خاطرات المیرا (۱)

1401/10/01

مجید بالای سرم نشسته بود و منو تند تند صدا میزد
م: المیرا المیرا پاشو چی شده
با ترس زیادی از خواب پا شدم چه خواب ترسناکی
محید رو بغل کردم و گریم گرفت
م: چی شده مگه چی خواب دیدی
من: توخواب دیدم من اینجا تنها گذاشتی و فرار کردی و منو پلیس دستگیر کرد …
م: خخخخ من و قاچاقچی ها ها ها
من: برو گمشو داشتم سکته می کردم
م: پاشو خانم گلم دست و روت رو بشور باید بریم
م: المیرا تا ساعت ۱۲ وقت داریم همه چی رو جمع و جور کن یه ساعت دیگه باید بریم
من: این ۱۴ روز چه زود گذشت اونقدر که مزه داد نفهمیدم
وسایلو جمع کردیم و یه تاکسی گرفتیم و ساعت ۴ عصر پرواز داشتیم رفتیم فرودگاه و خلاصه بعد از یک روز .عصر به خونه برگشتیم و مجید رفت تعمیرگاه و منم رفتم خونه سکینه که به اونا سر بزنم
در زدم صدرا درو باز کرد
صدرا: آخ جون زن عمو المیرا اومده مامان
سکینه داشت لباسهایی که شسته بود رو طناب آویز می کرد
س: سلام خوشگلم کی اومدی دلم برات تنگ شده بود
من چمدون رو گذاشتم و به طرف سکینه رفتم و همدیگه رو بغل کردیم و ناخواسته لب تو لب شدیم
صدرا: وا چرا از لب بوس می کنید
س: راست میگی مامان هول شدیم
بیا تو ببینم باید تعریف کنی . چمدون رو برداشتم رفتم تو و صدرا از همه اول رفت سراغ چمدون و همه وسایل رو زیر و رو کرد
س: صدرا خجالت بکش این چکاریه بدون اجازه وسایلو برداشتی
من: سکینه جون مهم نیست اینا سوغات شمان خب بزار نگاه کنه
س: چه سوغاتی آخه شما رفته بودید ماه عسل نه زیارت عزیزم
من: شما دوتا گردن من بیش از این حق دارید
س: خب صدرا دیدی؟ الان برو روستا با بچه ها بازی کن من با زن عمو حرف بزنم
صدرا لباسهاشو پوشید رو رفت بیرون
ما تنها شدیم و من سیر تا پیاز سفرمون رو بهش تعریف کردم و حتی سکسمون رو بهش تعریف کردم و با حسرت خاصی گوش می کرد آخرش سکینه یه نفس بلندی کشید و سرش رو پایین انداخت
رفتم پیشش دستشو تو دستم گرفتم
من: عشقم نمی خواستم ناراحتت کنم میدونم و درکت می کنم
س: خوشحالم که خوشبختی
من: تو نباشی من خوشبخت نیستم تو این چند روز دلم پیش تو بود و بغلش کردم و لبهاشو تو لبم فشار دادم دوباره آتیشش تو دلم روشن شد نمیدونم سکینه چی داشت تا باهاش بغل می کردم آرامش پیدا می کردم
من: دوستت دارم عاشقتم حتی از مجید بیشتر عشقم
سکینه: منم همینطور این مدت تو نبودی یکسال برام گذشت
انگشتهای دو دستمون رو تو دستهای هم گره کردیم و لبهای همدیگه رو مکیدیم سرمون رو نوبتی به طرف چپ و راست صورتمون تغییر جهت میدادیم و لبهامون رو از هم جدا نمی کردیم تو همون حالت لب به لب بلند شدیم و شروع کردیم به درآوردن لباسهامون
من دگمه تیشرت و و شلوار مو باز میکردم سکینه هم دگمه های لباس محلی رو در می آورد و دامن بلند سفید شو داد پایین و هردو با شورت و سوتین درحالی که هنوز لب تو لب بودیم همدیگه رو محکم بغل کردیم
