جر خوردن کونم به دست استاد بنا (۱)

1401/12/25

سلام خدمت بچه های سایت
یه خاطره دارم از دوران نوجوانی خودم
حدودا ۱۳ سالم بود که کم کم در مورد سکس کنجکاو شده بودم
یه سری مجله های قدیمی پورن دیده بودم که دوستم که همسایمون بود از انباری باباش آورده بود که با هم قایمکی نگاه میکردیم .
یه سالی گذشت منم شروع به جق زدن کردم البته بیشتر مالیدن کیرم بود . تابستون ۳ ماه تعطیلی مدارس میرفتم دم دست یه استاد بنا سر ساختمون و وردستش کار می‌کردم. یه روز که رفته بودم خونه ناهار بخورم برگردم . استاد بنا همیشه با پسرش همونجا سر ساختمون ناهار درست میکردن و میخوردن
من وقتی برگشتم دیدم ناهار خوردن ولی خبری از استاد بنا و پسرش نیست
حدس زدم استاد بنا خوابه چون بعضی وقتا بعد ناهار به خاطر گرما هوا چرت میزنه .
رفتم یه گوشه تو سایه نشستم
چند دقیقه نگذشته بود که حوصلم سر رفت و گرمم شد رفتم طبقه بالا
تا تو همون اتاقی که استاد بنا می‌خوابید بشینم جلو کولر
وقتی رسیدم طبقه بالا یه صدایی توجه منو جلب کرد
صدای ناله ضعیف
کنجکاو شدم آروم از لای درز آجر اتاق نگاه کردم دیدم استا بنا دراز کشیده و پشتش به من بود داره جق میزنه و آه ناله میکنه
از دیدن اون صحنه منم تحریک شدم
یه حس ترس و هیجان منو گرفته بود
یه چند دقیقه ای تند تند تکون خورد و با یه ناله بلند آروم شد
تا به خودم اومدم دیدم پسر استا بنا داره میاد بالا خودمو سریع جمع کردم و رفتم یه سمت تا تابلو نشه
خلاصه اون روز گذشت و من هر روز اون صحنه میومد به چشمم
یک ماهه‌ی گذشت و ۲ بار دیگه اون اتفاق تکرار شد منم از لای درز آجر نگاه میکردم
یه روز که حالم خوب نبود و مریض شده بودم استا بنا بعد ناهار بهم گفت که نیاز نیست کمکش کنم و برم تو اتاق یکم دراز بکشم تا حالم بهتر بشه
تو همون جا که اوستا بنا دراز می‌کشید دراز کشیدم
دیدم دستمال مچاله شده زیر بالش هست تا دست کردم درش بیارم دیدم خیسه
اولش متوجه نشدم
بعد که کامل دستمالو در آوردم و بازش کردم دیدم داخلش پره ابکیره
اولش یه جوری شدم ولی بعدش کنجکاوتر شدم
خیلی برام عجیب بود که واقعا این همه آب مگه میتونه آبکیر یه آدم باشه
چون من موقعی که با کیرم ور میرفتم نهایتن چند قطره ازم آب میومد
ولی دستمال قشنگ خیس خیس بود وسطیم یه مایع لزج شفاف بود
هر چی بیشتر بهش نگاه میکردم بیشتر تحریکم می‌شدم
دستمال گذاشتم سر جاش و داراز کشیدم .کیرم راست شده بود
نمیدونم دقیقا چه حسی داشتم ولی شدید تحریک شده بودم
دفعات بعد که میدونستم استاد بنا جق میزنه به بهانه های مختلف میرفتم و دستمال و بر می‌داشتم و نگاه میکردم
با دیدنش و لمسش تحریک میشدم
بیشتر اون مایع لزج و حجم زیاد آبش تحریک می‌کرد .
یه روز اتفاق عجیبی افتاد وقتی از ناهار برگشتم رفتم که بالا ببینم استاد بنا جق میزنه تا ببینم
که یه دفعه استا بنا از اتاق اومد بیرون و یه نگاه جدی بهم کردو گفت بیا تو اتاق کارت دارم
با ترس رفتم تو و نشستم استاد بنا بعد از چند ثانیه مکث بهم خیلی جدی گفت
تو میای تو این اتاق دست به چیزی میزنی
منم گفتم نه مگه چیزی گم شده
استاد بنا گفت نه ولی یه چیزایی جابجا میشه
منم گفتم مثلا چی
استاد بنا گفت حالا مهم نیست ولی خوب شما نباید بی اجازه به چیزی دست بزنی یا جابجا کنی
یه دفعه دستش رفت زیر بالش و دستمالشو در آورد
گفت این دستمال من دماغمون میگیرم فکر کنم شما بهش دست میزنی
خواستم بگم این میکروبه مریض میشی
منم که حسابی خجالت میکشیدم سرمو انداختم پایین و سکوت کردم
گذشت و منم دیگه نمی‌رفتم بهش دست بزنم تا اینکه یه روز که پسر استاد کار رفته بود خرید لوازم دیدم استاد بنا گرم صحبت با یکی از همسایه ها دم در ساختمونه
تحریک شدم و رفتم سر وقت دستمال
سریع برش داشتم و دیدم آره بازم زده و بازم دستمال پره ابکیره که البته یکم خشک شده بود
