خاطرات یک دهه شصتی

1396/08/14

خیلی زندگی دختر بازانه ای نداشتم و همین حالا هم نمیدونم اگر یکی واسم پیام فرستاد چطور باید جوابش رو بدم ، کلا جزو کسایی بودم تو زندگی که دستش به هیچ دختری نرسید و زندگی پسر بچگیم اطراف کسایی گذشت که همدیگه رو می مالیدن ولی هیچ وقت قاطیشون نمی شدم وقتی هم بزرگ شدم چون احساسات دوگانه مذهبی و خلاف رو با هم داشتم یه جور حس عذاب وجدان یا احساس بدی جلوم رو می گرفت و خیلی چیزها رو قلم می گرفتم ،
یادمه وقتی شش یا پنج ساله بودم برای اولین بار سکس که نه ولی یه تجربه جنسی داشتم، توی گرمای تابستون که سگ از خونه بیرون نمی زد مجتبی پسر دوست خانوادگیمون بردم نزدیک باغی و گفت من کیرتو میخورم تو هم مال منو بخور . اصلا نمی فهمیدم کار خوبیه و یا بد ولی شلوارم رو کشید پایین و یک دقیقه ای میک میزد … هیچ حسی هم غیر از خیس شدن نداشت ، تقریبا اختلاف سنی نداشتیم و بعدها متوجه شدم که حتما کسی با خودش اینکارو کرده اگر نه بچه که این چیزا حالیش نیست، یکی فهمیده بود یه خبریه صدا زد دارین چی می کنید اون پشت و یادمه مجتبی از یه طرف و منم که از فرار اون ترسیده بودم از یه طرف دیگه هرکدوم به سمت خونه هامون دویدیم . هنوز وقتی یادش می افتم بیشتر از اینکه احساس بدی بهم دست بده خنده ام میگیره .
محله ما باغبون عربی داشت که باغ هاش رو رسیدگی می کرد ، یکم عقلم بیشتر می رسید و تیز تر شده بودم ولی عشقم پرنده بود ، اون وقتها وقتی طوفان میومد و پرنده ها لونه می افتاد هر بچه ای میرفت به امید پیدا کردن کبوتر زیر درختا می گشت ولی من هیچ شانسی زیادی نداشتم . چظورش یادم نیست اما فهمیده بود که من کبوتر دوست دارم یکبار منو صدا کرد گفت یه بچه کبوتر پیدا کردم منم خوشحال چون میدونستم باغبون ها تمام وقتشون پیش درختهاس باورم شد ، از مسایل جنسی آگاه نبودم ولی یادم بود مامانم می گفت سر یه بچه ای رو بریدن خیلی ترس برم داشت، بعدها فهمیدم وقتی باغبون بلندم می کرد که لونه پرنده ها رو نشونم بده یا بغلم می کرد از پشت قصدش چیه هر چند که اون روز من از ترس اینکه نکنه می خواد سرم رو ببره چون پرنده ای اونجا نبود در رفتم و نجات پیدا کردم . جای خوشحالیش اینجا بود که فرداش یه دعوا کردم باهاش جلوی فروشگاه محل که مثلا دست از سرم برداره منو نکشه اونم ترسیده بود دست از سرم برداشت :) عجب خری بودم هنوز هم باورم نمیشه تقریبا منو برده بود داشت نزدیکم می کرد به یه جایی که اگر رسیده بودیم اون روز کار خودش رو می کرد فقط بخاطر اینکه من نترسم آروم آروم داشت منو دور میکرد از منطقه مسکونی ، ولی نمیدونست داستان ترسناک مامانم منو وحشی می کنه .
یه چند مدتی زندگی من به حالت گوسفندی گذشت طوری که با بارکردنمون از اون محل و اومدن به مناطق شهری تر و با ثبت نام کلاس اول راهنمایی تغییرات شروع شد ، فهمیدم بچه ها رو لک لک ها نمیارن در خونه ها! دخترا یه تفاوتایی با ما دارن ! شوخی جنسی چیه! یه فحش هایی به مراتب بدتر از خر و گاو هم وجود داره! و تفاوت عمده این مدرسه شهری با محله ما که حاشیه شهر بود این بود که دختر و پسر قاطی نبودن و پسرا به حدی وحشی بودن که کیر هم دیگه رو تو کلاس دید میزدن و حتی یکیشون که خیلی از همه سن بالاتر بود و مردودی جزو افتخاراتش بود سرکلاس جق زد تا بچه ها بفهمن آب کیر یعنی چی :\ هر چند که من اصلا نگاه نکردم و روم هم برنگردوندم و بخاطر حالت عجیب و غریبم کسی هم بهم هجومی نمی آورد و فقط نظاره گر تمام این اتفاقای عجیب بودم تا جایی که گشتنم با بچه مسجدیهاکه انصافا مومن هم بودن شروع شد و افراطی شدم بطوری که از هر چیزی متنفر می شدم به شدت ازش دوری می کردم .