اندام سکینه برام لذت عجیبی داشت هم نرم بودن هم سفت نمیشه توصیفش کرد برای خودش حوریی بود حتی بدون آرایش واقعا زیبا و جذاب بود
صورتمو آوردم طرف گردنش که اونجا نقطه ضعف سکینه بود شروع کردم به بوس کردن و مکیدن گردنش
س: آاااای اه فدات بشم چقدر منتظر این لحظه بودم عشقم عزیزم
من: از این به بعد بیشتر بهت میرسم خوشگلم واقعا معرکه ای مال خودمی
سرش رو داده بود عقب و نفسهای تند و بلندی میکشید دستمو بردم وسط کسش و آروم چوچولش رو با انگشتام بازی دادم حسابی لیز شده بود اونم نوک سینمو گرفته بود و با دوتا انگشتاش چپ و راست پیچ می داد کنار بخاری که یه پتو پلنگی بود سکینه دراز کشید من سوتین و شورتش رو درآوردم اونم مال منو کند من رو سیکینه دراز کشیدم لخت تو بغل هم وول می خوردیم
س: کسمو لیس می زنی؟ من: فدات حتما چرخیدیم و کسشو رو لیس زدم دوتا انگشتم رو کرده بودم تو کسش و چوچولشو لیس میزدم
س: اه ااااه چه حالی میده
من: دوست داری کیر واقعی تو کوست می کردم
س: اخ اررره جووون کیر می خوااام
من یه کیر مصنوعی دور از چشم مجید که از ترکیه خریده بودم و از کیفم که کنارم بود آروم در آوردم و گذاشتم کنارم
من: عشقم بچرخ می خوام بکنمت
سکینه چرخید و سینشو رو پتو گذاشت بهش اشاره کردم پاهاشو تو شکمش جمع کنه اونم اینکارو کرد
کیر مصنوعی رو که پشتم قایم کردم بودم آوردم بیرون و سرشو گذاشتم وسط چوچوله سکینه و با یه فشار فرستادمش تو کسش و سریع من پشتش قرار گرفتم و با دستم انتهای کیر مصنوعی رو گرفتم
کیررمصنوعی تا تهش که خایه داشت و تهش صاف بود یعنی ته صافش به کسم چسبوندم و رنگش درست رنگ پوست منو داشت. فرو کردم
س: اوفففف عشقم تو که کیررر نداشتی
من: خخخ من برای تو هم مرد میشم هم زن نمی دونستی؟
شروع کردم به تلمبه زدن سکینه از زیر کیر و خایه رو می دید باورش شده بود که من کیر درآوردم
س: فدای کیرت چکار کردیش چه سفته جووون چطور مرد شدی هان
من: کمرتو بیشتر بده پایین عشقم اه اه اه چه کس تنگی داری جووون
س: بکن منو بکن با کیرت جر بده عشقم
چند تا با اون کیر مصنوعی تلمبه زدم که سکینه یه جیغ کشید و ارضا شد من کیر رو کشیدم بیرون و گذاشتم زیر پتو
س: بیار کیرتو ساک بزنم
من: کدوم کیر؟
س : اون چی بود کلک از زیر پتو درآوردمش نزدیک لبو دهنش نگه داشتم گفتم اینه خوشت اومد؟
س: وااای عجب چیزیه فکر کردم طبیعیه چه کلفتم هست
من: اینو برای تو خریدم
س: شیطون گولم زدی هردو زدیم خنده
س: برگرد نوبت منه تو رو بکنم برگرد خانمم
من: بفرما کس و کونم مال تو جر بده
س: نه شوخی می کنم تو کیر طبیعی داری این کار درست نیست
من: میدونم ولی میخوام توسط تو هم …
س: باشه
روم خوابید و کیر مصنوعی رو کرد تو کسم منم پاهامو دور کمرش قلاب کردم با دستش کیر رو گرفته بود و تو کسم تلمبه میزد چشمامو بستم و سکینه رو مرد واقعیم تصور کردم شدت شهوتم بیشتر شد و درحالی که لب تو لب بودیم من بشدت ارضا شدم تاحالا اونطور ارضا نشده بودم فهمیدم مرد واقعی من سکینه هست زبونمون رو تو دهن همدیگه لیس می زدیم و سعی می کردیم لب همدیگه رو بمکیم
با صدای در از جا پریدیم و سریع لباسهامون رو پوشیدیم و سکینه رفت در رو باز کرد صدرا برگشت خونه و منم اون آلت مصنوعی رو بردم تو کمد سکینه قایم کردم برگشتم
من: سکینه من میرم اون امانتی رو هم گذاشتم کمد میرم خونه شام درست کنم مجید میاد می بینه شام نیست شاکی میشه
س: شام مهمون من هستید به شوهرت بگو بیاد خونه ما و تو هم به درس و مشق صدرا برس
من : راضی به زحمت نیستم
س: دست پختم به خوبی تو نیست ولی سعیمو می کنم
یه چشمک بهش زدم گفتم تو همه چیت خوشمزس
شام اونجا خوردیم و بعد از شام خداحافظی کردیم رفتیم خونه هنگام خوابیدن من از مجید سوال کردم
من: مجید یه سوال کنم جوابشو راست می گی؟
م: اره گلم من هیچ وقت بهت دروغ نگفته و نمیگم
من: تو سکینه رو دوست داشتی؟
م: من من کی گفته
من: تو قبلا ازش خواستگاری کردی مگه نه؟
م: آها سکینه گفته پس
من: بله ولی من اینو قبل از ازدواجمون می دونستم اون موقع گفته بود و گفت که خواستگاری تو رو رد کرده درسته؟
م: خب اره ولی من بخاطر برادر مرحومم می خواستم باهاش ازدواج کنم
من: ادم بخاطر حتی پدر مادرشرهم با کسی ازدواج نمی کنه این منطقت رو قبول نمی کنم یه بهانه دیگه بگو
م: خوب چطور شده مگه ناراحتی اگه انطوره من از گذشتم شرمندم
من: نه برعکس من خیلی خوشحالم که دوستش داشتی چون منم دوستش دارم
م: عجب خانم فهمیده ای هستی
من: الان دوستش داری بگو من ناراحت نمیشم
م: خوب زیبایی سکینه هر مردی رو بخودش جلب میکنه منم یکی ولی من تو رو دوست دارم
من: منم همینطور ولی من هردوتا تون رو به یه اندازه دوست دارم متوجهی که ؟
م: باشه پس منم دوتا تون رو دوست دارم
این حرف مجید بدجوری منو قلقلک داد تصورم اینکه اونم تو جمع دو نفره ما اضافه بشه منو متحول کرد
و هرروز این فکر منو بخودش بیشتر می کشید واقعا می خواستم مجید هردومون رو بکنه
نقشه های زیادی رو بررسی کردم اول اینکه باید سه تامون تو یه خونه خلوت جمع میشدیم و صدرا تو مدرسه یا تعمیرگاه می رفت
باید اول سکینه رو متقاعد می کردم چون مجید از خداش بود فکرم این بود که عصر وقتی صدرا تو تعمیرگاه بود بهش زنگ میزدم به خونه سکینه می کشوندمش
پنجشنبه بود و آخرهای پاییز بود رفتم خونه سکینه و رفتم و کلی باهم صحبت کردیم و سکینه از من پذیرایی کرد
من : سکینه خوبی خوشی
س: خیلی خوبم چون تو اومدی
من: منم وقتی پیشتم خوشحالم سکینه اومد کنارم نشست و بی مقدمه لبمو بوسید
س: برم اون امانتی رو بیارم حال کنیم
من: می خوام یه پیشنهاد بدم اگه قبول کنی منت بزرگی سرم گذاشتی و خیلی دوست دارم قبول کنی
س: هرچی باشه تو بخوای قبول میکنم
من: هرچی؟
