خاله مرجان (۲)

1402/01/18

...قسمت قبل

اولش بگم که این قسمت یه مقدار طولانیه و اونایی که حوصله ندارن ، نخونن ک آخرش فحش بدن بابت طولانی بودن
.
.
وقتی رسیدیم اول رفتیم سمت خونه مادربزرگ که اونا رو برسونیم و بعد بریم سمت خونه. وقتی رسیدیم جلوی درب خونه شون، تقریبا ساعت 7 عصر بود و مادربزرگم داشت اصرار میکرد بیایید داخل یه شام دور هم میخوریم و بعد میرید و مامان گفت نه دیگه مادر جون ما هم خسته ایم و بریم خونه استراحت کنیم. من که دیدیم چیزی نمونده تعارف های مامان بزرگ تموم بشه، ماشین رو خاموش کردم و گفتم من که دارم از خستگی و گرسنگی میمیرم و الان بریم خونه خودمون هم چیزی که واسه شام نداریم و سه ساعت باید صبر کنیم شام آماده شه پس من همین جا میمونم و منتظر عکس العمل بابا و مامان نشدم و به سرعت رفتم داخل و صدای مامان رو شنیدم که گفت بیا بریم الان سر راه یه چیزی میگیریم که مادربزرگ گفت دخترم چند بار بهتون بگم غذای آماده نگیرید و… منم با صدای بلند گفتم من غذای بیرون نمیخورم و کلیدهای درب داخلی رو از مادربزرگ گرفتم و درب رو باز کردم و رفتم داخل. بعد از چند دقیقه مادربزرگ و خاله اومدن داخل و صدای روشن شدن ماشین اومد و مفهومش این بود که مامان و بابا هم رفتن سمت خونه خودمون و من شب موندگار شدم . تی وی رو روشن کردم و مشغول تماشا شدم که نفهمیده بودم کی خوابم گرفته. ساعت ده شب بود که با صدای مادربزرگم که سفره رو انداخته بود و داشت صدام میکرد و میگفت پاشو مادر غذا آماده س بیدار شدم . گفتم مادر جون پس خاله کجاس گفت همین الان رفت حموم مادر جون. گفتم خب صبر کنیم وقتی از حموم دراومد باهم میخوریم . گفت نه مادرجون خاله ات وقتی میره حموم یکی دو ساعت طول میکشه حموم کردنش و در ضمن اون شام خورده و منم چند لقمه خوردم و خیلی خسته ام میخوام بخوابم. بعدش رفت روی تخت قدیمی خودش دراز کشید و گفت مادر جون غذاتو که خوردی واسه خودت چای هم بریز و میوه هم توی یخچال داریم و چند دقیقه طول نکشید که خوابش گرفت. منم شام خوردم و سفره رو جمع کردم برگشتم جلوی تی وی و استرس ورم داشت که چطوری دوباره با خاله شروع کنم و اگه دیگه راه نده چی و… توی همین فکرا بودم که درب حموم باز شد و خاله که حوله اش رو پوشیده بود بیرون اومد و پرسید شام خوردی گفتم آره بعدش خاله گفت من چند لحظه میرم اطاقم و لباس میپوشم و میام برات چای میارم و رفت توی اطاق و درب رو بست. من قبلش توی ذهنم برنامه ریخته بودم که اگه خاله باز بخواد بهم حال بده، وقتی میره لباس بپوشه درب اطاقش رو نمیبنده و منم پشت سرش میرم داخل و بقیه داستان ولی اگه رفت توی اطاق و درب رو بست یعنی نمیخواد دیگه حال بده. بدجوری توی برجکم خورده بود و تا حدی ضدحال خورده بودم که تصمیم گرفتم پاشم برم خونه خودمون. توی همین افکار منفی بودم که دیدم درب اطاق خاله باز شد و خاله با یه ساپورت مشکی تنگ و یه آستین حلقه ای راه راه کوتاه که یه قسمت کوچیکی از شکمش هم معلوم بود و در حالی که داشت کرم نرم کننده به دستاش میمالید اومد بیرون و رفت سمت آشپزخونه و من که از دیدن اون اندام بلوری خاله مبهوت مونده بودم از تصمیمم واسه رفتن به خونه خودمون صرف نظر کردم و عزمم رو جزم کردم که هر طوری که شده یه حرکتی بزنم. خاله دوتا چای آورد و اومد نشست و چای خوردیم و یکم غیبت کردیم و خندیدیم و خاله گفت خب دیگه وقت خوابه و پرسید جاتو کجا بندازم؟ گفتم والا نمیدونم تو خودت کجا میخوابی؟ با خنده گفت من که توی اون اطاق میخوابم و چون مادرجون نصف شبی یه خرناس هایی میکشه که من اگه توی هال باشم حتما بیدار میشم و دیگه خوابم نمیگیره. منم گفتم بله درجریان هستم و چندبار این صداها من رو هم بیدار کرده و مثل تو دیگه خوابم نگرفته. خاله گفت پس جای تو رو هم میندازم پایین اطاق خودم. گفتم باشه و رفتم دستشویی و کلی خرکیف شدم و اومدم بیرون رفتم داخل اطاق خاله و دراز کشیدم روی رخت خوابی که خاله واسم پهن کرده بود و با رخت خواب خودش یک متر تقریبا فاصله داشت و فضای اون اطاق در کل کوچیک بود و یه میز تحریر و یه تردمیل هم داخل اطاق بود که کلی از همون فضای کوچیک رو گرفته بودن. چند لحظه بعد خاله اومد و گفتم خاله این اطاق خیلی گرم نیست که جواب داد تازه امشب بخاری رو روی شعله کم گذاشتم و شبهای دیگه گرمتره از امشب. اصلا اتاق به این کوچیکی بخاری جدا لازم نداشت ولی کاریش نمیشد کرد دیگه. خاله به پهلو دراز کشید و پشتش رو به من کرد و شب بخیر گفت. منم داشتم توی نت میگشتم و چون دو سه ساعتی خوابیده بودم اصلا خوابم نمیومد بعدشم امشب که شب خواب نبود 😋😋. فضای اطاق رو یه لامپ شب خواب قرمز روشن کرده بود. خاله یه پتو مسافرتی نازک کشیده بود روی پاهاش که تا زانوهاش رو پوشونده بود و من محو تماشای باسن گرد و خوشگلش بودم که داشت توی اون ساپورت تنگ خودنمایی میکرد. یهو خاله برگشت و گفت سیا تو شلوار راحتی نداری ، نه؟ گفتم نه ولی با همین شلوارم راحتم. خاله پاشد و رفت یکی از کشو های لباس هاش رو باز کرد و یه شلوار راحتی که واسه خودش بود رو بیرون کشید و گفت پاشو اینو بپوش. شاید اندازه ات نباشه ولی قطعا از اون شلوار پلوخوری خودت راحت تره. شلوار رو گرفتم و رفتم توی آشپزخونه و عوض کردم و برگشتم . تا وارد اطاق شدم خاله زد زیر خنده و گفت چه بهت میاد 😂 لامصب رون های خاله اینقدر توپر و گوشتی بودن که شلوار راحتیش واسه من تنگ نبود فقط یکم کوتاه بود. دراز کشیدم و نمیدونستم چجوری دستمو به خاله برسونم و شروع کنم به مالیدن . با خودم گفتم باید به یه طریقی بحث رو بکشونم سمت اون عشق و حالی که توی ماشین کردیم و ببینم خاله میذاره دوباره یه حالی بکنیم یا نه. واسه همین صداش کردم و گفتم مرجان جون. خاله بدون اینکه برگرده گفت هووم چیه. گفتم یه تشکر بهت بدهکارم و میخواستم ازت تشکر کنم. گفت بابت چی؟ گفتم بابت اون روز توی ماشین . خاله هیچی نگفت و من دوباره گفتم مرجانی شنیدی چی گفتم. با صدایی که مثلا داره خوابش میگیره گفت اووم شنیدم . گفتم میشه یبار دیگه… که خاله پرید وسط حرفم و گفت سیا لطفا اون قضیه رو فراموش کن و بیا اصلا فکر کنیم اون یه خواب بوده و دیگه هم در موردش صحبت نکنیم . متشکرم و شب خوش… دوباره دراز کشید و من که انگار یه سطل آب یخ ریختن رو سرم ، همونجوری خیره به باسن قلمبه خاله موندم و خیلی آروم گفتم شب خوش.
همونجوری که داشتم باسن خوشگل خاله رو نگاه میکردم ، آروم گفتم ولی خاله این اسمش نامردیه . خاله گفت چرا اونوقت ؟ گفتم چون اون روز واسه تو کامل انجام شد ولی واسه من نه . گفت یعنی چی ؟ گفتم خاله یه کم فکر کنی منظورمو متوجه میشی . خاله یه کم مکث کرد و بعد گفت یعنی تقصیر من شد که واسه تو کامل انجام نشد ؟ گفتم بله خاله جونم . وقتی واسه تو کامل شد ، دیگه ادامه ندادی و شروع کردی به صحبت با بقیه و من خیلی ضد حال خوردم در صورتی که اگه چند دقیقه بعدش ادامه میدادی واسه منم کامل میشد و منم ضدحال نمیخوردم . خاله گفت اگه اینجور که میگی بوده ، حق با توعه . الان حرف حسابت چیه ؟ گفتم خاله یه بار دیگه انجام بدیم تا واسه منم کامل شه . گفت قول میدی همین ه یکبار باشه و بعدا دیگه حرفی از این قضیه نباشه ؟