تنها مکانی که دیوارها فرو می ریخت روستای پدری بود که وقتی به روستا می رفتیم جمع پسرخاله ها و عموها اینقدر خراب بود که این چیزها از ذهنم پاک شد کم کم، تا جایی که تصیمیم کبری رو گرفتم و قاطیشون شدم! فهمیدم بابا این روستای بهشتی تو کوچه ها و پس کوچه های شبش چه چیزهایی اتفاق نمی افته و از قضای روزگار یکی از پسر های روستا که حکم فاحشه داشت و همه می مالیدنش خیلی اصرار داشت با ما باشه و من نمی فهمیدم چرا پسر دایی هام که همیشه باهاشون پلاس بودم تا 14 روز تعطیلات بگذره اینقدر نازش رو می کشن… تازه شناختم رفت بالاتر و فهمیدم اینا با هم حمام میرن و زیر پتو می مالن همو و براشون می خوره ولی هنوز هم قاطی نمی شدم چون کار بدی بود یکبار هم به زور اونا لخت شدم و باهاشون رفتم ولی خیلی پشیمونی بدی بهم دست داد و اصلا لذت نبردم طوری که نون اونها هم بعد بوسیله من آجر شد تونستم به راه راست هدایتش کنم خ خخ طوری که یکبار که خودم شیطونیم گل کرد به خودمم راه نداد :) اون موقع خیلی پوچ شده بودم و فقط دنبال لذت در تماس بودن با یه همجنس کیرش هم براش حاضر بودم بخورم ولی اینقدر حرفام روی پسر اثر کرده بود که باعث شد خودمم از کارم بدم بیاد و بازم توبه کنم و دیگه بعد از اون شب هیچ سمت گی بازی ها نرفتم ، هر چند که گرایش من به پسرها فقط از روی شیطنت و کنجکاوی بود و دیگه اون موقع که سوم راهنمایی بودم تنها و تنها چیزی که بهش فکر می کردم دختر بود و دوست داشتم برای یکبار هم که شده تجربه کنم .
همین موقع ها که خودم رو به دخترا خیلی نزدیک کرده بودم و طراوت بچگانه ما هم اونا رو جذب می کرد یکی از دخترا ازم خواستگاری کرد و دنیای من عوض شد . اینقدر بی ثبات بودم که حتی خودم نمی دونستم از موقعیت استفاده کنم یا نه … خب بسوزه پدر نفهمی منم یه دلایلی برای دوست داشتنش پیدا کردم و تصمیم گرفتم وفادار باشم چون ارزشهای اخلاقیم برگشته بود و مرور زمان باعث شده بود که بخوام دختر زندگیم رو پیدا کنم و می گفتم شاید اینه، هر چند که وضعیت خانوادگی دختره اینقدر بد بود که منصرفم کردن اونایی که خبر داشتن
بعد از سه سال از گذشتن این ماجرا برای اولین بار عاشق شدم ولی خیلی زود فهمیدم آهی در بساط ندارم و زندگی خیلی پیچیده اس و اولین بار و خیلی دیر در سن 23 سالگی تازه فهمیدم ارزش پول و کار از همه چیز بالاتره و بقیه اش مضخرفه چون دختره جلوی چشام بود و از دستم کاری بر نمیومد و اینقدر عذاب کشیدم تا از دستم رفت و شدم 27 ساله که توی یک شرکت خوب خودم رو مشغول به کار پیدا کردم … هر روز غمش میومد توی دلم و دوست داشتم خودم رو از جایی بندازم پایین خلاص بشم آخه تو این دوره نه توی بهشت مسلمونا جایی برای خودم دیدم و نه تو جهنم جایی واسه خودم دست و پا کردم . الان هم شدم 33 سال در حالی که نه دختری اطرافم هست و نه تلاشم از طریق شبکه های اجتماعی جواب داد ، این اواخر هم رفتم یه کشور خارجی که اونجا هم از ترس ایدز و بیماری ها جرات نکردم سکس رو تجربه کنم .
اگر میتونستم و آدم مورد اعتمادی پیدا می کردم انجام می دادم و تابوهای مضخرفی که خودم رو باهاش بدبخت کردم رو میشکوندم ، از بدی های متولد دهه 60 بودن اینه که انگار توی هوا غوطه وری و هیچ وقت پاهات به جایی قرار نیست بگیره … الانم فکر مهاجرت هستم ولی ترس از اینکه همین زندگی حقوق بگیریم هم از بین بره و به فلاکت بیفتم جلوم رو گرفته … از خانواده جدا شم و دیگه امیدی به ازدواج ندارم، تو این مملکت به گا رفتم من و خودمم هم به گا دادم دستی دستی حالا شما حالتون چطوره نمی دونم .
آه راستی یادم رفت سکسیش کنم :) تو اون روستا یه خری بود از همه خرها معروف تر بود سایز سینه هاش 85 بود و انحنای کمرش دل همه رو برده بود بین جوونای روستا هر شبی شانس نداشتی ببینیش … یه بار به من نگفتن می خوان قرضش بگیرن تو عمل انجام گرفته قرارم دادن و منم با خودشون بردن کمرش رو گرفتن طوری که دست و پاهاش تو هوا بود ولی معلوم بود از بس این مدلی داده بود اعتراضی نداشت خخخخ نوبتی میرفتن روش و مثه یه پرنس که تو تاریکی شب راهش رو گم کرده بود اومده بود بین گرگا می کردنش منم از بالا تماشا می کردم و به بهشت وجهنم فکر می کردم و نرفتم قاطیشون بشم ولی ازشون پرسیدم چه حسی داشت شدیدا رازی بودن :) بعضی وقتا با خودم فکر می کنم اگر بهشت و جهنم کس شعر باشه عجب ضرری کردم
در پایان هم از دختران ایران زمین خواهشمندم با پسرا همکاری بیشتری کنن چون اگر بخوان به این روند ادامه بدن وضع بد هست بدتر هم میشه ، این موارد داستان واقعی زندگی منه و خیلی هاش هم نگفتم و قسمتی از زندگی روزمره خیلی از مردم ایران که کسی یا خبر نداره یا خودشون رو به اون راه میزنن …

نوشته: گمنام


👍 23
👎 3
23407 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

661078
2017-11-05 21:13:44 +0330 +0330

جالب بود برام لایک اول …فقط یه کلمه دم دهه70 گرم خخخ ولی خداییش خنگی بودی ها موقعیت از دست دادی …حتما قیافه نداری که کسی نمیاد دنبالت خخ

2 ❤️

661080
2017-11-05 21:16:09 +0330 +0330

الان ما چی کار کنیم؟ جق بزنیم با این؟

0 ❤️

661085
2017-11-05 21:50:11 +0330 +0330

این تعصبات مذهبی 15سال عمرم رادرحالت عبادت گذراندم وهیچ لذتی ازجوانی نبردم درحالی که ان اخوندی که من حرفاش روانجام میدادم تقریبا"همه زنهای بیوه راگاییده بود(درهمسایگی ماومن می دانستم ولی نمی کردم به امیدحوریه های بهشتی وحالا…همه چیزمان روهواهست.بریده ایم دخترهاافرادی که 35یا40سال به بالا هستندومانده اندنیازبه کمک دارندخیلی تودارومحافظ کارندشمانزدیکشان شوید

0 ❤️

661086
2017-11-05 21:55:27 +0330 +0330

داداش جیگرم شرحه شرحه شد برات.اینقدر روزگار مزخرفی داشتی که نوشتی مضخرف،که بتونی عمق فاجعه رو نشون بدی. :) ینی خیلی حرفه که تو ۳۳ سال عمر بی برکت،از اون عضو شریف جز واسه شاشیدن استفاده دیگری نکردی.دختران ایران زمین خیلی نامردند خدائی،که این مصیبت نامه رو میخونند و باهات تماس نمیگیرند.

3 ❤️

661099
2017-11-05 22:25:39 +0330 +0330
NA

ﺟﻖ ﺗﻮ ﺍﻳﻦ ﺳﺒﻚ ﺯﻧﺪﮔﻲ

1 ❤️

661110
2017-11-06 02:20:33 +0330 +0330

یادمه سوم راهنمایی بودم.ی عکس هندی که فقط یکم چاک سینه اش معلوم بود.از لای یکی از کتابای دانشگاهی پسر داییم برداشتم.تا ی هفته اینقدر جلق زدم که نزدیک بود قطع نخاع بشم.چون اون زمان بین هم سن های من این جور عکس ها کم و کمیاب بود.
هر روز تو کلاس به یکی قرض میدادم.اون میرفت جلقشو میزد.و به جاش از بوفه مدرسه.واسم کیک یا ساندویج کالباس میخرید.
دست همه بچه های کلاس چرخید.و من تا یک ماه کیک و ساندویچ مفتی میخوردم.
الان بعد 20 سال هنوز بعضی وقتا به یا قدیم میرم سر نوستالژی هایی که از قدیم مونده.و نگه داشتم.و این عکس هم جز اونا هست.و بهش خیره میشم و تو دلم میگم.
چه دکتر مهندسایی که به خاطر تو .
تو چاه حموم و دستشویی نرفتن.
لایک تقدیمت به خاطر دهه شصتی بودنت

4 ❤️

661111
2017-11-06 04:04:33 +0330 +0330

ای کاش نزدیک بودی، درستت میکردم، ولی بازم دیر نشده، برو تو پرفایلم، تاپیک آموزش جنسی اقایون رو بخون، کمکت میکنه، سوالی هم داشتی در خدمتم

0 ❤️

661114
2017-11-06 04:12:49 +0330 +0330

دلم برات کباب خواست…

0 ❤️

661116
2017-11-06 04:25:42 +0330 +0330

واقعا متاستفم بابت همه اتفاقی که برات افتاده بهتره یکم انتقاد پذیر باشی ،اولش اینکه اصن تو ادم نیستی که ریسک کنی میترسی کاریو انجام بدم گل من ریسک کن زندگی داره با ریسک کردن میچرخه اونوقت تو محافظ کار شدی این اشتباهه یکم به دریا بزن همش توی خشکی نشین بگو دریا خطر ناکه شاید تو استعداد شناگری داشته باشی و کشفش نکردی

0 ❤️

661119
2017-11-06 05:31:46 +0330 +0330

ناراحت نشو ولی بیشترش از بی عرضگی خودت بود

0 ❤️

661127
2017-11-06 09:49:33 +0330 +0330

داداش ماهم دهه شصت بدنيا اومديم اما مثل تو كسخول نيستيم !
يكي از كس كن هاي بزرگ تهرون شدم
از همون اوايل بلوغ ، كيون خلق الله گزاشتم و كس و كيون براي دخترا نزاشتم بمونه
داداش تو كسخولي
مشنگ
كس مغز
كيرم تو طرز فكرت
الكي اين كس شعر هارو ننداز گردن دهه شصتي بودن
تو كس خولي كس خل ???

0 ❤️

661131
2017-11-06 10:36:32 +0330 +0330

اینجا جگرکیه یا سایت سکسی؟ جیگرم کباب شد خو! ناله نکن، شما یه پسر ساده روستایی بودی و سرت بی کلاه و دولت بی نصیب موند وگرنه اوضاع به این مضضخرفی که شما میگی هم نبود! البته الهه سکس به من عنایت داشت وگرنه خیلی ها مثل شما زجر کشیدن.

0 ❤️

661146
2017-11-06 15:28:06 +0330 +0330

منم یه دهه شصتیم …
شماها یادتون نمیاد وقتی با تیشرت میدیدنتون دستتون را رنگ میکردن
یادتون نیست موهای پشت بلند را با ماشین چهارراه می کردن
یادتون نیست وقتی با یه دختر بعد از هوااااار روز قرار میذاشتی از ترس مامور بازی با اختلاف یک متری راه می رفتیم .
ما دهه شصتیا سوختیم … امام گفت میخوان نسل انقلاب را نابود کنند بچه دار بشید توی کلاسهای ۵۰ نفره نشستیم
دانشگاه اونقدر کم ظرفیت داشت که باید زیر ۲۰۰۰ می آوردیم .
نوبت کار شد انقدر زیاد بودیم که نفهمیدیم چی شد و چکاره شدیم …
و خیلی چیزای دیگه …
رفقا از الانمون استفاده کنیم چون معلوم نیست فردایی باشه .
مهم نیست سوختیم . مهم اینه که الان از این امکاناتی که هست استفاده کنیم و لذتشو ببریم.

1 ❤️

661172
2017-11-06 22:15:43 +0330 +0330

فقط یه دهه شصتی میفهمه ج ق زدن با توضیح المسایل عمام یعنی چی

4 ❤️

661179
2017-11-06 22:21:52 +0330 +0330

sh.piruz ? ? ?
ینی دهنت سرویس با این تیکه ای که پروندی.خدائیش دو سه دقیقه ست با صدای بلند میخندم. جق با توضیح المسائل امام خخخخخ

1 ❤️

661200
2017-11-07 01:28:55 +0330 +0330

داداش تنها نیستی … یادمه یه رساله ی مکارم شیرازی توی خونه افتاده بود اولین باری که خوندمش زندگیم متحول شد البته از اونوری متحول شد تا مدتها با این عبارت "دخول تا ختنه گاه " جق میزدم تا جایی که به خودم اومدم دیدم یه پا مرجع تقلید شدم بس که این کتاب رو زیر و رو کرده بودم سوالات شرعی ملت رو جواب میدادم تا اینکه دومین اتفاق شگرف زندگیم به وقوع پیوست یه روز تلوزیون تبلیغ تلفن گویای صدای سلامت رو میکرد که فهمیدم حالا وقتشه تا دنیای جدیدی رو تجربه کنم . زنگ میزدم با شماره گیری های مختلف به بخش توضیحات بیماری های مقاربتی و ایدز و کاندوم میرسیدم و جق میزدم . کم کم اوضاع بهتر شد یه سی دی پیدا کردم که توش اهنگ عباس قادری بود . خوش بحالت تکه سنگ که نداری دل تنگ ، یار خوشگلم زلیخا … با این اهنگ یه خانوم سفید و توپول و مو مشکی و با سینه های بزرگ میرقصید اونقدر لباسش باز بود و حرکات ایشون سکسی که حس کردم بهشت بهشت که میگن دقیقا میتونه خالی شدن خونه و تماشای این ویدئو باشه … لباسش یه چاک خیلی بلند داشت که ماه ها کارم این بود که تیکه تیکه فیلم رو نگه دارم تا موقع قدم زدن متوجه بشم شورت پاش هست یا نه و چه جق هایی با این بزرگوار و صدای عباس اقا قادری زدیم . مدتی بعد توی خیابون سی دی فیلمی رو پیدا کردم که یک درام عاشقانه بود با معدود صحنه های سکسی که خوب بود برای یک جق سرعتی و من از پیشرفتم خوشحال بودم از رساله مکارم شیرازی رسیده بودم به فیلم های هالیوودی اما یک روز بعد از جق سی دی رو شکستم و تصمیم گرفتم از فردا ورزش کنم خوب یادمه به یک ساعت نکشید که سعی کردم دو تکه سی دی رو بهم بچسبونه اما دیگه دیر شده بود . کم کم با اینترنت اشنا شدم یک روز هفت صبح بیدار شدم با صدای قژژژژ قژژژژ دایال آپ وصل شدم به نت و با دستهای لرزون سرچ کردم کون توی تصاویر از بربری و سماور و هر چیز دیگه ای بود جز کون . کم کم یاد گرفتم چطور سرچ کنم تا نتایج بهتری رو نمایش بده اما همه جا فیلتر بود . اینجاست که میگن محدودیت خلاقیت میاره و کدی رو طراحی کردم که به انتهای ادرس سایت اضافه میکردم و سایت فیلتر شده به زور باز میشد سیاوش دلسوز و اویزون و … بعد از مدتها با هرسختی ای که بود اولین فیلم سکسی رو دانلود کردم و تموم انگیزم از حیات این بود که پنجشنبه ها از مدرسه بیام ساعت 7 برم حموم و 10 بیام و فکر کنم هیچکس نمیفهمه چه خبره … از بیاد ماندنی هام جق بین دو نیمه فینال جام جهانی بین اسپانیا و هلند بود . توی تموم این سالها نه کون کسی گذاشتم و نه کسی تخم کرد سمت کونم نگاه کنه . با افتخار من یک جقی ام :)

3 ❤️

661205
2017-11-07 02:37:11 +0330 +0330

دوست خوبم dodoste
شما که دهه شصتی نیستی.
داری میگی سی دی.و سرچ کردن اینترنت و غیره
اصلا این چیزا برای دهه شصتیا معنایی نداره.
بیشترین تکنولوژی که ما دیدیم.نوار کاست بود.
اگه بگی صف نانوایی.اونم در حد دو ساعت.صف شیر صبح زود.درست کردن فرفرک.جدا کردن صفحات سفید دفترهای مشق و رو هم گذاشتن انها .و بردن انها به خرازی و با ی منگنه تبدیل به ی دفتر جدید 100 برگ…درست کردن زیبابین.و غیره.
اونوقت شاید بهت اجازه بدیم قاطی دهه شصتی ها بشی.

4 ❤️

662430
2017-11-19 15:26:27 +0330 +0330
NA

گمنام عزیز خوب حال و روزت رو درک می کنم. یادمه وقتی دانشگاه قبول شدم تا مدتها جرات صحبت با دخترا رو نداشتم همه اش فکر می کردم همه دارند منو نگاه می کنند. مذهبی هم بودم و فکر می کردم اگه با دخترا گرم بگیرم عصمتشون رو الوده کردم و در حق شوهر آیندشون نامردی کردم!! یادمه دو سه نفر از همدوره ایها که بچه تهران بودند ماشین داشتند و یکیشون که اسمش آرشام بود همه اش با دخترا می چرخید. خلاصه کلام اینکه من اولین بار عاشق دخترخاله ام شدم و باهاش ازدواج کردم. سالهاست باهم زندگی کردیم و خیلی وقتها خانمم گفته زمخت هستی و فلانی و بهمانی زنش رو سورپرایز کرده و تو بلد نیستی. میخوام بگم همون سالهای خفقان کمیته بازی و بگیر و ببند هم خیلیها عشق و حال کردند و خیلیها مثل ما توی خانواده های مذهبی سوختیم. فقط بگم خیلیها از بچه های دهه پنجاه و شصت حال نکردند ولی بیشترشون مرد بار اومدند. دختر پسرهای اون موقع پرچمشون بالاست.

0 ❤️

662633
2017-11-21 14:46:48 +0330 +0330

حرف دلت بود، اما چرا همش تماشاگر بودی؟
آفرین 19
پوریا، الکی به دلت خوشی نده، بردنی برد، خوردنی هم خورد، پرچم هم بکش پایین. فقط سوختیم.

0 ❤️

744496
2019-01-29 14:46:50 +0330 +0330

داستان رو بیخیال،کامنت این دوستمون فقط یه دهه شصتی میفهمه ج ق زدن با توضیح المسایل عمام یعنی چی،ههههه یه ساعته دارم میخندم دهنت سرویس

0 ❤️

746213
2019-02-05 22:56:45 +0330 +0330
NA

دوست کیر چروک خودم روی اون بی صاحب کاندوم بکش و مثل سگ بکن ناراحت نباش

0 ❤️