از روی تحریک زیاد و کنجکاوی یکم از مایع لزج جسبیده به پارچ رو با انگشت بر داشتم و با زبونم مزه کردم دیدم مزه ای نداده
بوی عجیبی داشت
کم کم بیشتر برداشتم و مزه کردم
خیلی تحریک شده بودم
اینقدر بدنم داغ شده بود که داشتم میترکیدم
تا به خودم اومدم دیدم استاد بنا دم در اتاق وایساده داره نگاه میکنه
شوکه شدم بدنم قفل شده بود
اومد تو اتاق و یه نگاهی به چشمام کرد و نشست کنارم
گفت پس شمایی به این دستمال دست میزنی
منم سکوت کامل
سرم پایین
دستمالو از دستم گرفتو گفت میدونی توش چیه
نمیدونستم چی بگم یا چیکار کنم
دوباره پرسید
دیدم سکوت فایده نداره با سر اشاره کردم آره
گفت پس خوشت میاد ازش
منم دیدم دعوام نمیکنه بازم با سر اشاره کردم آره
بعد شروع کرد آروم باهام حرف زدن
گفت خجالت نکش همه ما تو سن شما تحریک جنسی میشیم
اگه دوست داری نیاز نیست پنهان کنی من خودمم سن تو بودم از این کاره میکردم
دیدم خودشو جسبوند بهم و با بدنم ود رفت
منم خشکم زده بود هیچ حرکتی نمیکردم
کم کم شروع کرد آروم حرف زدن داشت سینه هامو می‌مالید
بعد گفت دوست داری بدت گه نمیاد
منم داغ داغ کم کم داشت خوشم میومد
بعد دستشو برد پشتم و با باسنم ور رفت البته از رو شلوار
بعد دباره پرسید دوست داری
منم سرمو تکون دادم یعنی آره
البته یکم استرس و ترس داشتم ولی خوب داغ داغ و شدیدن تحریک شده بودم
اینم بگم که من کلا قدم کوتاه و یکم تو پرم بودم البته الانم همونم
باسن برجسته ای هم داشتم و سفید و بدنم از بچگی کم مو و سفیده
استاد بنا هم خیلی قد بلند و مرد قوی هیکل و چهار شونه ای بود بدنم پره مو بود و یکمم سبزه بود سنشم فکر کنم۵۰ سالش میشد
دستهای بزرگی داشت جوری که با یه دست یه ور باسنمو کامل می‌گرفت
استاد بنا شروع کرد به در آوردن لباس های من
اول بالا تنه
بعد شلوارمو در آورد و با انگشت کیر راست شده منو بازی می‌کرد
اون موقع کیرم انداره یه انگشت استاد با بود
بعد کنارم دراز کشیده خودشم بالا تنشو در آورد
تمام سینش پره مو بود
دستمو گرفتو کشید رو سینه هاش
تا اون لحظه متوجه کیرش نشده بودم
چون خجالت میکشیدم سرم و پایین نگه داشته بودم
وقته یکم یکم باز شد چشمم به شلوارش افتاد
وحشت کردم
یه برجستگی خیلی بزرگ و خیلی خیلی کلفت
وقتی استاد بنا دید نگاهم به کیرش افتاده دستمو گرفت و مالید به کیرش
مثل سنگ بود
واقعا تو شوک بودم کم کم دستم و رو کیرش بازی دادم
بهم گفت خوشت میاد ازش
منم با صدا لرزون گفتم خیلی گندست
اوستا بنا هم با یه صدای حشری گفت آره عزیزم کلفت و گنده
بعد آروم شلوارشو در آورد
اون موقع بود که تازه دیدم عجب کیر بزرگی داره
کیرش از کنار شرتش زده بود بیرون
دو شرتش پره لک بود انکار قبلا آبش روش ریخته بود
وقتی کامل شرتشو در آورد دیدم یه کیر حدودا ۲۰ سانتی و خیلی کلفت تیره رنگ با یه رگ گنده روش زد بیرون
تو حیرت کیرش مونده بودم
یکم کیرش مو داشت
تخماش خیلی باد کرده و بزرگ بود
وقتی به کیرش دست میزدم سفت سفت میشد مثل سنگ
منم کم کم یکم باز شدو دو دستی کیرشو می‌مالید
تخماشو باید دو دستی می‌مالید تا تو دستم جا بشه
اونملم داده بودو آه و آرومی می‌کشید
سرمو نزدیک کیرش بردم تا قشنگ ورانداز کنم
دیدم بهم گفت
اون مایعی که رو دستماله از تو این میاد بیرون
منم گفتم چرا اینقدر زیاد
اونم گفت تازه کمشه آبم بیشتر میاد اگه تحریک بشم
گفتم خوب تحریک شو اونم گفت باید خودت تحریک کنی
منم گفتم بمالم
گفت نه بخورش
من که مردد بودم دیدم گردنمو گرفتو آروم سرمو برد سر کیرش
تا سر کیرش به لبم خورد دهنمو باز کردم
سر کیرش به زحمت رفت تو دهنم خودشم یه آه بلندی کشیدو و دستشو ول کرد
منم آروم سر کیرشو مزه میکردم
کم کم خوشم اومده یکم دهنمو سفت کردم
دیدم خیلی حال میده سعی کردم بیشتر کیرشو بکنم دهنم