‌ با یه ذوق خاصی گفتم آره مرجانی به جون هرکی بخوای قسم میخورم . گفت پس پاشو برو درب اطاق آروم ببند و بیا تا ببینیم چی میشه . با خوشحالی تموم رفتم درب اطاق رو بستم و اومدم و پتو و بالش خودمو چسبوندم به بالش خاله و گفتم مرجانی میشه دمر دراز بکشی ‍؟ خاله دمر شد و بالشم رو برداشتم و بردم سمت پاهای خاله و برعکس اون دراز کشیدم و پتویی که روی پاهاش بود رو کنار انداختم شروع کردم به لمس پاهای خوشگل خاله مرجان . از انگشتای پاش شروع کردم و حالت ماساژ پاهاشو میمالیدم . خاله دمر بود و من به پهلو دراز کشیده بودم کنارش ولی برعکس. شلواری که خاله داده بود بپوشم یه جنس نرم و لختی داشت و کیرم که هر لحظه داشت بزرگتر میشد قشنگ قابل لمس بود . اومدم بالاتر و ساق پای خاله رو براش میمالیدم و کیرم رو به بدن خاله نزدیکتر کردم و چسبوندمش به کنار شکم خاله . دستامو بردم بالاتر تا به رون های تپل و گوشتی خاله رسیدم . وای که چقدر نرم و خواستنی بودن . دستمو بردم سمت داخل رونش و بالاتر رفتم تا جایی که رون هاش بهم چسبیده بود و اجازه پیشروی نمیداد . یکم خودمو کشیدم بالاتر و حالا کیرم میخورد به کنار سینه ی خاله . دستاشو برده بود بالا و زیر سرش گذاشته بود . دستم دیگه بالاتر نمیرفت چون رون های خوشگل خاله بهم چسبیده بودن . یکم همون نقطه رو مالیدم که خاله پاهاشو از هم بازتر کرد و منم دستمو بردم بالاتر . دستم که به کوسش رسید حرارتش رو حس کردم و خاله هم یه تکون ریزی خورد . یکم از روی ساپورت و شورت کوسش رو نوازش کردم و انگشتامو روش حرکت میدادم که دست خاله رو روی کیرم حس کردم . خاله کیرم رو گرفت و ولش کرد و دستشو کرد توی شلوارم و شورتم و کیرم رو گرفت توی دستای نرمش . خیلی حس قشنگی بود اون لحظه . منم دستمو گذاشتم روی باسن قلمبه اش و دستمو رسوندم به کش ساپورت و شورتش و دستمو کردم زیر شورتش و گذاشتم روی لپ کونش . وای خدای من چقدر نرم و باحال بود . چند لحظه لپ های کونش رو مالوندم و دستمو بردم گذاشتم روی کوسش . خاله داشت با خایه هام بازی میکرد که دست من به کوس مرطوبش رسید و یه لحظه خایه هامو یه فشاری داد که نزدیک بود دادم بره هوا . وقتی فهمید اذیت شدم خیلی آروم گفت ببخشید . منم گفتم فدا سرت عشقم و شروع کردم مالوندن کوسش . آروم گفتم خاله ساپورت و شورت اذیت میکنن بکشمشون پایین ؟ خاله با سر یه تایید نشون داد و منم نشستم و دو طرف کش ها رو گرفتم کشیدم پایین و از پاهاش درآوردمشون و انداختم کنار. وای باسن قمبل خاله زیر نور اون شب خواب میدرخشید و انگار از قفس آزاد شده بود و مثل ژله میلرزید . خاله آروم گفت حالا نوبت خودته و منم از خدا خواسته شلوار و شورت و کندم انداختم یه وری . پاهای خاله رو خوب از هم جدا کردم و رفتم نشستم بین پاهاش و سرم رو بردم سمت کونش و شروع کردم با لب و زبون هر دو لپ کونش رو خوردم . مزه ش بی نظیر بود . بعدش لاشو باز کردم و لبامو گذاشتم رو سوراخ کونش و بعد زبونم رو کشیدم دورش و فرستادم توش . خاله صورتش رو چسبونده بود به بالش که صداش درنیاد و معلوم بود داره حال میکنه اساسی . اومدم سمت کوسش که دیدم خیسه لامصب و شورت خودش رو آوردم کشیدم رو کوسش تا یکم خشک شه و بعد دهنمو گذاشتم روش . خاله توی اوج حال بود چون هی صورتش رو توی بالش اینور و اونور میکرد . زبونم رو از پایین میکشیدم روی کوسش تا بالا و دوباره برمیگشتم سمت پایین جوری که دماغم هم مالیده میشد به کوسش .‌ چند لحظه همین طور ادامه دادم که خاله گفت بسه و پاشد و منو هول داد جای خودش و اینبار اون نشست وسط پاهام و کیرمو گرفت توی دستش .‌ یکم مالشش داد و خم شد روش و لباش رو روی کیرم حس کردم . یکم که گذشت دهنشو کامل باز کرده بود و کیرم رو میکرد توی دهن و یه وقتایی هم دندوناش میخورد به کیرم که قابل تحمل بود .‌ بعدش رفت سمت خایه هام و اونا رو هم خورد و بعدش سرش رو بالا آورد و تاپ و سوتین رو هم درآورد و من واسه اولین بار سینه های خاله رو دیدم . سینه هاش زیاد بزرگ‌نبود ولی حالت قشنگی داشتن و گرد و سربالا بودن . سینه هاشو با دستاش بهم چسبوند و خم شد گذاشتشون روی کیرم . یکم بالا پایین کرد ولی چون لیز نبود زیاد حال نمیداد . گفتم خاله باید چربشون کنی . خاله بلند شد و کیفش رو آورد و از توش کرم نرم کننده رو درآورد و مالید به کیر من و یکم هم به سینه هاش مالید و دوباره با دستاش جمعشون کرد و گذاشت روی کیرم . کیرم قشنگ افتاده بود وسط سینه هاش و بالا پایین که میکرد بی نهایت لذت بخش بود . یهو احساس کردم دارم ارضا میشم که قبلش گفتم بسه خاله . باید چند لحظه صبر میکردم تا فروکش کنه آبم واسه همین الکی گفتم خاله من خیلی تشنه هستم میرم یکم آب بخورم ، تو همین حالتی بمون تا بیام . نپوشی لباساتو ؟ گفت باشه . سریع شورت و شلوارک رو پوشیدم و رفتم آشپزخونه یکم آب خوردم و برگشتم و دوباره شورت رو درآوردم و کنار خاله به پهلو دراز کشیدم . اونم به پهلو روبروی من دراز کشیده بود . خودمو چسبوندم بهش و یکم سینه هاشو مالیدم . نوک سینه هاش برجسته و سفت شده بودن . با دستمال کاغذی که از تو آشپزخونه آورده بودم سینه هاشو پاک کردم و گذاشتم دهنم و شروع کردم به همونجوری که داشتم باسن خوشگل خاله رو نگاه میکردم ، آروم گفتم ولی خاله این اسمش نامردیه . خاله گفت چرا اونوقت ؟ گفتم چون اون روز واسه تو کامل انجام شد ولی واسه من نه . گفت یعنی چی ؟ گفتم خاله یه کم فکر کنی منظورمو متوجه میشی . خاله یه کم مکث کرد و بعد گفت یعنی تقصیر من شد که واسه تو کامل انجام نشد ؟ گفتم بله خاله جونم . وقتی واسه تو کامل شد ، دیگه ادامه ندادی و شروع کردی به صحبت با بقیه و من خیلی ضد حال خوردم در صورتی که اگه چند دقیقه بعدش ادامه میدادی واسه منم کامل میشد و منم ضدحال نمیخوردم . خاله گفت اگه اینجور که میگی بوده ، حق با توعه . الان حرف حسابت چیه ؟ گفتم خاله یه بار دیگه انجام بدیم تا واسه منم کامل شه . گفت قول میدی همین ه یکبار باشه و بعدا دیگه حرفی از این قضیه نباشه ؟‌ با یه ذوق خاصی گفتم آره مرجانی به جون هرکی بخوای قسم میخورم . گفت پس پاشو برو درب اطاق آروم ببند و بیا تا ببینیم چی میشه . با خوشحالی تموم رفتم درب اطاق رو بستم و اومدم و پتو و بالش خودمو چسبوندم به بالش خاله و گفتم مرجانی میشه دمر دراز بکشی ‍؟ خاله دمر شد و بالشم رو برداشتم و بردم سمت پاهای خاله و برعکس اون دراز کشیدم و پتویی که روی پاهاش بود رو کنار انداختم شروع کردم به لمس پاهای خوشگل خاله مرجان . از انگشتای پاش شروع کردم و حالت ماساژ پاهاشو میمالیدم . خاله دمر بود و من به پهلو دراز کشیده بودم کنارش ولی برعکس. شلواری که خاله داده بود بپوشم یه جنس نرم و لختی داشت و کیرم که هر لحظه داشت بزرگتر میشد قشنگ قابل لمس بود . اومدم بالاتر و ساق پای خاله رو براش میمالیدم و کیرم رو به بدن خاله نزدیکتر کردم و چسبوندمش به کنار شکم خاله . دستامو بردم بالاتر تا به رون های تپل و گوشتی خاله رسیدم . وای که چقدر نرم و خواستنی بودن . دستمو بردم سمت داخل رونش و بالاتر رفتم تا جایی که رون هاش بهم چسبیده بود و اجازه پیشروی نمیداد . یکم خودمو کشیدم بالاتر و حالا کیرم میخورد به کنار سینه ی خاله . دستاشو برده بود بالا و زیر سرش گذاشته بود . دستم دیگه بالاتر نمیرفت چون رون های خوشگل خاله بهم چسبیده بودن . یکم همون نقطه رو مالیدم که خاله پاهاشو از هم بازتر کرد و منم دستمو بردم بالاتر . دستم که به کوسش رسید حرارتش رو حس کردم و خاله هم یه تکون ریزی خورد . یکم از روی ساپورت و شورت کوسش رو نوازش کردم و انگشتامو روش حرکت میدادم که دست خاله رو روی کیرم حس کردم . خاله کیرم رو گرفت و ولش کرد و دستشو کرد توی شلوارم و شورتم و کیرم رو گرفت توی دستای نرمش . خیلی حس قشنگی بود اون لحظه . منم دستمو گذاشتم روی باسن قلمبه اش و دستمو رسوندم به کش ساپورت و شورتش و دستمو کردم زیر شورتش و گذاشتم روی لپ کونش . وای خدای من چقدر نرم و باحال بود . چند لحظه لپ های کونش رو مالوندم و دستمو بردم گذاشتم روی کوسش . خاله داشت با خایه هام بازی میکرد که دست من به کوس مرطوبش رسید و یه لحظه خایه هامو یه فشاری داد که نزدیک بود دادم بره هوا . وقتی فهمید اذیت شدم خیلی آروم گفت ببخشید . منم گفتم فدا سرت عشقم و شروع کردم مالوندن کوسش . آروم گفتم خاله ساپورت و شورت اذیت میکنن بکشمشون پایین ؟ خاله با سر یه تایید نشون داد و منم نشستم و دو طرف کش ها رو گرفتم کشیدم پایین و از پاهاش درآوردمشون و انداختم کنار. وای باسن قمبل خاله زیر نور اون شب خواب میدرخشید و انگار از قفس آزاد شده بود و مثل ژله میلرزید . خاله آروم گفت حالا نوبت خودته و منم از خدا خواسته شلوار و شورت و کندم انداختم یه وری . پاهای خاله رو خوب از هم جدا کردم و رفتم نشستم بین پاهاش و سرم رو بردم سمت کونش و شروع کردم با لب و زبون هر دو لپ کونش رو خوردم . مزه ش بی نظیر بود . بعدش لاشو باز کردم و لبامو گذاشتم رو سوراخ کونش و بعد زبونم رو کشیدم دورش و فرستادم توش . خاله صورتش رو چسبونده بود به بالش که صداش درنیاد و معلوم بود داره حال میکنه اساسی . اومدم سمت کوسش که دیدم خیسه لامصب و شورت خودش رو آوردم کشیدم رو کوسش تا یکم خشک شه و بعد دهنمو گذاشتم روش . خاله توی اوج حال بود چون هی صورتش رو توی بالش اینور و اونور میکرد . زبونم رو از پایین میکشیدم روی کوسش تا بالا و دوباره برمیگشتم سمت پایین جوری که دماغم هم مالیده میشد به کوسش .‌ چند لحظه همین طور ادامه دادم که خاله گفت بسه و پاشد و منو هول داد جای خودش و اینبار اون نشست وسط پاهام و کیرمو گرفت توی دستش .‌ یکم مالشش داد و خم شد روش و لباش رو روی کیرم حس کردم . یکم که گذشت دهنشو کامل باز کرده بود و کیرم رو میکرد توی دهن و یه وقتایی هم دندوناش میخورد به کیرم که قابل تحمل بود .‌ بعدش رفت سمت خایه هام و اونا رو هم خورد و بعدش سرش رو بالا آورد و تاپ و سوتین رو هم درآورد و من واسه اولین بار سینه های خاله رو دیدم . سینه هاش زیاد بزرگ‌نبود ولی حالت قشنگی داشتن و گرد و سربالا بودن . سینه هاشو با دستاش بهم چسبوند و خم شد گذاشتشون روی کیرم . یکم بالا پایین کرد ولی چون لیز نبود زیاد حال نمیداد . گفتم خاله باید چربشون کنی . خاله بلند شد و کیفش رو آورد و از توش کرم نرم کننده رو درآورد و مالید به کیر من و یکم هم به سینه هاش مالید و دوباره با دستاش جمعشون کرد و گذاشت روی کیرم . کیرم قشنگ افتاده بود وسط سینه هاش و بالا پایین که میکرد بی نهایت لذت بخش بود . یهو احساس کردم دارم ارضا میشم که قبلش گفتم بسه خاله . باید چند لحظه صبر میکردم تا فروکش کنه آبم واسه همین الکی گفتم خاله من خیلی تشنه هستم میرم یکم آب بخورم ، تو همین حالتی بمون تا بیام . نپوشی لباساتو ؟ گفت باشه . سریع شورت و شلوارک رو پوشیدم و رفتم آشپزخونه یکم آب خوردم و برگشتم و دوباره شورت رو درآوردم و کنار خاله به پهلو دراز کشیدم . اونم به پهلو روبروی من دراز کشیده بود . خودمو چسبوندم بهش و یکم سینه هاشو مالیدم . نوک سینه هاش برجسته و سفت شده بودن . با دستمال کاغذی که از تو آشپزخونه آورده بودم سینه هاشو پاک کردم و گذاشتم دهنم و شروع کردم به مکیدن و خوردن . صدای نفس های خاله و آه کشیدنش بدجوری حشریم میکرد . بیخیال سینه ها شدم و یه پای خاله رو دادم بالا و کیرمو گرفتم و گذاشتم دم کوسش . خاله گفت حواست باشه ها کار دستمون ندی . گفتم نه خاله جونم تو حالشو ببر و خیالت هم راحت باشه . سر کیرم رو میمالیدم به کوس خاله و گهگاهی هم یکم فشار میدادم و دوباره ادامه میدادم . آروم گفتم چی میشد مال خودم بودی مرجانم تا همین حالا فروش میکردم تو . اونم گفت آره کاش میشد سیا . صداهایی که خاله توی اوج لذتش از خودش درمیاورد خیلی لذت بخش بود برام . صداهایی مثل اوم ، اوف ، اوخ و … هنوزم یادم میاد کیرم راست شد میشه . بعد از چند لحظه گفتم خاله میشه برگردی . خاله برگشت و پشتش رو به من کرد و من یکم از کرم نرم کننده ش زدم سر انگشتم و گذاشتم روی سوراخ کونش و چربش کردم و سعی کردم انگشتمو بفرستم داخل . خیلی تنگ بود لامصب و با اینکه انگشتم بالاخره رفت داخل ولی دردش میومد . میخواستم بی خیال بشم و آروم گفتم چی میشد یه بی حس کننده داشتیم که خاله گفت من دارم . یه لحظه برق از کله ام پرید و گفتم کو ؟ گفت توی کشوی میز تحریر . توی این فکر بودم که کرم بی حسی چرا باید داشته باشه خاله که دیدم یه اسپری لیدوکایین توی کشو بود . خنده ام گرفت و درش آوردم و گفتم اینو میگی خاله ؟ گفت آره دیگه واسه دندون درد استفاده میکردم . اسپری رو بردم سمت کون خاله و خوب لاشو باز کردم و چند بار روی سوراخشو اسپری پاشیدم و بعد از سه چهار دقیقه دوباره نرم کننده زدم به انگشتم و بردم مالیدم به سوراخش و انگشتو فرو کردم که دیدم اینبار خاله حرفی از درد نزد و معلوم بود اسپری کار خودشو کرده . یک کم هم زدم روی کلاهک کیرم که سریع آبم نیاد . خلاصه انگشت دوم رو اضافه کردم و آروم آروم سوراخ کون خاله رو باز کردم . انگشتمو کردم تو کرم و یه مقدار برداشتم و مالیدم به سوراخش و کیر خودمم چرب کردم و سر کیرم و گذاشتم دم سوراخش و شروع کردم فشار دادن ولی فایده ای نداشت . گفتم خاله دمر شو و خودم رفتم روش و قشنگ دو لپ کونش رو با دست باز کردم و کیرم رو گذاشتم روی سوراخش و شروع کردم فرو کردن . به هر زحمتی که بود سر کیرم رو فرو کردم تو کونش و همونجوری چند لحظه نگه داشتم . بعد آروم آروم فشار رو زیاد کردم تا اینکه کیرم تا تهش رفت تو کون خوشگل خاله مرجان و بعد شروع کردم به رفت و برگشت . هر لحظه سرعت ضرباتم بیشتر میشد و خاله هم داشت حالشو میبرد . بعدش کیرمو کشیدم بیرون و گفتم خاله برگرد . خاله برگشت و یه بالش گذاشتم زیر کمرش و پاهاشو دادم بالا و کیرمو گذاشتم دم سوراخش که حالا قشنگ جا باز کرده بود و فرو دادم داخل . شروع کردم و تلمبه زدن و خاله هم داشت کوس خودشو میمالید . بعد از چند لحظه احساس کردم آبم داره میاد و سرعت ضربات رو بالاتر بردم و بالاخره آبم با شدت تمام توی کون خاله خوشگلم خالی شد و من خودمو انداختم روش و خاله هم همون لحظه به اورگاسم رسید و عضلاتش منقبض شد . چند لحظه توی همون حالت موندیم و بعد پاشدم و لباشو بوسیدم و گفتم خیلی ماهی بخدا . رفتم دستشویی و برگشتم و بعدش خاله رفت و من قبل از برگشتنش خوابم گرفته بود .
بعد از این ماجرا هم طبق خواسته ی خاله مثلا فراموشش کردیم ولی من هرگز نمیتونم فراموشش کنم و تا بمیرم یادم میمونه .

نوشته: سیاوش


👍 48
👎 8
148601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

922395
2023-04-07 23:59:52 +0330 +0330

کارت درسته👌

0 ❤️

922404
2023-04-08 00:41:48 +0330 +0330

اسپری لیدوکایین اونم مال دندون درد زدی به کون خاله اونم سوزش نگرفت . عجب . بعد کپی میکنید از جای دیگه چرا حواست نیست دو بار یه مطلب کپی نکنید پشت هم . آخه …


922408
2023-04-08 00:56:03 +0330 +0330

خوب بود

0 ❤️

922409
2023-04-08 00:57:45 +0330 +0330

با یه تشکر از مادر بزرگ و یه فاتحه برا پدربزگت از اونا قدر دانی کن که این خاله رو بهت دادن

1 ❤️

922426
2023-04-08 02:04:18 +0330 +0330

😂😂😂😂اره تو راس میگی کیرم تو کون خاله ی ادم دروغگو

2 ❤️

922429
2023-04-08 02:19:43 +0330 +0330

به قول این اخوندا تهاجم قرهنگی همه چی یاد داده ابکیر خوردن اب کوس خوردن زبون توکوس و کون کردن با زبون چوچولو قلقلک دادن خوبه ولی بقیش مجید جوون چرته دلبندم زیاد نگاه نکن.اینا همش درست دیده بودیم ولی اینکه بز خاله بشی و دستمال کاغذی بخوری نوبره نخوره میره تو کونت گیر میکنه اونوقت کونتو جراحی می کنند یا یکی مجبور میشه چوب تو کونت کنه تا مثل دست سویی دهاتتون باز شه

2 ❤️

922447
2023-04-08 03:49:43 +0330 +0330

دوست عزیز یک کلمه ایی روکه اتفاقا توی متن زیادهم اوردی واستفاده کردی اشتباه نوشتی
اطاق نه درستش اتاق هست.
توی وسط های داستان یه بخشی دوباره کاملا کپی وتکرار شده بود.
سوم هم اسپری تاخیری یا بی حسی رو به زیر الت مرد وروی خایه ها که رگ های عصبی ازاون قسمت رد میشه میزنن نه کله کیر چون کله اش اصولا هیچ رگ وچیز دیگه نداره وفقط یه تیکه گوشت خالص هست.

0 ❤️

922449
2023-04-08 04:36:00 +0330 +0330

عجب دیوثی هستی تو

0 ❤️

922465
2023-04-08 08:50:19 +0330 +0330

رفیق در این که این داستان کاملا از تراوشات ذهنیت بوده و واقعیت نداشته هیچ شکی نیست
ولی حداقل خوب و واقعی بنویس
لازمه نوشتن داستان سکس آنال اینه که حداقل دو بار خودت تجربه این مدل سکس رو داشته باشی
آخه کی با رفتن یه انگشت به کونش دردش میاد؟
پس چطوری مرجان میریده وقتی نمیتونست یه انگشت رو تحمل کنه
در ثانی اگر دردی هم باشه به خاطر ناخون بلندت بوده که باعث میشده ورودی مقعد زخم بشه
ثالثا، میگی که کسش خیس شده بود حشریت زده بود به بشریت، دختر توی این وضعیت درد نمیفهمه که، هر چقدرم که تنگ باشه هرچقدرم که کیر کلفت باشه، براش لذت بخشه
اینم اضافه کنم که هر زنی در صورتی نسبت به ارضا نشدن طرفش عذاب وجدان میگیره که دوسش داشته باشه وگرنه واسش مهم نیست
اگر این داستان واقعیت داشت
یا بعد از اون اتفاق ماشین دیگه نباید اتفاق میوفتاد
یا این که اگر اتفاق افتاد دیگه نباید درخواست میکرد که فراموش بشه
بخوام ایراد فنی بگیرم تا دلت بخواد می تونم واست بنویسم
حتی تو ماشن هم حرکت دورانی که روی کس مرجان داشتی ایجاد آلودگی صوتی واقعا تابلویی میکرد
که واقعا موزیک باید صداش خیلی بلند میبود که کسی نشنوه
اگر موزیک بلند میبود که کسی خوابش نمیبرد
خلاصه که خیلی جای کار داری!

0 ❤️

922466
2023-04-08 08:52:21 +0330 +0330

درضمن
آدم باش
اینجور فتیش های بیغیرتی آخرعاقبت نداره
سعی کنیم لجن نباشیم

0 ❤️

922486
2023-04-08 13:17:30 +0330 +0330

اسپری لیدوکائین تو کونت کیر پدر بزرگ مرحومت تو کونت کیر خراسب آبی برزیلی هم تو کونت اصلا کیر جنتی تو کونت بچه کونی جقی روزی سه تا گلنار شیاف کن خوب نمیشی اما مثلا فراموش میکنی کیا کونت گذاشتن

0 ❤️

922515
2023-04-08 22:09:13 +0330 +0330

حداقل میذاشتی بیاد از دستشویی بعدش بخوابی کسخل . لیدوکایین رو هم سر کیر نمیزنن

0 ❤️

922593
2023-04-09 11:53:27 +0330 +0330

چنتا مورد داشت، ولی در کل خوب بود

0 ❤️

937099
2023-07-11 05:29:45 +0330 +0330

لاشی خان اگه لیدوکایینو به سوراخ کون خالت زده بودی از شهرتون شِیهه زنان به سمت نصف النهار مبدا میدویید😂
لیدوکایین بره تو کون یارو ته روده اش بیحس میشه کنترل عنشم از دست میده😄

0 ❤️