خاطرات جنسی و سکسی دوست من (۱)

1401/01/03

دوستی دارم اهل کرمان که در حال حاضر روی 70 سال سن داره،زن و بچه داره و اهل شعر و موسیقی و مطالعه و کتابه.سالهاست با هم دوستیم،میشه گفت دو پوستیم در یک بدن.محرم اسرار همیم و تمام عمرمون با هم همدل و همنشین بودیم.از بچگی با هم همسایه و همکلاس بودیم.گاهی که شرابی مینوشیم و با غزل های حافظ میریم تو تخیلات و خاطرات ، گرم و داغ میشیم و از تن و شور و شهوت حرف می زنیم.یه روز گفت بهنام میخوام برات رازی را فاش کنم گفتم چه رازی گفت پس از سال ها بالاخره خاطرات جنسی و سکسی ام را نوشتم و تموم شد .گفتم چرا تا حالا به من حتی اشاره هم نکرده بودی گفت خوب میخواستم تموم بشه بهت بدمش همه را یک جا بخونی و اگر شد برام مرتبش کنی گفتم حتما این کا ررا میکنم ،خیلی خوشحالم که این کار رو کردی و دلم میخواد الان بدیش بخونم گفت باشه فردا برات میآرمش گفتم فردا دیره همین امشب میخوامش گفت مشکلی نیست همین امشب برات میارمش اما ازت خواهش میکنم خیلی مواظبش باشی تنها نسخه ای است که دارم گفتم خیالت تخت باشه خیلی خوب نگهش میدارم و بعدا برش میگردونم.شب شد و دفتری را که در بسته ای بسته بود آورد و به من داد گفتم بهروز اجازه دارم اگر شد اونو با تغییر اسامی و بعضی دستکاری ها بذارم تو ی پیجم گفت صاحب اختیاری فقط خواهش میکنم کاملا مواظب باشی که این سر پیری لو نریم و ولو نشیم پهلوی سر و همسر گفتم کاملا خیالت راحت باشه.چندی از این ماجرا گذشت و من پس از خواندن بی صبرانه آن خاطرات تصمیم گرفتم ان را در پیجم درج کنم و بعدش هم با تردید و احتیاط در این جا منتشرش کنم، دلیل این کار بنظر خودم همدلی و همداستانی با مخاطبین اهل نظری است که احتمال میدم به کمک انها بتونیم متنی شسته رفته در باره این خاطران بدست دهیم که شاید از جنبه بعضی از مسائل به من و ما کمک کند.وقتی دیدم در سایت شهوانی به خاطرات جنسی و سکسی و انتشار داستان های واقعی و تخیلی امکان انتشار داده شده خیلی خوشحال شدم و تصمیم گرفتم از آغاز سال جدید بتدریج این خاطرات را در این جا درج کنم.مسلما دو خواننده همیشه این نوشته ها بهنام و بهروز است!و اما شروع میکنم به اولین خاطره که حکایت بلوغ بهروز است دفتر را باز میکنم و عین مطالب را البته با ویراستاری و تنظیم خودم که مجاز به انم به شما مخاطبان ارائه میدهم.

“خاطره اول داستان بالغ شدن من”
نمیدانم دقیقا چند ساله بودم فقط یادم میاد کمی تو ی فضای غسل و طهارت و نجاسات بودم!فرض کنیم مثلا چهارده پانزده ساله بودم یه روز که کیرم را می مالیدم احساس خاصی بهم دست داد به حدی که نتونستم ادامه بدم یعنی یک لذت مبهم موقتی و چندثانیه ای. امروز فکر میکنم ان مالش و ان احساس آغاز بلوغ من بود.پس از مدتی احساس میکردم خواب و خیالات محرک ناشناخته ای هم به سراغم میاد و کم کم وقتی کیرم شق میشد و میمالیدمش لذت بیشتری را حس میکردم .دقیقا یادم نیست اولین بار کی و کجا ابم آمد اما یادم هست این اصطلاح محتلم را همان ایام شنیدم و شاید در خواب یا بیداری محتلم شدم.چندین بار که آرام آرام یاد گرفته بودم خودم را بمالم و ابم بیاد میرفتم حمام محله و غسل میکردم کلمات غسل جنابت و جلق را هم همان زمان یاد گرفتم.هر از چند بار جلق میزدم و بعدش میرفتم حمام غسل جنابت میکردم.یعدها شنیدم جلق زدن از نظر مذهبی حرامه و کسی که جلق میزنه باید غسل جنابت از حرام بکنه و شاید هم با آب سرد؟حکایت جلق که امروز می بینم بعضی مخفف ان را میگوید جق کار همیشگی من بود و هنوز هم گاهگاهی به آن می پردازم.جلق زدن را معمولا با دست راست و مالش کیرم با تف انجام میدادم و میدم.گاه با تخیلات سکسی و گاه با گذاشتن عکس های محرک مجلات و گاه با مالش و متکا.جلق زدن همیشه لذت خاصی برای من داشته و دارد.در نوجوانی و جوانی گاهی در روز چند بار جلق می زدم.همیشه می شنیدم که جلق زدن برای چشم ضرر دارد اما خوشبختانه تا امروز ضرری را در چشمم ندیدم!بعضی از دوستان و هم محله ای ها جلو چشم من و دیگران جلق می زدند و من انواع کیر ها و انزال ان ها را میدیدم!این حکایت سر دراز دارد و فعلا به همین مختصر کفایت می کنم و بعد ها در ضمن مطالب دیگر به مناسبت باز به آن خواهم پرداخت.

ادامه...

نوشته: آزاد یلدائی


👍 2
👎 8
10401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

865011
2022-03-23 02:30:30 +0430 +0430

می تونه جالب باشه اما سبک نوشتاری رسمی باعث فاصله انداختن بین خواننده و نویسنده میشه و ممکنه دلزدگی ایجاد کنه. پیشنهادم اینه که اون رو به صورت عامیانه بازنویسی کنید و بعد آپلود کنید.
ضمنا و حتما پاراگراف بندی و نقطه گذاری و استفاده از سایر علائم نگارشی را فراموش نفرمایید.

0 ❤️

865026
2022-03-23 02:47:48 +0430 +0430

ادای احترام کنید فرمانده کل جقاق افتخار دادن از بدن تا کفن با جق. روح منی جقاقی بت شکنی جقاقی

1 ❤️

865135
2022-03-23 15:58:04 +0430 +0430

سلام بر منتقدان و بویژه بر ان منتقدی که ضرب المثل مرا اصلاح کرد.درسته "دو روحیم در یک بدن "نه دو پوست.
اما درباره سن 70 باید گفت که سن و سکس و حس 3 مقوله مرتبط و البته مستقل اند.راهنمائی های اتابک درست و قابل عمل است.اما این حرف که "کاملا چرت وپرت دروغ بخورد ملت میدی "حرف درستی نیست.به هر صورت ممنونم و امید وارم با انتقادات سازنده در خاطرات بعدی ساخته بشم!ای سکس چه خانه ها که ویران کردی!!

1 ❤️