خانه ما (۱)

1401/12/04

از خودم و خانوادم بگم،اسمم رضاس و بیست و چهار سالمه توی اراک به دنیا اومدم و همچنان همینجا زندگی میکنم
ظاهرم نسبتا خوب بود خیلی خوشگل نبودم ولی نسبت به دوستام از نظر قد و قیافه و هیکل بهتر بودم و به بابام رفته بودم.ما خانواده ای چهار نفری هستیم من و خواهرم رضوان که پنج سال از من کوچیک تره و گرافیک میخونه،از نظر ظاهری یه دختره فوق العاده خوشگل و خوش هیکله که نسبت به دوستا و همکلاسیاش که گه گاهی میبینمشون واقعا سر تره،عاشق رشتش و درس خوندنه و ازاین دخترایی که دنبال پسر و پسر بازی باشن نیست ولی شیطنت های خودش رو داره مثلا حتی تو لباس مدرسه هم یه آرایش مخصوص به خودش رو داره و تیپایی میزنه که چشم و دل و کیر هر پسری رو با خودش میبره و لباسی که خارج از مدرسه میپوشه اکثرا ساپورتای رنگ روشن و مانتو های کوتاه و بازهم آرایش مخصوص به خودش و با همه ی این تفاصیر رضوان فقط خوشتیپ بودن و اذیت کردن پسرارو با این مدل لباس پوشیدن دوست داشت ولی به هیچ وجه به کسی رو نمیداد و غرور خودش رو داشت توی خونه هم رابطمون با هم خیلی خوب بود و چون کلا با هم بزرگ شدیم و تو کل دوره ی زندگی فقط شبا پدر مادرمون رو میدیدیم و همیشه روزا یا مدرسه بودیم یا وقتی هم خونه بودیم تنهایی خودمونو پر میکردیم ازاین آدمای منزوی نبودیم که هرکی تو اتاقش باشه و مشغول کارش،از نظر گشتن توی خونه رضوان خیلی لباس ثابتی نداشت بعضی وقتا تاپ و ساپورت یا تاپ و دامن یا پیرهن مردونه و شلوارک خیلی کوتاه و تیپای مختلف دیگه که من عاشق تک تکشون بودم،رضوان تو هر لباسی واقعا میدرخشید و هیکلش که نسبت به هم سناش واقعا بی نظیر و تراشیده بود که این زیبایی قیافه و هیکل هم از مادرم ناهید بهش رسیده بود، اما پدر و مادرم،پدرم یه کارمند ساده ی بانک و مادرم دبیر ادبیات دبیرستان دخترانه هست. وضع مالی نسبتا متوسط به بالایی داریم.یک خونه سه طبقه که یک طبقه خودمون زندگی میکنیم،یه طبقه خالی و یک طبقه هم پدرم اختصاص داده به من که با آرامش بتونم درس بخونم,کارشناسی برق صنعتی میخونم و خداییش درسم خوبه.وقتایی که من و رضوان خونه بودیم جفتمون تو همون طبقه ای که خانوادگی زندگی میکردیم میرفتیم و حتی اگه مشغول درس بودیم هم پیش هم بودیم،گه گاهی هم با فیلم دیدن سرگرم میشدیم و یه جورایی میشدیم مثل زن و شوهرا من رو مبل لم میدادم و اون چایی دم میکرد و میاورد پیشم مینشست و فیلم میدیدیم.واقعا رضوان رو دوست داشتم،فوق العاده مهربون؛شوخ و گاهی لوس،دوست داشتنم فراتر از دوست داشتن خواهر برادری بود و روز به روز حس علاقم بهش بیشتر میشد،گرچه دوست دختر داشتم ولی رابطم با رضوان نسبت به بهار خیلی بهتر بود،بهار بیشتر نیازهای جنسیمو رفع میکرد تا نیازهای عاطفی یه دختر شر و شیطون بود که توی مدرسه ی رضوان درس میخوند ولی رشته ی دیگه،گاهی اوقات بهار و رضوان با هم میومدن خونه و خودمونو با فیلم و بازی و قلیون و غیره سرگرم میکردیم و وقتایی هم که با بهار میخواستم سکس کنم میبردمش طبقه ای که خودم زندگی میکنم و به بهونه ی درس خوندن باهم حال میکردیم
یک روز طبق معمول که بهار و رضوان اومدن خونمون بعد از کلی مسخره بازی و قلیون کشیدن من و بهار رفتیم طبقه ی بالا به بهانه ی کمک کردن تو ریاضیاتش گرچه واقعا هم گاهی اوقات کمکش میکردم چون ریاضیم برعکس خیلی از پسرا خوب بود چون رشته ی دانشگاهیم محاسباتی بود و من هم از ریاضی خوشم میومد سعی میکردم به بهار هم کمک کنم ولی اون روز از اون روزا بود که نه من حس مرور درس داشتم و نه بهار حس درس خوندن و وقتی دیدم اوضاع اینجوریه کم کم شروع کردیم به عشق و حال،از طرف رضوان خیالم راحت بود که هیچوقت تو این مواقع مزاحم درس خوندن ما نمیشه و بهار بهش گفته وقتی کسی پیشش باشه تمرکزش رو از دست میده،بگذریم من و بهار مشغول شدیم؛بردمش رو تختم و در حین لب گرفتن لباسای همدیگرو درمیاوردیم،معمولا زیر تاپش سوتین نمیبنده و با این یه مورد خیلی حال میکنم،خوابوندمش رو تخت و لباشو با یه ولع زیاد میخوردم و سینه های درشتش رو میمالوندم.بهار هم مثل همیشه با مالیدن سینه هاش حشرش چند برابر شد و از روی شلوارم کیرمو میمالید،کم کم از خوردن سینه هاش دست کشیدم و با خوردن و لیسیدن لاله ی گوشش و گردنش اومدم پایین و سینه هاشو به دندون گرفتم و میخوردم،بهار روی سینه هاش خیلی حساس بود و آه و ناله ی ظریفش کم کم شروع شد.در حین خوردن سینه هاش کسشو از رو ساپورت خاکستریش میمالیدم.جوری حشری شده بود که خیسی کسش یه ذره از ساپورتشم نم دار کرده بود،دستمو از زیر ساپورت و شرتش به کسش رسوندم و خیسی کسش به اندازه ای بود که دستم موقع مالش کسش خود به خود سر میخورد،کیرمم تو اون اوضاع و اون دسمالی هایی که بهار باهاش کرده بود به آخرین اندازه ی شق شدنش رسیده بود.ساپورت بهار رو از پاش کشیدم بیرون و مثل همیشه اون منظره ی بی نظیر بهشتی جلو چشام اومد یه کس سفید و خوش تراش که هم تپل بود هم خیس خیس،نتونستم طاقت بیارم سرمو بردم وسط پاش و شروع کردم به لیس زدن کسش و دندون گرفتن چوچولش
بهار هم آه و ناله هاش بیشتر شده بود و زیاد سر و صدا میکرد ولی خیالم راحت بود که صدایی پایین نمیره به خاطر آکوستیک بودن کف و دیوارای اتاقم به دلیل کارم با ساز و اون استودیو خونگی کوچیکی که تو اتاقم داشتم.
لبه های کس بهارو باز میکردم و توش تف مینداختم بازم سرتاسر اون شکاف بهشتی رو لیس میزدم و زبونمو لوله میکردم تو کسش و همزمان سینه هاش رو میمالیدم کم کم نوبت بهار بود که شروع کنه تو کاری که واقعا استاد بود منو انداخت جای خودش و اومد بین پاهام و شلوارکمو از پام کشید پایین. از روی شرت کیرمو از تخمام شروع کرد به لیسیدن و گه گاهی گاز گرفتنای ریز چون میدونست عاشق این حرکتم و شرتم رو کشید پایین و اومد بین پام نشست شروع کرد به خوردن کیرم،لباشو دور کیرم حلقه میکرد و تا ته میفرستاد تو حلقش واقعا استاد بود که بعضی وقتا کارم به سکس باهاش نمیرسید و با این وضع ساک زدنش آبم میومد.زبونشو روی کیرم میکشید و شروع کرد به لیسیدن تخمام،همزمان مثل حالت جق زدن کیرمو میمالید کم کم وقت کردن کون نازش بود وگرنه بازم ممکن بود موقع خوردنش نتونم جلو خودمو نگه دارم و آبم بیاد.جامونو عوض کردیم و روی تخت خوابید و حالت سگی به خودش گرفت و اون کون تپل و نازشو داد بالا که هوش و حواس آدمو میبرد
نمیدونم چی شد یهو بدن بهار رو با رضوان مقایسه کردم،گرچه خیلی واضح رضوان رو لخت ندیدم ولی یکی دوباری شده که بعد یا قبل از حموم رفتنش اتفاقی و زود گذر تن لختش رو ببینم،تو مقایسه ی بدن بهار و رضوان با وجود اینکه بهار از نظر هیکلی واقعا زیبا بود ولی رضوان یه چیز دیگه بود،کون گوشتی و تپل تری داشت و سینه های سفت و سربالای درشت تری داشت،کسش رو نتوستم ببینم ولی میشد حدس زد که کسش هم محشره
تو همین فکر و خیالا بودم که یهو بهار خودشو داد عقب و کونشو چسبوند به کیرم و شاکی شد که چرا شروع نمیکنم،سوراخ کون بهار هرسری راحت تر جوابگوی کیرم بود و راحت تر از قبل میرفت تو،نمیشد گفت گشاد شده بود چون دیواره ی سوراخ کون تو هر حالتی کیرو قلاب میکنه و گشادی مشخص نمیشه؛برعکس اون اوایل که مجبور بودم کلی کرم و بی حسی به سوراخش بزنم یا با یه انگشت دو انگشت راه کونشو باز کنم دیگه نیازی به این کارا نبود،کیرمو به شکاف کسش میمالوندم که حالش چند برابر بدتر شد و لبشو گاز میگرفت کیرم که با آب کسش خیس شده بود با کمی بازی دم سوراخ بهار کم کم راه خودشو به اون سوراخ دااااغ پیدا میکرد مثل همیشه یه دقیقه کاری نمیکردم تا کل کیرم تو کونش جا شه و کم کم تلمبه زدنمو شروع کردم از سرعت کم به سرعت زیاد رسوندم جوری که صداهای بلند ضربه ی بدنم به کون بهار و آه و ناله ی بهار که دیگه به جیغای گاهی آروم و گاهی بلند تبدیل شده بود
ده دقیقه ای میگذشت که توی کونش تلمبه میزدم به علت اسپری تاخیری ک به کیرم زده بودم آبم دیرتر اومد ولی کم کم به اوجش رسیده بود و وقت خالی کردن بود همزمان که تو کون بهار تلمبه میزدم سینه هاشو میمالیدم یا کسشو اونجوری که خوشش میاد تند تند میمالیدم که همزمان با خالی شدن آب کیرم تو کون بهار اونم یه تکونی خورد و ارضا شد و کف دستم خیس خیس شد.ارضا شدنش با یه جیغ بلند بود جوری که فکر کردم این دفعه دیگه کف و دیوار آکوستیک جوابگو نیست و صدا رفته پایین ناخوداگاه چشمم خورد به در اتاقم که یه تکونی خورد و وقتی رفتم درو باز کردم چیزی ندیدم ولی یه جورایی سنگینی یه نگاه رو وقتی که در تکون خورد حس کردم درو بستم و برگشتم و بهارو تو بغلم گرفتم و لباشو به دندون گرفتم جفتمون بی حال بودیم و سعی کردیم خودمونو جم و جور کنیم و بریم پایین…

ادامه...

نوشته: داستان شب


👍 68
👎 6
170201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

916398
2023-02-23 02:01:47 +0330 +0330

داستانهای امشب خلاصه و مفید نوشته شدن🤣🤣🤣
شروع
خوابید ،فرستادم داخل،ابم اومد،خوابیدم بغلش
پایان🤣🤣🤣🤣🤣
دمتون گرم ،خروس طولانی تر از شماها میکنه مرغش رو

1 ❤️

916400
2023-02-23 02:15:15 +0330 +0330

داستان روان تر از یه خاطره بیان شده مشخصه که داستان پردازی پشتش هست ولی چه اهمیتی داره مهم قشنگ بودنشه فقط من با اسم ها حال نکردم خیلی تند داستان پیش بردی

0 ❤️

916443
2023-02-23 09:03:59 +0330 +0330

https://xhamster.com/videos/roommate-part-two-xhqzmqd
اینو هم ببینید حال کنید

0 ❤️

916444
2023-02-23 09:04:17 +0330 +0330

فک کنم کاملش تو لوتی هست

2 ❤️

916585
2023-02-24 23:43:16 +0330 +0330

خواهشا ولطفا سعی کنید برای تشبیه وتعریف وانتقال زیبایی واژن خانما از کلماتی مثل بهشت ویا بوی بهشت،استفاده نکنید.خیلی کلمات برای انتقال اون زیبایی هستن که بشه استفاده کرد.اما بهشت تشبیه خوب وجالبی نیست.بخاطرچندین دلیل که توضیحش زیادمیشه ونخواستم اینجاتوماربنویسم.

1 ❤️

916587
2023-02-24 23:58:55 +0330 +0330

رضوانو گاییدم

1 ❤️

916590
2023-02-25 00:10:23 +0330 +0330

بچه دبیرستانی کونی کردی🤣🤣

1 ❤️

916595
2023-02-25 00:55:36 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️

917331
2023-03-02 17:09:35 +0330 +0330

خوب بود. ادامه بدیه ببینیم کجاهارو قراره فتح کنی😂

0 ❤️

917874
2023-03-07 03:40:13 +0330 +0330

کیرم تو کس و کون خواهر مادر آکوستیک.کیر فرم نخود مغز.بلد نیستی بنویسی مگه کص خواهرت میخواره وقت ملت رو میگیری

1 ❤️

917881
2023-03-07 05:03:24 +0330 +0330

اول اینکه تمرکز بهار توحلقم 😎
دوم اینکه خوش بحالت با این بابات که انگار میدونسته تو میخوای بهار رو بیاری یه طبقه کامل رو اگوستیک کرده برات گذاشته وجدانا این اگوستیکی که خونه شما داره زیر دریایی سی وولف و لس آنجلس هم ندارن یعنی رسما جنده خونه ای کار درست برات ساخته

2 ❤️

917965
2023-03-08 01:07:35 +0330 +0330

test

0 ❤️

917967
2023-03-08 01:08:06 +0330 +0330

test2

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها