حسین و زن همسایه مغازه (۱)

1402/07/02

سلام من حسین هستم الان 40 سالمه و این داستان برمیگرده به 14 سال پیش اون زمان مجرد بودم و مغازه داشتم و روبروی مغازه ما یک کوچه بود که خونمون هم اونجا بود و همیشه ته کوچه دو تا زن صبح تا شب جلوی در منزلشون می نشستن و نگاه می کردن و حرف میزدن من خیلی دوست داشتم با اونی که ریزه میزه بود رابطه برقرار کنم ولی چون بچه مثبت بودم روم نمیشد حرفی بزنم 24 سالم بود اونا هم حدودا 20 ساله و 25 ساله بودن و زود ازدواج کرده بودن بزرگه که اسمش معصومه بود شمالی بود و کوچیکه ریزه میزه بود کرد بود اینا خیلی نگاه میکرد تا اینکه یه روز اونا هر دو از محلمون رفتن . یه روز مغازه نشسته بودم تلفن مغازه زنگ خورد برداشتم سلام کرد و قطع کرد این موضوع چند بار تکرار شد تا اینکه خودم زنگ زدم جواب داد گفت اف اف خونمون خراب شده میشه بیایید درست کنید منم گفتم خوب چرا زنگ میزنی قطع می کنی گفت اخه خجالت می کشیدم خلاصه آدرس رو داد رفتم اف اف رو زدم جواب داد بله منم گفتم برقی ام و زد درو باز کرد یه خونه دو طبقه بود من سریع سوار دوچرخه شدم برگشتم مغازه رسیدم تلفن داشت زنگ می خورد برداشتم خودش بود گفت کجا رفتی حسین آقا بهش گفتم خوب اف اف درست بود همه کار کرد منم شک کردم برگشتم خندید گفت منو نشناختی گفتم نه
گفت من معصومم دیگه گفت همسایتون که از پیشتون رفتیم و هر روز مارو نگاه می کردی منم چون نگاه تابلو نکرده بودم اول نشناختم و بعد شناختم و گفت خیلی سوسولی به هیکلت نمیخوره این همه ترسو باشی زنا از مرد ترسو خوششون نمیاد و چند روز فقط زنگ میزدیم و صحبت می کردیم
منم تازه عروسی گرفته بودم و هر روز چند بار با زنم سکس می کردیم و کمرم خالی خالی بود همیشه
خلاصه بعد از چند روز گفت یه مشکلی برام پیش اومده دویست تومن پول لازم دارم بهم قرض میدی و منم احساس کردم میخواد تیغم بزنه ولی رودروایسی قرارم داد قبول کردم بهش پول بدم و پول نقد از عابر گرفتم بردم دم در خونشون زنگ زدم درو وا کرد از پله گفت سریع بیا داخل منم چون نمی خواستم فکر کنه ترسو هستم رفتم داخل رفتم طبقه بالا تا درو باز کردم یه زن خوشگل با یه شلوار چسبان و یه پیراهن مردانه جلوم ظاهر شد تا منو دید شروع کرد گریه که چه گناهی کردم که مرد غریبه رو داخل راه دادم و من می دونستم داره فیلم بازی میکنه رفتم جلو بغلش کردم سرشو گذاشتم رو شونم کمی پهلو هاشو ماساژ دادم اروم شد سریع رفت پرده های پنجره هارو کشید تا از بیرون دیده نشه و اومد گفت برم برات چیزی بیارم بخور من اجازه ندادم گفتم می خوام برم کار دارم و بغلش کردم نوازشش کردم کلی لب ازش گرفتم سینه 80 بود قد 165 حدود 70 کیلو وزنش منم 185 و 85 کیلو و یه کیر 15 سانت واقعی و اندازه کنترل تلویزیون کلفت خلاصه کلی خوردمش و گردن و لب و غیره و ماساژ کون و کوس تا خواستم شلوارشو بکشم پایین نزاشت گفت تا حالا خیانت نکردم شوهرم با اینکه خروسه هر کاری کردم نزاشت خواستم به زوربکنمش گفت بزار برات بخورم آبت بیاد منم گذاشتم خورد تا آبم اومد همرو ریخت رو پیرهن و لای سینش منم بی حال شدم دیگه کاری نکردم و رفتم .
فردا دوباره زنگ زد گفت میای با هم باشیم منم دوباره رفتم باز مثل روز قبل هر کاری کردم نذاشت حتی لختش کنم فقط قربون صدقم می رفت و از کیرم که دست گرفته بود تعریف میکرد دوباره برام خورد و آبمو اورد باز رفتم مغازه
فردا باز زنگ زد بهش گفتم من نمیام چه فایده داره حتی نمی زاری کوستو ببینم گفت باشه بیا نشونت میدم و رفتم این دفعه بعد از کلی خوردن و مالیدن و برام ساک زد آبمو آورد فکر کرد میخوام ولش کنم برم ولی موندم و گفتم باید لختت کنم هر کاری کرد گفتم یا لختت میکنم یا به زور میکنمت قبول کرد پیرهنشو درآوردم سینه هاشو خوردم سفت و نوک تیز ولی قهوه ای تیره بود و زیاد خوشم نیومد اومدم شلوارشو در بیارم نمیذاشت ولی به زور در آوردم یه کوس داشت فقط خط داشت و چوچولش بزرگ از وسطش زده بود بیرون و من از خوردن کوس بدم میاد توف زدم کمی مالیدم خمار شده بود اومدن کیرمو بزارم تو الماس کرد نزارم گفت گشاد میشه میترسم کاندوم نداریم حامله میشم و کلی حرف و منصرفم کرد و لاپایی کردم تا آبم اومد و رفتم


بعد از اینکه از خونشون رفتم و نزاشت بکنمش فرداش زنگ زد منم چون تازه از خونه اومده بودم و زنمو کرده بودم حال نداشتم و جواب سر بالا دادم و بهش گفتم تو پول می خواستی به همین دلیل منو میخوای تیغ بزنی و گریه کرد و گفت نه تو پسر خوبی هستی همه محل تورو دوست دارن و منم تورو دوست دارم ولی نه برای خودم تورو می خوام برای خواهرم و فلان و الان پولت رو میارم و ازت پول گرفتم چون می خواستم خواهرمو ببرم دکتر و چند دقیقه بعد پولمو اورد داد و رفت تا یک هفته خبری نشد منم کرمم گرفت بهش زنگ زدم برداشت گفت مهمون دارم خودم زنگ میزنم و قطع کرد به پنج دقیقه نشده بود زنگ زد برداشتم صدای یکی دیگه بود گفت من فاطمه هستم وقتی کامل معرفی کرد فهمیدم اون زن کوچیکه ریزه میزه بود حدود 150 قدش بود و سینه 65 می شد مثل دختر بچه ها بود شروع کرد گفت چرا معصوم رو اذیت می کنی هی میخوای بکنیش این دوست نداره به غریبه بده و فلان ومنم گفتم خوب دوست نداره بده چرا منو می بره خونش کیرمو راست می کنه ولی نمی زاره بکنمش و گفت این یه مشکلی داره می خواسته ببینه مریض و چیزی نیستی بخاطر همین نزاشته بهش دست هم بزنی و دیدم به دروغ به دوستش گفته حتی نزاشتم بهم دست بزنه منم دروغشو درنیاورد و گفتم خوب مشکلش چیه گفت دو تا کار باهات داریم یکی اینکه من ازت خوشم میاد میخواییم با من دوست بشی البته از سکس خبری نیست و دوم خواهر معصوم دوس داره بچه دار بشه ولی نمی شه شوهرش هم چون بی پوله اجازه نمی ده دکتر ببریمش و ما فکر میکنیم مشکل از شوهرشه تو اگه قبول کنی اونو بکنی تا ببینیم حامله میشه یا نه
منم سریع گفتم از کجا معلوم خواهرش شوهر داره و نمی خوایید برام داستان درست کنید و گفت شناسنامشو میاریم برات
گفتم باشه چند سالشه نکنه سنش بالاست گفت اتفاقا سنش کمه 16 سالشه که یهو دلم ریخت گفتم باشه کی بیام بکنم و گفت باید یه روز معصوم دعوتش کنه خونه چون مادر شوهرش باهاش میشینه و شوهرشم سیاه دله تا ردیف کنه ببینه چطوری از خونه میارت بیرون
گفتم حالا اومد بیرون راضی میشه من بکنمش
گفت اون تورو دیده و خودش تورو به معصوم معرفی کرده و دلش تورو میخواد
منم قبول کردم و قرار شد خبرم کنه داشت خداحافظی می کرد که گفتم فاطی جون شمارتو بده و خلاصه شماره دادیم و گرفتیم بهش گفتم الان با کیر راست شدم چیکار کنم با کمی مکث و خنده با معصوم و حرف نامفهوم پشت تلفن گفت بیا برات بخوابونم ولی توش نمی زاری ها منم گفتم باشه
گفت دوست داری اول منو چطور ببینی منم گفتم لخت خندیدن و اکی دادن منم سریع رفتم تا رفتم داخل با یه چادر گل گلی اومد سمتم و بغلش کردم چادر از سرش افتاد دیدم لخته لخته و معصوم داشت نگاه میکرد شروع کردم بوسیدن و لب گرفتن چه مزه ای مداد لب آبدار سینه مثل یه دختر نوجون و کوس باد کرده که چوچولش هم خیلی هم دیده می شد معصوم گفت من برم تو اتاق شما راحت باشید و رفت انقدر سر پا خوردمش چون قدش کوتاه بود و خم شده بودم کمرم درد گرفت و رفتیم رو مبل نشستم و اونم اومد نشست رو پام و کیرمو طوری گذاشت که تو شیار کوسش بود و لب می گرفتیم و خودشو رو کیرم بازی می داد و میگفت الان ابتو میارم و هر کاری کرد آبم نیومد گفت بیا بزار لای پام فقط تو نکنی تا آبت بیاد و خوابید معصوم هم هی میگفت تموم نشد اینجا گرمه . فاطی گفت خوب بیا بیرون نمی خوای کیر کلفت حسینو ببینی چشمتو ببند خبر نداشت برام ساک هم زده
معصوم اومد رفت اشپزخونه کار می کرد منم لای پاش تلنبه می زدم و لب می گرفتم سینه می خوردم و بغل گردن خیلی حال میداد و فاطی دیگه وا داده بود هی با عشوه می گفت تمومش کن دیگه خسته شدم و کلی کسش اب انداخته بود گفتم خوب بزار بکنم توش تا بیاد و گفت کیرت دراز نیست ولی خیلی کلفته پاره میشم شوهرم شک میکنه و گفتم خوب فقط کلشو کمی می برم گفت فقط کلشو ها قبول کرد به معصوم گفتم بالش داری اورد داد گذاشتم زیر شکمش معصوم از دور اشاره می کرد بکنش سر کیرمو کمی رو کوسش بازی دادم و اروم فرو کردم و گفت تا همین جا کافیه عقب جلو کن تا آبت بیاد نگران نباش قرص می خورم توش هم بریزه حامله نمی شم یکی دو بار جلو عقب مردم یه دفعه تا ته کردم توش و خوابیدم روش داد زد ای پاره شدن کونی کوس کش درش بیار ولی من نزاشتم و همچنان تلبنه زدم و هر کاری کرد نتونست از زیرم در بره بعد از چند بار جلو عقب ساکت شد و فقط گریه می کرد منم نمی دونم چرا آبم نمی اومد انقدر تلمبه زدم که خسته شدم اونم هیچ حرکتی نمی کرد گفتم برگرد تا از اون طرف بزارم توش فکر کردم برگرده فرار میکنه و منم راضی بودم فرار کنه اخه خسته بودم ولی دیدم برگشت پاهاشو دادم رو دوشم دوباره کردم چند بار ارضا شده بود و کوسش چسب ناک که کیرمو می کشید داخل ولی آبم نمی اومد و معصوم اومد گفت من بلدم چطوری آبشو بیارم کیرمو دراوردم با دستش یه توف زد سر کیرم گذاشت جلو کوسش گفت تف من معرکه می کنه فاطی گفت تا یک ساعت پیش نمی خواست مرد غریبه رو لخت ببینه حالا به کیر مردم دست هم میزنه اگه دلت خواسته خوب بگو
گفت دلم که می خواد ولی من فقط به شوهرم میدم دیگه داشت آبم میومد تند تند زدم با تمام توان فرو کردم و توش خالی شدم و فاطمه هم داشت کمرمو نوازش میکرد از روش بلند شدم و لباس پوشیدم و موقع رفتن یه لب از فاطی گرفتم و خواستم معصوم رو بوس کنم و گفت ای وای نه و رفت کنار و قرار شد یه روز خواهرشو حامله کنم که اونم یه داستان خوب بود اگه خواستین براتون می نویسم خواهر 16 سالشو که تا حالا کوس اونطوری نکردم

نوشته: حسین


👍 21
👎 10
32201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

949353
2023-09-25 01:02:57 +0330 +0330

دمت گرم.زنهای شمال تا جنوب رو جمع کردی تو یه محله و شروع کردی به کردن!!!گلم تو شاید تو عمرت یه بار کوس دیده باشی اونم مال مامان جونت بوده که زیر کیر مردهای محله بوده نه بیشتر!!!
کوسکش کلینیک بارداری باز کرده تو محله😂😂😂😂

4 ❤️

949388
2023-09-25 02:38:13 +0330 +0330

ینی هرچی ارزوته قبل جق تصور میکنی بعدش میشینی تایپ میکنی چرا اخه 🤔
هول ننویس حداقل از چیزی که حسرت فقط یکبار دیدنش و داری ننویس ‌💩

0 ❤️

949416
2023-09-25 05:21:32 +0330 +0330

بابا برد پیت درسته تمام زنهای محله دنبالتن ولی همون کنترل تلویزیون حواله آدم دروغگو

0 ❤️

949481
2023-09-25 11:30:59 +0330 +0330

سولاخ خودت خری ملت و خر فرض نکن ، اینجا پشه رو هوا نعل میزنن بعد تو امدی میگی کل محل میخواستن بدن و تنها بکن شهرم تو بودی ، بابا دست از سرمون بردار با این خزعبلات

0 ❤️

949503
2023-09-25 15:42:20 +0330 +0330

شما هم فکر میکنین همه داستان های شهوانی رو یک نفر مینویسه که اونم کسخل شده بس جق زده یا فقط من اینجوری فکر میکنم؟

1 ❤️

949575
2023-09-26 00:21:03 +0330 +0330

تصورمی کنم امروزروموتورمغزت خورده به داربست یه داستان اغشته به تهوم وغیرقابل رخدادتوش شکل گرفته اومدی توشهوانی بیانش کردی، اون کنترلی که کیرش روبهش تشبیه کردی دوبرابرش ازپهناتوکونت

0 ❤️

949721
2023-09-26 19:09:20 +0330 +0330

قدیم شوبالیه ها رو میکشیدن رو خودشون تو همون کشورا.الان کونی تو کجات به شوبالیه یا هرکول میخوره که ازت بچه بکشن.مگه سگی😂😂😂😂😂

0 ❤️

949734
2023-09-26 21:22:45 +0330 +0330

چوسین جون ۴۰ ساله ۱۴ سال پیش ۲۴ ساله بودی کتونی سفید پوش آخه چاقال جقی کمر شل تا اینجا خوندم فهمیدم چقدر عقده ای و کس ندیده هستی

1 ❤️

949747
2023-09-26 22:16:09 +0330 +0330

با ننوشتن خوشحالمون کن، تا ماهم با کردنت خوشحالت کنیم

0 ❤️

949884
2023-09-27 12:58:24 +0330 +0330

چه اصراری دارید به کس وشر نوشتن و فحش خوردن نمی دونم

0 ❤️

950336
2023-09-30 00:13:48 +0330 +0330

کس کش مادر ج نده ۴۰ سالته ۱۴ سال قبل میشه ۲۶ سالت بوده.چندتا از بچه ها گفتن و کیر کرون تو ناموست مطمنا.ولی منم باز میخوان ننت و ب گام

0 ❤️