س: اره هرچی حتی بگی خودتو برای من فدا کنی
من: نه تو این حد ولی میخوام ایندفعه هرسه تامون حال کنیم و این فانتزی منه
س: متوجه نشدم یعنی چی سه تایی؟
من: ناراحت نشی ها من و تو و مجید
چشمهای سکینه درشت شد و ابروهاش داد بالا
س: نمی تونم چطوری تو صورت تو مجید و صدرا نگاه کنم؟
من: من که خیلی دلم می خواد خودم ازت میخوام مجید هم که هنوزم دوستت داره اونروز گفت صدرا هم تو تعمیرگاهه قرار نیست بفهمه ؟
س: نه نمی تونم اصلا
من: می خوای حرفم رو زمین بندازی
س: نه آخه میترسم مجید هوایی من بشه و تو از دلش بیوفتی
من: نه نمی افتم تازه عشقش به من بیشترم میشه بهت گفتم که تورو از مجید بیشتر دوست دارم
س: والا هرچی خودت صلاح میدونی ولی گفته باشم خودت می خوای منم بخاطر خواهش تو انجام میدم
من: نترس حتی زن شوهرم هم بشی من مشکلی ندارم
س: تو فقط عشقمی اگه اینطور میخوای باشه نقشت چیه
من: صبر کن الان نقشمو عملی می کنم
زنگ زدم مجید : الو سلام مجید خوبی یه کم دل پیچه دارم میتونی بیای منو ببری دکتر
م: واقعا باشه الان راه میافتم
من: صدرا رو نیاری ها اخه سکینه هم دل پیچه داره احتمالا مسموم شدیم صدرا نگران میشه فهمیدی به صدرا چیزی نگو خودت تنها بیا
م: باشه (پشت گوشی به شاگردش) ای پسر من میرم روستا دو سه ساعت حواست به کارها باشه . چشم اوستا برو خیالت راحت من الان میام
س: عجب فتنه ای هستی
من: کجاشو دیدی؟
نیم ساعت بعد در رو مجید از جا می کند رفتم درو باز کردم اومد تو
م:سریع لباسهاتون رو عوض کنید بریم دکتر
من به سکینه چشمک زدم نره بیرون اول من لباسمو در آوردم و به سکینه اشاره کردم تو هم دربیار
من لباسامو با عشوه خاصی در میاوردم و سکینه هم که پشت مجید بود بلوز پشمیشو در آورد و دامنشو کشید پایین من که روبروی مجید بودم منم لخت شدم و با سوتین و شورت روبروی مجید بودم
م: از سکینه خانم بده پیشش لخت میشی
من: باشه خودت گفتی لباساتون رو عوض کنید اونم داره اونجا لباسشو عوض می کنه اونا ها
مجید سرشو برگدوند وسکینه رو نگاه کرد مثل اینکه باورش نشده بود دوباره سرش رو برگردوند
م: ببخشید ببخشید من برم بیرون فکر نکردم بیرون سرده اینجا ایستادم الان میرم بیرون ببخشید
من که در رو از پشت قفل کردم بودم نتونست خارج بشه و دستگیره در رو تند تند بالا پایین میزد که باز بشه
من: از پشت رفتم بغلش کردم تو گوشش گفتم ما مریض نیستیم مریض توییم تو باید مارو خوب کنی
مجید: اخه چطور پیش سکینه خانم؟ خب خونه داریم یعنی چی
سکینه سرش پایین بود دست مجید رو گرفتم اوردم پیش سکینه
من: ما سه تا همدیگه رو دوست داریم مگه نه؟
م: اخه آخه
دستش رو گذاشتم رو سینه سکینه با عشوه گفتم
ببین این همون عشقی هست که دنبالش بودی اونم تو رو می خواد منم تو رو می خوام هر سه باهم باشیم مگه چی میشه خواهش می کنم عصبانی نشو
من کاپشن مجید رو در آوردم مجید مثل یه تیکه چوب خشکش زده بود باور نمی کرد
م: دارم حتما خواب می بینم
سکینه محکم خندید
من: منم باشم بین دوتا خانم خوشگل و لخت ازش درخواست معاشقه میکنند فکر می کنم خوابم
لبم رو لبش قفل کردم گفتم دیدی خواب نیستی الان برو خانم جدیدت رو ببوس
سکینه مثل بید می لرزید مجید و سکینه رو به هم نزدیک کردم و به هم چسبوندمشون
من: از من خجالت نکشید هردوتون رو دوست دارم میخوام هرسمون خوشبخت بشیم
مجید آروم سکینه رو بغل گرفت و منم بخودش کشید و منم بغل کرد
م: اگه خواستتون اینه من از خدامه مشکلی ندارم هردوتونو دوست دارم مارو محکم به سینش فشرد من دستمو آروم بردم کیر کلفتش رو مالیدم و برای اولین بار دیدم مجید و سکینه لب تو لب شدن من و سکینه شونه هامون به هم چسبیده بود و روبه مجید بودیم و مجید هم با یه دستش رو کون من گذاشته بود و با یه دستش کون سکینه رو چنگ میرد کیر مجید تو دستم کلفت و شق شد سکینه هنوزم خجالت می کشید دستشو گرفتم گذاشتم رو کیر مجید حالا دوتایی کیر مجید رو می مالیدیم اونم تند تند نوبتی لبهامون رو می بوسید
کمر شلوار مجید رو باز کردم و زیپشو پایین کشیدم کیرشو دادم دست سکینه با دستم شونش رو گرفتم نشوندمش جلو مجید .سکینه نشست و شروع کرد به ساک زدن منم شروع کردم به لخت کردن مجید
مجید بلوز و زیر پیراهنش رو در آورد منم لبمو بردم سینشو مکیدم مجید چشماش رو بسته بود و تند تند نفس می زد
سکینه چون لب و دهنش خیلی کوچیک بود بزور کیر مجید رو تو دهنش ساک میزد منم نشستم و کیر بیست سانتی مجید رو از بغلش لیس زدم سر کیرشم تو دهن سکینه بود تخماشو می مالیدم و بغل کیرشو می لیسیدم سکینه سرشو در آورد و داد دست من این دفعه من ساک میزدم سکینه با شهوت و لذت نگاه می کردو داشت چوچولشو می مالید
م: هردوتون رو دوست دارم هرطور که المیرا بگه انجام میدیم
من خوابیدم و پاهامو باز کردم سکینه اومد سرشو کرد وسط پاهام و شروع کرد به لیسیدن کسم مجید رفت پشت سکینه کیرشو تنظیم کرد کیرشو فرو کرد کس سکینه
س: اممم هوفففف
م: عزیزم درد نداره؟
س: نه بکن
من: جووون به آرزوم رسیدم مجید طوری بکنش که هوس کیر نکنه
م: هرچی عشقم بگه
شروع کرد به تلمبه زدن سکینه از روی لذت کس منو تند تند لیس میزد و داد میکشید و با هر دفعه تلمبه میزد بسمت من جلو می اومدَ .شلاپ و شلاپ کیر و کس اونا منو به هوس می آورد . مجید کیرشو کشید و منو به پشت رو به بالا رو زمین خوابوند و پاهامو انداخت رو شونه هاش سکینه هم با کسش اومد نشست رو صورتم منم شروع کردم کسشو لیس زدن کیر مجید رو توکسم احساس کردم مجید با شدت بیشتری نسبت به سکینه به من تلمبه میزد چون کس سکینه تو دهنم بود نمی تونستم داد بزنم سوزش و لذتش داشت بیشتر و بیشتر میشد پنج دقیقه اینطوری برام تلمبه زد من ارضا شدم