کم کم کیر استاد بنا رو بیشتر کردم دهنم ولی دهنم من کوچیک بودو کیر استا د بنا خیلی گنده
با کلی زور و فشار فقط یک سوم کیرش تو دهنم جا شد
آب دهنم حسابی راه افتاده بود و رو کیر استاد بنا رو پر کرده بود
هر چی بیشتر می‌گذشت من با ولع بیشتری میخوردم
دیدم استاد بنا یه نفس عمیقی کشیدو با دست سرمو بالا گرفت و بهم گفت
آبم داره میاد مواظب باش میپره تو دهنت
بعد دوباره دراز کشید
منم رفتن به فکر و به کیرش خیره شدم
داشتم فکر میکردم که چه کار کنم آبش اومد
دیدم سرشو بالا گرفتو بهم نگاه کرد
دیدم با یه حالت عجیبی بهم گفت دوست داری بخوریش
نمیدونستم چی بگم
بعد گفت خوشمزست
دوست داری یکمشو بخور
بازم جواب ندادم
گفت اگر نتونستی تف کن بیرون
منم گفتم ابتون زیاده البته سوالی
اونم گفت آره بریزم دهنت جا نمیشه
همین حرفش بیشتر تحریکم کرد
منم گفتم باشه بریز دهنم
با یه خنده ریز گفت مطمئنی اذیت نشی
گفتم سعی میکنن دهنم جا بشه
اونم گفت نه جا نمیشه
باید هر چی بیرون میاد باید قورت بدی
منم گفتم باشه
استاد بنا که دید من اینقدر حاضر جواب و حشری شدم
گفت باشه خودمم کمکت میکنم بخوریش
منم گفتم چه جوری گفت با دست سرتو نگه میدارم تو فقط بهت گفتم قورت بده
منم گفتم چشم
سرمو با دست گرفتو کیرشو کرد دهنم
آروم بالا پایین می‌کرد سرمو
کم کم تند ترو بیشتر فشار میداد منم بعضی وقتا اوق میزدم
تا اینکه حالتش تند تر شدو یه دفعه یه مکث کوچیک کرد و با صدای لرزون گفت اومد اومد
منم منتظر اون لحظه که ناگهان آبش با فشار پاشید ته حلقم
خواستم سرمو بکشم عقب که با دست نگه داشت
قبل از اینکه بخوام کاری بکنم دوباره با فشار آبش پاشید جوری که اب قبلی ناخواسته رفت تو حلقم
منم کم کم قورت دادم
گلوم داغ داغ از گرما آبش داشت میسوخت
بار سوم که آبش پاشید دیگه ته دهنم پر شده بود وقتی قورت دارم انگار اندازه یه استکان آب دارم قورت میدم
چشما مو بسته بودم و فقط قورت میدادم
فشار چهارم کم تر شد میخواستم سرمو بکشم که با دست محکم سرمو نگه داشت
با فشار پنجم دو باره ته دهنم پره آب شد اونم قورت دارم
احساس آدمی رو داشتم که یه لیوان آب خورده حس میکردم شکمم پر شده
دیگه کم کم فشارش کمتر شدو دستشو ول کرد خودشم شل شد
آروم دهنمو کشیدم بیرون هنوز یکم آب تو دهنم بود ریخت رو کیرش
کیرش شل شد
منم دراز کشیدم آب دهنمو قورت میدادم
حس عجیبی بود
دیدم استاد بنا بقلم کردو با دست لای کونمو می‌مالد
کلی قربون صدقه رفت
میگفت مال منی و از این به بعد هر روز براش میخورم
کم کم دستشو برد رو سوراخ کونم و مالید
انگشتشو فشار داد تو سوراخم
سعی می‌کرد فرو کنه تو
ولی من دردم می‌گرفت و اونم شل می‌کرد
چند بار انجام دادو بعد انگشتت رفت تو
اولش یکم تیر کشید و بعدش سوزش
بعد ۱۵ دقیقه انگشت دومش کرد تو کم کم سوراخی وا شد
خواست برم گردونه که از پشت بکنه که صدا پسرش اومد و سریع خودشو جمع کرد پرید بیرون
منم سریع جم کردم و اومدم بیرون
همون روز استاد بنا بهم گفت تو ساختمون نمیشه حال کرد سری بعد میریم حموم نمره اونجا راحت حال میکنیم
منم قبول کردم
یه هفته بعد بعد کار با استاد کار رفتیم حموم نمره
لخت شدیم و رفتیم زیر دوش منم با کیرش بازی می‌کردم
سر من تا زیر سینه استاد بنا بود
سرمو گرفتو برد دم کیرشو کیرشو کرد دهنم
بعد ۱۰ دقیقه ساک زدن براش وقتی خواست آبش بیاد سرمو گرفت عقبو بهم گفت دهنتو کامل باز کن
بعد آبش پاشید تو دهنم
۱ بار ۲ بار ۳ بار دهنم تا ته پر آب شد
دهنمو بستم تا ابشو قورت بدم بقیه آبش پاشید رو لب و صورتم

حسابی غرق ابکیر شده بودم
بعد رفتم صورتم زیر دوش شستم
حسابی دهنم لزج شده بود یکم از آب دوش خوردم
بعد چند دقیقه استاد بنا گفت قامبل کن بکنم تو کونت
منم دم پله حموم دلا شدم
خود استاد بنا کونم تنظیم کردو یکم روغن که از قبل آماده کرده بود مالید به کیرشو سر کیرشو گذاشت رو سوراخم
اول که فشار داد سفت میکردم اونم میگفت شل کن
سر کیرش خیلی بزرگ بود جا نمی‌رفت
وقتی بعد کلی ور رفتن سرش آروم رفت تو
تیر ناجوری کونم کشید و یه سوزش وحشتناک
دادم رفت هوا
از ترسش جلو دهنم گرفت
گفت تحمل کن جا باز میکنه
قشنگ شکمم سفت شده بود بدنم قفل کرده بود
یه چند دقیقه که گذشت دردش کم شد بعد آروم فشار داد تو
بد جور سوراخی میسوخت
خلاصه سرتونو درد نیارم بعد نیم ساعت عقب جلو آروم
کم کم دردش کم شدو استاد بنا هم تا نصف کیرشو کرد تو
ازش با درد پرسیدم چقدرش تو رفته گفت نصفش
گفتم آبت نمیاد گفت بار دوم آبم دیر تر میاد
منم که تحملم تموم شده بود گفتم آخه خیلی درد دارم
اونم گفت تحمل کن تا ته بره آبم میاد
خلاصه شروع کرد تلمبه زدن منم شدید سوزش داشتم
تا اینکه دیگه بدنم سر شد و نتونستم قمبل بمونم
دراز کشیدم اونم خوابید روم کانل وزنش روم بود
دوباره بلندم کرد و کیرشم اومد بیرون
احساس می‌کردم سوراخی باز مونده و بسته نمیشه
دوباره اوستا بنا چربش کردو این سره تا ته فشار داد تو تا جایی که تخماشو حس کردم
یه آه از سر درد کشیدم و نفس نفس زدم
استا بنا که مست کونم شده بود آروم تا سرش بیرون میورد وتا ته میکرد تو کم کم دل درد گرفتم
سر کیرشو تو دلم حس میکردم
بلد شروع کرد کوشمو خوردن
در گوشم گفت بریزم ابمو تو کونت
منم که از درد شل شده بودم گفتم آره
حس کردم ته دلم داغ شده فهمیدم آبش اومده
بعد از روم بلند شده گفت چهار زانو بشین
دلا شدم نگاه کردم ببینم ازم چیزی بیرون میاد دیدم کلی آب و گوه از تو کونم داره میاد بیرون
یه چند تا لکه خونم بود
خلاصه بعد چند دقیقه سوراخی بسته شد ولی نمیتونستم راحت راه برم
با یه وضعی دوش گرفتمو با هم رفتیم
تا باز شدن مدارس درد کون و سوراخ داشتم
حتی نمیتونستم راحت سرویس برم
این داستان ادامه دارد …

