بفهمه باید عادی رفتار کنیم تو جمع انگار نه انگار که ما گی کردیم …
چراغ خوابو که یه چراغ نفتی بود روشن کردم و لحاف رو زدیم کنار با انگشت وازلین برداشتم و انگشتمو کردم تو یه بالش گذاشته بودم زیر شکمش و خوابیده بود انگشت وسطم رو کردم تو و تا آخر میکردم و در میاوردم ولی خیلی دردش میومد و آخ و اوف میکرد گفتم سپهر آماده کیر هستی گفت بزن تو گفتم نمیخوای خیسش کنی گفت خب روغن بزن منظورمو نگرفت گفتم عشقم ساک بزن گفت آخهههه گفتم آخه چیه من یه ساعت داشتم پاهاتو میمالیدمو و بوی پات داشت خفم میکرد آدم واسه عشقش باید هر کاری بکنه شروع کرد ساک زدن موقع خوردن کیرم گاهی تو صورتم نگاه میکرد اتاق حالت نیمه روشن بود و سرشو آروم گرفته بودم و موهاشو نوازش میکردم صحنه زیبایی بودو وصف ناشدنی ناخوداگاه آبم و اومد و ریختم تو دهنش و فوری تف کرد رو زمین و کمی گلایه کرد و گفتم دست خودم نبود گفتم ساک بزن باز گفت نه دیگه گفتم بابا میخوام باز سیخش کنی بزارم تو کونت
مشتاقانه باز شروع کرد ساک زدن ۳۰ ثانیه نشد فرهاد کوچولو سیخ شد گفتم چهار دستو پا وایسا قنبل کن و با دستات لاشو باز کن کیرمو باز وازلین زدم و گزاشتم دم سوراخش کمی هل دادم تو دردش اومد گفتم سپهر اولش درد داره اینو من رک بهت میگم نمیخوام اذیت شی ولی چاره ای نیست فقط فقط شل بگیر تا دردت کم بشه گفت باشه فقط یواش میسوزه
کونش کمی باز شده بود با انگشتم باز نیم قاشق چایخوری وازلین برداشتم و هل دادم تو سوراخش و باز کردم تا با بدبختی تا نیمه کیرمو کردم داخل ولی اصلا طاقت نمیاورد و آخ و اوخ میکرد و خودشو کمی میکشید جلو ولی نمیزاشتم کیرم دربیاد
اینایی که میگن یه انگش دو انگش سه انگش بعد کیرمو تا آخر کردم تو گووووه میخورن با امواتشون امکان نداره خیلی سخته بیچاره سپهر بیست دیقه شد که تونستم تا آخر بکنم توش ولی تا دسته جا کرده بودم
دیدم میخواد خودشو بکشه جلو که کیرم در بیاد وقتی خودشو یهو کشید جلو منم خودمو هل دادم جلو و روش خوابیدم دادش در اومد واییییی سوختم تو رو خدا پاره شدم گفتم فققط یه لحظه به حرفام گوش کن صداش تغییر کرده بود و بغض گلوشو گرفته بود گفتم اینهمه زحمت کشیدی و تحمل کردی دربیارم دیگه نمیتونی فقط یه دیقه تحمل کن نترس عقب جلو نمیکنم یکم تحمل کنی کونت شل میشه عادت میکنی صداش قطع شد ولی هق هق میکرد حییوونی خیلی درد میکشید بعد یه دیقه من کیرمو در آوردم و وازلین زدم و کردم تو و عقب جلومیکردم ناله میکرد ولی نه آنچنان باز باشتو گزاشتم زیر شکمش یادم افتاد منم با دستم کیرشو بمالم و شروع کردم با جق زدن من براش اوضاع بهتر شد چون سرش گرم میشد و درد کیرم اون وسط گم میشد چن دیقه گذشت منم خیلی آروم عقب جلو میکردم که عادت کنه گفت فرهاد تند تر بکن گفتم جووون شروع کردم تلمبه زدن از نوع شلاقی آخ و اوخ باز بلند شد ولی این حال کردن بود نه درد. کامل مشخص بود یه دیقه نکشید آبش اومد و ارضا شد و ریخت کف دستم منم ریختم تو کونش و در نیاوردم و افتادم روش و یواش یواش کیرم خودش در اومد خیلی خسته بودم انگار کوه کندم و اینم بگم خیلی چسبید لای کونشو با دستمال کاغذی تمیز کردم و تو بغل هم خوابیدیم فکر کنم ساعت ۳ یا ۴ شب بود که خوابیدیم .
اون یه هفته ،یه هفته نشد بعد ۳ روز عباس آقا اومدن و یه روز هم خوانوادگی پیشمون موندن و رفتن ولی ۳ روز پشت سر هم روزی ۲ بار میکردمش .بهترین زمان عمرم بود و سپهر مهربون ترین خوشگل ترین پسری که بهم داد .الانم بعضی وقتا که فرصت مهیا بشه میکنمش وحال میکنیم .
سرتون رو درد آوردم ببخشید خاطرم زیاد طولانی شد چون با جزییات گفتم .
از کسانی که بعد از خوندن میان فحاشی میکنن خواهش میکنم تو رو جون خانواده و عزیزتون فحش ندین چون همون اول خاطره اشاره کردم که گی هستش و علاقه مندان بخونن

نوشته: فرهاد


👍 23
👎 3
43201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

911972
2023-01-24 04:49:17 +0330 +0330

بیا منم بکن

0 ❤️

911998
2023-01-24 09:17:37 +0330 +0330

کردن یه پسر تپل سفید اونم با وازلین عالیه

1 ❤️

912033
2023-01-24 15:04:38 +0330 +0330

اولا گوه تو میخوری با کل خاندان گشادت، دومأ وقتی بجز جق زدن غلطی نکردی به ماتحتت میخندی میگی نمیشه، سومآ تو خودت قمبل سفید نازی هستی أدای بکنا رو درنیار، چهارمأ تا آخر داستان نیم کیلو وازلین استفاده کردی از تو لای پای ننه جونت آوردی اینهمه وازلین… ودر آخر توهین بکنی میام تو دهاتتون جلو طویله تون میکنمت…

0 ❤️

912035
2023-01-24 15:30:52 +0330 +0330

اخی قرار نشد به کسی نگی .به همه گفتی که 😁😁😁

0 ❤️

912053
2023-01-24 19:39:35 +0330 +0330

داداش اصلا با کصشعر بودنش کاری ندارم
با اینکه ممکنه این داستان کردن خودتم باشه بازم کاری ندارم
اما لاشی مگه داری طرز تهیه پاستا آلفردو میدی ؟
نصف قاشق چایخوری؟
لابد کیرتم از قبل با فلفل سیاه و پاپریکا مزه دار کرده بودی

1 ❤️

912070
2023-01-24 23:09:37 +0330 +0330

فرهاد جون از بچه روستا که هستی شاگرد اول هم که بودی بهتر نیست اول از کون دادنهای خودت بنویسی شاید ما هم مشتری شدیم جیگر

0 ❤️

912082
2023-01-25 00:44:18 +0330 +0330

منم با حوصله پلمپ باز میکنم

0 ❤️

912166
2023-01-25 15:17:21 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

912189
2023-01-25 21:20:53 +0330 +0330

گی کردم یعنی چی؟گی گرایشه وقتی با دختر سکس میکنید میگید استریت کردم؟میگی سکس کردم و…

1 ❤️

912202
2023-01-26 00:37:43 +0330 +0330

خداشانس بده

0 ❤️

912203
2023-01-26 01:07:59 +0330 +0330

دو طرفه پیام بده

0 ❤️

912272
2023-01-26 10:09:49 +0330 +0330

از حق نگذریم واقعا میگم که واقعا واقعی بود

0 ❤️

912494
2023-01-27 23:17:16 +0330 +0330

خیلی خوب بود
اون قسمتش که نوشته بودی اینایی که میگن دو انگشتی یا سه انگشتی کردیم تو کون،دروغ میگن کاملا قبول دارم،مطمئنا تا حالا کون نکردن چون انگشت خصوصا ناخن هر چند هم کوتاه کرده باشی کون طرف رو اذیت میکنه من که ندیدم تا حالا کسی بذاره دو انگشتی بکنم تو کونش حالا سه انگشتی بماند

0 ❤️