من : من بسمه نوبت سکینه اس ایندفعه پاهای سیکینه رو انداخت رو دوشش و تلمبه زد منم نشستم رو دهنش و سکینه خیلی عالی منو می لیسید سکینه زودتر از من ارضا شد ولی هنوز مجید ارضا نشده بود و وحشی تر شده بود
هردوی ما رو قمبل کرد ما دوتا به صورت سجده قمبل کردیم و به صورت هم نگاه می کردیم اول کیرشو وارد کس من کرد من از لذت لب و زبون سکینه رو می مکیدم و بعد رفت سراغ سکینه براش تلمبه زد چون دفعه اولی بود که سکینه رو می کرد لذت بیشتری براش داشت وقتی می کرد توش بیشتر بهش فشار می آورد
م: عا عا
س: جوون بکن عزیزم بکن
م: چه چیزی بودی من نمی دونستم عا ااه فدای هردوتون بشم داره میاااااد
من: دربیار بریز کس من اون حامله میشه
مجید کیر شو کشید و تو کس من فرو کرد کیر داغش و آب داغتر از اون توکسم احساس کردم که تمومی نداشت همش نبض میزد و مایغ داغ می ریخت کسم
که مثل از هوش رفته ها افتاد پشتم
من: جووون جوون فدات
سکینه هم اومد با من لب به لب شدیم
مجید از روم بلند شد و به پشتش خوابید و بازو دستشو گذاشت رو چشماش ماهم روی سینه پهن و عضلانیش دراز کشیدیم
س: ازتون ممنوم خیلی حال داد
من: توحال دادی عشقم
م: هردوتاتون عالی بودین بهترین روز عمرم بود چون به هردوتا عشقم رسیدم
من: مجید ازت میخوام سکینه رو هم عقد کنی هممون باهم زندگی کنیم
م: من از خدامه بهترین و فهمیده ترین خانم دنیایی
پاشدیم و لباسهامون رو پوشیدیم و مجید رو بدرقه کردیم
دو ماه بعدمن حامله شدم وسکینه هم با ازدواج دوم مجید وارد زندگی ما شد و صدرا هم با ازدواج مادرش کنار اومد زندگی ما روال بهتری گرفت دو ماه بعدش سکینه هم حامله شد و صدرا از اینکه مادرش براشرخواهر یا برادر می آورد خوشحال بود
مجید ویلا رو فروخت و یه خونه بزرگ تو شهر ساخت من انتقالی مو به شهر گرفتم سکینه هم اسب و گاوها رو فروخت
مزرعه و خونه روستا رو به نام صدرا کرد و صدرا رو دوباره به مدرسه خودم آوردم
شاید این خاطره برای بعضی قابل باور نباشه ولی اقوام زیادی هستن که زنهاشون با ازدواج دوم مردشون مشکلی ندارن چون فرهنگ یک عده اکثریت دو زن بودن رو بد میدونن دلیل نمیشه یه عده اقلیت اونو بپذیرن اگه خواستید فصل دوم روادامه میدم

ادامه...

نوشته: المیرا


👍 17
👎 3
37401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

907639
2022-12-22 01:41:34 +0330 +0330

ادامه بده لطفا
بازم بنویس
به دیسلایکا و کامنتای منفی توجه نکن

0 ❤️

907647
2022-12-22 02:24:29 +0330 +0330

قسمت بعدی رو سریعتر اپلود کن ممنون

0 ❤️

907659
2022-12-22 03:23:15 +0330 +0330

خوب ایسگامون کردی داداش؛قسمت اخر معلم روستا چقدر واسه خانم معلم ناراحت شدیم ؛ ای تو روحت 😂

1 ❤️

907674
2022-12-22 06:43:35 +0330 +0330

فقط ی سوتی دادی بازرسی گیت قبل پرواز همه چی می کنند احتمال بتونی چیزی و بیاری نفهمن صفر پس کیر مصنوعی خالی بستی کسشر

1 ❤️

909158
2023-01-02 10:59:47 +0330 +0330

عالی بود.

0 ❤️