نوشته: رضا ساکر


👍 26
👎 4
40101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

918941
2023-03-16 00:25:17 +0330 +0330

داغ شدم برات

2 ❤️

918944
2023-03-16 00:29:09 +0330 +0330

این خونه رو کی ساخته؟


918946
2023-03-16 00:32:04 +0330 +0330

منم به لوله کش خونمون کون دادم یادش بخیر

7 ❤️

918959
2023-03-16 00:53:43 +0330 +0330

انگار توی کارهای دیگه هم استاد بوده 😂

3 ❤️

918962
2023-03-16 01:01:34 +0330 +0330

دو‌مورد

۱) چرا همه داستانهای گی از طرف مفعول نوشته می شه؟ًدر حالیکه سلیقه خواننده های سایت ، داستان از طرف فاعله ، براحتی از امتیاز دهی ها میشه فهمید

۲) بابا ، چقدر این قضیه درد رو‌تو انال سکس تکرار می کنید ، اخه این کجاش سکسیه؟ یا مثلا مدفوع و بو رو

هدف نوشتن داستان سکسی و اروتیکه ، نه گزارش پزشک قانونی

4 ❤️

918975
2023-03-16 02:12:33 +0330 +0330

داشتین برج خلیفه رو میساختین که با اوستا بنا چند ماه تو همون ساختمون بودین؟

یه سری مسایل ریز رو رعایت کنی داستان بهتر میشه

0 ❤️

919004
2023-03-16 05:02:58 +0330 +0330

عجب اوستا بنایی خخخخ

0 ❤️

919018
2023-03-16 07:23:27 +0330 +0330

واسه همین کثافت کاری هاست که من شاگرد نمیگیرم😁😁

3 ❤️

919026
2023-03-16 09:01:13 +0330 +0330

کونی شدی رفت

1 ❤️

919031
2023-03-16 09:15:47 +0330 +0330

جووووونننن پسر ۱۳ ساله کاش این داستانو استاد بنا میگفت

0 ❤️

919040
2023-03-16 10:21:05 +0330 +0330

غلطای املاییت رو کم کن و پسر اوستا هم بده

1 ❤️

919046
2023-03-16 12:00:08 +0330 +0330

عالیه،ادامه شو بنویس

0 ❤️

919047
2023-03-16 12:04:18 +0330 +0330

نتیجه داستان :

(سن که رسید به ۵۰ فشار میاد به چند جا ) جمله ای تماما کصشر می باشد.

0 ❤️

919221
2023-03-17 11:14:11 +0330 +0330

خوب نوشتی عزیزم قسمت بعدی رو بنویس خوشم اومد

0 ❤️

919224
2023-03-17 11:31:20 +0330 +0330

خب عکس کیرشو بزار

0 ❤️

921262
2023-04-01 01:37:43 +0330 +0330

دیوث مگه کیر کرگدنه که انقد اب داره؟ میگی ۳ بار ریخت تو دهنم و کاملا دهنت پر شد بعد بقیه رو ریخت رو لب و صورتت؟ این همه آب از تو کص ننت در میاد بچه سال؟!

0 ❤️

922976
2023-04-12 10:28:28 +0330 +0330

چرا ادامش ننوشتی

0 ❤️

934658
2023-06-24 20:03:59 +0330 +0330

کیرم تو تراوشات مغز کیریت، آخه این چه کسشعری بود گفتی؟!!! آخه جا مگه قحطِ؟ جلق زدن ی مرد گنده سر کار تو ساختمون؟!!! اونم همیشگی؟!!! واقعا باید اون مغز امثال تو رو در آورد و بجاش رید.

0 ❤️

973054
2024-02-29 08:05:43 +0330 +0330

منتظر قسمت بعدشم یه ساله بزار دیگه

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها